نظرات | Kamran ahmadzadeh
ترتیب نمایش
دیدم دوستان از پخش و موندگاری سولو پلاتینیوم گله‌مندن، بله این عطر نسبت به نسخه‌های قدیم کم‌جون شده، ولی نه در حدی که دوستان می‌گن، اولا اینجا گاهی انتظار از پخش و موندگاری یه عطر، بسیار بالاتر از توان عطرهاست، دوما این عطر درسته که تو دسته عطرای چرمی قرار می گیره ولی یه عطر روزانه‌ست و فضای رایحه‌ش گرم و صمیمیه نه رسمی و باصلابت پس اصلا به درد پوشیدن تو موقعیت‌های خاص نمی‌خوره. ما از یه عطر روزانه انتظار پخش غول آسا اگه داشته باشیم مشکل از ماست نه از عطر. یه عطر روزانه به هیچ وجه رایحه‌ش نباید عربده‌کش باشه، فک کنید نشستید تو تاکسی بغل‌دستیتون یه هاله چرمی با تلخی ملو و صمیمی و خودمونی ازتون می گیره، بدون اینکه تو ذوقش بزنه بدون اینکه خدا خدا کنه سریعتر پیاده شین و از شر بوی سردرد آورتون خلاص شه، این کاریه که چنین عطرایی باید بکنن پس این عطر تو موقعیت خودش کارشو درست انجام می ده، نهایتا اگه فکر می کنید بازم کمه با فول‌ور کردن مشکلتون حل می شه. به شخصه ترجیح می دم تو موقعیت های روزمره عطرم یه لحظه بویایی اطرافیان رو تاچ کنه و بکشه عقب نه اینکه خر بویاییشون رو بگیره و دعوا راه بندازه.
31 تشکر شده توسط : مهرداد حکایت دوست
دوست عزیز میانگین قیمت جهانی این عطر ۳۸ دلاره نه ۳۰۰ دلار! کل عطرهای موجود فراری رو رو هم بذاری به زور قیمتشون به ۳۰۰ دلار برسه

19 تشکر شده توسط : حکایت دوست Mohamad
استارک پو دایِغ شاید در نگاه اول عطر خاصی به نظر بیاد، اما واقعیت اینه که پو دایِغ نه کار خوشبوی همه‌پسندیه و نه یه نیش استخوندار و خاص. مثل آثار هنری‌ای می‌مونه که از ساختار مدرن پیروی می‌کنن اما تفکر مدرنی پشتشون نیست و صرفا یه کپی از یه ترکیب‌بندی مدرنن؛ مواجهه با این آثار برای کسی که ذهنیت درستی از آثار مدرن نداره می‌تونه جذاب، نو و هیجان‌انگیز باشه. مواجهه با عطرایی مثل پو دایِغ مثل مواجهه با این آثار می‌مونه، فاقد پیچیدگی و عمق لازم، و بسیار ساده، سرراست، مونوتون و گول‌زننده.
فضای رایحه‌ی استارک پو دایِغ مثل عوض کردن خاک گلدانیه که از بس بهش آب دادین ریشه‌ها و خاک برگ‌ توی گلدان پوسیده، شروع رایحه کاملا تداعی‌کننده بوی خاک پوسیده و کپک زده از نمه، ولی با عوض کردن خاک و ریختن خاک تازه توی گلدان کم‌کم اون بو محو می‌شه و بوی خاکی تمیز در کنار یه مشک پودری، مخملی و گلی به مشام می‌رسه. یه شروع خاکی کپک‌زده و بعد از نیم ساعت تا پایان یه مشک مصنوعی پودری و گلی، همین. هیچ نت یا آکورد چوبی برجسته‌ای هم حس نمی‌کنم.
در کل تستش رو خالی از لطف نمی‌دونم اما عطریه که نه تجربه‌ی بویاییه جدیدی بهتون می‌ده، نه‌ خوش‌بازخورده و نه چیزی به کاراکترتون اضافه می‌کنه و متفاوت جلوه‌تون می‌ده. در نهایت به نظرم پو دایِغ تلاش برای متفاوت بودنه نه واقعا متفاوت بودن.
