نظرات | کامبیز سخی
ترتیب نمایش
جناب امین علوی سلام
قاعده بر این است که باید کوچکترین تغییری نداشته باشند برندهای طراز اول ازین بابت مطمئن اند
قیمت بیشتر در حجم های کمتر نمیتواند دال بر کیفیت بهتر باشد .
اما تک و توک در برندهای دیزاینر دیده شده است که حجم های کوچکتر غلیظ تر بوده اند ، اما به ندرت !
حتی راجع به تستر هم ، چنین است به این معنی که نباید کوچکتربن تفاوتی داشته باشد اما گاها غلیظ تر بوده است یا در برخی نمونه ها تغییر پله ها سریعتر بوده است تا خریدار سریعتر پله ها را تجربه کند .
در کل بسته به برند و سیاست های آن دارد .
برای هر عطر خاص میتوانید در همین سایت سوال کنید یا با کارشناسان عطرافشان تماس بگیرید .
و اما پاسخ پرسش دوم :
نیش بودن عطر یک اصطلاح است که دال بر کیفیت طراز اول عطر است که باید خود به آن پی ببرید
برخی برندها در تولید اینگونه از عطرها معروفیت دارند و تنها یا اغلب ، عطرهای طراز اول در کیفیت ، که به نیش مشهورند را تولید میکنند .
اطمینان از اصالت هم چند راه دارد
یا از جای مطمئن که همه ی عطربازان و خریداران تاییدش میکنند خرید کنید
یا پس از خرید با چک کردن در سایت های چک فرش و چک کاسمتیک با ورود کد عطر اطمینان حاصل کنید
راه اول مطمئن تر است
یا با کمک و همراهی ی یک کارشناس خبره در عطر ، خرید کنید .
اینقدر تقلب زیاد ، استادانه و هوشمندانه شده است که همه ی ما امکان گول خوردن را داریم !
بنابرین خرید از محل مطمئن که از جای مطمئن تغذیه میشود بهترین راه است .
به نظر من البته .
موفق باشید
8 تشکر شده توسط : عباس بهرامی فاطمه فیضی
Scandal Pour Homme
لینک به نظر 28 آذر 1400 تشکر پاسخ به فریده.م
دوستان عزیزم
فریده خانم میم ، خواهر ارجمندم مرا سر ذوق آورد تا دو حکایت کوتاه اما پرحکمت که شخصا از رادیو شنیدم که اشخاص معتبر نقل کرده اند عرض کنم .
شرمسار و عذرخواهم بابت غیر مرتبط بودن اما اجازه دهید معروض شود که عطر خداست و عطر خدا بوئیدنی ترین هاست . مجمل معروض میشود :
یک افغانستانی اکنون بزرگترین تاجر فرش اروپاست . با او شخصا در رادیو مصاحبه شد و من میشنیدم و خدا میداند گریه افتادم همچون الان که میگریم و مینویسم :
البته من بیش از خنده ، میگریم . هر جا قصه ی مهر خدا باشد من تشنه ی شنیدن ام .
گفت آمدم ایران . هیچ کس نداشتم . هیچ کار نداشتم . دوستم در یک ساختمان نیمه ساز یواشکی جای داد . یک شب زمستان که برف میبارید سگی ناله میکرد . هر چه داد زدند سنگ انداختند نرفت . همسایه ها آمدند با چوب بزنند . دویدم ببینم چیست . دیدم سگی در زمانی که قیر نرم و داغ بوده نشسته تا گرم شود . قیر خشک شده و گیر کرده است . التماس کردم که به من بسپارید شما بروید تورا بخدا نزنیدش . هر چه سعی کردم نشد جدا و رهایش کنم . زوزه میکشید . دویدم نفت و گازوییل پیدا کردم . شروع کردم به نفت زدن . به پایین تنه اش رسیدم و تازه فهمیدم چرا زوزه میکشد که چنان ادرارش به محض شسته و رها شدن نیم تنه اش ، پاشید که هر دو چشمم و کل صورت و دهان و سرم پر از ادرار شد .
