شاید این خاطرهای باشد...
به شیرینی روزهایی که بر ما گذشت...
ما گذشتیم و برجای گذاشتیم تمام آنچهرا که خاطره شد،
در میان تمام خاطراتی که از یاد بردهایم تنها یک چیز جاودانه شد
آنهم...،
طعم شیرینی که زیر دندانهایمان برجای ماند
پن: دیزل پتچولی...
عاشقانه به آغوش میکشم تورا...
شاید این آخرینبار باشد ...
کوتاه و گذرا...
همینقدر بی رحم!
تو رفتهای...
قبل از آنکه من برسم!
باران اگر بارید دیگر هیچگاه به آسمان باز نخواهد گشت،
و تو حتی اگر بازگردی دیگر این "من" من نمیشود!
من شکسته ام...
همانطور که آینه شکست!
و تو دیگر نمیتوانی تصویر کامل خود را در آن بنگری...
حتی اگر از نو تمام قطعات آنرا کنار یکدیکر بگذاری!
تو باریدی بر من و رفتی...
و من بی تو چه ساده شکستم
(پن: مارکوس هاروی! عطری کمیاب و برای بنده بسیار خاطره انگیز، مناسب پاییز است یک دارچین نرمال با اندکی نت های صابونی که بسیار ادغام روایح در اینکار خاص و خاطره انگیز است
دوستان عزیزتر از جانم باعث افتخار بندهست اگر خاطرهای دارید عنوان کنید یا به صورت بداهه برایم زیر این عکس شعر بنویسید
دوستتان دارم از اعماق وجود)
جنس تو از چیست؟
خاکت را از کجا برداشتند ...
تا ابد میتوان بایادت عشق بازی کرد...
با تو میتوان بی مهابا رقصید...
حتی بیگدار به آب زد!
(پن: یکی از خاصترین ها البته به نظر بنده حقیر، باعث افتخار هست دوستان نظرشان را راجع به اینکار بیان کنند و بنده از حضورشان بیآموزم )
تمامی خدمات این سایت، حسب مورد دارای مجوزهای لازم از مراجع مربوطه می باشند و فعالیت های این سایت تابع قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران است.
هرگونه استفاده از مطالب این سایت بدون اجازه مدیران آن غیر مجاز بوده و تبعات آن بسته به نوع تخلف، متوجه افراد خاطی خواهد بود.