نظرات | کامیار فخر
ترتیب نمایش
درود بر شما خانم قربانی
منظور مادر گرامیتون اون ادوکلن افسانه ای چارلی ۵۰ سال پیش است که بنده هنوز موفق به پیدا کردن و خریدش نشدم که البته هم خانمها و هم آقایون به خودشون میزدن مثل مکسی جاست کال می. البته یکی از دوستان به من گفت پدرم یک چارلی اصل از قدیم داخل چمدانش داره که سالهای جوانی اش از آلمان خریده که الان هم به جونش بنده‌‌‌‌‌...
بین این چارلی ها، چارلی بلو که جعبه آبی رنگ داره رد پایی بسیار خفیف از اون چارلی افسانه ای داره و میشه گفت کمی شباهت به اون چارلی قدیمی داره.
مکسی جاست کال می اصل بسیار شبیه چارلی قدیمی هست که البته اگر بتونید نسخه اصلیش رو پیدا کنید.
امیدوارم تونسته باشم کمکی کرده باشم.
27 تشکر شده توسط : مهریار فرهاد
Charlie blue
لینک به نظر 7 فروردین 1403 تشکر پاسخ به احمد شجاعی
درود بر شما جناب آقای احمد شجاعی عزیز
دوست عزیزم بنده متوجه شدم نظرتون جمعی بود و اتفاقا کار بسیار خوبی کردید نظرتون رو بیان فرمودید. چون زمینه ای شد برای یک گپ دوستانه 😍 جسارت بنده رو هم ببخشید. بله من هم اون زمان دبستانی بودم و رفتن به مدرسه برام کابوس شده بود. اگر دیر میرسیدیم تو اون هوای سرد با ضربات شیلنگ کف دستمون سرخ میشد و تا یک ربع سوزش و دردش برطرف نمیشد. حالا اگر درس بلد نبودیم یا مشق نمینوشتیم که دیگه بماند. اول تا پنجم دبستان یک ناظم بسیار چاق داشتیم شاید ۱۵۰ کیلو وزنش بود. باورتون نمیشه. یک بنز ۱۹۰ قدیمی داشت که وقتی داخلش می نشست ماشین چیزی نمونده بود بچسبه به کف آسفالت. خیلی بداخلاق بودو دنبال بهانه میگشت تا عقده های دوران بچگی خودش رو سر بچه های اول تا پنجمی خالی کنه. طوری بچه ها رو کتک میزد که انگار با یک غول داره میجنگه... حتی یکی از فامیلهامون که از من بیست سال بزرگتر بود هم از چوب و کتک این ناظم در امان نمونده بود. منکه هرگز ازش نمیگذرم. وقتی کلاس پنجم رو تمام کردم به خودم قول دادم هر جایی دیدمش بزنمش 😆 تا اینکه یک روز، بعد از ۱۰ سال تو یک مینی بوس دیدمش که به سمت ته خیابان پیروزی میرفت. دیدم کل موهاش سفید شده و پیر مردی بیش نیست با اون چشمان زاغش. با خودم گفتم آخه من الان به این پیرمرد چی بگم؟ واگذارش کردم به خدا. چون خیلی بچه های معصوم رو شکنجه میداد و کسی هم جرات نمیکرد به پدر یا مادرش بگه... بله ما زجر و حسرت کشیدیم. از ماکارونی ایرانی ضخیم که همش بهم میچسبید گرفته تا برنج و روغن و پنیر و نفت و گاز کوپنی و ... اوایل دهه هفتاد بود که ماکارونی ترکیه ای به بازار اومد و تازه فهمیدیم اسباگتی واقعی یعنی چی 😅
اما وقتی در حال حاضر بی تفاوتی آدمها رو نسبت به هم میبینم، اون زمان برام خوشایندتر جلوه میکنه. چون تو داشتن ها و نداشتن ها و حسرتها و مشکلات و غم و شادی هم شریک بودیم. اون زمان همه با یک سینی چای و یک کاسه سیب و پرتقال و چهار تا بالش و پشتی دور هم جمع میشدن و همو دوست داشتن... اما الان با داشتن مبلمان ۹ نفره استیل و کلی میز و صندلی متاسفانه حتی برادر دلش برای برادرش تنگ نمیشه... هر کسی بیکاره یا گرفتاری داره، مشکل خودشه حتی اگر همخون هم باشن... چیزی که با چشمان خودم به انواع مختلف دارم میبینم...