24 تشکر شده توسط : Mahyar حکایت دوست
کاغتیه پاشا دو پاغفوم چیزی نیست جز سهم‌خواهی کغتیه از بازار داغ عطرهای آمبری، شیرین و مد روز که با یه نگاه به رنکینگ این ژانر در فراگرنتیکا در کمال تعجب با دسته‌ای از عطرهای اورریت مواجه می‌شید که معمولا حرف چندانی برای گفتن ندارند اما طی چند سال گذشته به شدت هایپ شدن، (البته بعضی از این عطرها به شدت خوش بازخوردن و به عنوان عطرهای مد روز کارشون رو بد انجام نمی‌دن) این دسته از عطرها تاریخ مصرف دارن و احتمالا تا چند سال آینده بخش زیادیشون دیسکانتینیو می‌شن و به فراموشی سپرده می‌شن.
فضای پاشا دو پاغفوم شبیه بسیاری از عطرهای آمبری‌ای هست که قبلا بوییدید، آمبر به علاوه صمغ، پچولی و چوب؛ فضای عطر نه ساختار شکنانه ست و نه رایحه‌ی تازه‌ای بهتون می‌ده اما مثل همیشه کیفیت و ظرافت کارای این پادشاه جواهرساز رو نمی‌شه منکر شد.
اگر مبنا رو بر پاشا بذاریم پاشا پاغفوم وجه آروماتیک، فرش، سبز و لاوندری رو بسیار کمرنگ کرده در اصل هر چه نمود یه فوژه کلاسیک بوده کنار رفته و در عوض وجه آمبری پررنگی به کار اضافه شده تا عطر مدرن، مد روز و شیرین‌تر بشه. به نسبت نسخه اصلی جا برای بروز وجه چوبی بیشتر شده که فضایی دلنشین و نوستالژیک اما در عین حال رسمی رو بهتون می‌ده، حس و حال چوبی کار تا حدی ما رو یاد همون صندل خامه‌ای پاشا می‌ندازه. هرچند دی‌ان‌ای عطر اصلی به وضوح وجود داره ولی با فضا و مسیری متفاوت و صرفا مد روز، کاغتیه پاشا دو پاغفوم احتمالا برای عشاق نسخه اصلی چندان عطر جذابی نخواهد بود، و مثل بسیاری از فلنکرسازی‌ها اعتبار و شهرت نسخه اصلی رو یدک می‌کشه، در حالی که اکثرا می‌تونن عطر جدیدی از برند باشن.
این دسته از عطرها برای قضاوت نهایی پای قیمت رو وسط می‌کشن، اگر قیمت کار نصف این چیزی بود که هست می‌تونست ارزش خرید پیدا کنه ولی با این قیمت فقط در صورتی که عاشقش بشید ارزش خرید پیدا می‌کنه.
31 تشکر شده توسط : کوروش Sajjad
Rake & Ruin
لینک به نظر 18 دی 1401 تشکر پاسخ به Kamran ahmadzadeh
در دفاع از ریویوهای روایتگرانه که بخشی از نوشته‌های مسیح هم از همین دست است؛ باید بگویم به نظر من ریویوهایی که از دل روایت، داستان‌گویی، توصیف و تصویرپردازی با رایحه عطر مواجه می‌شوند ریویوهای نزدیک‌تری به درک عطر هستن تا آنهایی که با ردیف کردن نت‌ها و آکوردها و ساختار شیمیایی عطر و در نهایت با سبک سنگین کردن‌ رایحه و پخش و موندگاری و عوامل قابل لمس دیگر به تشریح رایحه می پردازند. شکل دوم را من شبیه به یادداشت‌های ژورنالیستی می‌بینم، و اولی را نوشتاری خلاقانه.
