نظرات | Hamed
ترتیب نمایش
سلام بر دوستان عطرپرست!

فرض کنید شب شده و هوا خنکای ملایمی داره. توی باغی نشستید که پر از گل مریم و یاسه. اولش، یه بوی گلی و شاد می‌پیچه تو فضا، درست مثل وقتی که اولین بار صدای خنده‌ی یه دختر پرانرژی رو می‌شنوید، همونقدر شفاف و تازه؛ مریم با اون بافت خامه‌ایش خودش رو نشون می‌ده، بعدش یاس نرم و دلبر، انگار کنار گوشتون آروم زمزمه می‌کنه.

حالا یه کم جلوتر می‌رید... نسیمی میاد که شیرینی دانه‌های تونکا رو با خودش آورده. تونکا اینجا مثل یه دیگ جادوییه، همه چیز رو گرم‌تر و خوشمزه‌تر می‌کنه. بوش یه حالتی داره شبیه به مخلوطی از کارامل نرم با کمی حس وانیلی که زیر زبونت می‌چرخه. اون شیرینی لطیف و عمیق، فضای گلی رو پیچیده‌تر و بالغ‌تر می‌کنه.

به زعم بنده این عطر، مثل یک شخصیت دوگانه‌ست؛ اولش یه دختر شیطون و سرزنده، ولی تهش یه حس لطیف و زنونه از خودش به جا می‌ذاره. یه چیزی که تا مدت‌ها توی ذهن و دلت می‌مونه...

زندگیمون با این بوها یه قصه می‌شه که هر لحظه‌ش ارزش نفس کشیدن داره. توی باغ خیال بگردید، بوی گل‌ها و شیرینی‌ها همراهتون!

1 تشکر شده توسط : Farnoosh
سلام دوستان،

همه‌چیز از اون لحظه‌ای شروع می‌شه که وارد فضایی می‌شید که عطرش شما رو می‌بلعه. هوا پر شده از حس و حال چرمی که نه فقط یه بو، بلکه شبیه به یه بافت مخملی زیر انگشتانه. رایحه‌ی آلبالو توی فضا مثل جواهری درخشان حرکت می‌کنه، یه تلخی شیرین که انگار با حرارت دارچین آغشته شده باشه. لایه‌هایی از رز هم توی هوا معلقه، مثل نقاشی ظریفی که فقط یه هنرمند توانا تونسته توی سایه‌ها پنهانش کنه.

این عطر یه جهان موازیه، جایی که چرم‌ها داستان زندگی خودشون رو تعریف می‌کنن، و هر نت مثل یه رشته طلایی از اون جهان عبور می‌کنه و ذهن شما رو تسخیر می‌کنه. بویی که نمی‌تونید ازش عبور کنید؛ یه اثر حک‌شده روی لحظه‌ها و خاطراتتون، مثل ردپایی که حتی باد هم نمی‌تونه پاکش کنه.

برای پایان، بگذارید این عطر مثل رد یک شهاب‌سنگ باشه؛ نوری که یک لحظه ظاهر می‌شه، اما اثرش برای همیشه توی دل آسمون می‌مونه. تا عطر و رؤیا به یادتون بمونه.

تا بعد!
2 تشکر شده توسط : مبین هوشمند Farnoosh
سلام به همه‌ی اونایی که دنبال رایحه‌هایی می‌گردن که فقط یه بو نیستن، بلکه قصه‌ان، خاطره‌ان، یا شاید یه راز که هر بار کشفشون کنی، باز هم چیزی برای گفتن دارن.

یه روز سرد و ابری بود، از اون روزایی که انگار دنیا دلتنگه. رفتم سمت یه باغ قدیمی که نمی‌دونم چرا تا حالا سراغش نرفته بودم. درش سنگین بود، ولی وقتی باز شد، انگار وارد دنیای دیگه‌ای شدم. بوی هوا تغییر کرد؛ اولش یه رایحه‌ی شیرین و بازیگوش پیچید، انگار بچه‌ای رو دیدم که یه بادکنک صورتی تو دستشه و با خنده می‌دوئه. بویی که انگار دستت رو می‌گیره و تو رو پرت می‌کنه به روزای بی‌خیالی. آدامس‌های خرسی، خنده‌های یواشکی، اون حس سبکی‌ای که فقط تو بچگی می‌فهمیدیم.

اما باغ فقط این نبود. جلوتر که رفتم، علف‌های خیس زیر پام تموم شدن و یه جایی رسیدم که گل‌ها شروع شده بودن؛ نرگس‌هایی که مغرور و خوشبو توی باد تکون می‌خوردن. نرگس یه جور بوی عمیق داره، یه بویی که انگار حرف می‌زنه. می‌گفت: "بمون، حس کن، نگاه کن." کنار نرگس‌ها، یاس‌های سفیدی بود که کمتر خودنمایی می‌کردن، ولی وقتی بهشون نزدیک‌تر شدم، فهمیدم که اونا چیزی کم ندارن. لطیف بودن، مثل دستی که شونه‌هاتو آروم نوازش می‌کنه. بوی یاس، مثل یه پرده‌ی نرم بود که روی قدرت نرگس افتاده بود، انگار می‌خواست بهش بگه: "آرام باش، زیبایی تو کافیه."

همه‌ی اینا با من حرف می‌زدن. هر بار که می‌رفتم تو فکر، یه نسیم می‌اومد و اون بو دوباره منو به خودم می‌آورد. موندگاریش؟ مثل یه دوست قدیمی که هر چقدر هم ازش دور بشی، وقتی برمی‌گردی هنوز همون‌قدر صمیمیه.

اگه دنبال عطری هستی که فقط یه بوی خوش نباشه، بلکه تو رو با خودش به یه دنیای تازه ببره، اینو امتحان کن. شاید اون چیزی باشه که همیشه دنبالش بودی، فقط نمی‌دونستی چطور پیداش کنی.

تا قصه‌ی بعد، خداحافظ!

13 تشکر شده توسط : nazanin آرش

تمامی خدمات این سایت، حسب مورد دارای مجوزهای لازم از مراجع مربوطه می باشند و فعالیت های این سایت تابع قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران است.

هرگونه استفاده از مطالب این سایت بدون اجازه مدیران آن غیر مجاز بوده و تبعات آن بسته به نوع تخلف، متوجه افراد خاطی خواهد بود.

Iran flag  Copyright © 2007 - 2024 Atrafshan