ادامه دادم هم آب نبود بشورم ، هم دست هایم نفتی بود .
اشک میریختم و ادامه دادم . در دل میگفتم خدایا کمک کن . به محض خروج ادرار ساکت شد . ادامه دادم تا رها شد و رفت . از سرما میلرزیدم چشمانم میسوخت و به زور میدیدم اما دیدم برگشت نگاهی کرد و رفت .
با آب سرد به سختی دوش گرفتم . صبح پرسان پرسان در یک فرش فروشی شاگرد پادو شدم . مدتی گذشت . و اما !
چند ماه بعد یک روز یک زن وسط ظهر آمد درب مغازه .
گفت یک قالیچه ی پاره دارم . بخر !
گفتم اوستا نیست . رفته نهار و استراحت . من حق خرید ندارم . ببر همسایه ها میخرند .
گفت نه . گران نیست برای تو . بخر !
من به تو میفروشم و نه به هیچکس دیگر ضمنا مسافرم و بسیار عجله دارم .
خریدم . ارزان . گفت خدا خیرت دهد . مشکلم حل کردی . حلال ات باشد . خدا کمکت کند . و رفت .
اوستای من آدم مومن و حلال خواری بود .
آمد . داستان گفتم . گفت الله و اکبر ! پسر میدانی این فرش چیست ؟؟ میلیارد می ارزد !
مسافر ؟؟ مسافر فرش اش کجا بود ؟ دزد بوده ! تو را تنها گیر آورده . گفتم ارزان فروخت گفت هرچه داری بده !
ترسیدم بگویم زمانی که نگاه بر آن زن میکردم قلبم آرام میگرفت ! باخود گفتم مباد فکر اشتباه کنند . تنها چیزی که به او نمی آمد دزدی بود .
گفتم حال چه کنیم ؟ گفت ظرف یک هفته معلوم میشود .
با خود گفتم چه غلطی کردم ها . نکند زندان بروم . آن زن از کجا بیابم ؟ شب با ناراحتی خوابیدم . داستان سگ که به کل فراموشم شده بود مدتها . خوابیدم . خواب آن زن را همراه همان سگ دیدم که زن میگفت خوش و حلال ات باشد . از خواب پریدم . اذان میگفتند . اینقدر گریه کردم . صبر نداشتم تا صبح شود و اوستا بیاید . داستان گفتم . گفت محتمل است لیک باید صبر کنیم . پیگیر هم شدیم خبری نبود . هنوز هم خبری نیست ! فروختم خود در بازار هجره زدم . اگر همکاران هزار کار میکردند من ده هزار ! بیسواد بودم الان آلمانم و بزرگترین ام در بازار فرش !
و مثل روز برایم روشن است که مهر خدا بواسطه ی آن سگ به من تعلق گرفت .
دوستان عزیزم رایحه ی ادرار آن سگ برای من بهترین است چون مهر خدای ام را در پی دارد .
طولانی شد بر خلاف خواست .
از حکایت دوم صرفنظر میکنم . رحمت خدا بر همه ی ما انشاله و با بندگان بی زبان خدا مهربان باشیم .
25 تشکر شده توسط : زینب منصوری مهریار
Scandal Pour Homme
لینک به نظر 28 آذر 1400 تشکر پاسخ به فریده.م
سرکار خانم فریده م
عرض سلام و احترام
متشکرم بابت این فرمایش .
و مهم نیست سرکار خانم ! جناب سعید جوان اند ، شوخی میکنند با حقیر ، اشکال ندارد .
من فقط تعجب کردم از دو چیز :
اینکه با وجودیکه حدس میزنم ( از انشاء ایشان ) که جوانی رعنایند چطور آنسال فرمودند که حاضر بوده اند . من خود آنسال هجده نوزده ساله بودم و ایشان نیز حداقل باید همسن من باشند .