یادداشت‌های خالی از تصویر و داستان اتفاقا از عطر دورترند، اینکه نت‌های عطر و آکوردها را پشت هم ردیف کنیم، هرچند حتا اگر بر مبنای نت‌های اعلامی هم نباشد بلکه دقیق و بر اساس کشف نویسنده باشد باز هم چیزی به ما نمی گویند، آنها فقط اسکلت عطر را به ما نشان می دهند، اما اینکه این اسکلت چه فضا و حس و حال و چه تجربه‌ای می‌سازد نیاز به خیال‌پردازی و روایت‌گری دارد. از آنجا که بویایی زبانی از خود ندارد و از زبان حواس دیگر استفاده می‌کند، زبان محدودی برای تشریح خودش دارد، اما تصاویر و تداعی‌ها و داستان‌ها می‌توانند رایحه عطر را خلاقانه و قابل درک و ملموس روایت کنند. متن‌های روایت‌گر اگر خلاقانه باشند می‌توانند رایحه نبوییده عطر را چنان برای ذهن بویایی‌مان تصویر کنند تو گویی در حال بوییدن آنیم نه خواندن از آن. البته که هر روایتی الزاماتی دارد و اضافه‌گویی، نوشتار بی دلیل صقیل و مغلق، فکت ها و ارجاع‌های دهن پرکن و بی مورد، فراموش کردن محور روایت و ده‌ها عامل دیگر هر متنی رو از خلاقیت تهی می‌کند. مثال ساده‌ش اینه که شما اگر اشعار رابله فرانسوی قرن شونزدهمی رو به زبان بیهقی ترجمه کنید خلاقیت به خرج داده‌اید و نشان از تسلط شما به هر دو زبان است، اما ترجمه رمانی از سلین به زبان بیهقی هر میزان هم بر زبان دوره بیهقی مسلط باشید ناشی از عدم درک هم سلین و هم بیهقی است. این الزام‌ها و درک آنهاست که خلاقیت می‌آورند.
25 تشکر شده توسط : حکایت دوست nazanin
این چه دور باطل بی‌منطقی‌ست که هر چند وقت یک بار اینجا تکرار می‌شود و عین دوران مدرسه یار و یارکشی می‌کنیم و به دور از لحظه‌ای تامل شروع به حمله به هر نقدی می‌کنیم که مخاطبش هم‌تیمیمان است. دم از این می‌زنیم که اینجا متعلق به همه‌ست و هر کس آزاد است اینجا بنویسد، بپرسد، تجربه کند و تجربه اش را به اشتراک بگذارد اما به مجردی که کسی چه مستدل و چه کلی و بی‌دلیل به متن کسی دیگر ایراد گرفت، قهر و آشتی‌ها و خواهش و پادرمیانی‌ها از نقد شونده شروع می‌شود و از آن سو هم سرزنش‌ها و حمله‌ها به فرد نقد کننده، که محفل گرم و بی‌حاشیه عطرافشان را کدر و چرکین کرده است. در نهایت انگار یکی از طرفین یا گاهی دو طرف مجبور می‌شوند برای مدتی از نظرها دور بمانند تا آب‌ها از آسیاب بیفتد.
خیلی ساده‌ست اگر گذاره معیوب هرکس هر طور دلش بخواهد می‌تواند بنویسد را بپذریم، پس باید بپذیریم که هرکس هم هر طور دلش خواست می‌تواند در مورد آن متن نظر بدهد، دیگر این معادله ساده این همه چون و چرا و دشمن تراشی و مذاکره تکراری ندارد. معمولا اخر ماجرا هم ریش سفیدانه دو طرف را دعوت به آشتی می‌کنیم و مهربانی و هم دلی را بر هر منطق و استدلال و خردی ارجح‌تر می‌دانیم و فضا را از هر وجه انتقادی‌ای می‌روبیم که مبادا حتا در حد چند کامنت هم که شده دچار کمترین استرسی بشویم. اگر دعوت به مهر و صفا هم نتیجه نداد آن وقت مدیر محترم مجبور به پا درمیانی شوند و در نهایت نخود نخود هر که رود خانه خود‌.
شاید درست نباشد در این کامنت از نوشته‌های مسیح ستایش یا انتقاد بکنم، اما به عنوان یک مثال نظرم را در مورد نوشته‌هایش ابراز می کنم نه چیزی بیش از این. من بعضی از ریویو‌های مسیح را بسیار دوست دارم و بعضی را نه، کدام‌ها رو دوست دارم؟ انهایی که تصویرسازی‌ها و توصیف‌هایش از دل فضای عطر درآمده‌اند و کدام‌ها را دوست ندارم؟ آنهایی که عطر بهانه‌ای بوده برای شیر کردن تصویرسازی‌ها، این را به عنوان مثال اوردم که بگویم این ایراد به یادداشت‌های خیلی‌های دیگرمان هم وارد است. در نهایت برای من یادداشت‌های دسته اول کافی‌ست که دوست داشته باشم نوشته‌های مسیح را بخوانم و کلیت نوشته‌های او را با دسته‌ی دوم که تعدادشان کمتر هم هست نفی نکنم. یادداشت‌های حاشیه‌ای و گاهی مربوط به مسائل دیگر هر کسی که اینجا می‌نویسد هم ماجرایشان جداست و گاهی هم جذابند و هم کمک می‌کنند که ذهنیت بویایی تک بعدی نداشته باشیم و هم بر زایاتر و خلاق‌تر شدن تجارب‌ بویاییمان اثر می‌گذارد.