امیدوارم باعث رنجش شما برادر عزیزم نشده باشم 🌱🌹

25 تشکر شده توسط : علیرضا ملک حسن شجاعی
درود بر شما جناب آقای شجاعی. اون زمان که آژیر خطر میزدند، خانواده من و همه همسایه ها می آمدند داخل کوچه و تو اون ترس و خاموشی به هم دلگرمی میدادن. یادمه یک شب حمله هوایی بود و تا نیمه های شب مرتب وضعیت قرمز و سفید میشد و با همه همسایه ها داخل کوچه بودیم. حدود ساعت ۲ نیمه شب خانواده ما و یکی از همسایه ها، از ترس در منزل یکی دیگر از همسایه ها تا صبح در یک اتاق ۱۸ متری شب رو به صبح رسوندیم. بنده دلم برای اون ترس و اضطراب تنگ شده... چرا؟ چون پشت اون ترس و اضطراب، مهر و محبت و صمیمیتی بود که دیگه به هیچ قیمتی بدست نمیاد! صمیمیت و محبت اون همسایه ها الان دیگه شده یک رویا...
دلم برای اون اخلاق گند اولیا و مربیان تنگ شده... چرا؟ چون مسئولیت بچه مردم رو تا دوتا خیابون اون طرف تر هم به دوش میکشیدند نه مثل الان که وقتی بچه مردم تعطیل میشه پشت درب مدرسه هر اتفاقی یراش بیفته، مدرسه میگه داخل مدرسه نبوده و به ما ربطی نداره!!!
بنده هم مثل شما خاطره خوشی از دهه شصت ندارم اما به این باور دارم که اون زمان فامیل و همسایه و دوست در تنهایی و غم و شادی هم شریک بودند.
25 تشکر شده توسط : علیرضا ملک حسن شجاعی
درود بر دوستان عطرافشان
حدود دو برج پیش در بازار عطر و ادوکلن از یک مغازه معتبر و اصل فروش مشغول خرید آزارو پور هوم ۲۰۰ میل برای خواهرزاده ام بودیم که چشمم به ادوکلن اوپیوم زنانه که بسیار کمیاب هم شده افتاد. از صاحب مغازه پرسیدم اوپیوم زنانه قیمتش چنده و ایشون جواب داد هفت میلیون و دویست هزار تومن. آزارو رو خریدیم و به خانه برگشتیم. سه روز قبل با اینکه حدود دو ماه از اون روز گذشته و دلار هم گران شده دوباره از همون مغازه و فروشنده همون اوپیوم رو قیمت کردم و فروشنده اینبار در عین ناباوری گفت شش میلیون تومن!
و در نهایت امروز برای سومین بار اوپیوم زنانه رو قیمت کردم و فروشنده جواب داد شش میلیون و چهاصد هزار تومن که دیگه دیدم بهتره تا نظرش عوض نشده بخرمش. چون معلوم نیست بعد از عید نوروز این فروشنده چه قیمتی بده... این اوپیوم برگرفته از اوپیوم سال ۱۹۷۷ است که به نظر بنده بهترین اوپیوم و یکی از بهترین عطرهای تاریخ عطر سازی است. پیشاپیش عید نوروز رو به همه دوستان عزیز عطرافشان تبریک عرض میکنم.
