نظرات | کامبیز سخی
ترتیب نمایش
La Petite Robe Noire Eau Fraiche
لینک به نظر 14 مهر 1400 تشکر پاسخ به ارژنگ بوترابی
ارژنگ عزیزم
من فدای تو
بحث غیر عطر نکنم که دوستانمون ناراحت نشن
اما چه کنم که باید جواب بدم
سی سالم بود دو خواب پشت سر هم دیدم
و آنشب معطرترین بودم
یکی دیدم بیدار شدم و خوابیدم دومی را دیدم
و خواب نبودم بلکه بیدار
جای تعریف اش اینجا نیست
سه معبر گفتند این خواب نیست
بلکه به دستور خدا ، آگاهی ست
و از آن زمان هر شب میگویم خدایا میخواهم بروم
اینجا رو دوست ندارم هر چند هیچ جوانی اندازه ی من تفریح نکرد و لذت نبرد !
به همین خاطر است که هیچکس باور ندارد پنجاه دارم
میگویند نهایت سی !
یاد جوان میلیاردر امریکایی افتادم الان !
که نامه ای نوشت و رفت !
که تفریحی نماند که نکنم و مردمی نماند که نبینم
دیگر چیزی نیست و میروم آنور ببینم چه خبر است !
هر چند من دیده ام چه خبر است !
منتظر حکم آزادی ام نشسته ام
و فدای تو دوست عزیز و همه ی دوستان عزیزم


و جناب محسن ایزانلو ی عزیزم
من ِ کرد نوکر همه ی مردم ایران
و بگذار چیزی بگویم
بیست سال بواسطه ی شغل ام که سد میساختیم قومی نماند که با او زندگی نکنم
و قومی نماند که نگوید : ما عاشق کردانیم
و چه ها که برایم نکردند
کرمانشاهی ها را همه دوست دارند
خداراشکر
من فدای شما و همه ی دیگر دوستان معطرم
10 تشکر شده توسط : عباس بهرامی Roobi
سلام و متشکرم از لطفتون
خیر
احساستون اشتباه است
علامت لبخند ِ انتهای جمله را توجه نکردید .
اگر چنین منظوری بود بدون ِ هیچگونه ایهام مطرح میکردم
من آدم کاملا رکی هستم
و داستان ِ دو اکانت را جنابعالی فرمودید ! من نگفتم .
گو اینکه دو اکانت بماند ! سه اکانت بسازید :)
و ضمنا من خود ، کرد هستم و شکی نیست که کردها را دوست تر دارم . گو اینکه دیشب فهمیدم .
و نیز همه ی هموطنان ام را .
شما جوانید و من درک میکنم . و نیز دیگر جوانان عزیز در مورد اتفاقات قبل را
باور کنید خیلی چیزها که برای جوانان پر رنگ است در ذهن ِ میانسالان و کهن سالان رنگ میبازد !
به فکر می آید اما به توجه ، هرگز
جوانان را بر میشورد ، پیران را لبخند !
بپرسید تا بشنوید از پیران ِ پیرامون
خود انشاله پیر میشوید و میفهمید .
من شبها به فکر رفتن ام ، جوانان به فکر رسیدن
و مسابقه ی دیگر روز
پنجاه برای من بس است !
حضور من در اینجا فقط بخاطر عشق است و اینکه دستور دارم آنچه به سختی آموختم رایگان هدیه دهم .
تا بدهکار ِ خدای خود نباشم
و عطر یکی از همه است
پاینده باشید
و پر اکانت :).
9 تشکر شده توسط : عباس بهرامی Hamed Ghazavi
آقای محمود سلام
خواستم پاسخ پرسشتون را عرض کنم یادم آمد ذیل همین صفحه آقایان :
علی افتخاریان
arwananders
بهزاد و مهدی بنی هاشم همگی به بهترین شکل پاسخ این پرسش را داده اند و با خواندن نظرات آنها به جمع بندی ی مورد نظر خواهید رسید .
در قسمت نظرات کاربران " مفیدترین " را کلیک کنید نظراتی که عرض کردم همگی حاضرند .
