دوستان همیشه عزیز ، حامی و قدردان ام
سلام ها و ارادت ها خدمت یکایک شما
در صورتیکه با این پیام از دل و رای موافقت حاصل است لطفا به صلاحدید به روش مقتضی حمایت فرمایید .
مدیریت دلسوز و خادم این خانه ی معطر و جمع بزرگ معطریون
با تقدیم گرمترین سلام ها و عرض تعظیم .
قدردانی ای خاضعانه به عرض تعظیم کمترین نشانه ای ست ازین حقیر بر بزرگواری های شما .
در خصوص تصمیم اخیر آن مقام محترم بر دوست دیرین این جمع بزرگ جناب آقای مسیح ، این حقیر ضمن عرض تسلیم بدلایل ذیل نسبت به تجدید نظر متمنی ی اقدامی مقتضی و بذل مهری شایسته ی آن مدیر بزرگوار ام :
- بر کفه های توزین عدالت کفه ی اقدامات شایسته به بذل مهر و دانش ایضا سواد ساکنین به محک شعور با تشرف به شعر از سوی نامبرده بر همگان به استناد سندهای مثبوت مندرج در صفحات معطر عطور که مسبوق به سابقه است چنان موزون است که حتی ازدیاد امتیازات منفی ای که بر شماره به سبقت فزاید در کفه ی مقابل ، هرگز توان حرکت بر شاقول میزان میسر نشود .
- بذل مهر موجبات اخذ و بسط دلها کند ، تعدد دوستداران مسیح در این خانه ی معطر خود گواه آن است و پاسخ مهر هماره مهر است خصوص از جانب بزرگان .
- دم مسیحایی هماره از سوی منتقدین و هوشیاران بر عمل مقابل ( منفی ) میچربد از آن رو که این دم موجبات اعمال شایسته ی دوستداران است و دقیقا این محک است که بایست از سوی بزرگواران ملاک رای و عمل واقع گردد .
- اینجانبان هماره بر رعیت بودن خویش و رعیت پروری ی جنابتان به بزرگواری معترف بوده ایم و رسم بزرگی همواره بزرگواری ست .
- آنچه بر ما دوستدارانِ مسیح و حضرتعالی ، پوشیده است به هر میزان که عمیق باشد عمیق تر از دوستی و خیرخواهی ی آن مدیر محترم نیست .
- جنابتان مستحضر است ارتباط عاطفی ی بین اعضای معطر محور این خانه ، که هماره بر مدار مهر میچرخند و گسستگی ی این زنجیر قطور به رای بی شک صالح و صادق آن مدیر ماهر موجبات عدم تعلق خاطر و رنجوری ی قلبهایی میگردد که این خانه و به طبع ، آن مدیر ِ با افتخار این خانه هماره بر حضور ایشان خرسند و لاطف است و ملطوف دوستداران .
به عبارتی ساده تر که بر دوستان جوانمان نیز مشهود باشد :
- تک تک اعضای این خانه بر شکوفایی ی آن سهیم و بر اشاعه ی معطریت او کوشایند و هماره لطف آنها بر یکدگر و بر این خانه ، بر مضرات ناخواسته ی ایشان میچربد . بی شک تعداد خیر هر کدام بر شماره ، بسیار بر ضرر ایشان پیشی دارد مگر حاسدان و این مهم میبایست از سوی آن مقام محترم به توزین عدالت مد نظر باشد با خط کش مهر و عطوفت و متعاقب به توزیع . ایضا غیبت هر دوست موجبات خسران و رنجش قلب های سایرین است و بذر نا امیدی و خمودگی میپاشد که بی شک برداشتی چندین برابری خواهد داشت به مضارع .
مدیر ما بر بزرگواری شهیر است چه در بین اعضای ما خانواده ی خود و چه مابین دیگر مدیران رقیب ، ازین رو طمع لطف و بنده نوازی از آن مقام محترم طمعی خام نیست بلکه تفکر شده و پخته است .
تزریق شادی با گذشت و بزرگواری ی آن جناب موجبات مسرت همگان است که همه ی اندیشمندان این خانه از اهالی ی معطر مهر و عطوفت و دانش اند .
اینجانبان بدینوسیله تقاضای مهر و بزرگواری از مقام محترمی داریم که این طمع بر وی نه تنها گران نیست که به این صفت موصوف است .
