نظرات | محمدامین صفری
ترتیب نمایش
همه‌چیز به نحوی آرام گرفته بود که گویی سالهاست حتی کسی در اینجا قدم نزده بود!
در و دیوار‌های خانه حسرت صدای قدم زدن را می‌کشیدند و ملحفه‌های روی میز بزرگ چوبی میان پذیرایی غبار پوشیده بودند…
چرم‌‌های خشک و ترک خورده‌ی مبلمان اعیانی که سالها نقش صاحب‌خانه را ندیده بودند!
صدای خشک لولای درب‌های چوبی و پنجره‌هایی که با وزش باد
ترک میخوردند از دلتنگی و عطر خاک خشک گلدانی که رها شده بود…
ساعت کلیسایی میان پذیرایی پس از گذر هر ثانیه عقربه‌اش لنگ می‌زد…
آری لنگ‌ می‌زد!
باید چشم‌هایم را می‌بستم
گذشته‌را در خیالم رقم می‌زدم
مادرم را می‌دیدم ،روی میز تلفن چوبی کنج خانه می‌نشست و تلفن‌های بیمارستان را پاسخ می‌داد …
برادرم که مشغول کنکور بود را تصور میکردم ، بوی کاغذی که در کیفش می‌پیچید را به‌خاطر می‌آوردم به هنگام دزدیدن خوراکی‌‌هایش…
و…
بوس نامبر‌وان…
عطر کلاسیک روزهایی‌اند که گذشت بر من…
روزهای ناب من قبل از مهاجرت…
یاد آور صلابت، اقتدار، اخم‌هاااا و قلب مهربان پدرم است…
یادم است از پشت گوش تا کف ‌دست‌هایش…
این عطر را …



(پ‌ن: روزهای خوش‌را با اطمینان خاطر بسپار به باد…
باد امن ترین‌ آغوش توست…)
29 تشکر شده توسط : افرین سلمانی ادیب جلالی
و چشم‌هایش…
که در پشت‌پرده‌ی عینک آفتابی که زده بود ، پنهان بود…
سقوط ثانیه‌هایی که میشد از صفحه ساعت لومینور پانرای که بر دست داشت ، شاهد بود…
فرق میان موهای صافش …
و لب‌هایی که گاها جز لبخندی سنگین نقشی برخود نداشتند…
همه و همه‌ گواهی میدادند که در دلش …
چه حرف‌هایی بود که نگفته بود!
چه عشقی بود که بیان نکرده بود…

مردی که آن سوی کافه آرام گرفته‌بود…


(پ‌ن: سلام به تمامی عزیزانم ، اولین مرسدس من نبود!
اما بهتر از محصولات دیگر این برند در این لاین انتظارات شمارو برآورده میکنه و شاید منصفانه باشه که بگم: فراتر از قیمت و هزینه‌ای که بابتش می‌پردازید عمل میکنه . این کار در ابتدا مقداری معتدل به نظر میرسه و‌حس‌حال تازگی و طراوت رو به شما القا میکنه اما در نهایت بعد از گذشت دقایقی سنگین تر و البته گرم تر میشه ، از اون دسته عطرهایی‌ست که خیلی خوب شخصیت خودش رو نشون میده و تغییر نت‌هاش بسیار قابل لمس هست ، پخش و ماندگاری خوب و قابل قبولی داره که انتظار بنده رو برآورده کرد .

از این عطر لذت می‌برید روزهای سردتون رو گرم میکنه)
22 تشکر شده توسط : Mahdi chavoshi هاشم پور
تو به باد دست می‌دهی…
باد همچو‌ شلاقی آلوده مهرت به‌صورتم سیلی می‌زند…
و چشم‌هایت گویی رویاست …
رویای صادق من که گویی عمری‌ست خوابم …
و این سیلی باد آلوده به توست
که یادآور میشود
تو تنها در خواب ،
سهم منی…

گاهی فقط گاهی…
دوستم بدار…


پ‌ن: تقدیم به دوستان عزیزم ، این عطر تداعی کننده عاشقانه‌هاست…
بپوشید و به‌آغوش بکشید،آن‌کس که تورا همانگونه که هستی …
پذیراست
26 تشکر شده توسط : Meursault MAHMOUD
چه ساده میشد حس خوب یک رنگی را جست…
آدم‌های بی ریا از جنس آرامش و صفا!
چهره‌های خندان و چروک خورده ، دست‌ها همه در جیب …
تعارف‌ها به‌راه و البته به‌جا…
از یاد بردیم که سال‌ها پیش در کنجی از وجودمان جان سپرد…
احساس خوب باهم بودن…
حس خوب سادگی…
نگاهی بی شیله پیله
بی ابهام و مملو از مهربانی!


بلو فورمن عزیزم جایت تا ابد اینجا ماندگار است…
رایحه سادگی …
20 تشکر شده توسط : فرهاد محمد ادریسی
مردی با کت چرم ضخیم شلوار مشکی شق و رق…
موهای نسبتا بلند و صاف
عینک آفتابی کائوچویی …
لبخندی مرموز…
پشت میز کنار پنجره یک رستوران لاکچری ، عبورر و مرور ماشین‌های خیابان…
صدای پچ‌پچ رهگذران پیاده رو…
لیوان‌های شامپاین روی میز…
دست زیر‌چانه و نگاهی خیره…
غرق در فکر ، بی تفاوت به صحبت‌های زنی در آن سوی دیگر میز …
صدای آژیر بیهوده خودرو…
شکستن عایق بی‌توجهی مرد …
نگاه توجه‌وار مرد به خیابان …
و…


