حاضر شدم برم سرکلاس که ناگهان دخترم اومد گُلسر خرسی خودش رو به کتم وصل کرد و گفت: بابا خیلی بهت میاد!
گفتم اگه دخترم بگه، حتماً بهم میاد و آماده رفتن شدم که همسر گرامی نمازش رو شکست[احتمال میدم البته] و پرید جلومو گرفت و گفت:
«تو نمیخوای بزرگ بشی؟!»
گفتم نه. خودتم خوب میدونی هیچ علاقهای به دنیای «آدمبزرگها» ندارم.
همسرم میدونست. خوب هم میدونست. بعد از نزدیک سه دهه زندگی مشترک، اون ندونه کی بدونه؟ تنها فردی در زندگیم که به «دنیای کودکی»ام احترام میذاشت و هنوزم احترام میذاره.
جون خودش رو قسم خورد که بیخیال گلسر بشم. میدونست جون خودش خط قرمز منه. به دخترم گفتم بابا عکس بگیر واسه خودت داشته باش. این بار نشد. دفعه بعد مامانو میپیچونیم دوباره با گلسر میرم سر کلاس :)
چندماه قبل، همین موضوع تکرار شده بود و سرم رو بالا گرفتم و با همین گلسر رفتم سرکلاس! چهره حیرتزده دانشجویان برام جالب بود. ازشون پرسیدم چندنفرتون دختر دارین؟ تعدادی دست بالا رفت.
پرسیدم اگه گلسرش رو روی کتتون زد همونطوری میرین سرکار؟! بجای پاسخ، سکوت برقرار شد.
کمی گذشت و صحبت کردیم و یخها آب شد و نهایتاً همه یکصدا گفتن: اگه دخترم بخواد چرا که نه :)
یکیشون با کمی بغض گفت: من دوتا دختر کوچولو دارم. الان عذاب وجدان دارم که یه بار دخترم میخواست تاب بخوره گفت بابا بیا منو تاب بده، منم حوصله نداشتم و گفتم به خواهرت بگو.
در جوابش گفتم: میفهممت! ولی اگه من دوتا دختر کوچولو میداشتم، حتی اگه وزیر میبودم، کافی بود دخترم ازم چیزی بخواد، مثل همین تاب دادن. جلسه هیئت دولت رو رها میکردم و میرفتم تابش میدادم! چون در اون لحظه چیزی مهمتر از تابدادن دخترم در دنیا برام وجود نداره.
پرسیدن: شما چندتا دختر دارین؟
گفتم هیچی!!!! لیاقتش رو نداشتم! این گلسر متعلق به دخترخوندۀ من و همسرم یا بهتر بگم فرشتۀ زندگیمونه :)
خب به نظر میرسه تو عطرگرام هستیم و عکس غیرمرتبط گذاشتم. مشکلی نیست. حداقل اینها رو نوشتم، تایید هم نشد همینکه نوشتم برام بسه (میذارم به حساب برونریزی ذهنی)
امروز با «شنل پلاتینیوم» دوش گرفتم و رفتم سر کار. باورم نمیشد اینقدر بازخورد داشته باشه و جالب اینکه تمام بازخوردها به یک جمله ختم میشد:
بوی تمیزی خاصی میاد
حتی ازشون پرسیدم منظور بوی صابونیه؟ میگفتن نه. چطور بگیم. خیلی خاصه و بوی «تمیزی» میده.
نکته مشترک بعدی هم گویا این عطر، «خط بوی» خوبی داره.
یعنی شنل پلاتینیوم: خوشبو، بوی تمیزی با خط بوی عالی
(بر اساس نظرات همسر و دخترم و 6 خانم محترم همکار که به نظر جامعه آماری خوبی میاد)
و اما:
رایحهای که خودم حس میکردم:
در بهترین حالت:
کمی بوی نفت بود و دیگر هیچ!!!
اینم از عذاب دنیوی ما کوربویان گنهکار درگاه خداوند.
:)))
درود برشما جناب متین راد...
ممنون بابت تصویر زیباتون...
شنل اگویست پلاتینیوم عطری کلاسیک چوبی..آروماتیک..و گیاهی هست...که البته به لطف اسطوخودوس فضایی صابونی و تاحدی یادآور آرایشگاه های مردانه داره...البته باربرشاپی به سبک شنل...
به همین دلیل یادآور آراستگی و تمیزی هست...
به شادی استفاده کنید که عطریست فاخر و کلاسیک...
درود بر Telecaster عزیز
در خوب بودن پلاتینیوم شکّی نیست. مخصوصاً شما هم که تایید بفرمایید حجّت بر ما تمام است قربان :)
هم نمونه دستساز وطنی و هم دکانت از نسخه اصلی رو از برادرم کش رفته و استفاده کردم!
تفاوت محسوسی بینشون حس نکردم.
