چون صید به دام تو به هر لحظه شکارم؛ ای طرفه نگارم
از دوری صیاد دگر تاب ندارم؛ رفته ست قرارم
چون آهوی گمگشته به هر گوشه دوانم!
تا دام در آغوش نگیرم نگرانم…
از ناوک مژگان چو دو صد تیر پرانی، بر دل بنشانی
چون پرتو خورشید اگر رو بکشانی… وای از شب تارم!
در بند و گرفتار بر آن سلسله مویم…
از دیده ره کوی تو با اشک بشویم؛ با حال نزارم
برخیز که داد از من بیچاره ستانی
بنشین که شرر در دلِ تنگم بنشانی
تا آن لب شیرین به سخن باز گشایی؛ خوش جلوه نمایی
ای برده امان از دل عشاق کجایی؟! تا سجده گذارم!
گر بوی تو را باد به منزل برساند، جانم برهاند…
ور نه ز وجودم اثری هیچ نماند؛ جز گرد و غبارم
این چند قطره اشک تو ،عشق است یا بازی ؟
که میبرد این چند قطره آبرویم را ...
من صحبتم با زندگی جز عشق، چیزی نیست
چون خوانده ام دست حریف روبرویم را !
هستی چه بود؟، قصهٔ پر رنج و ملالی
کابوس پر از وحشتی، آشفته خیالی
ای هستی من و مستی تو، افسانهای غم افزا
کو فرصتی که تا لذتی بریم از شب وصالی؟
در گریز ناگزیرم
گریه شد معنای لبخند
ما گذشتیم و شکستیم
پشت سر پل های پیوند ...
ای بی خبر از حال من ...
خون میچکد از بال من ...
"ﮔﺬﺷﺘﻪ"ﻳﻪ زﺧﻢ ﭘﻴﺮ و ﻛﻬﻨﻪ اﺳﺖ ﺧﻮب ﻧﻤﻴﺸﻪ
ﺗﻮ اﺑﺮﻫﺎ ﻳﻪ اﺑﺮ ﮔﺮﻳﻪ ﺳﺎزه دور ﻧﻤﻴﺸﻪ
ﻳﻪ ﻣﺮغ ﺟﻠﺪه ﻛﻪ ﻫﻴﭽﻮﻗﺖ ﻧﻤﻴﺮه
ﻳﻪ دﺷﺖ ﺧﺸﮏ ﻛﻪ ﺑﺎ اﺷﮏ ﺟﻮن ﻣﻴﮕﻴﺮه
ﻳﻪ زﻧﺠﻴﺮه ﻳﻪ ﺑﻨﺪه ﻳﻪ دﻳﻮار ﺑﻠﻨﺪه
"ﮔﺬﺷﺘﻪ"ﺟﻨﺲ ﻛﻮﻫﻪ ﻣﺜﻞ ﺳﻨﮕﻪ
ﭼﻪ ﺳﺨﺘﻪ ... ﭼﻪ ﺳﺨﺘﻪ
ﮔﺬﺷﺘﻦ از ﺗﻮ دﻳﻮار ﮔﺬﺷﺘﻪ
ﻳﻪ ﺧﻮاﺑﻪ ... رﺳﻴﺪن
ﺑﻪ ﻓﺮداﻳﻰ ﻛﻪ ﭘﺸﺖ اون ﻧﺸﺴﺘﻪ،
"ﮔﺬﺷﺘﻪ" ﺗﻮ ﻓﺮﻳﺎد ﺗﻤﻮم ﮔﺮﻳﻪ ﻫﺎﻣﻰ
ﻳﻪ ﻋﻤﺮه ﺗﻮ ﺑﻴﺪاری ﺗﻠﺦ ﻗﺼﻪ ﻫﺎﻣﻰ
ﺗﻮ ﺷﺐ ﻫﺎﻣﻮ ﺑﻪ ﺑﻴﺰاری ﻛﺸﻮﻧﺪی
ﺗﻮ ﺧﻮرﺷﻴﺪ ﻳﻪ ﺑﻰ ﺧﻮاﺑﻮ ﺳﻮزوﻧﺪی
ﺗﻮ آزاری ﺗﻮ دردی ﻳﻪ دﻳﻮاره ﺑﻠﻨﺪی
"ﮔﺬﺷﺘﻪ" ﺟﻨﺲ ﻛﻮﻫﻰ ﻣﺜﻞ ﺳﻨﮕﻰ
ﭼﻰ ﻣﻴﺸﺪ ... ﭼﻰ ﻣﻴﺸﺪ
ﺗﻤﻮم ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎی ﻣﻦ ﻛﻪ ﻣﻴﺮن
ﺑﻤﻴﺮن ... ﺑﻤﻴﺮن
ﻛﻪ اﻣﺮوز ﻣﻨﻮ از ﻣﻦ ﻧﮕﻴﺮن
در این مه آلود هستی ...
فقط پرواز !
فقط پرواز !
یاد روزایی که کوچه زیر سایه ی تَنم بود ،
مهربون درختِ عاشق مست عطر نفسم بود ،
سهم من از بوسه باد ، چی بگم ای داد و بیداد ...
همه زردی و تباهی ، مردن و رفتنِ از یاد ...
تمامی خدمات این سایت، حسب مورد دارای مجوزهای لازم از مراجع مربوطه می باشند و فعالیت های این سایت تابع قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران است.
هرگونه استفاده از مطالب این سایت بدون اجازه مدیران آن غیر مجاز بوده و تبعات آن بسته به نوع تخلف، متوجه افراد خاطی خواهد بود.