دوستان همیشه عزیز ، حامی و قدردان ام
سلام ها و ارادت ها خدمت یکایک شما
در صورتیکه با این پیام از دل و رای موافقت حاصل است لطفا به صلاحدید به روش مقتضی حمایت فرمایید .
مدیریت دلسوز و خادم این خانه ی معطر و جمع بزرگ معطریون
با تقدیم گرمترین سلام ها و عرض تعظیم .
قدردانی ای خاضعانه به عرض تعظیم کمترین نشانه ای ست ازین حقیر بر بزرگواری های شما .
در خصوص تصمیم اخیر آن مقام محترم بر دوست دیرین این جمع بزرگ جناب آقای مسیح ، این حقیر ضمن عرض تسلیم بدلایل ذیل نسبت به تجدید نظر متمنی ی اقدامی مقتضی و بذل مهری شایسته ی آن مدیر بزرگوار ام :
- بر کفه های توزین عدالت کفه ی اقدامات شایسته به بذل مهر و دانش ایضا سواد ساکنین به محک شعور با تشرف به شعر از سوی نامبرده بر همگان به استناد سندهای مثبوت مندرج در صفحات معطر عطور که مسبوق به سابقه است چنان موزون است که حتی ازدیاد امتیازات منفی ای که بر شماره به سبقت فزاید در کفه ی مقابل ، هرگز توان حرکت بر شاقول میزان میسر نشود .
- بذل مهر موجبات اخذ و بسط دلها کند ، تعدد دوستداران مسیح در این خانه ی معطر خود گواه آن است و پاسخ مهر هماره مهر است خصوص از جانب بزرگان .
- دم مسیحایی هماره از سوی منتقدین و هوشیاران بر عمل مقابل ( منفی ) میچربد از آن رو که این دم موجبات اعمال شایسته ی دوستداران است و دقیقا این محک است که بایست از سوی بزرگواران ملاک رای و عمل واقع گردد .
- اینجانبان هماره بر رعیت بودن خویش و رعیت پروری ی جنابتان به بزرگواری معترف بوده ایم و رسم بزرگی همواره بزرگواری ست .
- آنچه بر ما دوستدارانِ مسیح و حضرتعالی ، پوشیده است به هر میزان که عمیق باشد عمیق تر از دوستی و خیرخواهی ی آن مدیر محترم نیست .
- جنابتان مستحضر است ارتباط عاطفی ی بین اعضای معطر محور این خانه ، که هماره بر مدار مهر میچرخند و گسستگی ی این زنجیر قطور به رای بی شک صالح و صادق آن مدیر ماهر موجبات عدم تعلق خاطر و رنجوری ی قلبهایی میگردد که این خانه و به طبع ، آن مدیر ِ با افتخار این خانه هماره بر حضور ایشان خرسند و لاطف است و ملطوف دوستداران .
به عبارتی ساده تر که بر دوستان جوانمان نیز مشهود باشد :
- تک تک اعضای این خانه بر شکوفایی ی آن سهیم و بر اشاعه ی معطریت او کوشایند و هماره لطف آنها بر یکدگر و بر این خانه ، بر مضرات ناخواسته ی ایشان میچربد . بی شک تعداد خیر هر کدام بر شماره ، بسیار بر ضرر ایشان پیشی دارد مگر حاسدان و این مهم میبایست از سوی آن مقام محترم به توزین عدالت مد نظر باشد با خط کش مهر و عطوفت و متعاقب به توزیع . ایضا غیبت هر دوست موجبات خسران و رنجش قلب های سایرین است و بذر نا امیدی و خمودگی میپاشد که بی شک برداشتی چندین برابری خواهد داشت به مضارع .
مدیر ما بر بزرگواری شهیر است چه در بین اعضای ما خانواده ی خود و چه مابین دیگر مدیران رقیب ، ازین رو طمع لطف و بنده نوازی از آن مقام محترم طمعی خام نیست بلکه تفکر شده و پخته است .
تزریق شادی با گذشت و بزرگواری ی آن جناب موجبات مسرت همگان است که همه ی اندیشمندان این خانه از اهالی ی معطر مهر و عطوفت و دانش اند .
اینجانبان بدینوسیله تقاضای مهر و بزرگواری از مقام محترمی داریم که این طمع بر وی نه تنها گران نیست که به این صفت موصوف است .
آنچه شما میدانید و ما نمیدانیم ، با تذکری اکید به پایانی موکد به مهر اگر ختم شود موجبات شادی و سرور همه ی دوستداران ایشان که پرشمار نیز هستند خداراشکر فراهم گردد انشاله .
دوری از دوستان هماره موجبات خسران است و این خانه به دوستی هایش زیبا و معطر و شهیر است .
انشاله همین رویه ادامه یابد به یاری خدا ، توسط آن مدیریت محترم و دوستان کوشا :)
پیشاپیش بر بزرگواری ی جنابتان سپاس ها داریم .
با عرض ارادت و لبخند
دوستداران شما ، این سقف ما و مسیح 😊
صبای عزیزم سلام
نه اتفاقا !
من در ارتباط ام با مسیح .
فقط میخندد هر بار 😁
که دیدی چه شد 😁
میگفت اگر بر دوستان مان دلتنگ نمیشدم ، خیلی هم خوش میگذشت این مرخصی ی اجباری
لیک تفکر بر دلتنگی های دوستان ام مرا غمگین میکند و چون ازین باب ، بیدل ام ، غمگین ام .
میگفت دل ام میسوزد بر شکارچیانی که خود شکارِ شکار میشوند !
