نظرات | Kamran ahmadzadeh
ترتیب نمایش
بوی کارگاه‌های شیرینی پزی یا این پیراشکی‌پزی‌های گوشه خیابونی رو در نظر بگیرید بعد فکر کنید شیرینی‌پزاش دارن اون تو یه چند پیکی هم مشروب می‌خورن. یه عطر شیرین گورمند و کلیشه‌ای؛ فریب رنک بالاش رو نخورید، آرمانی یه جوری می‌گه استرانگر ابسولوتلی که انگار چه خبره، فکر می‌کنین با هرکول عطرا مواجهید، ولی واقعیتش اینه که خبری نیست.
31 تشکر شده توسط : محمد ح کوروش
لو مال اسنس دو پاغفوم از معدود فلنکرهای لو ماله که واقعا سرش به تنش می‌ارزه. اسنس رو در عین ارتباط با لو مال تا حد زیادی می‌شه به عنوان یه عطر مجزا و مستقل در نظر گرفت. شیشه این عطر به نسبت شیشه‌های قبلی تنومندتر و عضلانی‌تر شده، به همین نسبت رایحه هم مردانه‌تر و موقرتر شده. شروع عطر کمی شلوغ و خشنه و نوید عطر پر سر و صدایی رو بهتون می‌ده، اما این شروع دوام چندانی نداره و به سرعت، رایحه از هر لحاظ هم ساختار رایحه و هم پرفورمنس به سمت ملایم شدن پیش می‌ره. شروعی مرکباتی، گرم و فلفلی و تند که وجه سیتروسیش به سرعت فروکش می‌کنه و کلیت فضا گرم و شیرین می‌شه (شرینیش مثل نسخه اصلی دلتون رو نمی‌زنه و کاملا به‌جا و به‌اندازه‌ست). با همون سرعت سرو کله چرمی دوست داشتنی و سربه‌زیر با ته‌بوی انیمالیک و تا حدی دودی پیدا می‌شه. چرم این عطر نه چرم بی‌ادب و زمخت و هارشیه و نه چرم لوکسیه. تو مین‌استریم‌ها بخوام بگم نه مثل گوچی گیلتی آبسولوت هنرمندانه و نسبتا نیش پسنده و نه مثل لاین دیور اوم لوکس و شیک، یه جورایی بین این دو تا حسابش کنین یعنی اگر گوچی چرم خام و تازه ست و دیور اوم‌ها چرم لوکس، لو مال اسنس فضایی مثل کارای جیر دست‌دوز براتون تداعی می‌کنه و وجه انیمالیک صمیمی، ساده، دوست داشتنی و بی‌آزاری داره.
نت‌های نسخه‌ی اصلی که تو اکثر فلنکرهای لو مال هم حضور داشتن اسطوخودوس و تونکا و وانیله. تو این نسخه اسطوخودوس اون رایحه بنفش و تمیزش رو از دست داده و حالتی خاکستری و نیمه فلزی به خودش گرفته و در کنارش رایحه‌ای سرو مانند و گیاهی داریم. چه در عطر مادر و چه بعضی از فلنکرها با وانیل و تونکایی قلدر طرف بودیم که تو این نسخه اون وانیل با بقیه نت‌ها نشسته دور میز مذاکره و در عین قلدری به بقیه هم اجازه ابراز وجود می‌ده. وجه چوبی و گیاهی این عطر هم به جذابیت رایحه‌ش اضافه می‌کنه و در عین اینکه این نسخه موقر تر از بقیه ست احساس صمیمیت و خون‌گرمی بیشتری رو بهتون می‌ده.
در مورد پرفورمنس عطر، موندگاری قابل قبولی داره اما برخلاف نمراتی که بهش دادن پخش چندان قوی‌ای نداره، و تو محدوده خصوصیتون بیشتر به چشم میاد. برای همین عطر خیلی خوبیه برای قرارهای دو نفره و کم‌جمعیت. در عین رسمی بودن برای مهمونی‌ها و جمع‌هایی که دنبال خودنمایی هستین چندان به کارتون نمیاد در ضمن من بچ کد ۶۱۳۷۱ رو تست داشتم که جزو تولیدات اول این عطر بوده.
از سن بالای ۲۵ سال با استایل مناسب عطر می‌تونین از پوشیدنش لذت ببرین و با لباس رسمی و نیمه رسمی به راحتی ست می‌شه و با استایل کژوال یا متفاوت چندان رو تن درست نمی‌شینه.
در نهایت قبل از اینکه این عطر نایاب یا گرون بشه پیشنهاد می‌کنم حداقل تستش کنید.
22 تشکر شده توسط : مهدی موسوی Neroli
ملوانی در لباس افسری
لو مال لو پاغفوم ملوانیه که لیاقت پوشیدن لباس افسری رو نداره. کار یه فلنکر از سویی زنده نگه داشتن نسخه‌ی اصلی و از سویی به روز کردن اونه و گاهی به عنوان یه ترفند فروش، استفاده از شهرت و اعتبار نسخه مادر برای فروش عطر دیگه‌ایه که حتا پیش اومده کمترین ارتباطی با عطر اصلی نداشته‌ باشه. این فلنکر با وجود اولترا مال و اسنس دو پاغفوم برای من علی السویه‌ست و حتا در قیاس با نسخه اصلی هم حرف تازه‌ای برای گفتن نداره نه در رایحه و نه در پرفورمنس. عطری کاملا آشنا، بی‌آزار و مد روز با پرفورمنسی در حد نسخه مادر بعد از ریفورموله.