دوم محمد علی کلی حتی نمیتوانست درست راه برود .
نمیتوانست دست دراز کند مثل ما و با کسی دست بدهد سرعت حرکات اش بسیار کند بود و سالهای سال بود که دیگر مشت زنی نمیکرد . من کودک بوده ام زمانی که او بیمار و بازنشسته شد .
بنابرین متوجه شدم آقا سعید با من شوخی میکنند !
ورنه اگر به اثبات باشد هم عکس دونفره دارم با ایشان و هم جمعی . و اصلا این چه اهمیت دارد که کسی بابت اش خدای ناکرده گنه کار شود به کذب !
من از جوانان خرده نمیگیرم خواهر ارجمندم مگر دوستان بزرگ !
و اما خواهر ارجمندم
در ارتباط با هیتلر باید با ماشین زمان سفر کرد به آن تاریخ
زمانی که همه ی نژادها و ممالک مدعی ی برتری ی ژنتیک و نژاد بودند . یک چیزی شبیه بر داستان ژن ِخوب امروزه :)
مسابقه بود . ضمنا هیتلر مردی سنگدل نبود مگر در برابر دشمنان و جنایات به او منسوب است لیک مورچه از شخص او آزار ندید ! تمامی ی پادشاهان اینچنین اند . همه جا .
بقول مایکل کورلئونه خطاب به همسرش :
افرادی که مسئول سایرین اند !
بخدا بارها تا پای تصادف رفته ام ، زمانی که دیده ام مورچه ای بزرگ در حال عبور است یا گربه ای میخواهد از خیابان عبور کند . راه که میروم چشمم به زمین است مباد پای بر مورچه ای نهم .
با یزید در راه سفر حج بود . روز سوم ، غروب به کاروانسرایی رسید . هنگام شام سفره باز کرد نان خشکی با آب خورد ، خوابید . صبح راه افتاد . شام به کاروانسرای بعدی رسید . سفره باز کرد که نان خورد ، دید ای داد !
مورچه ای در سفره است . گفت ای داد !
همرهان گفتند چه شده ؟ گفت دیشب این مورچه از کاروانسرای قبل به سفره ام آمده ! گفتند چه عیب . بگذارش اینجا . گفت نه . شما بروید من برمیگردم تا این مورچه به خانه و خانواده رسانم گرنه تاب عقوبت نفی بلد و نفی خانواده ی این مور نتوانم . و برگشت !
در آخر مجدد سپاس بسیار بابت این لطف به حقیر
ارادت های زیاد
16 تشکر شده توسط : SALMAN عباس بهرامی
Baiser Fou
لینک به نظر 27 آذر 1400 تشکر پاسخ به Fatimah
به نظر من اگر " دیوانه ی بوسه " نامیده شده بود مصداق و مصمای بیشتری داشت خصوص به قول فرمایش سرکار خانم فاطیمای پرسلیقه و طناز ، مرتبط با خانمهای مسن :)
خانمهای مسن میزدند و اگر کسی میپرسید :
به به ! این چه عطریست خانم ؟
در جواب زمزمه میکردند :
بی سواد ! بی ذوق ! سوال میپرسد !
برو تحقیق کن و دوباره بیا :)

درود و سلام بر خانم فاطیمای طناز
و با احترام به بانوان مسن که بیش از همه اهل مهر و محبت اند .
یاد خاطره ای افتادم !
دو دختر نوجوان هفده هجده ساله در خیابانی همراه مادربزرگشان از دور می آمدند ، در حال بگو مگو و خنده . معلوم بود که شیطونی زیاد میکنند ! من ایستاده بودم . به من که رسیدند یکی از ایشان پرسید :
آقا من خوشگلترم یا این ؟
با لبخند پاسخ دادم :
هیچکدام ! مادر بزرگ چیزی دیگر است :)
اینقدر خندیدند ! اینقدر خندیدند !
مادر بزرگ هم میگفت : وای خدا مرگم دهد !