فارغ از اینها آقا یا خانم x حق دارد مطالب آقا یا خانم y را نقد کند، و y هم حق دارد به آن نقد پاسخ بدهد یا ندهد، اگر دو طرف منطقی فکری و زبانی برای به چالش کشیدن یکدیگر داشتند که نه تنها تعارض و چالش ایرادی ندارد که بسیار هم مبارک است و لذت بخش و آگاهی‌دهنده و زایا. ولی اگر به جای هر منطق و استدلالی جوابمون این بود که هرکس خوش ندارد نخواند و هرکس مجاز است هر طور عشقش کشید از هر چه عشقش کشید و با هر میزان از آگاهی یا ناآگاهی میلش کشید ابراز نظر کند، راستش آن وقت بود و نبودمان توفیری ندارد. آن وقت یادداشت مسیح تفاوتی ندارد با یادداشت آن حضرت آقایی که سه پارگراف در مورد عطری نوشته‌اند و در انتها می‌فهمیم ایشان دارند اسانس مترویی عطر مذکور را تحلیل می‌فرمایند نه عطر اصلی را. اما حقیقت این است که تفاوت این دو نوشته باید از آسمان تا زمین باشد. باید مهم باشد من چه می‌نویسم، از چه می‌نویسم و چگونه می‌نویسم وگرنه اینجا تفاوتی با دیجی کالا نخواهد داشت جز اینکه کمی چاشنی هنر و ادبیات و صفا و صمیمیت به کامنت‌هایمان اضافه کرده‌ایم. راستش اگر سنگ محک نوشته‌های اینجا سلیقه ست و چند جمله در مورد یه عطر نوشتن فقط یه نظرگاه شخصی آن وقت عطرها هم هیچ تفاوتی با منجوق دوزی و ... ندارند ولی اگر مازادی جز یک بوی خوش وجود دارد پس حداقلی از درک و دریافت برای فهم اون مازاد ضرورت دارد، و وقتی پای ادراک به میان بیاید یعنی حداقلی از آگاهی و تجربه آزمودن هم برای توصیف و تشریح آنچه به ادراک دراومده ضرورت دارد. ادراک یعنی امکان سنجش و امکان گسترش آن در سطح زبان. این نقطه‌ا‌یست که حتا سلیقه هم قابل تحلیل و نقد است چه رسد به تجربه و آگاهی و دانش. بله اسکرول کردن کار سختی نیست، اما واقعیت ماجرا این است که نه فقط اینجا بلکه در فضای نیم بند فکری این مملکت چیزی که زیاد کم داریم به چالش کشیدن و پرسش‌گری و نقادانه نگرستین است و نیز با آغوش باز پذیرای نگاه نقادانه دیگری بودن، وگرنه تفاوت متن من با دل نوشته‌های اینستاگرامی این همه پیج زرد در چیست؟
فضایی پویا و زنده ‌ست که از دل جدل، ایده‌ها و امکان‌های نو پدید بیاید نه اینکه هر نقدی و هر جوابیه‌ای ترجمانی از مفهوم کدورت و دشمنی تلقی شود.
34 تشکر شده توسط : ابوالحسن مهدی دهقان
کغتیه پاشا مثل بعضی از عطرهای این برند جفت همنام یکی از ساعت‌های کغتیه ست؛ کغتیه دو پاشا اولین ساعت ضد آبی که در سال ۱۹۳۲ به سفارش پادشاه مراکش ساخته شد.
پاشا با شروعی سبز و جنگلی، یادآور دوران پادشاهی فوژه‌های آروماتیک کلاسیک است. هرچند پاشا الان عطری کلاسیک به شمار می‌رود اما در زمان تولدش یک فوژه مدرن به حساب می‌آمده و در قیاس با بسیاری از فوژه‌های کلاسیک به زمانه ما نزدیک‌تر است. فوژه‌های مدرن عطرهایی بودند که جنبه‌های گلی، شیرین و مد روزتر را جایگزین جنبه سنگین، سبز و خاکی فوژه‌های کلاسیک کردند.