راستش از شما چه پنهون، میترسم بگم نسخه وطنی بازخوردهای بهتری داشت، بعدش کتک بخورم! :)
ولی خب در هر دو نمونه «ادراک» خودم از این رایحه ارزشمند، چیزی مشابه بوی «نفت» بود! و دیگر هیچ.
قطعاً دلیل استفاده از این عطر هم ایجاد حال خوب برای «دیگران» هست وگرنه حال خوب خودم رو در جریان هستین دیگه :)
یه جورایی مثل «رنگ خودرو» که مال «دیگران» هست! و من و شما پشت فرمون فقط داشبورد و متعلقات داخلی رو میبینیم :)
موفق باشید
درود جناب متین راد
خاطره زیبا و اثرگذاری رو نقل کردید❤️
برای من تلنگری بود که بیشتر هوای دخترم رو داشته باشم و روزمرگی ها و مشکلات زندگی باعث کم توجهی نشه
خداوند محافظ شما و خانواده محترم باشه 💐
درود بر فرهاد عزیز
ممنون از نظر لطف شما
خدا حفظش کنه و بهترینها در انتظارش
احسنت بر شما. روزمرگیها و مشکلات زندگی رو همه میدونیم و با گوشت و پوست و استخوان لمسشون میکنیم. ولی خب به نظر من، هرچقدر هم که بزرگ باشن، بازهم در حد و اندازهای نیستن که قرار باشه بتونن در پدریکردن ما برای فرزندانمون خللی وارد کنن :)
در کنار خانواده محترم، سلامتی همراه با شادی بادوام براتون آرزومندم
بازهم ممنون
سلام و عرض ادب
پذیرش فرزند خواندگی یکی از زیباترین پیشرفت های بشری هست که در جامعه ما تقریبا 10 سالی هست داره جا میوفته. خیلی راه داریم اما در مسیر هستیم.
خوشحالم و افتخار میکنم که هم میهنی چون شما و همسرتون دارم. به امید روزی که کودکی از نعمت پدر و مادر محروم نشه. آروزی سلامتی و شادی برای خانواده محترمتون دارم.
ای کاش بگید نمونه وطنی پلاتینیوم کدام هست. هر کس دوست داشت تست میکنه و هر کس نخواست باید بگذره. حالا همیشه افراد دو آتیشه هستن که گیر بدن.
صلاح دونستید بفرمایید شخصا مشتاقم بدونم.
درود بر شما کاید امیر عزیز و ممنون از نظر لطفتون. ضمن اینکه این دختر، اولین فرزندخونده ما نیست، اما امیدوارم آخرینش باشه! راستش پیر شدیم و دیگه توان نداریم :)
البته در اینکه فرزندخواندگی به ذات خود، کار خوبیه، شکی نیست. اما «ترندشدن» یک رفتارِ [حتی خوب] که به شکل «رفتارهای هیجانی جمعی» نمود پیدا میکنه رو در موردش حرف دارم که خب موضوع صحبت اینجا نیست و میگذریم.
نمونه وطنی زیاده بزرگوار. از «سُ.راد» گرفته تا «آلفا..مون.ته» و ...
که البته با قطعیت به کسی(مخصوصاً جوانان) پیشنهاد نمیدم و خودم هم مشتری ثابت و سینهچاک اونها نیستم. اگه نمونه کوچکی ازشون تهیه کردم؛ یا اگه بعضیوقتا میرم سراغ اسانسبازی، داستانش متفاوت از اونه که بخوام عطر شخصی برای استفاده بسازم. بیشتر به چشم بازی و کلکل! بهشون نگاه میکنم. داستانش مفصله و شاید روزی یک پست در موردش نوشتم.
شنل پلاتینیوم هم عطر امضای بنده نیست و نخواهد شد، ولی اگه قرار بود عطر امضام بشه و استفاده مکرر ازش داشته باشم، قطعاً بجز نسخه اصلی(یا نمونه باکیفیت مشابه اماراتی) از چیز دیگری استفاده نمیکردم.
علاوه بر همه اینها، شامه و قدرت بویایی زیرصفر بنده قطعاً مرجع و ملاک خوبی برای مقایسه نسخه اصلی با نمونه دستساز نیست. همونطور که عرض کردم از هر دونسخه(اصلی و دستساز) شخصاً بجز بوی نفت چیز دیگری احساس نکردم! :)))
اگر دقت بفرمایید بنده هرگز در هیچجایی از عطرافشان به خودم اجازه ندادم در مورد روایح نظر کارشناسی بدم و نهایتا با یک دید کُلنگر عرض کردم این «عطرمن» هست یا نیست؛ یا در بهترین حالت اومدم از «بازخوردها» نوشتم، نه ادراک خودم از رایحه.
شخصاً فکر میکنم عزیزانی که به این موضوعات حساس هستن و گیر میدن، بیشتر از اینکه دوآتیشه باشن، به فکر سلامتی هموطنانشون هستن و اتفاقاً درست هم گیر میدن و مستند بحث میکنن و ازشون ممنونیم.
