دوستان سلام و شب زمستانیتون به خیر چند وقتیه میخام این سوال رو بپرسم از عزیزان که کدوم کارها بوییدنش، براشون احساس ارامش میاره؟
و کدوم کارها براتون احساس خوب و فرح بخشی و طراوت میاره ؟
زندگی همچنان اب است
اب اگر راکد بماند چهره اش افسرده خواهد گشت و بوی گند میگیرد
در ملال ابگیرش غنچه ی لبخند میمیرد
من سرودی را كه عطری كهنه در گلبرگ الفاظش نهان باشد نمیخواهم
من سرودی تازه خواهم خواند كش گوش كسی نشنيده باشد
من نمیخواهم به عشقی ساليان پابند بودن
من نمیخواهم اسير سحر يك لبخند بودن
من نه بتوانم شراب ناز از يک چشمه نوشيدن
من نه بتوانم لبی را بارها با شوق بوسيدن
من تن تازه لب تازه شراب تازه عشق تازه ميخواهم
قلب من با هر طپش يک ارمان تازه میخواهد
سينه ام با هر نفس يک شوق يا يک درد بی اندازه میخواهد
ياغی ام من ياغی ام من
گو بگيرندم بسوزندم گو به دار ارزوهايم بی اویزند
گو به سنگ نا حق تكفير استخوان شعر عصيان قرونم را فرو كوبند
من از اين پس ياغی ام ديگر
اقای کامبیز مهربان این تمام مرض یار رفته ی ماست 😭 خودش میگفت نااهل هستم خودش دایم میگفت سازگار نیستم میگفت در سرم طوفان دارم و همون طوفان کار دستش داد 😭 دلم شکست اقای کامبیز کاش یه روزی بیاد که یاغی بودن نشه بلای جون ادما. خداحافظ پدر مهربان ما 😭😭
عجیب است ! بسیار عجیب است ! به تعجبی که یکجا تمامی ی پیامهای همه ی ما پاک شدند :) مشغول مطالعه ی پیامهای جدید دوستان بودم که یکهو صفحه پرید !
دی :) چه شد ؟؟ چرا صفحه یکجا پاک شد ؟؟ البته ما بی خبریم که چه شده و قضاوت پیشاپیش دور از تعقل است .
مدیر ما نیز شخصی نیست که بر اساس دستور یا سلیقه ی دیگران مدیریت یا زندگی کند .
انشاله مشخص و رفع و رجوع میشود . اینجا خانه ی هوشیاران است و مدیر ما که از تمامی ی ایشان به مطالعه تغذیه میشود از همه ی ما هوشیارتر است . جوانیت هم که مترادف اشتباه است هرچند هنوز هیچ مشخص نیست و همیشه امکان سوء تفاهم در ارتباطات غیر حضوری میسر و ممکن است .
جای نگرانی نیست انشاله . فردا روزی دیگر است 😊
نمیتونم واقعا چیزی بگم..
عزیزانم
آقای سخی، خانم هانی، ملودی جان، صبا جان، خانم پرنیان، خانم مونا و هرکسی که این نوشته رو میخونه خدا حافظتون. (مسیح خداحافظ)
در قلمرو پادشاهی رویا با همگی شما مصاحبت خواهم داشت..
فراموشتون نمیکنم، هیچ وقت.
خدانگهدار.
غم بزرگی رو حس میکنم! بسیار بزرگ ...
انقدر دست و دام به نوشتن نمیره که حتی نمیخاشتم خداحافظی بنویسم
اما رفتن به یکباره هم جایز نبود چراکه میدونستم هانی عزیز نازنین عزیز عمو سخی بزرگوار ملودی 💖💖 همه و همه قلب های مهربانی دارید پس گفتم مطلع کنم حداقل
چند خط با مسیح ؛ مسیحا ارزوی دیدنت در هنگامه ی وصال به پروردگار رو دارم و چند خط صحبت با تو! حالا که رفتی یکی از نظراتت رو خوندم! پس توام از همون قماشی همون قماش جرات ... عجیب نیست بعد دوسال دوری از اون قماش .. باز هم بدون اینکه بدونم صحبت هایی از جنس ضداقت و نه منفعت من رو جذب کرده بود به اینجا ....