و الحق همان بود که گفتم :)
شاد باشید دوستان
10 تشکر شده توسط : عباس بهرامی محمد
سرکار خانم ماری مهربان و خوش سلیقه ی خانه ی ما هر روزه حاضرند لیک بندرت مینویسند .
اما امان از زمانی که مینویسند ! که چنان است که گویی شیشه ی عطر در دستان ماست و میبوئیم !
کافی ، کامل ، زیبا ، روان ، خلاق !
خدای را شکر بانوان این خانه از هر حیث کامل اند و پرسلیقه
هفت بانوی بهترین در ایران در این رشته ، حاضر داریم که انشاله تعدادشان چندین برابر شود
هر چه بیشتر انشاله ، مهر و نور و معطریت خانه بیشتر .
سرکار خانم ماری ، سپاس بابت این معرفی .
من نیز موافق ام . شالیمار کم نظیر ، گرلن بی بدیل .
خصوص برای موقعیت هایی که متصور شدید .
درود بر سلیقه و مهر شما و دیگر بانوان این منزلگاه .
باران مهر بر منازل همه ی ما انشاله و خدای حاضر
11 تشکر شده توسط : عباس بهرامی علی رشوند
دوستان عزیزم سلام
امروز داشتم توی صفحه ی دوست عزیزمان جناب سلطان میچرخیدم تا از نظراتشان که پارسال مطالعه کرده بودم تشکر کنم . مدیریت محترم لطف کردند امکان تشکر در صفحه ی شخصی را فراهم کردند تا دیگر لازم نباشد هر کدام را لینک به صفحه ی عطر کنیم که قدر دانی واجب است و مستمعین صاحب سخنان بر سر ذوق و شوق آورند. از جناب مدیر بابت این امکان متشکرم .
صفحه ی اساتید لبالب درس است حتی شوخی هایشان !
از خواندن نظر سلطان ذیل این عطر خندیدم :)
بعد دل ام تنگ شد برای این عطر !
حتی دیدن رنگ مایع عطر در عکس آدم را جلب میکند !
اینطور نیست برای شما ؟؟
عطرهای غلیظ و تیره رنگ مرا خیلی جذب میکنند .
در ذهن ام اکسیر متبادر میشود
دلتنگی غلبه کرد بر تنبلی و پاشدم رفتم سراغ کیف !
یادم بود که یک سمپل کوچک دو سه میلی از این عطر دستریز دارم . پیدایش کردم !
چون قبلا بارها درب اش باز کردم رایحه ی پله ی اول اش کمی گنگ شده ست . اما !
اما امان از قلب و پایه اش !
انگلیسی ها بهترین های جهان را به هر روش ِ خوب و بد در جزیره شان جمع کردند !
با سلیقه اند در شناخت بهترین ها و هوشیار !
این برند و این عطار کار اش درست است .
الان که مست مست ام ! گویی کلی شربت خورده ام :)
خانم ام که خواب نیمروز است یک لحظه چشم اش را باز کرد و پرسید : چی زدی ؟؟ به این میگن عطر !
و دوباره خوابید !
رز و یاس و یلانگ هر سه در یک تراز اند . داغ ، گیرا
انجیر نمناک شما را آماده ی رفتن به پله ی پایه میکند
و چه خبر است اینجا !!
از کدام بگویم که هر کدام به تنهایی شما را دیوانه ی خود میکند .
عطرها که میمانند مدتی ، چون شربت سرخ ، جا افتاده تر میشوند ! اما تفکیکشان سخت میشود چون در هم آمیخته شده اند . تا یادم نرفته برای عطربازانی که پله ی سوم را دوست تر دارند و مایل اند از ابتدای عطر تا انتها ، همان ببویند تجربه ای را بگویم : دو راه : راه بهتر :
عطر را در شیشه ای کوچک دستریز کنید . هر هفته یکبار درب اش را باز کنید ، تکان دهید ، ببندید .
چندین هفته زمان میخواهد .
