دوست مهربانم، از من دلتنگ مباش که مثل دیوانه ها رفتم ، من دیوانه هستم. خودت می دانی . چه می توان کرد؟
من همانم که هستم ! از مهمان نوازی و محبت تو تشکر می کنم.بسیار خوب بود بود ولی ، می بینی ، من برای زندگی با دیگران ساخته نشده ام ، خود زندگی را هم نمی دانم که آیا برایش ساخته شده ام ! گوشه ایی باید بنشینم و مردم را از دور دوست بدارم: و این به احتیاط نزدیک تر است . وقتی که مردم را از خیلی نزدیک می بینم ، مردم گریز می شوم.و و این چیزی هست که نمی خواهم باشم...
-در زندگی ما هیچ چیز طبیعی نیست .عزب ماندن طبیعی نیست . زناشویی هم مثل آن . و پیوند آزاد هم ضعیف تران را تسلیم گرسنه چشمی و آز قوی تر می کند.حتی اجتماع یک چیزطبیعی نیست ؛ خودمان آن را درست کرده ایم .می گویند که آدمی حیوانی اجتناعی است .چه جفنگی ! آدمی برای آنکه زنده بماند، ناچار بود اجتماعی بشود.او خود را برای سود خویش ، برای دفاع نفس ، برای لذت خود و بزرگی خود، اجتماعی کرده است. این ضرورت او را بر آن داشت که تن به پاره ای قراردادها بدهد. ولی طبیعت سرکشی می کند و از فشاری که بر او وارد می شودانتقام می کشد.طبیعت برای ما ساخته نشده است. ما می کوشیم که آن را منقاد خود کنیم .و این خود یک نبرد است : و جای تعجب نیست که ما غالبا دچار شکست می شویم . راه بیرون شد کدام است ؟ ...
ژان کریستف [رومن رولان ]
# تام فورد فاکینگ فابیلوس
به عنوان یک علاقه منده ساده دنیای روایح میتونم بگم از بهترین عطرهای شرقی ، عودی، چوبی
و شاید خوشبینانه بتونم بگم : مناسب برای درک حال و هوا و همچنین رمز و راز جهان اساطیری!
بهترین راه یافتن دانش، چه در علم چه در هنر، این است که آدم خودش را مجبور کند چیزها را از نو ببیند، صورتها را پس بزند و به بُنمایهی آنها نگاه کند و هرگز آنها و صورتهای آشکارشان را به منزلهی پدیدههای بدیهی نپذیرد. اگر میخواهید حرکات انسان را ببینید، به اسکلتش نگاه کنید. اگر میخواهید ستم را ببینید، روشهای ستم کردن را بیابید. تنوعها برای ایناند که نگاه را منحرف کنند. الگو برای همه یکسان است و آغازگاهِ همه پدیدهای است کهن؛ چه برای انسان، چه برای چیزها.
تصرف عدوانی
لنا آندرشون
در روزگارِ من تمامِ راه ها به مرداب ختم می شدند
زبانم مرا به جلادان لو می داد
زورم زياد نبود، اما اميد داشتم
که برای زمامداران دردسر فراهم کنم!
عمری که مرا داده شده بود
بر زمين چنين گذشت
توش و توانِ ما زياد نبود
مقصد در دوردست بود
از دور ديده می شد اما
من آن را در دسترس نمی ديدم
عمری که مرا داده شده بود
بر زمين چنين گذشت
آهای آيندگان، شما که از دلِ توفانی بيرون می جهيد
که ما را بلعيده است
وقتی از ضعف هایِ ما حرف می زنيد
يادتان باشد
که از زمانۀ سختِ ما هم چيزی بگوييد
آنجا که ستم بود و اعتراضی نبود
اين را خوب می دانيم:
حتی نفرت از حقارت نيز
آدم را سنگدل می کند
حتی خشم بر نابرابری هم
صدا را خشن می کند
آخ، ما که خواستيم زمين را برای مهربانی مهيا کنيم
خود نتوانستيم مهربان باشيم
اما شما وقتی به روزی رسيديد
که انسان ياورِ انسان بود
دربارۀ ما
با رأفت داوری کنيد.
به آیندگان
برتولت برشت
#جیور جیو آرمانی آرمانی پرایوت رز د عربی Armani Prive Rose d'Arabie
گذشته ، حال ، آینده ؛
وقار ، احترام!
ما آدمها به جای آنکه زندگی کنیم و باشیم، فقط در حال جمع کردن و "داشتن" هستیم.
ما به پدیدهها به چشم مایملک نگاه میکنیم و به آنها چنگ میزنیم تا پیش خودمان نگه داریم.