(پ‌ن : سلام و درود خدمت عزیزان ، هرچند از شخصیت مرموز و درونگرای این عطر بگم کم گفتم، همنشین خوبیست برای شب‌های تنهایی…)
26 تشکر شده توسط : فرهاد فربد فریدی
Secretions Magnifiques
لینک به نظر 30 بهمن 1401 تشکر پاسخ به امیر رنجبر
امیرجانم با سلام…
بله دقیقا ، متاسفانه بنده با توجه به دوری از ادبیات لاتین تا حدودی دچار ضعف در نوشتار شده‌ام و عینا چیزی که تلفظ صحیح لغات هست رو می‌نویسم ،
با سپاس از یادآوری شما
اگرچه حداقل پونزده سال میگذره از زمانی‌که بنده تین فیلم رو دیدم
به من حق بدید
9 تشکر شده توسط : فرهاد رابین هود
Secretions Magnifiques
لینک به نظر 30 بهمن 1401 تشکر پاسخ به nazanin
نازنین جان عزیزم …

قطعا این لطافت و عواطف مخملی که از بیان و ادبیات شما کاملا پیداست ، ریشه در جان و روح والای شما دختر زیبا داره،

بنده مطالعه زیادی در زمینه فاشیست داشتم و آثار فاشیست و تفکرات نئوفاشیسم رو در اروپا عینا شاهد بودم ،از دست نوشته‌ها تا تفکراتی که بعضا در بارهای کهنه‌وقدیمی در حال تبادل هستند رو شنیدم و خوانده‌ام،
با تمام این تفاسیر پیشنهاد می‌کنم برای درک‌بهتر و تکمیل مفهوم و‌ پیام فیلم سالو ، فیلم آمارکادو (amarcado) رو‌نیز مشاهده کنید، فیلم یک درام روان همراه با فرهنگ و تفکرات مردم ایتالیا هست که صرفا روح و عواطف مردمان را که توسط سیاست‌مداران تسخیر و زندان میشه رو دقیقا به تصویر میکشه

با سپاس از تو رفیق عزیزم نازنین جانم
15 تشکر شده توسط : فرهاد 🄼🄾🄽🄰
Secretions Magnifiques
لینک به نظر 30 بهمن 1401 تشکر پاسخ به لیلیان
با سپاس از توجه شما بانو لیلیان عزیزم

خیر! منظور از “دیار” این کلبه پوچ و پوشالی بود که توسط یک‌سری عقاید و تفکرات کاملا ساختارشکنانه و ضد چهارچوب انسانی که متاسفانه تحت عنوان “روشن‌فکری” شناخته شده‌اند، ساخته شده بود.
خدمت‌شما عرض کنم بنده فیلم سالو و سایر کارهای جناب پازولینی رو جهت تقویت ادبیات لاتین تماشا کردم آن‌هم درهنگامی که برای ادامه تحصیلات تکمیلی عازم غربت بودم، نه صرفا در زمینه ارائه یک کارنامه برای اظهار طز‌های پوچ و بی‌اساس به اصطلاح روشنفکرانه!

با سپاس از شما
9 تشکر شده توسط : فرهاد 🄼🄾🄽🄰
Secretions Magnifiques
لینک به نظر 29 بهمن 1401 تشکر پاسخ به nazanin
با عرض سلام خدمت نازنین عزیزم
چه عجب در این دیار شخصی پیدا شد که کارهای پازولینی فقید رو دنبال کرده باشه!

بوی زباله‌دان های شهر همیشه بر عطر برخاسته از گلدان‌های شهر چیره‌ست! حتی اگر تمام شهر رو گل بکاریم هیچکس نخواهد گفت چه بوی دلنشینی درحالیکه اگر یک سطل زباله واقع در خیابان را وارونه کنیم همه به آن خواهند پرداخت و خواهند گفت: چه بوی گندی!
همانطور‌ که زیباترین رمان‌های دنیا بدون شخصیت‌های منفی مفهومی نخواهند داشت!

همانطور که سیاست روی دیگر جنایت‌است که تنها بجای کلاه‌خود کت و شلوار برتن کرده!
19 تشکر شده توسط : امیرحسین یوسفی فرهاد
شاید در این سوز صبح‌هنگام زمستان…
باز دلت هوای چای کند…
آنهم در آن استکان‌های کمر باریک و نعلبکی‌های گل‌سرخی مادر بزرگ…
پشتی‌های تکیه داده کنج دیوار…
فرش دست‌بافت و کهنه قرمز لاکی…
آفتاب بی رمق و البته تسلیم صبح‌های سرد که از پنجره‌های رنگی به خانه می‌تابد…
صدای لنگر درب حیاط…
پیرزن همسایه که گوشه چادرش را به لب گرفته…
گلدان‌های دور حوض…
صدای چکه آب…
فانوس طاقچه…
صدای ساز بنان از رادیو …،
قندان قدیمی و لب‌پر شده در سینی‌ چای…
سماور بوی شعله گاززز…
.
.
.
ادامه‌اش با شما
(پ‌ن : شاید …، شاید آنقدر دلتنگ نباشم اما می‌دانم دلتنگی چیست، شاید آنقدر صادق نباشم اما خوب می‌دانم عاشقی چیست…
ماکسی‌یا مکسی همراست با تمام خاطرات بچگی‌ام که در خانه مادر بزرگ گذشت)
27 تشکر شده توسط : مهریار inas

تمامی خدمات این سایت، حسب مورد دارای مجوزهای لازم از مراجع مربوطه می باشند و فعالیت های این سایت تابع قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران است.

هرگونه استفاده از مطالب این سایت بدون اجازه مدیران آن غیر مجاز بوده و تبعات آن بسته به نوع تخلف، متوجه افراد خاطی خواهد بود.

Iran flag  Copyright © 2007 - 2025 Atrafshan