موفق باشید
5 تشکر شده توسط : عباس بهرامی امامی
سلام
با نظرتون کاملا موافقم
حدس میزنم دوستان خیلی نزدیکی با هم باشید و مدت زیادی را با هم میگذرانید
احتمالا همکلاسی هم بوده اید ازین نظر عرض کردم که انشاء و املایتان نیز بسیار شبیه به هم است :)
انشاله همیشه در کسب خواسته موفق باشی
5 تشکر شده توسط : عباس بهرامی امامی
دوستان عطرافشان ام سلام
و دوستان خاطره باز !
دیگر قصد خاطره گویی ی عطر نداشتم خصوصا این خاطره که به نوعی یکی از رازهای کمتر گفته شده ی خانوادگی ی ماست .
عطری در کمد پدربزرگم بود که ارزش بسیاری برایش قائل بود . یادم هست از کرید بود . شیشه اش بخوبی در خاطرم هست اما اسمش را که در کودکی پرسیدم فقط " رم " اش یادم ماند . شاید هم عطر دیگری از کرید بوده هرچند جز این عطر ، عطر دیگری لفظ رم بر رویش نیست . نمیدانم .
این عطر که نفهمیدم سرنوشت اش چه شد ، برایش خیلی عزیز بود .
هدیه ای از رضاخان در سالهای انتهای کارش بود .
پدربزرگم از امرای ارتش بود در لشکر ۸۱ کرمانشاه .
فامیلی اش مرادی بود اما چون در سخاوت نامی بود همه ی شهر به او سخی میگفتند . حتی مادربزرگم !
سه جلدش ( شناسنامه ) را هم به همین نام صادر کردند .
اگر رضاخان در کرمانشاه بود سخی نیز همراهش بود .
داستان دوستی شان جالب و شروع اش کمی خشن بود !
حتی تا سالهای آخر عمرش هرزمان شربت میخورد دست به گوش ِ چپ اش ( که نیمه شنوا بود ) میکشید و دست خود را میبوسید !
هیچکس جز عده ای انگشت شمار نمیدانستند که چرا ؟
داستان اش شروع دوستی ای متفاوت با رضاخان بود !
رضاخان جهت بازدید از لشکر به کرمانشاه می آید .
امرای ارتش در ستاد جمع میشوند
سخی در صف اول ایستاده است
رضاخان دقیقا جلوی سخی از اسب پیاده میشود و دستکش هایش را در می آورد . درین حین یک لنگه از دستکش اش به زمین می افتد .
با چشم به سخی اشاره میکند که دستکش را بردارد .
اما وی چنان محو تماشای هیبت او بوده که اصلا متوجه نمیشود !
یک تیمسار که بغل دست پدربزرگ ایستاده فورا لنگه ی دستکش را بر میدارد با دستمال پاک میکند ، بوسیده و برچشم میگذارد و تقدیم میکند .
رضاخان از تعلل سخی ناراحت و سیلی ای به گوش او میزند که چند قطره خون سرازیر شده و این میشود که گوش چپ اش برای همیشه نیمه شنوا میشود .
رضاخان دستی سنگین داشت .
زمانی که به داخل ساختمان ستاد میروند میپرسد این سخی که اینهمه تعریف ازو شنیده ام کجاست ؟ چرا غایب است ؟
میگویند قربان سخی همان بود که حضرتعالی به صورت اش سیلی زدید !
رضاخلن که ازین تصادف متعجب شده دستور میدهد او را ( که قهر کرده ) احضار کنند .
از او دلجویی میکند و مبلغ صد تومان پاداش فعایت و بیست تومان هزینه ی درمان پرداخت میکند که پدربزرگم با این مبلغ منزل مسکونی میخرد .
پدربزرگم عاشق اش بود تا جاییکه محل سیلی ی او را میبوسید !
اما بعدها با پسرش خوب نبود !
در یکی از ملاقاتها در تهران که گویا صحبت راجع به بوی خوب عطرش میشود این شیشه را که بگفته ی خود وزیر دربار از فرانسه آورده به پدربزرگم هدیه میدهد که همیشه در کنار مدالها و دیگر لوازم نظامی نگهداری میکرد .
یکی از خاطرات خانوادگی ما در خصوص عطرها بود که تقدیم شد . امید که خواندنش برای دوستان جذاب بوده باشد .