از بخش تبلیغات به اشکال مختلف که بگذریم بازخوردهای مثبت، رایحه خوش‌بوی آشنا، عدم وجود نت یا آکوردهای هارش و غیر معمول و راحت‌پوش بودن، عوامل موثر در هایپ شدن عطرها هستند که لو مال لو پاغفوم همه‌ی این خصایص رو داره و دلیل هایپ شدن و نمره بالای این عطر توی سایت‌های مختلف چیزی جز همین رایحه محافظه‌کارانه نیست. پس آنچه برای جامعه عطرباز بی‌رغبتی به یه عطر رو در پی داره برای عموم مردم که بازار هدف عطرهای مین استریم هستن می‌تونه خوشایند باشه.
لو مال لو پاغفوم یه عطر شیرین باب روز جوون پسنده با رایحه‌ی امنی که به راحتی با کت و شلوار یا لباس نیمه رسمی و حتا استایل کژوال ست می‌شه، می‌تونید برای یه مهمونی شبونه بپوشیدش یا برای محیط اداری، یا استفاده روزمره.
در این تبل توخالی به نسبت نسخه اصلی دز لاوندر اومده پایین و اون حس تمیزی و صابونی کار با شیرینی امروزی پسند جایگزین شده و تاکید روی وانیل و وجه اسپایسی (توی نت‌های اعلامی ذکر نشده ولی به نظرم زیره و دارچین) بیشتر شده و زنبق هم در این بین حس نسبتا شیکی در قیاس با نسخه اصلی اضافه کرده (زنبق این کار مثل لاین دیور اوم فضایی لوکس ایجاد نمی‌کنه) آکورد چوبی کار هم به نسبت نسخه اصلی تاثیر بیشتری روی رایحه داره و فضای صمیمی‌تری ایجاد می‌کنه و اون حس کهنگی‌ ‌ گیاهی هم که در نسخه اصلی احساس می‌شد حذف شده و جاش رو به نوعی رایحه براق داده.
اوپنینگ لو مال با همراهی نعنا شروعی تازه و آروماتیک و نیمه کلاسیک داشت و لو مال لو پاغفوم با همراهی هل و دارچین شروعی شرقی و گرمتر و امروزی‌تر داره و یادآور خیل عظیم عطرهای شیرین چند سال اخیره و قلب کار رو هم یه وانیل شفاف و ساده و اورینتال شکل می‌ده. در قیاس با این عطر با اینکه نسخه مادر رو شخصا نمی‌پسندم اما نمی‌تونم منکر هنرمندانه بودن رایحه لو مال اصلی و کلیشه‌ای بودن این فلنکر بشم.
در مورد پخش و موندگاری هم به نظر موندگاری بدی نداره اما پخشش از دید من چندان قدرتمند به نظر نمی رسه، بنابراین اگر از لو مال اصلی خوشتون میاد به بهانه پخش و ماندگاری بیشتر سراغ نسخه پرفیومش نرید که ارزش خرید نسخه اصلی براتون بیشتر خواهد بود. از دید من لاین لونا روسای پرادا با شباهت رایحه خرید به صرفه تر و ارزشمندتری به حساب میاد و یا حتا دو سه تا از فلنکرهای خود لو مال.
اگر قیمت این عطر کمی پایین‌تر بود به نظرم تو ایران می‌تونست فروش خوبی داشته باشه، اما با این قیمت عطرهای زیادی وجود دارن که اگر داشتیدشون خرید این عطر براتون جذاب نخواهد بود، والنتینا اوامو اینتنس، پرادا لوم اینتنس، ۲۱۲ سکسی و... حتا در برندهای خوش قیمت‌تری مثل سالواتوره فراگامو، جیسز دل پوزو، انیه و... هم روایحی مشابه و خوش قیمت‌تر می‌تونید پیدا کنید. اما اگر کسی از عطرهای مشابه‌ش نداشته شاید بتونه براش خرید جذابی به حساب بیاد. در یک کلام لو مال لو پاغفوم چیزی جز همراستا شدن با نبض بازار نیست و عطریه که برخلاف لو مال تاریخ مصرفش می‌تونه خیلی سریع فرا برسه.
24 تشکر شده توسط : Mahan Maxxine
L'Aigle de la Victoire
لینک به نظر 11 بهمن 1400 تشکر پاسخ به کامبیز سخی
فقط یه روشنگری بکنم که من تاریخ این تمدن کهن رو نفی نمی‌کنم، ضد ایرانی بودن و عقده‌ی حقارت داشتن نسبت دادن به من کمی زیاده رویه به نظرم.
حرف پیچیده‌ای نمی زنم، بله زمانی که ما سیستم فاضلاب شهری داشتیم لندن و پاریس بوی سگ‌دونی می‌دادن، اما در همین لحظه بخش‌هایی از پایتخت ایران، سیستم فاضلاب درست درمون نداره، پس افتخار اون تاریخ بخوره تو سرمون. نوستالژیای گذشته‌ی درخشان فقط نشان از بیماری اکنون ماست. مینیاتور ما رو غربی‌ها اسم روش گذاشتن، نسخ خطی‌مون رو غربی‌ها تصحیح کردن، تاریخمون رو غربی‌ها نوشتن، پس ما کجای این تاریخ پر افتخار ایستادیم؟ و اون تاریخ کجای امروز ما نفس می‌کشه؟ ما امروزمان را با افتخار گذشته فریب می‌دهیم، گذشته‌ای که حتا خود در شناختنش کمترین نقش را داشته‌ایم و کماکان در لذت تعریف این و آن از هزار سال پیشش کیفوریم کجای امروزمان نفس می کشد، جز این است که تاریخ ما شده ویترین افتخارات سرداری شکست خورده، بدون آنکه فکر کنه چرا چنین در هم شکست و به خاک سیاه نشست.
