سلام ،کسایی که در بو و شناخت نت های آن استادند ،نظرشان بر اینه که بله یک بو و رازی مخفی بجز آن چیزهایی که رسما اعلام شده وجود داره برای عطرهای بزرگ که محرمانه نگر میدارند،

سلام بلی دوست بزرگوارم خواندم و از قضا نوشته پرمغز شمارا چندین بار ،ولی اون کلمه و توصیف دوستمان رفته بود تو مغزم ،وگرنه با راهنمایی های اساتیدی مثل جنابعالی اون قیمت و پرداخت کردم

سلام ،عطر پرایوت لیبل را خریده بودم وقرار بود برام بفرستند با پست ،شب پیش خودم گفتم ببینم چی خریدم و از آنجایی که سایت عطرافشان میدونستم قوی عمل میکنه وارد شدم و شروع کردم به خواندن نظرات ،یکی دو تا تعریف و توصیف ناگهان رسیدم به بازخوردهای عجیب که نمیخوام تکرار کنم بوی چی و چی میده ،ولی در این بین عزیزی که بوی میت را پیش کشیده بود مرا سر جایم خشکاند،کاش میشد حالم را شرح دهم ،واقعا احساس کردم از درون تهی شدم ،گذشت ،یه روز اداره کار میکردم بسته رسید ،اولا دلم میخواست هیچوقت نرسه ،ولی خب بسته را انداختم کمدم اون پایین جایی که آت و آشغال میریزم،ظهر برداشتم گذاشتم رو صندلی عقب ماشین و اومدم خونه.خدای من شاهد دستم نمیرفت بسته رو باز کنم یه جورایی میترسیدم مخم و خورده بود اون جریان میت ،شب شد و بسته همانطوری مونده بود ،بعد شام بسته رو باز کردم با ترس و دلهره عجیب ،چون یکی از بزرگان فرموده بودند تو سرما تست کنید ،رفتم بالکن ،یکم به شیشه کج و مووجش نگاه کردم ،دلم میخواست بدو بیراه بگم و اونم متوجه بشه .سرتون و درد نیارم ،پدر مرحومم تازه فوت کرده بودننو مراسم یک ماهی میشد که تمام شده بود،باورم کنید بقدری دستام میلرزید که مونده بودم ت سرما چیکار کنم ،فکر کردم به خودم و لباسام نزنم یه تیکه دستمال کاغذی برداشتم دوتا پاف زدم به دستمال و یکم بوش اومد و برگشتم اتاق دستمال و گذاشتم جلوی کامپیوتر و نشستم ،یه سیگار روشن کردم ،بوش میومد با ترس و تردید آرام بوییدمش ، پس کجا بود اون بوهای عجیبو ناجور ،من یک ساعت یه ربع به نه زمستان همانند شروع دایی جان ناپلیون ،عاشق شدم ،دیوانه شدم ،مست شدم از خود رهیدم ،خدای من چه حس زیبایی چه عطرو بوی قوی و مردانه و پرصلابتی ،نیمه گمشده خود را یافته بودم ،پیش دوستان عهد میبندم تا زنده ام فراموشت نکنم پرایوت ،تا هستم تا نفس میکشم تو همراهم خواهی بود ،دوست عزیز و پنهان پیداشده من ، با تشکر