نظرات | بهزاد معصوم نژاد
ترتیب نمایش
فرمانده ای بی رحم ، خشن و جنگجو ، بدون تعارف ، مستبد و مستحکم ،
بدور از خانه
تنها و بدور از شلوغی های پیرامونش
در دشت های مرتفع قامت راست کرده
صلابت بیرون خود را با آرامش درونش تغذیه می‌کند
نسیم به نسبت تندی به صورتش برخورد می‌کند
دستمالی ابریشمی را در دست می‌فشارد
پارچه را نفس می‌کشد و درون خود را آرامش می‌بخشد
گرما و لطافت را به جان می‌کشد
و تسلای خاطر او میان اینهمه هیاهو می‌شود
او هر روز این کار را می‌کند
پارچه ای که یادآور همسر و خانواده اوست که اکنون دیگر فاصله زیادی با او دارند

ماسک کوبلای خان
عزیزی دیگر از سرج لوتانز

21 تشکر شده توسط : فرهاد الف ش
Ellerimle büyüttüğüm
Solar iken dirilttiğim
Çiçeğimi kopardın sen, ellere verdin
Çiçeğimi kopardın sen, ellere verdin
Dağlar dağlar
Kurban olam, yol ver geçem
Sevdiğimi son bir olsun yakından görem
Kuşlar uçmaz, güller soldu
Yüce dağlar duman oldu
Belli ki gittiğin yerden kara haber var
Dağlar dağlar
Kurban olam, yol ver geçem
Sevdiğimi son bir olsun yakından görem


اندوه بانویی ماه رو
پای درختچه آلوی سیاه
و میوه هایی که هنوز نرسیده
بسان سرنوشت شکل نگرفته اش
گویی سنگینی این آلو ها که شاخه را خمیده
قامت بانو نیز خمیده
نفس بکش بانوی گلپوش
فصل تو هنوز باقیست
عطر تو پر از زیباییست
درختان آلو انتظار برخاستنت را می‌کشند
8 تشکر شده توسط : امیر رنجبر الف ش

تمامی خدمات این سایت، حسب مورد دارای مجوزهای لازم از مراجع مربوطه می باشند و فعالیت های این سایت تابع قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران است.

هرگونه استفاده از مطالب این سایت بدون اجازه مدیران آن غیر مجاز بوده و تبعات آن بسته به نوع تخلف، متوجه افراد خاطی خواهد بود.

Iran flag  Copyright © 2007 - 2024 Atrafshan