این مبحث برای من جذابه اما اینجا نابه‌جا به نظر می رسه، این چند سطر رو هم جناب سخی به احترام بی پاسخ نموندن نظر شما به عنوان خاتمه این بحث نوشتم
13 تشکر شده توسط : الف ش حکایت دوست
L'Aigle de la Victoire
لینک به نظر 11 بهمن 1400 تشکر پاسخ به کامبیز سخی
فقط یه روشنگری بکنم که من تاریخ این تمدن کهن رو نفی نمی‌کنم، ضد ایرانی بودن و عقده‌ی حقارت داشتن نسبت دادن به من کمی زیاده رویه به نظرم.
حرف پیچیده‌ای نمی زنم، بله زمانی که ما سیستم فاضلاب شهری داشتیم لندن و پاریس بوی سگ‌دونی می‌دادن، اما در همین لحظه بخش‌هایی از پایتخت ایران، سیستم فاضلاب درست درمون نداره، پس افتخار اون تاریخ بخوره تو سرمون. نوستالژیای گذشته‌ی درخشان فقط نشان از بیماری اکنون ماست. مینیاتور ما رو غربی‌ها اسم روش گذاشتن، نسخ خطی‌مون رو غربی‌ها تصحیح کردن، تاریخمون رو غربی‌ها نوشتن، پس ما کجای این تاریخ پر افتخار ایستادیم؟ و اون تاریخ کجای امروز ما نفس می‌کشه؟ ما امروزمان را با افتخار گذشته فریب می‌دهیم، گذشته‌ای که حتا خود در شناختنش کمترین نقش را داشته‌ایم و کماکان در لذت تعریف این و آن از هزار سال پیشش کیفوریم کجای امروزمان نفس می کشد، جز این است که تاریخ ما شده ویترین افتخارات سرداری شکست خورده، بدون آنکه فکر کنه چرا چنین در هم شکست و به خاک سیاه نشست.
9 تشکر شده توسط : امیر حیدری حکایت دوست
لو مال عطریه که بسیاری از عطربازها معتقدن تو ایران نادیده گرفته شده (البته به نظر من با نادیده گرفتنش چیزی خاصی هم از دست ندادیم)، اما اگر سفری اروپایی داشتید پیشنهاد می‌کنم این عطر رو به عنوان اولین گزینه‌تون برای حذف در نظر بگیرید چون اونجا رایحه‌ای به شدت آشناست. فارغ از اینکه رایحه‌ی این عطر رو مثل من نپسندید یا از طرفداران این عطر باشید، نمی‌توان منکر اهمیت آن در دو دهه گذشته شد.
برخلاف امروز که عطرهای مردانه و یونیسکس بیشترین بخش خلاقه تولیدات دنیای عطر رو در بردارند تا دهه سی و چهل مردها تنوع عطری چندانی نداشتن و بیشتر عطرها در فضای چرمی، آروماتیک یا سیتروسی بودند اما با تولید عطرهایی مثل کارون پوغ آن اوم راهی برای عطارها گشوده شد که منجر به تنوع بی‌نظیر عطرهای مردانه در دهه‌های بعد شد. اما دهه‌ها طول کشید تا با عطرهایی مثل لو مال، مانند جهان زنانه تابوی وجه شهوانی مردانه هم شکسته بشه. لو مال از دل این تابو شکنی دراومد، اگر عکس‌ها و شعارهای تبلیغاتی این عطر رو دیده باشید متوجه می‌شید که ژان پل گوتیه در اون سال‌ها مثل خیلی از برندهای دیگه که بر روی مردانی کت و شلواری یا لااقل موجه متمرکز بودند بر ملوانانی بدن نما با خال‌کوبی و بدنی شهوانی متمرکز شد. این ماجرا تا آنجا پیش رفت که این عطر به عطر هم‌جنس‌گراها معروف شد و به یکباره سر از کلوب‌های شبانه درآورد، اما در سال ۲۰۰۳ با شکستن رکورد برند دیور پرفروش‌ترین عطر اروپا شد و تبدیل به عطری عامه‌پسند شد. لو مال فوژه باربرشاپی متفاوتی بود که به جای تاکید بر مرد تر و تمیز و کت و شلواری و موقر، بر مرد خوشگذران شبگرد تاکید داشت، فوژه ای باربرشاپی‌ای که می‌شد با یه رکابی هم پوشیدش. فرانسیس کورکیجان با اقتباس از فوژ‌ه‌ها و باربرشاپی‌های کلاسیک خوانشی جدید و امروزی از آنها ارائه کرد و آن چهره تلخ و عبوث و جنتلمن و عصا قورت داده مردانه رو از پیشانی آن عطرها زدود و لومال هم، مثل پوغ آن اوم بسیاری از عطرهای مردانه بعد از خودش رو تحت تاثیر قرار داد.