آنچه شما میدانید و ما نمیدانیم ، با تذکری اکید به پایانی موکد به مهر اگر ختم شود موجبات شادی و سرور همه ی دوستداران ایشان که پرشمار نیز هستند خداراشکر فراهم گردد انشاله .
دوری از دوستان هماره موجبات خسران است و این خانه به دوستی هایش زیبا و معطر و شهیر است .
انشاله همین رویه ادامه یابد به یاری خدا ، توسط آن مدیریت محترم و دوستان کوشا :)
پیشاپیش بر بزرگواری ی جنابتان سپاس ها داریم .
با عرض ارادت و لبخند
دوستداران شما ، این سقف ما و مسیح 😊
صبای زیبا روی، با سلام
من پیشاپیش عذر میخوام از همه که در صفحه ای که دغدغه خیلی بزرگتری داره، دارم misunderstanding ها رو کلییر می کنم.
صبای عزیز بنده عذر میخوام که در صفحه شما اولین کامنت رو گذاشتم. ایکاش ماشین زمانی وجود داشت و برمیگشتم به اون لحظه ای که «اینجا هرگز» بسته شد، و کمی حس بی خانمانی بهم دست داد و به صفحه شما رو آوردم، ای کاش برمیگشتم و اون کامنت رو نمی دادم. خب من استایل نوشتنم تند و تیز و واقع گراست. تا جایی که بتونم به مجاز و استعاره رو نمیارم گرچه بسیار بسیار لذت می برم از نوشته های به این سبک. با این وجود چند تا نکته رو اینجا در مورد همون کامنت میگم
۱) عرض بنده این بود که از افراد ولو بزرگ کالت نسازیم. می دونی چرا؟ چون دقیقا خود همون شخص آسیب می بینه در نتیجه بت شدن. الفی kohn در کتاب punished by rewards که توصیه میکنم مدیران عزیز مون بخونن همین رو میگه. ستایش بیش از حد یک نفر باعث این میشه که اون آدم مورد حسادت و بدخواهی قرار بگیره. و حسادت کاملا یه adaptation هست در فرآیند تکاملی بشر. پس نمیشه خیلی هم مورد شماتت قرارش داد. این اولین چیزی بود که در ذهن من وجود داشت. کما این که مشکلات دیگری هم وجود داره در این سیستم، اما بزرگترین دغدغه من همون بود.
۲) اگر ما بخواهیم روی الزام وجودی شخص و یا چیزی، تاکید کنیم نگاه مون نباید معطوف به خودمون باشه. با درخواستهای معطوف به خود شرایط تاکسیک رو بیشتر تاکسیک میکنیم. پس اینکه من امروز مسیح خونم پایینه باید تبدیل بشه به یه گذاره جهان شمول تر. این هم باعث برانگیختگی احساسات کاملا طبیعی و منفی در نوع بشر میشه. دیدی میگن وقتی رفتی اتاق شکنجه هیچ احساسی بروز نده؟ بروز احساس باعث سادیستی شدن آدمها میشه. و همه آدمها با درجات مختلف سادیسم دارن. حالا تو یه عده که دیگه تبدیل شده به پرورژن.
۳) شما زیادی کامنت رو به خودت گرفتی و به من حمله کردی. مدارکش هست در صفحه خودت و دوستان علاقمند می تونن ببینن. که البته توصیه میکنم نبینن. چیز مهمی نیست چون. من تحلیل نمی کردم داشتم brain storm می کردم بیشتر. چون احساس میکردم یه گروهیم و مثل سایر جاهای دنیا می تونیم brain storm کنیم ایده ها رو. حالا شما حس کردی تحلیله ، قضاوته، یا هرچی امیمپرشن خودت بوده. از اولین کامنتهات بعد از چیزایی که من نوشتم برانگیختگی قابل خوانش هست. با هر نوع خوانشی.
۴) شما اینجا هم همون دیدگاه رو داری و فقط wording ات رو عوض کردی اما بیا و دیگه این مکالمه رو ادامه ندیم. اون جریان تموم شد. Let's bury the hatchet.
Peace ✌️
پرنیان عزیز و هوشیار
سلام ها
در یکی دو نظر قبلی ام خطاب به دوستان در همین صفحه راجع و خطاب به شمای عزیز هم نوشتم ، شما هوشیارید به بطن و هرآنکس که هوشیار است این میداند من جمله صبا . اتفاقا امروز راجع به همین با صبا در پیام صحبت میکردم .