معطر باشید انشاله
33 تشکر شده توسط : علی آرمانی رضا
Interlude for Men
لینک به نظر 10 مهر 1400 تشکر پاسخ به Kamran ahmadzadeh
دوستان عزیز عطرافشان سلام
دیدم مبحث قدمت عطر بین دوستان در جریان است گفتم دو نکته ی جالب هم که من خواندم برایتان عرض کنم
حدود سی سال پیش کتابی خریدم بنام ناپلئون که سرنوشت و بیوگرافی ی او بود
به نکته ی جالبی درونش برخوردم که میگفت ناپلئون روزی یک شیشه عطر مرکبات استفاده میکرد !
مترجم منبعی ذکر نکرده بود برای این نکته .
تلفنی با او صحبت کردم آدرس یک مجله ی تخصص ی عطر به زبان فرانسه را داد که پیدا و ترجمه گردم
نوشته بود اولین " کارخانه " ی ساخت عطر در جهان در شهر کلن در ۳۰۰ سال پیش توسط دو برادر بنام فارینا راه اندازی شد .
برادران فارینا ایتالیایی بودند که سالها پیش به آلمان مهاجرت کرده بودند .
یکی از آنها که اسم کوچک اش الان یادم نیست به برادر دیگر میگوید عطری از مرکبات ایتالیایی ساخته ام که تو را به یاد باغهای مرکبات کشورمان خواهد انداخت
و اسمش را " او د کلن " گذاشتند به معنی ی آب شهر کلن
و ناپلئون مشتری پروپا قرص آن بود که روزی یک شیشه استفاده میکرد .
بسیار گران بود و فقط اشراف زادگان و متمولین امکان تهیه و استفاده داشتند .
بعد از گذشت ۱۰۰ سال از ساخت عطر برادران فارینا شخص دیگری بنام ویلهلم مولنز کارگاهی تاسیس و عطر دیگری از مرکبات ساخت و شماره ی پلاک منزل اش را برای نام عطرش انتخاب کرد
عطر 4711 معروف که بعدها تبدیل به شرکت و برند شد .

و مقاله ی دیگری که در سالهای اخیر خواندم میگوید :
دانشمندان باستان شناس ایتالیایی در قبرس کارگاهی را در زیر زمین کشف کردند که قدمتی چهار هزار ساله دارد که پر از کوزه های بزرگ عطر و ابزارآلات مخصوص عطرگیری هست .
نکته ی جالب این است که با گذشت اینهمه سال ، دانشمندان توانستند نوع عطرهای درون کوزه را که آثارش به دیواره ی کوزه ها چسبیده بود مشخص کنند !
نوشته بود هنوز پس از این همه سال ، کوزه ها بوی عطر میدهند !
تا کنون فرمول ۱۲ عطر باستانی را از کوزه ها کشف کرده بودند .
عصاره های ترنج ، دارچین ، بادام ، گشنیز ، پوست درختی مقیم که نامش یادم نیست ، سیب ، تمشک وحشی و نوعی فلفل معطر از آن دسته اند که آنها را با روغن زیتون آمیخته میکردند و به سمت شرق و بین النحرین و ایران امروزی میفرستادند .
امید که برایتان جالب بوده باشد
معطر باشید انشاله
19 تشکر شده توسط : عباس بهرامی سوشیانت
Insense Ultramarine
لینک به نظر 9 مهر 1400 تشکر پاسخ به آلالیتا
سرکار خانم آلالیتای عزیز سلام
چشم و اطاعت امر
اتفاقا من اصلا اهل توصیف روایح نیستم !
اینکه عرض کردم قصد کردم راجع به روایح بنویسم نکات و مطالبی راجع به روایح هست که کمتر گفته شده و نکات جالبی ست که از مقاله های کمتر منتشر شده خواندم .
من خود معتقدم رایحه توصیف کردنی نیست .
بوئیدنی ست .
اما میشود با تشبیه حدودش رو تجسم کرد .
برخی نکات جالب اند
اینکه روش های حصول چگونه اند .
مثلا نوعی قهوه داریم که بسیار گران است و برای حصول آن و نیز حصول رایحه ی مخصوص به آن باید نوعی گربه آن را بخورد و مدفوع کند و بعد برای بوئیدن و خوردن ما آماده است ! :)
و بسیاری از طرفدارانش این را نمیدانند !
اطلاعاتی ازین دست مد نظرم بود .
و چشم
اتفاقا هیچکس اندازه ی من خاطرات رایحه ای ندارد
چون در زندگی ام کار و سرگرمی ای جز رایحه بازی نداشته ام !