طراحی شیشه که نیم تنه‌ای مردانه و عضلانیه، با جعبه‌ای که آدم رو یاد قوطی کنسرو می‌ندازه و رایحه شبهه زنانه عطر و ملوانانی با لباس‌های راه راه یا بدن عضلانی، تداعی‌گر در سفر بودن دائمی ملوانانه که هر چند مدت رو در شهری می‌گذرونن و می‌دونستن که دست آخر نمی‌تونن پابند هیچ رابطه‌ای باشن در نتیجه زنان زیادی به آنان دل میبستن اما جایی باید آن زن رو رها می‌کردن و دوباره دل به دریا بزنن.
پایه‌های این عطر بر اسطوخودوس و مشک و نعنا که حس کلاسیک مردانه ایجاد می‌کنن و یادآور آرایشگاه‌های مردانه قدیمیه و زیره که حسی تنانه ایجاد می‌کنه و وانیل و هل و تونکای افراطی برای ایجاد حس شهوانی، استواره.
شروع عطر فضایی آروماتیک و نیمه سبز/اسپایسی داره که حس گیاهایی رو داره که به مدت طولانی تو کیسه و کابینت موندن و رایحه اصلیشون رو از دست دادن اما یه بویی کماکان دارن که دیگه بوی خود اون گیاه نیست بلکه بوی موندگی اونه. از همون ابتدا فضایی صابونی و تمیز داره حسی مثل لحظه جمع کردن لباس‌ها و ملحفه‌های شسته شده از روی بند رخت که همه رو تو دستتون تا می‌کنین ولی در عین حال حس تازگی هم بهتون نمی‌ده. اوپنینگ کار چندان دلچسب نیست، صابونی و شیرین و قدیمی و حسی از موندگی می‌ده، وجه صابونیش تا به انتها حفظ می‌شه اما بعد از مدت کوتاهی، هم کم می‌شه و هم اینکه بیشتر از فاصله نزدیک قابل حسه.
صندل وود وجهی پودری و نرم و حس و حالی کمی خامه ای ایجاد می‌کنه و با همراهی گرمای دارچین و چوب سدر قرار هست شیرینی کار رو کنترل کنن و پل بین وجه گیاهی و شیرین کار بشن که البته زورشون نمی رسه و زیره که حسی تنانه می‌تونه ایجاد کنه اینجا حسی گیاهی مثل دمنوشی دارویی داره. مابقی عمر عطر هم تا به انتها وانیل و وانیل و وانیله با پس زمینه صابونی، مونده و گیاهی کهنه.
به لطف ریفورموله شدید تو نسخه‌های جدید شیرینی کار با وجود اینکه هل، وانیل، تونکا و آمبر کنار هم اومدن تو ذوق نمی‌زنه، البته هنوز هم کار شیرینی به حساب میاد. به نظرم کماکان ماندگاری قابل قبولی داره اما سیاژش به شدت پایین اومده، از طرفی به نظر من این اصلا اتفاق بدی نیست و پخش بوی زیاد برای این رایحه به نظرم کشنده و غیرقابل تحمل می‌تونه باشه، اگر دنبال پخش بوی بیشتر هستین تولیدات قبل از ۲۰۱۸ پخش و ماندگاری غول آسایی داشتن.
انصاف رو باید در نظر گرفت مقایسه این کار با عطری مثل یوپ اوم یه مقدار ناجوانمردانه ست، و بیشتر مثل مقایسه شکر و شکلات می‌مونه هر دو شیرینن اما آیا مزه‌شون یکیه؟! با اینکه لو‌ مال رو هم به شخصه نمی پسندم اما یوپ اوم در مقابل این کار صرفا یه مزیت داشت و اون هم پخش و موندگاری زیادش بود که خدا رو شکر اونم دیگه تو نسخه های جدید خبری ازش نیست. نزدیکترین عطر به لو مال پرادا لونا روسا اسپورته که هم رایحه مدرن‌تری داره هم به نظرم ارزش خرید بیشتر. این کار رو با احترام به طرفداران کمش تو ایران به نظرم باید بذاریم کنار عطرایی مثل وان میلیون، ورساچه اروس و کارولاینا اررا ۲۱۲، هر چند به نظر من لو مال یه مقدار از اون سه کار قابل تحمل‌تر و بهتره و در نسخه‌های جدید شیرینیش کمتر آزاردهنده ست.
در نهایت اگر آدمی جدی هستین یا اگر دنبال خرید عطری با وقار و لوکس و جنتلمن هستین یا سنتون بالای چهل ساله دور این عطر رو خط بکشین این عطر مناسب سن و سالیه که هنوز مهمترین دغدغه‌ش خوش گذرانیه.
23 تشکر شده توسط : سورنا مقدم الف ش
L'Aigle de la Victoire
لینک به نظر 11 بهمن 1400 تشکر پاسخ به مسیح
مسیح جان من بابت سوءتفاهم پیش آمده ناراحت شدم، و مطمئنن مسبب ناراحتی شما ابهام در واکنش آنی من به برخی نظرات بوده. از مدیریت سایت هم عذرخواهی می کنم اگر مطلب من باعث شده که سمت و سوی کامنت‌ها از مقصود اصلیش دور شه.
اما بابت اینکه این اجتماع داره از اخلاق تهی می شه سر حرفم هستم، استثنا برسازنده کلیته نه نافی اون، بله انسان های شریفی هستند که زندگیشون پای شرافتشون و ایمان به حقیقت از دست رفته، بله تک و توک هنرمندانی داریم که پای ایمان به کارشون ایستادن و در مقابل نوچگان سرمایه و قدرت یا به کنجی رانده شدن یا به کل تبعید و رانده شدند، بله بوده و هستند کسانی که در این اجتماع بی حافظه و تهی‌شده سعی در به یادآوری و بازاحضار تاریخی حیرت زا که بر این مردم حذف شده رفته داشته و دارن. اما اینها استثنا هستن و با یک گل بهار نمی شه. اگر تهی و بی چیز نبودیم فقط نظاره گر و تماشاچی از دست رفته و رفتگان و نداشته ها حذف شدگان نبودیم و دانسته و ندانسته شریک این تباهی نمی شدیم.