ما به جای آنکه دنبال دانستن (ادراک وجودین) باشیم، دنبال جمع کردنِ اطلاعات (فهم ذهنی) هستیم.
...
به جای آنکه به بچههایمان فرصت حضور و زندگی کردن بدهیم، سعی میکنیم مثل یک دارایی آنها را در کنترل داشته باشیم تا آنطور که ما میخواهیم زندگی کنند و به آنچه ما باور داریم، ایمان بیاورند.
به جای آنکه از لحظهای که در آن هستیم لذت ببریم، سعی میکنیم با عکس گرفتن، آن لحظه و خاطره را همیشگی و تصاحب کنیم.
دوست داریم همیشه جوان بمانیم و سالم، دوست داریم وسایلی که به ما مربوط است، نو و سالم باقی بمانند. در همه اینها ما دنبال "ثبات" و "قرار" هستیم، و از این بابت متحمل اضطراب و رنج میشویم.
در حالیکه در دنیا هیچ چیز ثبات و قرار ندارد، هیچ چیزی "همانطوری که هست باقی نمیماند" و این قانونی است که ما مدام آن را از یاد میبریم. اگر شهامت داشته باشیم و این قانون را بپذیریم که دنیا بیثبات است و هیچ چیز پایدار نیست، به آرامش بزرگی میرسیم.
اروین یالوم
[داشتن یا بودن ]
ساده و مهربان...
این که مجبور نباشید در مورد همه چیز و همه کس اظهار نظر کنید، حس آزادی خیلی خوبی دارد.
اصلاً نیاز نیست نگران این باشید که بینظری شما به عنوان ضعف فکریتان تلقی شود. چون اینگونه نیست ...
بینظری یک دارایی ارزشمند است. آنچه دنیا را احاطه کرده نه سرریز اطلاعات، که انبوه نظرات ماست.
رولف دوبلی
تلخ و لوکس . عود و چرم خیلی خفیف. گیاهی ... برداشت شامه مبتدی من از کاس
طبق معمول توضیحات فنی رو دوستان به بهترین شکل ممکن بیان کردند
از لحاظ کلیت رایحه به عنوان علاقه مند ساده بخوام بگم
میتونست یکی از معانی ملیح اگر تصویر می بود باشه [ همنشین شب های بلند زمستان ]
اگر بتوانیم کجخلقیهای معشوقِ دلخور خود را همچون یک نوزاد در نظر بگیریم، بهترین لطف را در حق او کردهایم. در این صورت نسبت به او بخشندهتر، مهربانتر و عاشقتر خواهیم بود. پشت نقابِ بزرگسالیِ همهی ما، کودکی است نیازمندِ عاطفه، گذشت، عشق و ترسیده از تنهایی!
آلن دو باتن
شاید این متن بتونه شامل گودولفین بشه !
گفتنی ها رو بچه ها موشکافانه گفتن ، واقعا جای قدردانی داره و کاش بیشتر حضور پیدا کنن... فقط از نظر من توی هوای کمی معتدل تر خیلی بیشتر از اوج گرما اون وقار خودش رو به خاطر داشتن تم چوبی نشون میده...
به عنوان یک علاقه مند ساده یک بوی چرمی خیلی ملایم و باوقار ، ولی محکم در بطن کار و روایح گیاهان معطر که بیشتر در ادامه غالب میشن ، در بین نت های ذکر شده و اونهایی که دوستان فرمودن من اون بوی غالب سرو مانند رو تا پایان کار حس میکنم و در درک تشخیص مابقی عاجز فقط یک کلیت معطر گیاهی نسبتا تیز به مشام ام میرسه . در کل یک کار واقعا ارزشمند ولی صد حیف برای سلیقه شرقی من من جدا از کیفیت فوق العاده کار ولی ماندگاری و پخش ضعیفی داره ؛ البته شاید برای بعضی سلایق کاملا ماندگاری و پخش راضی کننده ایی داشته باشه.
[ بیشک زمانی که ملتی نابود میشود، زمانی که ایمان به آینده و در نهایت امید به آزادی از بین میرود، آن زمان که نخستین شرطِ سودمندی چیزی نیست جز تسلیم شدن، و فضیلتهایِ تسلیمشدگان شرطِ حفظِ خویشتن قلمداد میشود، باید خدایِ آن قوم نیز تغییر کند.
فردریش نیچه
دجال
تمامی خدمات این سایت، حسب مورد دارای مجوزهای لازم از مراجع مربوطه می باشند و فعالیت های این سایت تابع قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران است.
هرگونه استفاده از مطالب این سایت بدون اجازه مدیران آن غیر مجاز بوده و تبعات آن بسته به نوع تخلف، متوجه افراد خاطی خواهد بود.