پاشا با پیش‌قراولی نعنا و اسطوخودوس و نارنگی، هاله‌ای از تازگی و سایه‌ای از خنکا بر تنتان می‌نشاند (سایه‌ای گذرا و در حرکت). شروع فرش، نعنایی، سبز، گیاهی و سرزنده پاشا با ریتمی تند به سمت قلبی حرکت می‌کند که اسطوخودوس و لابدانوم و اوکموس و پچولی در آن به رقص درمی‌آیند، سرآغاز رقصی کلاسیک و مردانه.
ادویه‌جات به‌خصوص گشنیز، زیره، انیسون (و البته جوز هندی که در لیست نت‌ها نیامده اما به نظر حضور پررنگی دارد) وجه شیرین و اسپایسی کار را می‌سازند که رایحه سبز و آروماتیک عطر را از تک بعدی بودن درمی‌آورند. انیسون و گشنیز چاشنی شیرین جذابی به این رقص می‌دهند و لابدانوم هم بر این چاشنی و وجه آمبری اضافه می‌کند. در نهایت این شیرینی با وجه چوبی صندل وود که حالتی خامه‌ای دارد درمی‌آمیزد و دایره رقص پاشا را کامل می‌کند. پاشا رقصی شرقی‌ست که با رقصی غربی درهم آمیخته، رایحه‌ای با لبه‌های گرد و نرم و به دور از هر تیزی و زبری آزاردهنده‌ای.
متأسفانه نسخه‌های قدیمی این عطر را تست نکرده‌ام اما با توجه به اینکه آن زمان منعی برای میزان استفاده از اوکموس وجود نداشته به نظر می‌رسد نسخه‌های دهه نود این عطر یک فوژه کلاسیک به تمام معنا بوده باشد با رایحه‌ای بسیار جنگلی‌تر و کدرتر، هرچند ریفورموله این عطر باید رایحه آن را تا حد زیادی تغییر داده باشد اما هنوز هم عطر استخوانداریست و می‌شود یک فوژه کلاسیک خوب به حسابش آورد، پرفورمنس کار هم کاملا قابل قبول است.
سرزندگی فضای سبز، حس و حال تمیزی، رایحه فرش و وجه چوبی نمناک پاشا استایلی تر و تمیز و جاافتاده و تاحدی اتو کشیده می‌طلبد و با بی‌خیالی و راحتی جوانی سر سازگاری ندارد.
ارزش خرید دارد؟ پاشا برای کلاسیک‌بازها و رسمی‌پوش‌ها و میان‌سال‌ها و پدرها (یکی از بهترین انتخاب‌ها برای هدیه روز پدر) و جوان‌هایی که گاهی راحتی جوانی را کنار می‌گذارند و وقار میان‌سالی به تن می‌کنند بدون شک کماکان عطر ارزشمندیست.
37 تشکر شده توسط : مرصاد Mahan
بهترین عطر لاین سوواژ با اختلاف بسیار زیاد
سوواژی متشخصتر و پخته‌تر
پلی بین گذشته و حال، بین جوانی و میان سالی، بین خامی و پختگی، بین کلاسیک و مدرن
پخش و موندگاری بسیار بالاتری از سوواژهای قبلی داره و کمی هم تداعی‌گر فوژه‌های کلاسیکه اما کاملا امروزیه
با توجه به رایحه و پخش و موندگاری عالیش قیمت نسبتا بالاش برای خرید ۶۰ میلش توجیه می شه
18 تشکر شده توسط : امیر محمدی 🄼🄾🄽🄰
واقعا هم قیمت لالیک اصلی که معلومه چه موادی توشه و از کجا اومده، اسانسی که معلوم نیست دقیقا چیه و اتفاقا اون شبحی از لالیکه و پر از مواد شیمیایی نامشخص خریدین؟!
متاسفانه دیگه تو عطرافشان رسما بر اساس اسانس مترویی داره تحلیل عطر اصلی هم شیر می شه!
این میزان درگیری با پخش و موندگاری غول آسا ریشه در همون چیزی داره که نتیجه ش عمل‌های بینی و پفوندن لب و تتوی ابرو و هزار درد دیگه ست که مختص جوامعی مثل ماست.