مسیح جان از مطالبی که تا به حال اینجا نوشتم مشخصه که من عطرها رو ناخن گیر نمی بینم، اما عطرهایی هستند با همان کارکرد ناخن گیر و بله وقتی می بینم برای یک رایحه تکراری و دم دستی که به زور و با دلقک بازی فلان اینفلوئنسر و تبلیغاتچی هایپ شده فلسفه بافی می شه تعجب می‌کنم، وقتی می‌بینم برای یه رایحه گلی ساده پای نیچه و هگل از کتابچه های همه چیز درباره... به تحلیل عطری دم دستی باز می شه و اونجایی که در مقابل رایحه ای پیچیده نیاز به تعمق بیشتره چیزی در چنته نیست، یا وقتی می بینم کسانی که سال هاست در پی عطر و دنیای عطرن هنوز در گیر و دار این موندن که آیا پوشیدن عطری بوزی حلاله یا حرام؟ جز اینکه منجر به واکنشی آنی از سر تعجب و حیرت بشه نتیجه ی دیگری نداره و اینگونه سر رشته سوءتفاهم ها و کدورت ها آغاز می شه (که در این بخش به خودم خورده می گیرم که کار من اینجا این نیست و اینجا هم جای نقد اجتماعی نیست، هر چند گاهی ناگزیر از گریز زدن به مسائلی از این دست هستیم).
اینها همه نشان از یک چیز دارن و اونهم چیزی جز این نیست که این اجتماع برای همه چیز فقط یک متر و معیار داره و هرچیزی با آن معیارش متر نشد شیطانی و غرب زده و گناه آلود است، تاریخ نخوانده و ندانسته‌اش را با همان متر می سنجد آینده ی نداشته اش را با همان و اکنون ویرانش را هم با همان گز می کند و هرگز حتا برای لحظه ای به ذهنش خطور نمی کند که شاید معیار اوست که ناقص است و معیار خود را بی برو برگرد حقیقت غایی می داند و هر چیزی ناساز با آن را ناروا و غلط.
در پاسخ به نظر جناب سخی عزیز هم به همین بسنده می کنم که کمتر تمدنی به غنای تمدن یونان باستان سراغ دارم ولی آیا این دردی از اکنون یونان امروزی دوا می کنه؟ در واقع ما تاریخ خودمون رو هم نداریم و جایی از اون تاریخ منقطع شدیم و فقط برای جبران شرمساری وضع امروزمون از داشته های صدها سال پیشمان حرف به میان می آوریم.
در نهایت روی حرف من با هیچ فردی نبود که شاید بسیاری از کاربران اینجا که می شناسم و نمی شناسمشان هر کدام خود یکی از آن استثناها باشند و شاید خود من ندانسته خارج از استثنا و داخل در جمع باشم.
اولین قدم برای درمان یه بیمار روانی اینه که خود بیمار قبول کنه بیماره، اولین قدم برای دراومدن از این وضعیت هم نه فخر فروختن به دو هزار سال پیشمان بلکه قبول بیماری امروزمان و با نگاهی دیگر بازخوانی لااقل تاریخ پانصد سال گذشته مان است، بازخوانی ای موشکافانه و پرسشگرانه.
امیدوارم این پاسخ بخشی از سوءتفاهم ها رو رفع کرده باشه چون به دلیل ناساز بودن این مبحث با فضای ویژه عطرافشان پرونده این مطلب رو برای خودم همینجا می بندم.
16 تشکر شده توسط : امیر حیدری حکایت دوست
پرونده بعضی چیزها رو آدم دوست داره یک بار برای همیشه ببنده و بذاره کنار اما شدنی نیست.
✳️برای کسانی که معذوریت دینی دارن یک بار برای همیشه بگم در هیچ عطری نه از مشروب و نه هیچ نجاست دیگه‌ای استفاده نمی‌شه، باور کنید نماز هیچ کس با رایحه بازسازی شده مشروبات باطل نمی‌شه و اینکه همون روایح شبیه سازی شده مشروبی هم در عطرها بدون بوی الکل که اتفاقا رایحه مزاحم برای فهم بوی اون مشروب هست بازسازی می‌شه و عموما یا به صورت سنتتیک یا با ترکیب نت‌های طبیعی توهم بوی مشروبی به وجود میاد. در مورد روایح انیمالیک هم همینطوره معمولا روایح شبیه سازی شده هستن، در هیچ عطری چرم به شکل طبیعی استفاده نمی‌شه، در اکثر عطرها روایح انیمالیک از اصل خودشون گرفته نمی‌شن، در موارد معدودی مثل عنبر و سیوت هم حتا اگر از مواد طبیعی استفاده بشه که به دلیل قیمت بالا و قوانین بهداشتی و محافظت از گونه‌های حیوانی خیلی کمه کسی رو نجس نخواهد کرد. در نهایت بله روایح انیمالیک نه به دلیل اشاره به خوی حیوانی بلکه به دلیل وجه تنانه‌شون می تونن محرک باشن و به شدت جذاب و توجه جلب کن.