بگذریم
چند خط شعر اما ؛
" انا بخیر " تقال للغرباء فقط أما الأحبة فنعانقهم و نبکی ...
« حالم خوب است» را فقط
به غریبهها میگوییم
آنانی را که دوست میداریم
در « آغوش » میگیریم و گریه میکنیم …..
عجیب است ! بسیار عجیب است ! به تعجبی که یکجا تمامی ی پیامهای همه ی ما پاک شدند :) مشغول مطالعه ی پیامهای جدید دوستان بودم که یکهو صفحه پرید !
دی :) چه شد ؟؟ چرا صفحه یکجا پاک شد ؟؟ البته ما بی خبریم که چه شده و قضاوت پیشاپیش دور از تعقل است .
مدیر ما نیز شخصی نیست که بر اساس دستور یا سلیقه ی دیگران مدیریت یا زندگی کند .
انشاله مشخص و رفع و رجوع میشود . اینجا خانه ی هوشیاران است و مدیر ما که از تمامی ی ایشان به مطالعه تغذیه میشود از همه ی ما هوشیارتر است . جوانیت هم که مترادف اشتباه است هرچند هنوز هیچ مشخص نیست و همیشه امکان سوء تفاهم در ارتباطات غیر حضوری میسر و ممکن است .
جای نگرانی نیست انشاله . فردا روزی دیگر است 😊
سلام به همگی دوستان و سلام بر تو کامبیز عزیز (ببخشید که من از القاب استفاده نمی کنم، من اینجوری بزرگ شدم، بخوام خیلی پر طمطراق حرف بزنم احساس میکنم فیکم)
عجیبه واقعا عجیبه. موافقم باهات. ولی پیش بینی می کردم. پاسخم رو اگه به نازنین خونده باشی گفتم یاکناپاتافای مسیح بالاخره از توش یه خشم و هیاهو می پره بیرون. ولی اینقدر زود؟ نه اینو فکرش رو نمی کردم.
نازنین خداحافظی کرد. مسیح هم که میگه بسته شد، سایرین هم شاید در شرف بسته شدگی باشند.
خب من تازه جوین شدم و نمی خوام و در جایگاهی هم نیستم که اینجا نظر بدم در مورد کار بقیه، در قیاس با همه آدمهای اینجا که سالهاست دارن قلم میزنن در مورد روایح و سایر موضوعات. اما خب کامنت میدم چون پرروام و اندکی خل و چل.
چه کاریه دوستان؟ ما رفتیم خدافظ، ما دیگه نیستیم ما هر لحظه ممکنه بریم. یاد بگیرید ایستادگی کردن رو. از همین محیط مجازی. و درست ایستادن رو. و ادامه دادن رو. ما برای چی اینجا هستیم؟ من به شخصه تر قلم دارم. فارسیمم افتضاحه ولی با پررویی می نویسم چون دوست دارم نوشتن رو، روایح رو. کلی چیز هست که میخوام مردم کشورم بخونن. کلی چیز هست که خودم میخوام ببینم. کلی آدم گره دار هست که میخوام بشناسم مغزشون رو. کلی آدم عاشق هست که میخوام لمسشون کنم اینجا.
شما هدفت از اینجا بودن چیه؟ خدافظی؟ تهدید به خداحافظی ؟ از سرناچاری خداحافظی؟ تحقیر با خداحافظی ؟ خداحافظی جواب نیست.
