«خلاقیت» ، «شخصیت» ، «کاریزما» ، «موفقیت» ، «زیبایی» و ....
واژههایی که به کرّات و روزمره اونها رو به کار میبریم ولی در تعریف دقیق اونها ناتوان هستیم. نه تنها ما، بلکه همین الان که دارم این خزعبلات رو مینویسم، هنوزم دانشمندان بزرگ دنیا به تعریف جامعی از «شخصیت» و «خلاقیت» و ... نرسیدن.
باری
موضوع امشب ما در مورد «خلاقیت» هست. دیروز مشغول تدریس «حل مسئله» بودم که طبق قوانین وزارت علوم، پرسنل آموزش مثل همیشه برای ثبت تصویری حضور و غیاب وارد کلاس شدن و چند عکس از بنده و دانشجویان گرفتن و رفتن.
جالب اینکه عکس دیروز، همزمان شد با اسلایدی که داشتم درمورد خلاقیت گزا شون و عطرهای مولکول02 و کلایوکریستین میگفتم! دیدم عکس خوبی دراومده و بد نیست اینجا هم به اشتراک بذارم. اما ترجیح دادم برای اینکه چهره خودم دیده نشه تصویر اسلاید اصلی رو اینجا بذارم (چون اگر دیدنی بودم میذاشتنم تو موزه یا باغوحش!!!)
کاری به تعریف خلاقیت نداریم. در عکس دوم، تصویر 2 دانشمند از دانشگاههای اورگان و کالیفرنیا رو شاهد هستیم که سالها روی موضوع خلاقیت کار کرده و بعد از جویدن 90 مقاله علمی در حوزه خلاقیت (تاکید میکنم: علمی) با کمال تعجب متوجه شدن که در 62درصد این مقالات، هیچ تعریفی از خود واژه «خلاقیت» نشده! یا بهتره اینطور بگیم که نتونستن تعریف کنن!
خودم در زمان تدریس معمولاً خلاقیت رو با یک مدل بسیار ساده تشریح میکنم: نمره «انضباط» در مدرسه!
یعنی چی؟
یعنی اینکه همه ما روز اول مدرسه، تمام نمراتمون بصورت پیشفرض صفر هست و باید 9 ماه درس بخونیم تا بصورت بالقوه بتونیم به نمره 20 برسیم. ولی فقط نمره انضباط هست که بصورت پیشفرض 20 بوده و ما باید کار بدی انجام بدیم که ازش نمره کم بشه.
نوزاد انسان هم در زمان تولد با همون لوح سفید معروف به دنیا میاد که باید به واسطه شرایط محیطی(فارغ از موارد ژنتیک) و دیدن آموزش به تدریج یادگیری انجام بده و مهارت و علم خودش رو بالا ببره تا آماده زندگی در اجتماع بشه.
اما تنها چیزی که در زمان تولد با نمره 20 (یا نمره 100) با خودمون به این دنیا میاریم «خلاقیت» هست. دقیقاً مشابه مدل نمره انضباط.
همون چیزی که در مرحله اول(سالهای اول زندگی) توسط والدین با چکش، خرد و خمیر میشه و بعد هم با سیستم نظام آموزشی(همه جای دنیا) با پتک، آخرین ضربات رو بهش میزنن و همین میشه که در دنیایی زندگی میکنیم سرشار از دانشمند و پروفسور و جراح و دکتر و مهندس و ... اما بدون هیچ خلاقیتی!
بطور مثال همه ما شاهد هستیم والدین سختگیر اگر فرزندان [مثلا] موفقی تربیت کردن، بازهم اون فرزند [مثلا] موفق، تبدیل شده به یک جراح یا مهندس یا دکتری که بصورت روتین یک زندگی کسلکننده در پیش گرفته و عنصر خلاقیت در اون زندگی(شخصی و کاری) مشهود نیست.
سالها قبل و زمانی که دیدم «گزا شون» در بین عطارهای معروف دنیا با مولکول 02 «خلاقیت» انجام داد باعث شد برم سراغ تاریخچه زندگیش و همونطور که حدس میزدم، این خلاقیت به واسطه والدین «سهلگیر» اتفاق افتاده بود.
پدر و مادری که هردو معلم مهدکودک بودن که یکیشون معلم موسیقی کودکان بود. یعنی هردو دارای روحیه لطیف(نه سختگیر)
تصور ذهنیام اینه که اگر والدینش افراد سختگیری بودن، هرچند بازهم ممکن بود گزاشون راه عطارشدن رو درپیش بگیره، اما بعید میدونم چنین انقلابی(از جنس خلاقیت) در دنیای عطر به وجود میآورد.
بنابراین پیشنهاد میکنم زمانی که مشغول لذت بردن از روایح مولکول02 یا کلایوکریستین ایکس فور من هستیم، بد نیست در کنار اسم گزا شون، نیم نگاهی هم به نقش موثر و بسیار پررنگ والدینش در این مورد داشته باشیم :)
نتیجه اخلاقی: اگر دارای فرزند هستیم، ضربات چکّش بر خلاقیت کودک و نوزادمون رو تا حد امکان، کمتر و آهستهتر فرود بیاریم!
پ.ن1) فاصله ناگهانی تصمیم به نوشتن این متن تا اجرایی شدنش به 20 دقیقه هم نرسید. قطعاً میتونست کاملتر و با نگارش بهتری انجام بشه. اما به دلایلی سریع نوشتم، شاید اگه میخواستم فردا این کار رو انجام بدم میفتاد برای سه سال بعد!!! امیدوارم تونسته باشم پیام اصلی رو منتقل کنم.
پ.ن2) هیچکدوم از محصولات جناب گزاشون «عطر من» نبوده و نیستن، ولی با این حال تاثیری در اصل موضوع نداره.
پ.ن3) گزا شون نوشتم، اما در فارسی گزا شان، گیزا شون و احتمالا تلفظهای دیگری هم وجود داره که بازهم در اصل موضوع ما بیتاثیره.
پ.ن4) احتمالاً الان شما هم مثل بنده با شنیدن عبارتهایی مثل کلاس تقویت مهارت خلاقیت و این چیزها، لبخند ملیحی به لبتون خواهد اومد! صراحتاً تاکید میکنم نیازی به خرج کردم یک ریال در این راه نیست. چون خلاقیت چیزی نیست که «به وجود بیاد»
پ.ن5) مثل همیشه شرمنده از مدیر محترم سایت که مجبورن مطالب طولانی بنده رو بخونن.