شما عزیزید و مدروک بر اهالی ی دل و هنر . انشاله پاینده باشید و پر طلوع بر ما .
ارادت های بسیار با لبخند 😊
صبای زیبا روی، با سلام
من پیشاپیش عذر میخوام از همه که در صفحه ای که دغدغه خیلی بزرگتری داره، دارم misunderstanding ها رو کلییر می کنم.
صبای عزیز بنده عذر میخوام که در صفحه شما اولین کامنت رو گذاشتم. ایکاش ماشین زمانی وجود داشت و برمیگشتم به اون لحظه ای که «اینجا هرگز» بسته شد، و کمی حس بی خانمانی بهم دست داد و به صفحه شما رو آوردم، ای کاش برمیگشتم و اون کامنت رو نمی دادم. خب من استایل نوشتنم تند و تیز و واقع گراست. تا جایی که بتونم به مجاز و استعاره رو نمیارم گرچه بسیار بسیار لذت می برم از نوشته های به این سبک. با این وجود چند تا نکته رو اینجا در مورد همون کامنت میگم
۱) عرض بنده این بود که از افراد ولو بزرگ کالت نسازیم. می دونی چرا؟ چون دقیقا خود همون شخص آسیب می بینه در نتیجه بت شدن. الفی kohn در کتاب punished by rewards که توصیه میکنم مدیران عزیز مون بخونن همین رو میگه. ستایش بیش از حد یک نفر باعث این میشه که اون آدم مورد حسادت و بدخواهی قرار بگیره. و حسادت کاملا یه adaptation هست در فرآیند تکاملی بشر. پس نمیشه خیلی هم مورد شماتت قرارش داد. این اولین چیزی بود که در ذهن من وجود داشت. کما این که مشکلات دیگری هم وجود داره در این سیستم، اما بزرگترین دغدغه من همون بود.
۲) اگر ما بخواهیم روی الزام وجودی شخص و یا چیزی، تاکید کنیم نگاه مون نباید معطوف به خودمون باشه. با درخواستهای معطوف به خود شرایط تاکسیک رو بیشتر تاکسیک میکنیم. پس اینکه من امروز مسیح خونم پایینه باید تبدیل بشه به یه گذاره جهان شمول تر. این هم باعث برانگیختگی احساسات کاملا طبیعی و منفی در نوع بشر میشه. دیدی میگن وقتی رفتی اتاق شکنجه هیچ احساسی بروز نده؟ بروز احساس باعث سادیستی شدن آدمها میشه. و همه آدمها با درجات مختلف سادیسم دارن. حالا تو یه عده که دیگه تبدیل شده به پرورژن.
۳) شما زیادی کامنت رو به خودت گرفتی و به من حمله کردی. مدارکش هست در صفحه خودت و دوستان علاقمند می تونن ببینن. که البته توصیه میکنم نبینن. چیز مهمی نیست چون. من تحلیل نمی کردم داشتم brain storm می کردم بیشتر. چون احساس میکردم یه گروهیم و مثل سایر جاهای دنیا می تونیم brain storm کنیم ایده ها رو. حالا شما حس کردی تحلیله ، قضاوته، یا هرچی امیمپرشن خودت بوده. از اولین کامنتهات بعد از چیزایی که من نوشتم برانگیختگی قابل خوانش هست. با هر نوع خوانشی.
۴) شما اینجا هم همون دیدگاه رو داری و فقط wording ات رو عوض کردی اما بیا و دیگه این مکالمه رو ادامه ندیم. اون جریان تموم شد. Let's bury the hatchet.
Peace ✌️
سلام و درود پرنیان عزیز
ازت ممنونم که برام توضیح دادی و مطمینم شخصیتی که پشت این نوشته هست دختر عزیزی هست که هیچ منظوری نداشته.
حالا از بد حادثه در اون شرایط ملتهب که هر کدوم ناراحتیای خاص خودمونو داشتیم
بالاخره در فضای مجازی با تمام محدودیتاش ارتباط ها خیلی چالشی میشه و خیلی وقتا شاید جملات با نیتی دیگه نوشته شدن ولی احتمال این میس اندرستندینگ ها بالا میره ...