✳️در مورد فورومون‌ها، باز هم هیچ عطری رو سراغ ندارم ازشون استفاده کرده باشه، تازه حتا اگر استفاده کنن هیچ منطقی نداره که خارج از بدن و موقعیت خودشون همون کارکرد رو دارن یا اینکه یه فرومون حیوانی برای ما اصلا کارکرد محرک داشته باشه، و در مورد انسان هم به نظر من مطلقا وابسته به شرایط و مکان و موقعیته، و خارج از اون معمولا بوهای انسانی مشمئز کننده‌ن، پس این هم برای همیشه بذاریم کنار و به جای فریب تبلیغات برندها رو خوردن به دماغ خودمون اعتماد کنیم. با فرض اینکه روایح یا نت‌هایی می‌تونن حسی محرک یا شهوانی ایجاد کنن تا به امروز هیچ سندی مبنی بر اینکه موردی تجاوز یا چیزی از این دست به واسطه پوشیدن فلان عطر رخ داده باشه ثبت نشده پس بدون نگرانی از اینکه همسرتون یا خودتون با چنین عطری پاتون به جایی باز بشه که نباید سعی کنید ازش لذت ببرید.
✳️به قول یوال نوح حراری دین پاسخ‌های ساده و از پیش مشخصه به سوالات پیچیده و معنویت سوالات پیچیده ست در مورد امور. از، از کجا آمده‌ام تا به‌کجا می روم و از اجتماع تا شکل زندگی، بنابراین من ترجیح می‌دم خودم رو با پاسخ های حاضر و آماده گول نزنم. قصدم توهین به هیچ فرد دینداری نیست به هر حال هر کس مسیری رو برای رسیدن به آرامش انتخاب می‌کنه، کسی مسیر راحت تر و کسی مسیر پیچیده‌تر که شاید به آگاهی یا حقیقتی نیافته ختم بشه فقط شاید.
✳️در هیچ کجای روانکاوی از فروید گرفته تا لاکان حتا یک جمله هم مبنی بر تایید بی‌بند و باری پیدا نخواهید کرد، فروید به همون اندازه‌ای که نشونمون می‌ده سرکوب ویرانگر و مخربه به همون اندازه نشونمون می‌ده حدی از سرکوب ضروریه.
دین و عرف جوامع سنتی در کنار پاسخ‌های ساده کنترل‌گری وحشتناک هم بر همه‌ی امور برای حفظ وضع موجود و امن برای بقای قدرت خود اعمال می‌کنن. ادیان به صورت کلی همواره بیشترین میزان کنترل‌گری رو در به بند کشیدن تن و محدود کردن روابط بین زن و مرد به شدیدترین اشکال اعمال می‌کنن. عموما جامعه‌ای که رابطه‌ی زن و مردش از مجرای قواعد از پیش تعیین شده و گله‌ای می‌گذره جامعه قابل کنترل‌تری هست. معمولا زیر بار این قواعد، احساس گناه و مرز کشی‌ها از عشق چیزی جز یه معامله و قرارداد باقی نمی‌مونه. آنچه فروید برای ما رو کرد میزان مخرب بودن این سرکوب خشونت‌بار بود اما همزمان فروید به ما می‌آموزد که آزادی مطلق و تبدیل خواسته‌های ذهنی (انواع و اقسام فتیش و امیال بی‌حد و مرزی که در ناخودآگاهمان غوطه‌ورند) به امر واقعی نه تنها دردی از اون سرکوب دوا نمی‌کنه بلکه خود منجر به از هم پاشیدن روان آدم می‌شه. در واقع روان ما برای دور ماندن از درد و رنج نیاز به بازی و ماسک داره و کنار گذاشتن همه ماسک‌ها در همه‌ی لحظات به اندازه‌ی همون سرکوب ویران کننده است. سرکوب و آزادی مطلق دو روی یه سکه‌ن، و آزادی فردی بی‌حد و مرز غربی نه از دل فروید و فلسفه بلکه از دل اقتصاد نئولیبر‌الیستی از دهه ۶۰ تبدیل به پایه و اساس ارزش‌های لیبرالیستی شد، در واقع سود اقتصادی بی‌حد و مرز توهمی از آزادی بی‌حد و مرز نیاز داشت.
✳️دین مردسالار، جامعه مردسالار و تاریخ مردسالار ما از رابطه تنانه خارج از مرزهای تعیین شده تابو و گناهی نابخشودنی ساخته، چنین جامعه‌ای اتفاقا خوی حیوانی رو تقویت می‌کنه اما شعار انسانی سر می‌ده، تقلیل عشق به تولید مثل به نام و به بهانه بنیان خانواده، و حراستی بلاهت‌وار همراه با خشونتی مغول‌وار از آن مرزها توحشی رو در ما پرورده که دیگه بخشی از زندگیمون شده. جامعه‌ای که دختر ۱۴ ساله رو به بهانه کمترین رابطه با یه پسر به قتل می‌رسونه، جامعه‌ای که زنش به خاطر بگو بخند تو یه مهمونی با دست و گونه‌ی شکسته می‌افته بیمارستان، جامعه‌ای که از ترس آبرو به شنیع‌ترین شکل ممکن خواهرش رو تکه تکه می‌کنه و به شرافت نداشته‌ش افتخار می‌کنه، جامعه‌ای که زنش رو بابت چند تا مسیج (اصلا شما بگیر خیانت) می‌بره تو بیابون و با کلت ۶ بار تنی رو که به مالکیت اون خدشه وارد شده سوراخ سوراخ می‌کنه جامعه حیوان خوئیه، بسیار بسیار حیوان خوتر از هر جامعه بی‌بند و باری، اگر این سلاخی‌ها که به اسم آبرو و شرف و غیرت رخ می‌ده وحشیانه نیست پس چه چیزی وحشیانه ست؟
جامعه ای که بی دینش در قید و بند همان افکار دین دارشه و دین دارش در قید و بند دینش نیست جامعه منحط و سود طلبیه که آنچه رو خوش نداره پس می‌زنه و آنچه خوشایندشه نگه می‌داره فارغ از هر درست و غلطی. جامعه ما جامعه‌ای خشن، منحط، آشفته، بی‌سواد، فقیر و فرصت‌طلبه که کم کم داره از خوی انسانی تهی می‌شه. این هیچ ربطی به غرب‌گرایی نداره، من بحثم اصلا در مورد خوب و بدی غرب نیست اما چیزی که ازش مطمئنم اینه که ما بی‌چیز و فقیر و تهی‌ایم. از اخلاق و منش گرفته تا هنر و ادبیات، از آغشته کردن کالایی مثل عطر به روشنفکری و فلسفه و هزار و یک اندیشه‌ی پیچیده تا آغشته کردن یه رایحه ساده با خرافات و دین و اعتقاد.