راه دوم : عطر که به نیم یا یک سوم رسید ، بردارید .
دو سه سالی زمان میخواهد ، برای برخی بیشتر .
و اما این اکسیری که چنان مست ام کرده که نمیدانم چکار کنم :)
پچولی و خزه بلوط و مشک و صندل وود از یک جبهه ، دارچین و عنبر و عود و زغفران و قان از یک جبهه ی دیگر حمله میکنند :) حمله به مهر اما !
هم داغ است هم خنک ! چطور میشود این ؟؟
روی کاغذ که نمیشود به تئوری ، اما در عمل :
این اعجاز عطرهاست !
بیش از همه رز ، یاس ، یلانگ ، پچولی ، مشک ، دارچین ، عنبر ، عود و قان احساس میشوند و دنبال بقیه باید گشت تا یافت
البته همانطور که گفتم این دستریز کوچک سالهاست که عمر دارد . به مرور ، روایح قوی ، ضعفا را میخورند و در خود حل میکنند !
قانون این دنیاست دیگر ! همه جا همین است !
عطرهای خوب خلسگی میآورند از مستی و نشئگی همزمان
برای من که چنین است .
امید به لذت برای دوستان هنرمندم
21 تشکر شده توسط : مهدی الهی عباس بهرامی
Scandal Pour Homme
لینک به نظر 27 آذر 1400 تشکر پاسخ به سعید
جناب سعید عزیز سلام
آقا من کجا ، محمد علی کلی و فریزر کجا !!
و خیر . ایشان بدلیل ابتلا به پارکینسون از بوکس کناره گرفتند . خیلی سالها پیشتر از آمدنشان به کرمانشاه .
حتی راه رفتنشان به آرامی بود و به دقت !
چندین نفر مراقب ایشان بودند و به تجویز پزشک مسافرت میکردند .
و در سالن مرکزی که در خیابان گمرک بود .
از آمدنشان پیشاپیش مطلع بودیم و همه ی اعضای تیم حاضر بودند .
مسابقه ی نمایشی را من ندیدم فقط چند عکس گرفتند با رئیس فدراسیون آنهم بصورت ایستاده و مثلا در حال مشت خوردن از ایشان و با کت و شلوار !
و المپیک لندن :)
موفق باشید انشاله و خوشحالم که یکی از منتقدین خاطرات به جمع خاطره گویی از عطر پیوست .
10 تشکر شده توسط : مهریار عباس بهرامی
Scandal Pour Homme
لینک به نظر 27 آذر 1400 تشکر پاسخ به آلالیتا
بله سرکار خانم آلالیتای نازنین
دقیق یادم نیست که سال ۷۱ بود یا ۷۲ .
شهر کرمانشاه .
دیدنش هم خوشحال کننده بود هم ناراحت کننده !
دستهاش میلرزید . اما مثلا اگر میخواست یک لیوان آب برداره یا با کسی دست بده ، لرزش اش متوقف میشد ولی بجای چند ثانیه ، یک دقیقه طول میکشید تا دستش برسه به لیوان آب !
صورت خیلی خوشگلی داشت . و قهوه ای ، نه سیاه .
دستهاش دو برابر دست من بود ! وقتی باهاش دست دادم دستم توی دستش گم شد !
10 تشکر شده توسط : مهریار عباس بهرامی
دوست پر مهر ام جناب نیک سلام
متاسفانه هنوز موفق به تست این عطر جدید نشده ام
اتفاقا توضیحات مدیریت محترم ذیل عطر را که میخواندم توجه ام را زیاد جلب کرد ! که چطور این عطر خلوت تا این حد حجیم ظاهر شده که در خور تعاریفی اینچنین بوده ست . البته ژان پل گوتیه کارش درست است
اینشاله تست و ریویو میکنم تا اطاعت امر کرده باشم
و اما کاسیوس مارسلوس کلی یا محمد علی ی خودمان
سال ۷۱ که اوج ورزش من بود درب سالن مرکزی ی تیم استان باز شد و یک کوه وارد شد !