سلام به همگی دوستان و سلام بر تو کامبیز عزیز (ببخشید که من از القاب استفاده نمی کنم، من اینجوری بزرگ شدم، بخوام خیلی پر طمطراق حرف بزنم احساس میکنم فیکم)
عجیبه واقعا عجیبه. موافقم باهات. ولی پیش بینی می کردم. پاسخم رو اگه به نازنین خونده باشی گفتم یاکناپاتافای مسیح بالاخره از توش یه خشم و هیاهو می پره بیرون. ولی اینقدر زود؟ نه اینو فکرش رو نمی کردم.
نازنین خداحافظی کرد. مسیح هم که میگه بسته شد، سایرین هم شاید در شرف بسته شدگی باشند.
خب من تازه جوین شدم و نمی خوام و در جایگاهی هم نیستم که اینجا نظر بدم در مورد کار بقیه، در قیاس با همه آدمهای اینجا که سالهاست دارن قلم میزنن در مورد روایح و سایر موضوعات. اما خب کامنت میدم چون پرروام و اندکی خل و چل.
چه کاریه دوستان؟ ما رفتیم خدافظ، ما دیگه نیستیم ما هر لحظه ممکنه بریم. یاد بگیرید ایستادگی کردن رو. از همین محیط مجازی. و درست ایستادن رو. و ادامه دادن رو. ما برای چی اینجا هستیم؟ من به شخصه تر قلم دارم. فارسیمم افتضاحه ولی با پررویی می نویسم چون دوست دارم نوشتن رو، روایح رو. کلی چیز هست که میخوام مردم کشورم بخونن. کلی چیز هست که خودم میخوام ببینم. کلی آدم گره دار هست که میخوام بشناسم مغزشون رو. کلی آدم عاشق هست که میخوام لمسشون کنم اینجا.
شما هدفت از اینجا بودن چیه؟ خدافظی؟ تهدید به خداحافظی ؟ از سرناچاری خداحافظی؟ تحقیر با خداحافظی ؟ خداحافظی جواب نیست.
احسنت👏🏼
من هم احتمال میدادم که این اتفاق برای
صفحه ی اینجا هرگز ! بیفتد. ولی اینقدر زود نه!
محفل دوست داشتنی و پُر مهری بود. بارها جناب سخی از وجود دوست نماها هشدار داده بودند... ولی حیف.
فعلا هم سعی میکنم از گذاشتن پیامهای مکرر و غیر مرتبط خودداری کنم تا برای عزیزان ناخوشایند نباشد.
امیدوارم مسیح و نازنین عزیز، هر چه زودتر برگردند.
سلام به همگی دوستان و سلام بر تو کامبیز عزیز (ببخشید که من از القاب استفاده نمی کنم، من اینجوری بزرگ شدم، بخوام خیلی پر طمطراق حرف بزنم احساس میکنم فیکم)
عجیبه واقعا عجیبه. موافقم باهات. ولی پیش بینی می کردم. پاسخم رو اگه به نازنین خونده باشی گفتم یاکناپاتافای مسیح بالاخره از توش یه خشم و هیاهو می پره بیرون. ولی اینقدر زود؟ نه اینو فکرش رو نمی کردم.
نازنین خداحافظی کرد. مسیح هم که میگه بسته شد، سایرین هم شاید در شرف بسته شدگی باشند.
خب من تازه جوین شدم و نمی خوام و در جایگاهی هم نیستم که اینجا نظر بدم در مورد کار بقیه، در قیاس با همه آدمهای اینجا که سالهاست دارن قلم میزنن در مورد روایح و سایر موضوعات. اما خب کامنت میدم چون پرروام و اندکی خل و چل.
چه کاریه دوستان؟ ما رفتیم خدافظ، ما دیگه نیستیم ما هر لحظه ممکنه بریم. یاد بگیرید ایستادگی کردن رو. از همین محیط مجازی. و درست ایستادن رو. و ادامه دادن رو. ما برای چی اینجا هستیم؟ من به شخصه تر قلم دارم. فارسیمم افتضاحه ولی با پررویی می نویسم چون دوست دارم نوشتن رو، روایح رو. کلی چیز هست که میخوام مردم کشورم بخونن. کلی چیز هست که خودم میخوام ببینم. کلی آدم گره دار هست که میخوام بشناسم مغزشون رو. کلی آدم عاشق هست که میخوام لمسشون کنم اینجا.