22 تشکر شده توسط : Farnoosh حسن شجاعی
درود بر دوستان معطر عطر افشان
پریروز رفتم مغازه لوازم بهداشتی سر خیابون سدر بخرم. سالها قبل این مغازه بقالی جعفر آقا بقال بود. سالها بود داخلش نرفته بودم با اینکه هر روز چندین بار از جلوش رد میشم. مغازه ای ال مانند به عرض ۳ متر و دراز که ته مغازه پهن تر میشه حدود ۵ یا ۶ متر. تمام خاطرات دوران کودکی از جلوی چشمم سیر کردند... یخچال مخصوص بقالی سفید پهن و قدیمی که سطل های ماست و غالب های پنیر، شیر پاستوریزه شیشه ای، شیر کاکائو شیشه ای، شیر پاکتی سه گوش آبی رنگ و... را در خود جای داده بود... آبنبات چوبی های رنگی نازک و پهن مینو که همه رنگ داشت دونه ای ۵ ریال بود و در سمت چپ به قفسه هاش آویزان بود. وقتی ۵ ساله بودم صبح بعد از خوردن چایی شیرین و نان و پنیر مادرم بهم پول میداد تا برای خودم چیزی بخرم. با خوشحالی با همبازی هام به سمت بقالی جعفر آقا میدویدیم. وقتی داخل میشدیم با قیافه جعفر آقای عُنق و بداخلاق روبرو میشدیم.
جعفر آقا: خیلی خونسرد میگفت چی میخوای بچه؟
ی آبنبات چوبی مینو آبی باشه.
جعفر آقا: میشه پنجزار.
نفری ی پنجزاری میدادیم و آبنبات چوبی هامونو میگرفتیم و بر میگشتیم. یکی آبی یکی سبز یا قرمز یا لیمویی یا قهوه ای...
گاهی هم که مادرم یک تومنی بهم میداد شیر کاکائو شیشه ای کوچیک میخریدم و تو همون بقالی جعفر آقا مینوشیدم و شیشه اش رو بهش پس میدادم.
پفک نمکی هایی که فقط یک اندازه بود و با اینکه کوچک بود اما برکت داشت و داخلش پر بود و خیلی خوشمزه‌‌.‌..
ما قدیم در اتاقمان یک صندوقخانه داشتیم. صندوقخانه زیر پله ای بود که به اتاق راه داشت و داخل آنرا فرش یا موکت میکردند و داخلش وسایلی میگذاشتند.یک روز داخل صندوقخانه که تاریک هم بود رفتم و یواشکی پولهام رو از قلک پلاستیکی در آوردم و به بقالی جعفر آقا رفتم. یادم نیست چقدر پول بود گفتم همه رو آدامس بادکنکی مینو و آدامس قل قلی بدید.
جعفر آقا هم دو تا کاغذ از دفترچه ای پر شده کند و پیچوند و به شکل مخروطی در آورد. یکی رو پر از آدامس بادکنکی کرد و اون یکی رو پر از آدامس قل قلی...
آدامس ها رو گرفتم و با شیطنت به خانه برگشتم. در هم پیش گذاشته بودم تا بی سر و صدا به اتاق بالا برم.
چند تا آدامس برداشتم و بقیه آدامس ها رو پشت پشتی که زیپ داشت و داخلش ابر بود قایم کردم...
وقتی خواهرم با قلک خالی من داخل صندوقخانه روبرو شد قضیه را به مادرم گفت و ماجرا لو رفت 😅
مادرم هم آدامسها را پس داد و به جعفر آقا گفت این بچه ست شما که بزرگی نپرسیدی بچه جان این پول رو از کجا آوردی یا این همه آدامس رو برای چی میخوای؟
تمام این خاطرات با بوی قدیمی ادوکلن چارلی و قیافه جعفر آقا از ذهنم گذشت و از شدت حسرت گذشته داشت گریه ام میگرفت...
کمی در مورد جعفر آقا بقال با صاحب مغازه صحبت کردیم و معلوم شد سالها قبل مغازه رو فروخته و به اصفهان رفته...
یادش بخیر دوران خوش کودکی 😍
34 تشکر شده توسط : علیرضا ملک حسن شجاعی
Opium Parfum
لینک به نظر 11 اسفند 1402 تشکر پاسخ به مرتضی ع
درود بر شما بنده این عطر رو از هر عطر دیگری بیشتر دوست دارم. واقعا رایحه بینظیر، رویایی و اغواگری داشت که متاسفانه دیگه نایابه. یادمه اوایل دهه شصت بود پدرم ادو توالت ۵ میل این عطر رو یک قطره زده بود که وقتی از درب خانه وارد شد تمام فضای راهرو و اتاق را از رایحه جادویی و رویایی این عطر پر کرده بود. همان زمان من عاشق این عطر شدم و بعدها خودم سال ۷۲ یک نسخه ۵ میل به قیمت ۹۰۰ تومان خریدم و شاید باور کردنی نباشه که با یک قطره از این عطر همه رو مست این رایحه میکردم. الان هم نسل جدیدترش با تغییر در رایحه و پرفورمنس هست که اون هم بسیار خوشبو و کمیابه. به نظر بنده گذر زمان از ارزشهای یک رایحه ناب کم نخواهد کرد. سلامت و شاد و معطر باشید.