و این از کودکی ام آغاز شد
از دستشویی رفتنم که یکساعت طول میکشید و همه میپرسیدند چه میکنی ؟ بیا بیرون بچه !
و من فکر میکردم که چرا اینجا بوهای بد هست
و این خوشبو کننده های دستشویی چطور میتوانند بوی بد را خنثی کنند و اگر چه بویی بدهند بهتر است
تا منزل پدربزرگ و پشت ِ درب اطاق پدربزرگم ( که دکتر دستور استفاده ی مخدر داده بود ) که حق ورود نداشتم اما از ابتدا که بوی ذغال میامد تا انتها پشت درب اطاق نشسته بودم و محو این بوی عجیب و غریب بودم
و مادرم که با نگرانی نگاهم میکرد و میگفت خدا رحم کند !!
تا کمد مادربزرگم که پزشک زنان و زایمان بود و اتفاقا عطرباز بود و کمد اش ده ها شیشه از عطر و دارو و گیاهان معطر بود و چون عاشق من بود بین همه ی نوه هایش من مجوز این کار را داشتم و گریه میکردم که نگذارد مرا ببرند و آنجا بمانم
عطرش هرگز فراموشم نمیشود که مدام سر بر سینه اش داشتم .
بیش از سی سال است که رفته اند .
و همین است که جز روایح ، دیگر هیچ ندارم !!
زندگی ی من با رایحه گذشت و میگذرد
حیف که یک عطرفروشی ندارم وگرنه بهترین ِ اینکار میشدم
همه این را بمن میگویند
استعدادی خدادادی دارم از روانشناسی ی چهره
که باعث حیرت هر کسی ست که مرا میشناسد
و ازین استفاده کرده ام برای عطر که تجربه اش را دارم
این دو مکمل خوبی برای معرفی ی عطر شده اند
بگذریم و اطاعت امر و چنین نیز خواهم کرد .
با سپاس از لطف شما و همه ی دوستان ام
16 تشکر شده توسط : مجید جوادی الف ش
دوستان عطرافشان ام سلام
چه عطر خوبیه این عطر
عکس اش رو امروز در صفحه ی اصلی ی عطرافشان دیدم
و خاطرات زیادی ازش یادآوری شد
بی ادعاست اما توانا
یادمه اونروزها بر خلاف انتظارم بازخوردهای خوبی ازش گرفتم . و فراوان .
قلب عطر و پایه اش حاوی ی نت های زیبائی ست در رایحه .
میخک صد پر ، گل برف ، مگنولیا ، وتیور و تنباکو
و سالویا و ...
انگور سیاه فرنگی و هندوانه در دقایق ابتدایی
قلبی پر از گل هایی بوئیدنی
و دود ِ ملایمی که در انتها از حرارت قلب اش میخیزد !
بعضی هاشون در کمتر عطری استفاده میشه
چند روزی هست به این فکر افتادم که روایح را یک به یک برای علاقمندان و دوستان ام تشریح کنم
سخت و زمانبر است و بالاخص با تنبلی و شوق خواندن برای من منافات دارد ! :)
جیونچی برند خوبیه
کم ادعا اما توانا
برخی از عطراش خیلی مورد توجه عطربازان قرار گرفت
مثل پی یا اون قرمزه که همیشه اسمش یادم میره !
شبیه سیروسه اسمش !
و دیگران که الان یادم نیست اما هر کدومشون مرجعی در رایحه بازی و عطربازی ی حرفه ای هستند .
و جنتلمن اش که الان یادم اومد و بی نظیره و به نوعی نردبان ترقی ی برند بود .
روزیکه اولترامارین اینسنس رو دیدم هنوز خبری از محتویات و نت های بکار رفته اش نداشتم . اونروزها هم اینترنت نبود .
تا دیدمش از رنگش حدس زدم باید عطری سبز یا آکواتیک باشد اما تا تست اش کردم تعجب کردم
عطری گرم و با ارفاق معتدل
خواستنی و دوست داشتنی
پر حرف و پر حرارت ( حرارت دوستی )
خانمها هم میتونن به راحتی استفاده کنن
هر چند دوست دارند بیشتر بر تن ِ آقایان حس اش کنند
تنباکوش نازه ! اما باید دنبالش بگردی
ولی اگر پیداش کنی لذت زیادی بهت هدیه میده
نسخ جدیدش رو خبر ندارم چه تغییراتی کرده . اونی که من دارم هنوز سر حال و قبراق خودنمایی میکنه .