شما هدفت از اینجا بودن چیه؟ خدافظی؟ تهدید به خداحافظی ؟ از سرناچاری خداحافظی؟ تحقیر با خداحافظی ؟ خداحافظی جواب نیست.
بله موافق ام پرنیان عزیز
مسیح بار اول نیست که مسدود میشود !
بار آخرش هم نیست ! 😁
قبلا گفته بودم مجنون است ! ببینی دوباره چه نوشته یا چه کرده است 😁
تنها خداحافظی ی ما پرواز است ! برای من که این است !
این موضوع ارتباطی با داستان مدتی پیش ندارد . من میدانم . من تا کنون با مدیر همکلام نشده ام لیک دورادور میشناسمش . این داستان برمیگردد به داستانهای مسیح که همه را من میدانم 😊
قبل از عطرافشان هم همین بوده . از خیلی جاها بیرون اش کرده اند ! حتی از نانوایی 😁 بروید تا بالاترین !
عیب ندارد ! یک جا از ژن نوشتم از من ناراحت شد 😁 یک ژن سامورایی دارد که اتفاقا من هم دارم ! یک ژن دیوانگی ست ! آنهایی که دارند میدانند که عجییییییب لذتبخش است ☺ این ژن در تراز با عقل است ! دنیا بر توازن است ! دیوانگی عالمی دارد ! برادرم از بس دیوانه بود مُرد ! مهندس الکترونیک بود لیک دیوانه بود . بجای هُویه و پیچکوشتی اسلحه در دست داشت !
دیشب به دوستی میگفتم : مسیح لنگان راه میرود ! چون یکطرف اش سنگین تر است ! خندید 😁
بار پیش من ضامن شدم ، برگشت ! هیچکس خبر ندارد که چه بود و چه شد . نخواهد هم داشت !
اما یک چیز برای من معلوم است :
مسیح نباشد من دیگر نمیدانم از چه بنویسم ! و این در حالیست که خدا میداند تا کنون با او همکلام نشده ام و هیچ تماسی نداریم . به مجردی که آمد دیدم که مجنونی چون من آمد لیک جوان تر ! این در سوابق موجود است .
خلاصه که من آدم رنجوری ام بر عشق ! دوستان ام نباشند حال ام خوب نیست حتی اگر تنها یک نفر غایب شود . من عادت به ازدیاد دارم نه کسر . ایرج رفت اما میدانم به خوشی رفت . ایکاروس که معلم ماست نیست اما هست ! خلاصه که دوباره روی اش را ندارم بر مدیر خواهش کنم . اجالتا فقط نگاه میکنم تا ببینم چه میکنند دوستان و چه میشود !
بخدا که اگر دستم به وی برسد بلایی بر سرش خواهم آورد که شش ماهی بیمارستان استراحت کند ! سپس برش خواهم گرداند !
سلام به همگی دوستان و سلام بر تو کامبیز عزیز (ببخشید که من از القاب استفاده نمی کنم، من اینجوری بزرگ شدم، بخوام خیلی پر طمطراق حرف بزنم احساس میکنم فیکم)
عجیبه واقعا عجیبه. موافقم باهات. ولی پیش بینی می کردم. پاسخم رو اگه به نازنین خونده باشی گفتم یاکناپاتافای مسیح بالاخره از توش یه خشم و هیاهو می پره بیرون. ولی اینقدر زود؟ نه اینو فکرش رو نمی کردم.
نازنین خداحافظی کرد. مسیح هم که میگه بسته شد، سایرین هم شاید در شرف بسته شدگی باشند.
خب من تازه جوین شدم و نمی خوام و در جایگاهی هم نیستم که اینجا نظر بدم در مورد کار بقیه، در قیاس با همه آدمهای اینجا که سالهاست دارن قلم میزنن در مورد روایح و سایر موضوعات. اما خب کامنت میدم چون پرروام و اندکی خل و چل.