دو متر قد شاید نزدیک به دویست کیلو وزن که زمان لاغری و اوج ورزش اش ۱۲۰ کیلو وزن داشت .
خندان ، خاکی ، متواضع ، کنجکاو ، افتاده و صبور !
رقص پای معروف و حرافی ی زبانزد اش را نمیتوانست اجرا کند که بیماری ی پارکینسون امان اش گرفته بود :(
اتفاقا آن سالها کامی کلی مینامیدند مرا چون قد و قواره و رقص پای ام شبیه او بود . تمام اطاق ام عکسهای او بود . تمام فیلمهایش را دیده بودم . پیگیرش بودم .
لاگرفیلد کلاسیک زده بود .
اسم عطرش را که گفتم خیلی تعجب کرد !
سالن خیلی شلوغ شد و تا پاسی از شب ماند . از صدا و سیما هم دو دوربین و چندین نفر آمدند نیز خبرنگاران مجلات و روزنامه ها . شلوغ ، شلوغ !
22 تشکر شده توسط : Aref عباس بهرامی
سامسون و دلیله ، لیلی و مجنون و سپس متعاقبا حتما شیرین و فرهاد خواهد آمد !
شایدم ناپلئون و دزیره !
یاد رمانهای پرویز قاضی سعید هم افتادم
لاوسون و سامسون و ریچارد ! کودکی ها میخواندم !
کوچکترین اطلاعاتی ازین برند ندارم اما حدس میزنم یکی از ایرانیان ساکن در ایالات متحده موسس برند باشد و شاید هم خود ، عطار .
به تجربه ، عطرهای امریکایی را موفق تر از رقیبان دیدم لیک حیف در ایران یا کمیابند و یا گران !
جز حیف چه بگوییم که عمرمان در این سیاست بازی گذشت و بی نصیب از نعمات عصر حضور خود ماندیم و اگر هم ورق برگشت انشاله ، که دیگر پیر شده ایم .
شما بگو تام فورد بزنیم و سوار شورولت آخرین سیستم شویم ! دستهایمان بلرزد از پیری و دلهامان از سرعت :(
بچسبیم به فرمان تا جلویمان را ببینیم ، با هراس !
چه فایده ؟ آن دنیا هم که خبری از این چیزها نیست !
دوباره هم که نمی آئیم ! از دنیا هیچ نفهمیدیم :(
اینروزها که عطر هم نمیتوانیم بخریم .
تست هم نمیکنیم که دلهامان نسوزد زین بابت .
عطرهای ارزان هم که دیگر جوابگوی ما نیست !
کدام ارزان ؟؟ ژکساف پانصد هزار تومن است !
یکی از دوستان میگفت اساتید غایب اند به همین دلائل !
دوستی دارم خارج از کشور . پرسید واقعا شما در خرید عطر مشکل دارید ؟؟ ساعت ِ خواب انشاله :)
عطر ؟؟ در خرید نان مشکل داریم !!
عطری که جوابگوی ما باشد کم ِ کم پنج میلیون میخواهد
با یکی دو تا هم که کار حل نمیشود !
پراید دارد میشود دویست میلیون !
همین پنج سال پیش بنز آخرین سیستم میخریدیم با آن !
البته که تحریم ها هیچ اثر نداشته و ندارند :)
عذر بابت درد دل ، دوستان عزیزم
27 تشکر شده توسط : سام عبدی پور  حسینی

تمامی خدمات این سایت، حسب مورد دارای مجوزهای لازم از مراجع مربوطه می باشند و فعالیت های این سایت تابع قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران است.

هرگونه استفاده از مطالب این سایت بدون اجازه مدیران آن غیر مجاز بوده و تبعات آن بسته به نوع تخلف، متوجه افراد خاطی خواهد بود.

Iran flag  Copyright © 2007 - 2024 Atrafshan