🌹بگذریم اینم بگم من صرفا برای جواب به پیام شما انلاین شدم در شرایط فعلی که بسیارم درگیرم امروز ولی دوست داشتم هرچه سریعتر این پیام روبزنم 🌟❣️
پرنیان عزیز و هوشیار
سلام ها
در یکی دو نظر قبلی ام خطاب به دوستان در همین صفحه راجع و خطاب به شمای عزیز هم نوشتم ، شما هوشیارید به بطن و هرآنکس که هوشیار است این میداند من جمله صبا . اتفاقا امروز راجع به همین با صبا در پیام صحبت میکردم .
شما عزیزید و مدروک بر اهالی ی دل و هنر . انشاله پاینده باشید و پر طلوع بر ما .
ارادت های بسیار با لبخند 😊
کامبیز عزیزم
خیلی خیلی به من لطف داری و این لطفی که از وجود پر عشقی مثل وجود خودت، مشمول حال من میشه شیرینه. پاینده باشی و بمونی برای تک تک ما.
سلام و درود پرنیان عزیز
ازت ممنونم که برام توضیح دادی و مطمینم شخصیتی که پشت این نوشته هست دختر عزیزی هست که هیچ منظوری نداشته.
حالا از بد حادثه در اون شرایط ملتهب که هر کدوم ناراحتیای خاص خودمونو داشتیم
بالاخره در فضای مجازی با تمام محدودیتاش ارتباط ها خیلی چالشی میشه و خیلی وقتا شاید جملات با نیتی دیگه نوشته شدن ولی احتمال این میس اندرستندینگ ها بالا میره ...
🌹بگذریم اینم بگم من صرفا برای جواب به پیام شما انلاین شدم در شرایط فعلی که بسیارم درگیرم امروز ولی دوست داشتم هرچه سریعتر این پیام روبزنم 🌟❣️
صبای عزیزم ماچ به روی قشنگت و هاگ (آیم إ هاگر)
خیلی خیلی خوشحالم که خاطر هیچ کدوممون مکدر نیست. و مرسی مرسی و باز هم مرسی از وقتی که برای پاسخگویی برای من گذاشتی. و مرسی که جریان کمیونیکیشن مختل شده رو برگردوندی به حالت نرمال. امیدوارم کمپین مسیح به جاهای خوب ختم بشه. و همه مون خوشحال باشیم سال جدید.
صبای عزیزم ماچ به روی قشنگت و هاگ (آیم إ هاگر)
خیلی خیلی خوشحالم که خاطر هیچ کدوممون مکدر نیست. و مرسی مرسی و باز هم مرسی از وقتی که برای پاسخگویی برای من گذاشتی. و مرسی که جریان کمیونیکیشن مختل شده رو برگردوندی به حالت نرمال. امیدوارم کمپین مسیح به جاهای خوب ختم بشه. و همه مون خوشحال باشیم سال جدید.
ای جان دلم❤️♥️😘 من بازم برای دیدن پیامت هی رفرش میکردم سایت رو 😍چه خوب شد کفتی پرنیان جان ... مثلا داریم هی نزدیک عید میشیما😂😂😂🤝 عیدی میخایم😉
اهای مدیر عزیز ما عیدی الواجبیم امسال
یه مرخصی بده به این عزیز نادیده دربند ما
به نقل از مسیح عزیز
حال کوتولههای شوخ و شَنگ بیایید عمق را معنا کنید! برگردید ماکیاولی های تشنهی تاثیرگذاری! ظهور کنید زیر آبها پنهان!
شما را چه به عصیان، چه به رقص شیاطین، چه به این قیافههای جدی. شما دَنگ ها زیرِ پلانهایِ کشسانِ اینچنین اثری به لرزه خواهید افتاد! فرارکنید؛ به ماروِل پناه ببرید! اَوِنجرها؛ اسپایدرمن های قراضه، تارهای فریب، فرزندانِ تقصیر و تعلل! این فیلم بلند شکمِ حافظهی تَک کیلوبایتی شما را پاره خواهد کرد. مستر دیپ؛ آقای ژرف! گودالهای دست نیافتنی، هنر را با خطکش فجورِ نگاه خود نسنجید! هیچ هنری کم عمق و سطحی نیست. هیچ علم، فلسفه، بینش، شخص، ایده، اثر و قاعدهای بی اهمیت نیست. سطحی، کم عمق وَ بی اهمیت چشمانِ بی دروپیکر شماست! وَ خرسندیم که میزان همچنان نگاه ما!
شما که شبیه هستید. متاثر! کلاه از سر بردارید، تعظیم کنید و بگویید سلام. این و آن هستم!
حکم ما این نیست که شمشیر برروی قامت ظریف هنر بکشیم.