چه کاریه دوستان؟ ما رفتیم خدافظ، ما دیگه نیستیم ما هر لحظه ممکنه بریم. یاد بگیرید ایستادگی کردن رو. از همین محیط مجازی. و درست ایستادن رو. و ادامه دادن رو. ما برای چی اینجا هستیم؟ من به شخصه تر قلم دارم. فارسیمم افتضاحه ولی با پررویی می نویسم چون دوست دارم نوشتن رو، روایح رو. کلی چیز هست که میخوام مردم کشورم بخونن. کلی چیز هست که خودم میخوام ببینم. کلی آدم گره دار هست که میخوام بشناسم مغزشون رو. کلی آدم عاشق هست که میخوام لمسشون کنم اینجا.
شما هدفت از اینجا بودن چیه؟ خدافظی؟ تهدید به خداحافظی ؟ از سرناچاری خداحافظی؟ تحقیر با خداحافظی ؟ خداحافظی جواب نیست.
ضمنا یادم رفت این را :
کدام القاب ای دوست عزیزم ؟؟ هیچ خانواده ای به اندازه ی خانواده ی ما القاب بزرگ نداشت تا قبل از سال ۵۷ . اگر القاب به ارث میرسید اکنون من ثروتمندترین ِ ایران بودم !
تنها لقبی که به ارث رسید سخی بود آنهم به اجبار سه جلد ( شناسنامه ی قدیم )
بهترین لقب همانی ست که شما گفتید 😊
احسنت👏🏼
من هم احتمال میدادم که این اتفاق برای
صفحه ی اینجا هرگز ! بیفتد. ولی اینقدر زود نه!
محفل دوست داشتنی و پُر مهری بود. بارها جناب سخی از وجود دوست نماها هشدار داده بودند... ولی حیف.
فعلا هم سعی میکنم از گذاشتن پیامهای مکرر و غیر مرتبط خودداری کنم تا برای عزیزان ناخوشایند نباشد.
امیدوارم مسیح و نازنین عزیز، هر چه زودتر برگردند.
سرکار خانم مونای نازنین
سلام ها
مسیح که نرفته ! بردندش😁 برمیگردد انشاله که مدیر ما دشمن نیست بر دوستداران اش !
و اما خانم نازنین ، نه تنها او که هیچکدام از همه ی دوستان این حق ندارند اگر مرا به واقع دوست کوچکتر خود خوانده اند . ناراحتی چیزی ست و بیوفایی و نادوستی و ترک دوستان چیزی دیگر ! دشمن شاد کن است !
البته که نمیروند . ناراحت شده اند و واکنشی نشان داده اند که محق اند و قابل درک است .
حل این مشکل راه حل های بهتری نیز دارد .
روشن میشود موضوع بزودی ! و حل میشود انشاله
عطر آرامش بخش برای من مون گرلن و عطر شاداب و نشاط آور گرین تی الیزابت آردن هستند این روزها .
صبا دخترک دلشکستهی ما؛ سلام. من نوشتهی شمارو خوندم و چون نمیخواستم نگاهِ دوستان پریشان بشه ترجیح دادم اینجا بهت پاسخ بدم. عذرتقصیر.