انگار همه چیزمون رو باید بکنیم تو چشم بقیه. به اسم شرایط اقتصادی و قیمت گرون و هزار توجیه بی پایه دیگه داریم فیک بودن همه چیزمون رو حتا ستایش هم می کنیم.
اینکه یه رستوران بهمون یه دیس برنج تایلندی می ده که بتپونیم تو معده وامونده‌مون به معنای بهتر بودنش از یه بشقاب نصفه برنج ایرانی درجه یک اون یکی رستوران نیست، اینکه فک می کنیم اسانس لالیک عین نسخه های اولشه به خاطر روغن و فیکساتور و ده ها ماده شیمیایی مضر دیگه س که تو اون اسانس هست نه کیفیت یه بوی کپی و خطی بی ارزش. این اسانس ها فقط بوی عطر اصلی رو می دن همین. نه خبری از رایحه اون عطر هست نه از اصالت و کیفیت و نه خبری از پیچیدگی ساختار و نت ها و آکوردهای عطر، اینا بوی عطر اصلی رو می دن همونطوری که مایع دستشوییتونم ممکنه بوی رایحه یه عطری رو بده. اینا فقط بو هستن بوی عطرهای مختلف
25 تشکر شده توسط : كورش محمدزاده پرنیان
Terroni
لینک به نظر 17 آذر 1401 تشکر پاسخ به Mehdi sameti
یک روز پخش و دو روز ماندگاری روی پوست؟! شما لباسی رو که می‌پوشین دو روز از تنتون درنمیارین که می‌خواین عطرتون دو روز رو پوست بمونه؟
تو خیلی از کامنتا می‌بینم انگار پخش و موندگاری زیاد ذاتی یه عطره، در حالی که اینطور نیست و هزار و یک باید و نباید داره.
پخش و موندگاری زیاد الزاما چیز بدی نیست همونطوری که برعکسش هم بد نیست، عطری که مناسب یه موقعیت دو نفره و صمیمیه اگه پخش قدرتمندی داشته باشه درست کار نمی‌کنه و نتیجه عکس می‌ده، شما تو اون موقعیت نیاز به کشف شدن دارین عطرتون هم همینطور، کسی که تو همچین موقعیتی ترونی می‌پوشه آدم ناآگاه، خودنما و سطحی‌ای به نظر می‌رسه، در حالی که تو موقعیت درست ترونی می‌تونه نشانه صلابت، اعتماد به‌نفس و خاص بودن شما باشه. پوشیدن عطری با پخش بالا در موقعیت نادرست نه تنها بازخورد مثبت به همراه نداره بلکه منجر به کلافگی دیگران و به شکلی تعرض به حریم خصوصی اونها می‌شه.
رو چه حسابی تو دیزاینری‌ها پخش و موندگاری قدرتمند پیدا نمی‌شه این فقط تعداد کمیه که من به ذهنم می رسه:
موگله انجل
دیور پوازن
دیور پیوغ پوازن
یوپ اوم
یوپ فمه
ژان پل گوتیه کلاسیکو
کنزو جانگل الفنت
وان من شو
اسپایس بمب
اسپایس بمب اکستریم
لانکوم عود بوکه
موگله آلین زنانه
ایو سه لوغن اوپیوم
تد لاپیدوس پوغ اوم
دیوید یورمن فرگرنس
فرانک بوکله کوکائین
شنل کوروماندل
لویی ویتون اومبر نومَید
دیور اوم پاغفوم
کاستوم نشنال سول
موگله ای من
ای من گلد
ای من پیور هوین
ولنتینو اوامو اینتنس
کلینیک آروماتیک الیکسیر
کلوین کلین ابسسد اینتنس
و...
16 تشکر شده توسط : complihanicated کوروش

تمامی خدمات این سایت، حسب مورد دارای مجوزهای لازم از مراجع مربوطه می باشند و فعالیت های این سایت تابع قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران است.

هرگونه استفاده از مطالب این سایت بدون اجازه مدیران آن غیر مجاز بوده و تبعات آن بسته به نوع تخلف، متوجه افراد خاطی خواهد بود.

Iran flag  Copyright © 2007 - 2024 Atrafshan.ir