و چه قیمت مناسب و منصفانه ای داره اگر هنوز همونی باشه که بود .
عطر خاصی هست . از تست اش غافل نشید و مطمئن ام اگر تست کنید و اهل روایح خاص و ناز باشید دوست اش خواهید داشت .
بازخوردش رو که گفتم . عالی ست
ماندگاری و پخش هر دو خوب
کمی در خط بو بنظر من ضعیف بود

و چرا تا بحال کسی نقدی ازین عطر شایسته ذیل صفحه اش ننوشته جای تعجب داشت برای من !
معطر به مهر باشید همیشه انشاله
18 تشکر شده توسط : Khadijeh مجید جوادی
Lavs
لینک به نظر 7 مهر 1400 تشکر پاسخ به مش قاسم
مش قاسم عزیز
چند کار عرض میکنم انجام بده
اگر سیگار میکشی دود را از بینی بیرون نده
موهای بینی رو کوتاه کن
در حمام مشتت را با آب ولرم پر کن و با بینی بالا بکش
شستشوی بینی معجزه میکند
در هفته دو سه روز از هیچ عطری استفاده نکن
از بوئیدن بوهای بد غافل نشو . این کار بینی ات را رفرش میکند
چون تک نت نداری هر بوئیدنی را ببو و تمرین کن
مثلا تکه ای چرم طبیعی را بو کن
ادویه جات ، سبزی های خشک ، گل ها ، برگ درختان را له کن ، دانه های آجیل را جداگانه در هاون له و بو کن
از همه مهمتر :
هر کدام از آنها را که بوئیدی رایحه را برای خودت تشریح کن
گرم است ، سرد است ، ملایم ، خشن ، خشک ، چرب ، تند ، تیز و ....
و در دفترچه ای بنویس . نوشتن باعث ثبت در ناخودآگاه و حافظه میشود . نوشتن کمک زیادی میکند .
آنها را مدام با هم مقایسه کن
این رایحه سرد است مثل فلان ها و برعکس فلان ها
باور کن کار سخت یا زمانبری نیست
در پارک قدم میزنی ؟ انجام بده
جلوی تلویزیونی ؟ انجام بده و....
کار نیکو کردن از پر کردن است
موفق باشی
13 تشکر شده توسط : عباس بهرامی nazanin
Lavs
لینک به نظر 7 مهر 1400 تشکر پاسخ به مش قاسم
مش قاسم عزیز
یک مورد فراموش شد در جهت تکمیل عرایض ام
اگر منظور این است که عطری را میبویی و از آن بیزاری اما پس از مدتی استفاده علاقمند میشوی :
که این مبحثی بزرگ و مهم در علم طب هست که خلاصه اش اُنس ( مانوس شدن ) یا همان عادت کردن است
پزشکان میگویند بدن در معرض هر محسوسی مانوس میشود و پس از انس علاقمند میگردد ( در جهت ادامه دادن )
همین است که بسیار دوستان عملا تجربه کرده اند
ابتدا عطری منفور و پس از زمانی محبوب آنها میشود
این در صورتی ست که حس شما نسبت به آن واکنش مثبت نشان دهد . معکوس اش نیز صادق است .
و به خیلی آیتم ها بستگی دارد که مجال اش نیست .
باید با خودش روبرو شوی و زندگی کنی چون ممکن است با مشابه اش نتوانی !
خداراشکر عطری نیست که من دوست اش نداشته باشم
ازین بابت شانس آورده ام !
ضمنا از اساتید عزیزم آقایان سرافرازی و شوشتری بابت دخالت عذر میخواهم و من نیز مشتاق شنیدن نظراتشان هستم .
با ارادت
11 تشکر شده توسط : عباس بهرامی nazanin

تمامی خدمات این سایت، حسب مورد دارای مجوزهای لازم از مراجع مربوطه می باشند و فعالیت های این سایت تابع قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران است.

هرگونه استفاده از مطالب این سایت بدون اجازه مدیران آن غیر مجاز بوده و تبعات آن بسته به نوع تخلف، متوجه افراد خاطی خواهد بود.

Iran flag  Copyright © 2007 - 2024 Atrafshan