21 تشکر شده توسط : حسن شجاعی هاشم پور
درود و ادب و احترام خدمت همه دوستان عطر افشان. اوپیوم پارفوم زنانه بهترین عطری ست که بنده تا بحال دیده ام. شاهکاری با رایحه ای تکرار نشدنی و بسیار شیک و اغواگر و ماندگاری بسیار طولانی مدت و پراکندگی بسیار قوی. سال ۷۲ این عطر موجود بود اما بسیار کمیاب و گران. یک نسخه از این عطر که فقط ۲۵ میل بود رو در پشت ویترین مغازه ای در ساختمان قدیمی پلاسکو دیدم.
از فروشنده پرسیدم قیمت این اوپیوم چنده؟
فروشنده جواب داد چهارده هزار تومن!
پرسیدم چرا انقدر گران؟ نسخه ۱۰۰ میلش هفت هزار تومنه! که البته اون زمان پول باارزشی بود...
فروشنده در پاسخ من گفت: این عصاره اوپیومه و یک قطره اش تا ۶ ماه ماندگاری داره...
همون سال ادو توالت اوپیوم زنانه ۱۰۰ میل هفت هزار تومان قیمت داشت که ماندگاری و پخش بویی بینظیر داشت حالا ببینید عصاره خالص این عطر چه درخشش خیره کننده ای داشته...
29 تشکر شده توسط : حسن شجاعی هاشم پور
درود و ادب و احترام خدمت دوستان عطر افشان.
گاهی تنها که میشم موسیقی گوش میکنم یا به مجموعه هام نگاه میکنم یا کتاب میخونم... اما گاهی عمیق به فکر فرو میرم و به اخلاق و خصوصیات افراد مینگرم.
شخصی درآمد خوب داره و شیک و معطر میپوشه و از بهترین عطرها استفاده میکنه که آدم نمیخواد ازش جدا بشه...
شخصی هم با در آمد متوسط و حتی پایین از خوراک و رفاهش میزنه مثلا بجای تاکسی یا اسنپ مترو سوار میشه اما خرید لباس نو و عطر و ادوکلنش ترک نمیشه...
بعضی ها هم عطر خاصی مد نظرشون نیست اما معطر میگردن و فقط بوی خوش براشون کافیه که این هم در نوع خودش خوبه...
اما کسانی میشناسم که با وجود داشتن چندین ملک و آپارتمان و مغازه و درآمد بالا متاسفانه با لباسهای کهنه و رنگ و رو رفته و سر و صورت ژولیده میگردند و خوراکی ناچیز دارند و فقط به فکر گرفتن پول اجاره و پس انداز و رهن خانه هستند تا بتوانند یک ملک دیگری بخرند و اضافه کنند. تو کل عمرشون حتی یک عطر پنجاه هزار تومنی هم از یک دستفروش نخریدند. جالبه به امثال ما عطر دوستان میگن خرید گل و عطر و ادوکلن پول هدر دادنه...
بنده در جواب به این افراد گفتم:
پس برای چی انقدر کار میکنید؟
پول جمع میکنید؟
شما که نه خوراک و پوشاک و استراحت خوبی دارید نه تفریح میکنید؟
پس آدم برای چی زنده ست؟ فقط پول جمع کنی و یک عمر حسرت همه چیز به دلت بمونه و آخرش هم نصیب وارث بشه؟
بنده خدا رو شکر میکنم که به یک منزل دوطبقه قانع هستم اما خودم رو در حسرت چیزهایی که برای من با ارزش هستند و دوست دارم و میتونم بخرم نذاشتم...