سوال؛ چرا نوشتههای نقیض که واضح بهدنبال حاشیه هستند باید تایید بشوند؟
یک. ما وقتی میگیم 'عطرافشان' دقیقا چی داریم میگیم؟ هنر. ادبیات. فلسفه. علم. رابطههای انسانی و؟ آفرین. بیزنس! فراموش نکن حفظ و پاسداری از یک بیزنس [در این جنس] قوانینِ نوشته و نانوشتهی فراوانی داره. بهخصوص در کشور ایران این قوانین بهسوی "خطقرمز" هم میل پیدا میکنند. پس بدان و آگاه باش اگر ناشر مطلبی رو تایید میکند، حقیقت این نیست که با اون نوشتهی خاص موافق است و بالعکس. بهاو حق بده که نتواند آشکارا جهتگیری کند. زیرا مردم اینجا (نه عطرافشان بلکه در این کشور و کلا دنیا!) یکی در میان آزاری و جنزده هستند. استادی داشتم که میگفت مسیح جان ایران پر از روانی و دیگرآزار است ولی چون تيمارستانهای ما بهتعداد کافی تخت ندارند پس این روانیها در سطح شهر پرسه میزنند - همینها هستند که برای بانی و کارکنان سایت دردسر درست میکنند. مزاحمت. وقتگیری. تهدید. توهین...! اینها رو آگاهانه و مطلع مینویسم. یعنی "فرض" نیست بلکه "قطع" || دو. اصلِ لیبرالیسم و آزادیِ بیانِ حداکثری. ناشر اینجا یا باید لیبرال باشد و یا نه. حد وسط نداریم. اگر قراره اینگونه باشه پس باید همهی این نوشتهها رو تایید کنن. البته تا جایی که به آن "قانونها" یا "خطقرمز" نرسیدن و باعث "تجزیهی انجمن" نمیشوند. همانطور که مثلا تحلیلِ سینما از ما؛ یا بارها نوشتههای بسیار بسیار تند و لبهدارِ من نسبت به برخی افراد را میپذیرد پس آن حرفِ بد را هم باید بپذیرد. درسته که ماهیتِ این نوشتهها باهم فرق میکنند ولی وقتی بخواهیم از جایگاه ناشر به قضیه نگاه کنیم بیشتر به "جبر" میرسیم تا "انتخاب". یعنی او نمیتواند یا صلاح نیست که سلیقهی خود را "دائم" غالب بر جریان کند. وگرنه بهت قول میدم خودش در کنار تحلیلهای رایج و بهاصطلاح استاندارد، میل به نوشتههای سراسر دیوانگی داره. چرا؟ چون این نوشتهها هستند که مفهوم "انتزاع و انتفاع" را در این مجموعه به بالاترین حد میبرند. اما هیچوقت چنین ناشری نمیتواند جانبداری کند و همیشه باید "شاهد" باشه و نه "داور" و غالبا مشکلاتِ اعضا رو به خودشان میسپاره و سعی میکنه خودش رو بیرون گود نگه داره. خب حقیقتِ این جایگاه هم همینه. آیا در پاسخ به "حالا عطر را بپسندد بابا" نوشتهی تورو تایید نکرد که رفتار نویسنده رو به حملهی وحوش تشبیه کردی؟ اگر دقت کنی میبینی ما دقیقا با شاهد طرفیم. پس گلایه نمیتوان کرد. || سه. الزامِ وجودِ زشتیها برای درک زیبایی. من قبلا برای ملودی بود فکر کنم که نوشتم "اهمیتِ وجود سطح را فراموش نکن. باید باشد تا هویتهایِ ژرف بهتر شناخته شوند" شاهین اسعدی به سرفصل جالبی پرداخت که آقاجان باید"عکسبرداری سطحی" باشد تا "عکسبرداری ژرف" هویدا بشه. باید زشتیها، بدیها، دروغها و... باشند تا زیبایی، خوبی و حقیقت معنا پیدا کنن.