24 تشکر شده توسط : الف ش حکایت دوست
شیر بی‌دندان
دیوریسیمو زمانی عظمتی بوده، شیری غران که حالا بی‌دندانه و بی‌خطر اما هنوز هم شیره، برای همین بسیاری از کسانی که این عطر رو تست می‌کنن با خودشون خواهند گفت یعنی زمانی این رایحه یکی از شاهکارهای دیور بوده؟
دیوریسیمو بعد از بیش از نیم قرن کماکان داره تولید می‌شه، پس با اینکه بخش زیادی از عظمتش از دست رفته ولی هنوز هم کار قابل اعتناییه، این شاهکار رودنیتسکا رو فرانسوا دماشی بعدها به دلیل قوانین بهداشتی ایفرا ریفورموله کرده و عطری که در حال حاظر تولید می‌شه عطر دماشیه نه رودنیتسکای کبیر. اکر یکی از تولیدات ماقبل دهه نود این عطر رو پیدا کنید تازه متوجه می‌شید رودنیتسکا چه کرده.
موگه گل نمادین فرانسوی‌ها و گل مورد علاقه کریستین دیور در دهه پنجاه و حتا در آن دوران نماد دیور، گلیه که عصاره‌گیری ازش امکان‌پذیر نیست، چون عصاره این گل فاقد بوئه. دیوریسیمو تلاشی بزرگ برای بازسازی سینتتیک موگه توسط رودنیتسکا بوده و این تلاش چنان موفق بوده که نتیجه کار رودنیتسکا با رایحه واقعی موگه مو نمی‌زده. اما اهمیت دیوریسیمو به همین جا ختم نمی‌شه در آن سال‌های دهه پنجاه کل بازار رو عطرهای شیرین و گورمند فرا گرفته بود در حدی که رودنیتسکا گفته عطارها عطر و غذا رو با هم اشتباه گرفتن. دیوریسیمو ایستادن در مقابل جریان غالب و کلیشه‌ای عطرهای زنانه آن دوران بوده.
آن زمان دیوریسیمو رایحه غالبش موگه بوده اما امروز به دلیل حساسیت‌زا بودن از دوز کمتری استفاده می‌شه و در نسخه امروزی یاس حرف اول رو می‌زنه نه موگه، دیوریسیمو مجسمه‌ای پاکتراش بوده از موگه و یاس و یاس بنفش و سوسن، شروعی سبز و مرکباتی بر بستری فلورال و چوبی و نکته مهمش اینجاست که با لمس نتی انیمالیک این مجسمه جان می‌گرفته و فضایی زنده و جذاب ایجاد می‌کرده فضایی مانند باغ گلی زنده.
نسخه امروزی به نظر من هنوز هم ارزشمنده اما دیگه نه خبری از غلظت موگه هست و نه نت حیوانی، آن باغ گل زنده حالا دسته گل تر و تازه ایه که یاسش کاملا غالبه، دسته گلی که انگار همین لحظه از گل فروشی تحویل گرفتین و تداعی گر بهاره. یاس تا پایان قدرتمند خواهد ماند و همه چیز رو تحت شعاع قرار می‌ده، هنوز هم همان موضع رودنیتسکا در این عطر کار می‌کنه و در مقابل عطر‌های شیرین زنونه امروزی هم این عطر کار متفاوتی به نظر می‌رسه. اگر مشکلی با رایحه پر استفاده یاس نداشته باشین این عطر بعد از ۶۶ سال هنوز هم قابل پوشیدنه و اگر ازش خوشتون بیاد هنوز هم ارزش خرید داره. به نظر من به دلیل اینکه درصد زیادی از آقایون به خصوص تو جامعه خودمون از عطرای شیرین زنانه خوششون نمیاد این عطر می‌تونه بازخورد خوبی از طرف آقایان داشته باشه و در عین ساده بودن می‌تونه عطر یونیکی جلوه کنه.