حکم این است که بگوییم سپاس که هستید هنرمندان. سپاس که هستی ای هنر؛ تا آدم؛ آدمِ شاید به بنبست رسیده زیرِ چرخدَندههای بیعدالتی برای همیشه بر نیستی بوسه نزند!
هی شبه فیلسوفان؛ جملات غلط غلوط. فعل نشناس ها! تحتِ تاثیرهایِ جریانِ حاکم! من من من های نیم سوتی!
کوچک های گُنده گو؛ اینجا کسی به تشتِ رسوایی شما لگد میزند..!!
حال بهتر میفهمم بلا تار چرا نوشت : فاجعهی دنیای ما این نیست که روزی به پایان میرسد؛ بلکه فاجعه این است که اینچنین دنیایی هیچگاه به پایان نمیرسد...!
فکر می کنم یا تقریبا مطمئن هستم مسیح دیگر چیزی در این سایت نخواهد نوشت و همگی ما معلم بزرگی رو در زمینه ی نه تنها عطر بلکه تمامی هنرها، فلسفه، جامعه شناسی و و و و از دست دادیم و قطعا این مسئله برای اعضا این سایت خسران جبران ناپذیری خواهد بود
متاسفم
متاسفانه احساس می کنم با اینکه بسیار از مسیح آموختم گاهی با سکوتم و گاهی با صحبت های بیجا زیاد باعث رنجشش شدم
و هرکس به نوعی در این رنجش سهیمه کم یا زیادش مهم نیست و ای کاش فرصتی برای جبران بود
به نقل از مسیح عزیز
حال کوتولههای شوخ و شَنگ بیایید عمق را معنا کنید! برگردید ماکیاولی های تشنهی تاثیرگذاری! ظهور کنید زیر آبها پنهان!
شما را چه به عصیان، چه به رقص شیاطین، چه به این قیافههای جدی. شما دَنگ ها زیرِ پلانهایِ کشسانِ اینچنین اثری به لرزه خواهید افتاد! فرارکنید؛ به ماروِل پناه ببرید! اَوِنجرها؛ اسپایدرمن های قراضه، تارهای فریب، فرزندانِ تقصیر و تعلل! این فیلم بلند شکمِ حافظهی تَک کیلوبایتی شما را پاره خواهد کرد. مستر دیپ؛ آقای ژرف! گودالهای دست نیافتنی، هنر را با خطکش فجورِ نگاه خود نسنجید! هیچ هنری کم عمق و سطحی نیست. هیچ علم، فلسفه، بینش، شخص، ایده، اثر و قاعدهای بی اهمیت نیست. سطحی، کم عمق وَ بی اهمیت چشمانِ بی دروپیکر شماست! وَ خرسندیم که میزان همچنان نگاه ما!
شما که شبیه هستید. متاثر! کلاه از سر بردارید، تعظیم کنید و بگویید سلام. این و آن هستم!
حکم ما این نیست که شمشیر برروی قامت ظریف هنر بکشیم.
حکم این است که بگوییم سپاس که هستید هنرمندان. سپاس که هستی ای هنر؛ تا آدم؛ آدمِ شاید به بنبست رسیده زیرِ چرخدَندههای بیعدالتی برای همیشه بر نیستی بوسه نزند!
هی شبه فیلسوفان؛ جملات غلط غلوط. فعل نشناس ها! تحتِ تاثیرهایِ جریانِ حاکم! من من من های نیم سوتی!
کوچک های گُنده گو؛ اینجا کسی به تشتِ رسوایی شما لگد میزند..!!
حال بهتر میفهمم بلا تار چرا نوشت : فاجعهی دنیای ما این نیست که روزی به پایان میرسد؛ بلکه فاجعه این است که اینچنین دنیایی هیچگاه به پایان نمیرسد...!
فکر می کنم یا تقریبا مطمئن هستم مسیح دیگر چیزی در این سایت نخواهد نوشت و همگی ما معلم بزرگی رو در زمینه ی نه تنها عطر بلکه تمامی هنرها، فلسفه، جامعه شناسی و و و و از دست دادیم و قطعا این مسئله برای اعضا این سایت خسران جبران ناپذیری خواهد بود
متاسفم
راستش منم همین حس رو دارم...
احساس میکنم مسیح بد رنجیده این دفعه که حتی خبری ازش نشد با هیچکی ارتباطی برقرار نکرد
منم اندک امیدی که داشتم داره رو به خاموشی رفته
راستش منم همین حس رو دارم...