باری. بیاموزیم از حاشیهها کم کنیم و از تعدد و برخوردهای بیدلیل بپرهیزیم. نه در نقشِ معلم بلکه در جایگاه یک شاگردِ سربههوا دارم اینرو مینویسم زیرا خودم در حال آموزش و مرورِ این مهم هستم. بقول سخی من خودم رئیس مجنونها و طوفانزدهها هستم. آخرالزمان یعنی همین که برای تو از چگونگیهای "آرامش" قلم بر کاغذ میزنم :) عجب دیوانهخانهی عجیبیست این دنیای ما :)
نکته. لطفا بههنگام نگارش به فکر ناشر هم باشیم. چون او میل به حذف ندارد و این نوشتهها تایید میکند و بعد تماس میگیرند با ایشان غرولند که آقا این چه وضع و سامانی است. اینها چه کسانی هستند... میدونی چی میگم؟ نویسندهی حرفهای باید به ناشر خود وفادار باشد و اگر ناشر به او متعهد است پس او نیز به ایشان متعهد باشد. رعایت حال ایشان فراموش نشود و از تکرار و تشدد بپرهیزیم. از طرفی رعایت حال اعضا را "هم" از یاد نبریم. زیرا آنهایی که کلام ما نمیپسندند یا کسلکننده میدانند امکان دارد آزار ببینند و ما اگر از حقیقت میگوییم پس باید بدانیم آزار در هیچ مدلی قابل دفاع نیست. گزیده بنویسم و ناطق باشیم. باشد جهان رنگ آرامش و صلح به خود ببیند. امیدوارم این دستخط دست نوازشی باشد بر سر یار رنجور ما.
من فقط چند بار این پیام مسیح عزیز رو خوندم و میدونم میدونم اون ادم خیلی اگاهه و نمیتونم بپذیرم به این راحتی که اتفاقی افتاده چنان سهمگین که این بشر اکانتش بسته شده.
مسیح عزیز در دفاع از عطرافشان برایم چند خطی قلم زد پس من میدونم سر جنگ نداشته از مدیر عزیز میخام فقط بخونه پیام مسیح رو.
من امروز اگه میگم نخاهم بود به نشانه اعتراضه جان برادر! نه جا زدن
چون دیدم پرنیان برای من از هدف پرسید چند خطی رو سیاه میکنم اینجا نه عزیزم پرنیان جان من به هدف دنیای روایح نیمدم اینجا اگه هدفم روایح بود به خوندن چند تا نت و فرگرانتیکا بسنده میکردم ... مسیحا دنیای عطر روبسیار عمیق می فهمیدن ، هیچ کسی نمیتونه انگشت کوچیک مسیح بشه مگر پسرکی که من میشناسم و دست کمی از مسیح نداره اما میدونم اهل نوشتن نیست
من برای خوندن ریویو های ایشون اومدم در ابتدا اما مهر به عمو سخی که من مطمینم از با اصل و نصب ترین خانواده های ایران باید باشه این مرد ( هرچند نادیده ) موجب استمرار حضورم شد
نه جان برادر من اهل تهدید نیستم!
تا زمانی که احساس نکنم اتفاقی به حق بوده باشه اینجا قلم نخاهم زد ...
چون من هم مثل مسیح دیوانه ام! حرفامو میزنم حتی اگه به مزاق کسی خوش نیاد چون ارزش حقیقت عدالت و درستی از هرچیزی برای من بالاتره. و اگه جایی دودل باشم از تحقق این امور ، نسبت به هم نوع خودم بی تفاوت هرگززز نخواهم بود. هرگزززز
من مدت هاست برام پشیزی تاکید میکنم ((پشیزی)) اهمیت نداره قضاوت دیگران! بالاخص اگه نا به جا باشه....
اصلا هم برام مهم نیست کی چه برچسبی میزنه ...
اینجا هم دنبال نه تهدیدم و نه حتی میگم مسیح رو برگردونید
میگم این جوانک دیوانه ی ما از همه عاقل تر بود برای من جواب ها نوشت من این رو از جواب هاشم فهمیدم.
اگه واقعن مسیح ما مستحق این برخورد هارشه بحثش جداست که بسیییار بعید میدونم
ولی تا من اطمینان نداشته باشم دلیلی برای حضور ندارم
که اگه من سکوت کنم
بررسی نکنم
سرمو ببرم زیر برفا
پس در نهایت من هم عاقبتی چون مسیح خواهم داشت !
ایام به کام دوستان. به هم نوعتون بی تفاوت نباشین...
خدانگه دار