28 تشکر شده توسط : Rezvani Mahyar
ملکه فراموش شده
دهه نود دهه‌ی عطرهای دریایی بود. دیور دیون حرکتی خلاف جریان آب بود، عطری دریایی بدون استفاده از هیچ نت دریایی‌ای. اسم عطر به معنی تپه شنی یا تلماسه است و کمپین تبلیغاتی هم بر روی همین متمرکز شد. دیون هنوز هم تولید می‌شود اما به یکی از اتاق‌های زیرزمین کاخ دیور تبعید شده و جزو معدود عطرهای دیور است که تقریبا طی بیست و چند سال فقط دو فلنکر از آن لانچ شده که یکی از آنها هم دقیقا با همان ترکیب دیون اصلی تولید شد (دقیقا مانند فیلم‌های اروپایی‌ای که برای بازار آمریکا با همان فیلم‌نامه و همان دکوپاژ عینا دوباره فیلم‌برداری می‌شوند اما بازیگران زیبای آمریکایی‌پسند نقش‌ها را به عهده می‌گیرند، همواره نسخه اروپایی نسخه‌های بهتریند). دیون عطر بی‌مانندی‌ست، حداقل من مشابه به حقی برایش سراغ ندارم، ممکن است لحظاتی از دیون یادآور عطرهای دیگری باشد اما کلیت عطر خیر، از دیون دنباله‌رو حقیقی‌ یا حتا کپی نزدیکی هم وجود ندارد.
بسیاری از دیون به عنوان تداعی کننده شن‌های داغ بیابان یا ساحل اسم برده‌اند، ریویوهای زیادی حول محور شن گرم نوشته شده، اما من فکر می‌کنم بیشتر این تداعی‌ها نه از دل رایحه دیون بلکه از دل کمپین تبلیغاتی آن سربرآورده‌اند. تپه‌های شنی وهمی از دل تبلیغات دیور است. اگر تیزر تبلیغاتی دیون را دیده باشید، صورت زنی است در میان شن‌ها، دیون برای من نه تپه‌های شنی بلکه زن دراز کشیده و گونه و چشمان و پوست نرم او است، دیون برای من تپه‌های نرم صورت زن است در قاب آن کلوزآپ. به عنوان یک عطر دریایی هم به نظر من بیشتر از آنکه با دریا یا ساحل مواجه شوید با رزونانسی از احساس خودمان از دریا مواجه می‌شویم، درست مانند کودکیمان که صدف‌ها را روی گوشمان می‌گذاشتیم و به صدای امواج دریا گوش می‌دادیم؛ بعدها فهمیدیم صدف‌ها هیچ صدایی از دریا با خود ندارند و هر شیء گود دیگری هم صدای محیط اطراف ما را مانند صدای امواج دریا به درون گوشمان بازتاب می‌دهد. دیون دقیقا به مانند همان صدف‌هاست که فکر می‌کردیم چون از دریا آمده‌اند صدایی از دریا با خود دارند. دیون صدای دریا می‌دهد اما حاوی هیچ صدایی از دریا نیست.
دیون مثل ماهی لیز است، درست لحظه‌ای که فکر می‌کنید به چنگ‌اش آورده‌اید از دستتان لیز می‌خورد، عطری شیرین و در عین حال تلخ، فضایی نمناک و سبز اما در عین حال خشک و گرم، فضایی تیز و ترش و در عین حال نرم و پودری و لطیف، آشنا اما در عین حال غیر قابل فهم، به شدت زنانه اما با صلابتی مردانه، عطری سهل و ممتنع، عطری سرراست اما سوررئال.
دیون با تاپ نتی سیتروسی و گلی و حضور قدرتمند آلدهیدها شروع می‌شود، تداعی‌گر آفتاب و بادی گرم، (کسانی که از آلدهیدها به خاطر وجه صابونی و کلاسیکش دل خوشی ندارند حتما دیون را تست کنند چون استثنای آنان خواهد شد) پایه‌ی این بنای زیبا بر روی آمبر، وانیل، صندل، پچولی و صمغ گذاشته شده، بادی گرم که رایحه‌ی گل ها را به سمت تان می‌آورد. نت‌های بیس‌نت لحن کاملا شرقی ایجاد می‌کنند و با برگاموت، نارنگی، رز، یاس و سوسن به این باد شرقی خشک طراوت، لطافت و تازگی بخشیده می‌شود. بگذارید برای یافتن و تحلیل رایحه‌ی نت‌های دیون تلاش نکنیم، اصلا کار بی‌فایده‌ای ست. دیون همه‌ی نت‌هایش است و هیچ کدامشان نیست. نت‌های دیون مرزی ندارند، حتا آکوردهای دیون هم مرزی مشخص و روشن ندارند، همه چیز در هم تنیده است بدون هیچ مرز و محدوده‌ی مشخصی، سیال و روان، در دیون رنگ‌ها چنان در کنار هم آمده‌اند که از همنشینی‌شان دیگر هیچ رنگی خود واقعی آن رنگ نیست. دیون نمادی از یکپارچگی و انسجامی خارق‌العاده ست. دیون مانند رمان‌های مدرنی است که به کلاسیک‌های امروز پیوسته‌اند، رمان‌هایی که با وسواس زیاد نوشته شده‌اند، رمان‌هایی که همه اسمشان را می‌دانند اما نمی‌خوانندشان.
31 تشکر شده توسط : مهدی محمد

تمامی خدمات این سایت، حسب مورد دارای مجوزهای لازم از مراجع مربوطه می باشند و فعالیت های این سایت تابع قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران است.

هرگونه استفاده از مطالب این سایت بدون اجازه مدیران آن غیر مجاز بوده و تبعات آن بسته به نوع تخلف، متوجه افراد خاطی خواهد بود.

Iran flag  Copyright © 2007 - 2024 Atrafshan