احساس میکنم مسیح بد رنجیده این دفعه که حتی خبری ازش نشد با هیچکی ارتباطی برقرار نکرد
منم اندک امیدی که داشتم داره رو به خاموشی رفته
صبای عزیزم سلام
نه اتفاقا !
من در ارتباط ام با مسیح .
فقط میخندد هر بار 😁
که دیدی چه شد 😁
میگفت اگر بر دوستان مان دلتنگ نمیشدم ، خیلی هم خوش میگذشت این مرخصی ی اجباری
لیک تفکر بر دلتنگی های دوستان ام مرا غمگین میکند و چون ازین باب ، بیدل ام ، غمگین ام .
میگفت دل ام میسوزد بر شکارچیانی که خود شکارِ شکار میشوند !
به نقل از مسیح عزیز
حال کوتولههای شوخ و شَنگ بیایید عمق را معنا کنید! برگردید ماکیاولی های تشنهی تاثیرگذاری! ظهور کنید زیر آبها پنهان!
شما را چه به عصیان، چه به رقص شیاطین، چه به این قیافههای جدی. شما دَنگ ها زیرِ پلانهایِ کشسانِ اینچنین اثری به لرزه خواهید افتاد! فرارکنید؛ به ماروِل پناه ببرید! اَوِنجرها؛ اسپایدرمن های قراضه، تارهای فریب، فرزندانِ تقصیر و تعلل! این فیلم بلند شکمِ حافظهی تَک کیلوبایتی شما را پاره خواهد کرد. مستر دیپ؛ آقای ژرف! گودالهای دست نیافتنی، هنر را با خطکش فجورِ نگاه خود نسنجید! هیچ هنری کم عمق و سطحی نیست. هیچ علم، فلسفه، بینش، شخص، ایده، اثر و قاعدهای بی اهمیت نیست. سطحی، کم عمق وَ بی اهمیت چشمانِ بی دروپیکر شماست! وَ خرسندیم که میزان همچنان نگاه ما!
شما که شبیه هستید. متاثر! کلاه از سر بردارید، تعظیم کنید و بگویید سلام. این و آن هستم!
حکم ما این نیست که شمشیر برروی قامت ظریف هنر بکشیم.
حکم این است که بگوییم سپاس که هستید هنرمندان. سپاس که هستی ای هنر؛ تا آدم؛ آدمِ شاید به بنبست رسیده زیرِ چرخدَندههای بیعدالتی برای همیشه بر نیستی بوسه نزند!
هی شبه فیلسوفان؛ جملات غلط غلوط. فعل نشناس ها! تحتِ تاثیرهایِ جریانِ حاکم! من من من های نیم سوتی!
کوچک های گُنده گو؛ اینجا کسی به تشتِ رسوایی شما لگد میزند..!!
حال بهتر میفهمم بلا تار چرا نوشت : فاجعهی دنیای ما این نیست که روزی به پایان میرسد؛ بلکه فاجعه این است که اینچنین دنیایی هیچگاه به پایان نمیرسد...!
فکر می کنم یا تقریبا مطمئن هستم مسیح دیگر چیزی در این سایت نخواهد نوشت و همگی ما معلم بزرگی رو در زمینه ی نه تنها عطر بلکه تمامی هنرها، فلسفه، جامعه شناسی و و و و از دست دادیم و قطعا این مسئله برای اعضا این سایت خسران جبران ناپذیری خواهد بود
متاسفم
سلام خانم هانی:(
تازه آقای سخی چراغ امیدی در دلم روشن کرده بودن. کم نور شاید.. اما به همون خوش بودم..
این نوشته رو که خوندم باز همه چی پر کشید.. شمع هام دونه دونه دارن خاموش میشن..
بله آقای مسیح دیگه خیلی خیلی خسته شده ...عمیقا متاسفم و متاسفم.. هیچی نمی تونم بگم..نمیدونم اصلا چی بگم
آقای سخی:(
شما از اوضاع اطلاعی دارید؟ با مسیح حرف زدید؟ امیدوار باشیم یا به کل قطع امید کنیم؟ چشم به راه بمونیم یا خداحافظی کنیم و دیگه منتظر نباشیم؟
ذهنم خیلی درگیره. از طرفی میگم باید بمونم تا بدخواهانش خوشحال نشن اما از طرف دیگه...