واقعا اگر کسی از این روایح ناب لذت نبره کلا تعطیله و چیزی از زیباییهای دنیا نفهمیده... قبلا هم عرض کردم سال ۷۲ یک برج حقوقم رو به مبلغ ۷۰۰۰ هزار تومن دادم یک جاز ۱۰۰ میل سیاه و سفید قدیمی که اگر نخریده بودم الان در حسرتش مانده بودم. شخصی بهم گفت دلت اومد این عطر رو با یک برج حقوقت بخری و کسانی هم بودند که چقدر از عطری که میزدم لذت میبردند و تعریف میکردند.
یادمه دوران نوجوانی با مادرم عصر خونه همسایه رفته بودیم. از اون همسایه های قدیمی که باهم رفت و آمد داشتیم. یک پیرزن مسن بسیار تمیز و وسواسی با دو فرزند پسر و دو دختر که همگی و کلا فامیل هاشون عطر و ادوکلن براشون مثل غذا و پوشاک واجب بود. در ایوان حیاطشون نشسته بودیم و چای میخوردیم... دختر بزرگش و دامادش هم که بسیار شوخ طبع بود در ایوان نشسته بودند. خانمش دو ادوکلن که نمیدونم اسمشون چی بود از کیفش در آورد. دامادشون یکی رو گرفت که بزنه. در همین حال خانمش گفت علی این رو نزن گرونه این یکی رو بزن 😄 علی آقا هم گوش نداد و گفت پس برای مردنم میخوام؟ و دو اسپری به پیراهنش زد و ایوان رو از بوی خوش آن عطر پر کرد. پس از چندین سال حدود ۱۰ سال پیش آن پیرزن دوست داشتنی و مهربان در سن حدود ۱۰۰ سالگی فوت شد و دخترش هم متاسفانه حدود ۶ سال پیش فوت شد. خدا روح هر دوشون رو شاد کنه. اما علی آقا به شکر خدا هنوز میگه و میخنده و خوب میخوره و میپوشه و اصلاح صورت با ماشین فیلیپس سه تیغه اش و ادوکلن زدنش هنوز تو سن بالای ۷۵ سال ترک نشده... جالبه که بوی ادوکلن در لباسشون پخش و ماندگاری بالایی داره 😍 من هنوز اون حرفی که علی آقا گفت: پس برای مردنم میخوام؟ تو گوشمه و درس عبرتی شد که تا زنده هستم و نفس میکشم از روایح و عطر و ادوکلن ها و چیزهایی که دوست دارم لذت ببرم. گاهی به خونه شون نگاه میکنم و خاطرات خوش اون دوران برام زنده میشه. البته اون خونه رو دختر همون دخترش که فوت شد از وراث خریده و به یادگار نگه داشته...
با آرزوی بهترینها برای دوستان معطر عطر افشان 🌱🌹
35 تشکر شده توسط : سعید مهبودی حسن شجاعی
با درود و ادب و احترام
از اینکه لقب سلطان رو به این شاهکار دادید سپاسگزارم. همچنین از اینکه این بینظیر رو با کادیلاک مقایسه اش کردید هم شادمان شدم. باور کنید اگر در حال حاضر کادیلاک یا بیوک یا شورلت قدیمی و ... موجود بودند، بنده با افتخار ترجیح میدادمشون به ماشینهای مدل بالا و آنچنانی امروزی. با احترام به نظر دوستان دیگه دوران طلایی دهه های ۱۹۵۰ تا ۱۹۸۵ میلادی و هر چیزی که در آن دوران بود تکرار نخواهد شد.
31 تشکر شده توسط : مهریار محمد ادریسی
Hawaii
لینک به نظر 20 بهمن 1402 تشکر پاسخ به شهرام کیانمهر
درود بر شما. ممنونم از لطفتون و خدا روح اموات شما رو هم شاد کنه...
9 تشکر شده توسط : حسن شجاعی هاشم پور

تمامی خدمات این سایت، حسب مورد دارای مجوزهای لازم از مراجع مربوطه می باشند و فعالیت های این سایت تابع قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران است.

هرگونه استفاده از مطالب این سایت بدون اجازه مدیران آن غیر مجاز بوده و تبعات آن بسته به نوع تخلف، متوجه افراد خاطی خواهد بود.

Iran flag  Copyright © 2007 - 2024 Atrafshan