راستی یک سوال هم ذهنم رو درگیر کرده که در رابطه با اسم کاربری شماست. معنای واژه «کاید» رو بر اساس ارتباطم با دوستان غرب و جنوبغرب کشورمون در دوران خدمت، فکر میکردم «امیر» باشه(یا مشابه امیر. مثل خان یا بزرگ یا شاه و ...) آیا معنی دیگری هم داره؟
پ.ن: اسم اون نمونه وطنی که دنبالش بودین رو در همین کامنت آوردم :)
موفق باشید
سلام و عرض ادب
ببخشید نمیدونم چطور باید گزینه پاسخ به شما رو پیدا کنم، چون فقط پاسخ رو نظر خودم وجود داره. اینجا جواب میدم امیدوارم ببینید. حتی نمیدونم نوتیفیکیشن براتون میاد یا نه.
در ابتدا ممنون از معرفی، من فکر میکردم نمونه وطنی شرکتی داره اما الان فهمیدم منظور همون اسانس هست.
در مورد واژه کاید داستانی داره:
از بچگی یادم بود وقتی میرفتیم روستامون همه با هم فامیل بودیم اما با تیره و فامیلی جدا. همیشه هر وقت کسی توی جمع میخواست به یکی از افراد پدری من اشاره کنه قبلش یه کاید هم میگفت. مثلا کاید امیر پسر کاید حسین.
اما در مورد سایر فامیل ها این لفظ نمیومد. بعدها از پدرم پرسیدم این کاید قضیه اش چی هست. گفت والا خود منم نمیدونم، به طایفه ما میگن کاید.
بعدها که اینترنت فراگیر شد با جستجو فهمیدم کاید یه طایفه بزرگ هست که توی اکثر جاهای ایران الان پخش شدن اما تمرکز بیشتر محدوده غرب و جنوب هست.
جالبش اینه که لر و ترک و فارس الان توی این طایفه داریم. در نهایت به همین میزان بسنده کردم😅.
وقتی میخواستم اکانت درست کنم از همین لفظ استفاده کردم.
ممنون از توضیحاتت کاید امیر عزیز
نوتیفیکیشن برام نیومد. داشتم عطرگرام دوستان رو نگاه میکردم که دیدم اینجا بجای 6 کامنت، تعداد کامنتها 7 تا شده. اتفاقاً جای پاسخ برای من هم وجود نداره. احتمال میدم بخش عطرگرام طوری طراحی شده که بصورت پیشفرض میشه نهایتاً یک سوال و جواب انجام داد. شایدم اشتباه میکنم. درهرصورت امیدوارم اینجا رو ببینی :)
کلاً به دلایلی نظر مساعدی روی عطرهای «شرکتی» ایرانی ندارم و متاسفانه اون دلایل رو نمیشه اینجا در محیط عمومی بازگو کرد. چون کلّی زحمت تایپ میکشی و مدیر محترم با یک حرکت زیبا، دکمه رد تایید رو میزنه و از خجالتت درمیاد! :))) [صدالبته ایشون هم حق دارن، چرا که اون عبارات میتونه مصداقی از افترا به سازمانهای کشورمون باشه]
پس خیلی خیلی سربسته عرض میکنم: بر اساس اینکه سالهای زیادی در کنار معلمی، کار اجرایی هم میکردم که چندسالش در محیطهای صنعتی بود، مثل اکثر عزیزان شاغل در حوزه صنعت، تعصب خاصی روی کالاهای ایرانی داشته و دارم. اما نه هر برندی و نه هر سازمانی! سابقه اون برند یا کالا (اینکه چه کسانی پشتش هستن) برام بسیار مهم بوده و هست. لذا از سیگاری که سالها مصرف کردم و ایرانی بود گرفته تا مایحتاج روزانه، تمایلم به مصرف از شرکتهای «خصوصی» بوده و هست که با زحمت اداره میشه نه با ... (امیدوارم منظورم رو گرفته باشین)
جایی که فرمودین: «جالبش اینه که لر و ترک و فارس الان توی این طایفه داریم...» ذهنم رو درگیر کرد. برام جالب بود. چون از یک طرف، طوایفی در کشورمون داریم که در پذیرش و وصلت با افراد غریبه کمتر انعطاف به خرج میدن و برعکس، اینکه طایفه شما، انعطاف بالایی در پذیرش افراد خارج از محیط طایفه از خودش نشون داده (منظورم خوب یا بد بودن این کار نبود که نه قصدش رو داشتم و نه حق این کار رو) و اینکه چقدر این تفاوتها زیباست و ایضاً اینکه بتونم در اولین فرصت یک استاد جامعهشناسی(مثل خودم بیکار!) پیدا کنم و یقهشو بگیرم و در این مورد با هم اختلاط کنیم! :)
بازهم ممنون
مانا باشید و برقرار