دِ تاکس از الحمبرا، تقدیم نگاه زیباتون
تند و شیرینِ کهربایی وانیلی و پچولی
بذارید به جای بیان نابلدانهی نت و روایح، تجربهی حسیم رو بیان کنم.
آفتابگردانهایی که خیره به شرارههای خورشیدند و زنبورانی در حال مکیدن شیرهی وجودشان. پیرمرد کشاورزی که در دوردست مشغول چیدن پونه کوهیست و در راه برگشت، چشمش به کندوی زنبوران عسل میخورد. با دستانی آغشته به عطر پونه، کندو را از گوشهی سنگ جدا میکند و کنار پونهها جای میدهد تا همراه خود به خانه ببرد و کام همسر عزیزتر از جانش را شیرین کند ...
آخرین خودنمایی خورشید در افق، در هم تنیدگی نیلگون و سرخی آسمون، باد ملایم اردیبهشت و دویدن میانهی مزرعه گندم ...
به پیشنهاد دکتر اسعدی عزیز و بعد از دیدن ریویوهایی ازش، برآن شدم که تهیهش کنم. ویژگیهای فنی رو به اهل فن واگذار و تنها به همین مقدار بسنده میکنم که بعد از یکی دو دقیقه، رایحه بسیار شفاف شده و تو رو در مزرعهای که به تصویر کشیدم به پرواز درمیاره و چند ساعتی هم در این گشت و گذار همراهیت میکنه. رایحه، هارد باکس، باتل زیبا و سنگین، درب مغناطیسی چرخشی و افشانه خوب، فراتر از یک کار کلون
تمامی خدمات این سایت، حسب مورد دارای مجوزهای لازم از مراجع مربوطه می باشند و فعالیت های این سایت تابع قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران است.
هرگونه استفاده از مطالب این سایت بدون اجازه مدیران آن غیر مجاز بوده و تبعات آن بسته به نوع تخلف، متوجه افراد خاطی خواهد بود.