سلام اقای سخی:)
این نوشته اتون باعث شد بگم آخییشش:) ولی کاش زودتر مدیریت محترم اکانتش رو باز کنن.
خسته شدیم از دلتنگی و چشم انتظاری:)
سلام خانم هانی:(
تازه آقای سخی چراغ امیدی در دلم روشن کرده بودن. کم نور شاید.. اما به همون خوش بودم..
این نوشته رو که خوندم باز همه چی پر کشید.. شمع هام دونه دونه دارن خاموش میشن..
بله آقای مسیح دیگه خیلی خیلی خسته شده ...عمیقا متاسفم و متاسفم.. هیچی نمی تونم بگم..نمیدونم اصلا چی بگم
آقای سخی:(
شما از اوضاع اطلاعی دارید؟ با مسیح حرف زدید؟ امیدوار باشیم یا به کل قطع امید کنیم؟ چشم به راه بمونیم یا خداحافظی کنیم و دیگه منتظر نباشیم؟
ذهنم خیلی درگیره. از طرفی میگم باید بمونم تا بدخواهانش خوشحال نشن اما از طرف دیگه...
سرکار خانم نازنین نازنین
سلام
بله . انتهای امشب خواهم نوشت که به چه فکر میکنم .
عید مبعث است . بزرگترین عید است از حیث چراغانی ی خدا بر راه تاریک انسانیت .
مدیر ما را دست کم نگیرید از دلداری !
قلب ام روشن است . به درخشانی ی این روز بزرگ .
امشب خواهم نوشت انشاله اگر نفسی باقی بود .
صبای عزیزم سلام
نه اتفاقا !
من در ارتباط ام با مسیح .
فقط میخندد هر بار 😁
که دیدی چه شد 😁
میگفت اگر بر دوستان مان دلتنگ نمیشدم ، خیلی هم خوش میگذشت این مرخصی ی اجباری
لیک تفکر بر دلتنگی های دوستان ام مرا غمگین میکند و چون ازین باب ، بیدل ام ، غمگین ام .
میگفت دل ام میسوزد بر شکارچیانی که خود شکارِ شکار میشوند !
ای امان چه خبری بهتر از این عمو سخی دل ما رو شاد کردی 💎
پس مسیح ما برمیگرده😍
امروز رفتم به پلنرم نگاه کردم دیدم نوشتم هفته ایی یکی از فیلمایی که مسیح به من معرفی کرده
که یادم اومد اسامیش در همون انجمنی که بسته شد بود و رفت از دستم
حالا که میاد خوشحالم میتونم از خودش بپرسم😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍 دوباره بهم معرفی کنه.
عموسخی چراغ این خونه ایی
همیشه خوش خبر باشی 🌟
صبای عزیزم سلام
نه اتفاقا !
من در ارتباط ام با مسیح .
فقط میخندد هر بار 😁
که دیدی چه شد 😁
میگفت اگر بر دوستان مان دلتنگ نمیشدم ، خیلی هم خوش میگذشت این مرخصی ی اجباری
لیک تفکر بر دلتنگی های دوستان ام مرا غمگین میکند و چون ازین باب ، بیدل ام ، غمگین ام .
میگفت دل ام میسوزد بر شکارچیانی که خود شکارِ شکار میشوند !
بهش بگو حسابی استراحت کنه ولی دم عید باید برگرده به خونه 🤪
صبای عزیزم سلام
نه اتفاقا !
من در ارتباط ام با مسیح .
فقط میخندد هر بار 😁
که دیدی چه شد 😁
میگفت اگر بر دوستان مان دلتنگ نمیشدم ، خیلی هم خوش میگذشت این مرخصی ی اجباری
لیک تفکر بر دلتنگی های دوستان ام مرا غمگین میکند و چون ازین باب ، بیدل ام ، غمگین ام .
میگفت دل ام میسوزد بر شکارچیانی که خود شکارِ شکار میشوند !
به مسیح بگو عموجان که ما اینجا بساط سور و سات راه میندازیم تا اومدنش تا دیگه غمگین نباشه ... ما که بدونیم برگشتنی در کاره 🤩 دلامون اروم میشه
از طرف من بگو گه دیگه تا برگشتنش روایح دودی و چوب سوخته رو کنار میزارم به جاش عطر انجلز شر میزنم .
سرکار خانم نازنین نازنین
سلام
بله . انتهای امشب خواهم نوشت که به چه فکر میکنم .
عید مبعث است . بزرگترین عید است از حیث چراغانی ی خدا بر راه تاریک انسانیت .
مدیر ما را دست کم نگیرید از دلداری !
قلب ام روشن است . به درخشانی ی این روز بزرگ .
امشب خواهم نوشت انشاله اگر نفسی باقی بود .
سلام دوباره آقای سخی:))
به به چقدر عالیی
حسابی دل هامون روشن شد و امیدوار
ان شاالله که سلامت باشید همیشه:) خدا حفظتون کنه برای همگی ما:)🌹🌹
عموجان ببین چه شادی در سایت تزریق کردی اخه؟
زنده باد که منش تو گشایش روزای تاریک شد
بهش بگو حسابی استراحت کنه ولی دم عید باید برگرده به خونه 🤪
مسیح که چیزی از دست نداده !
دوستانش را همه روزه میبیند در عطرافشان . و میخواند نظراتشان را کما فی السابق .
نه تنها از دست نداده که چیزی هم بدست آورده بلطف آقایان خاموش ! آنهم استراحت است و فرصت بیشتر بر مطالعه که اعتیاد اش است .
این ماییم که چیزی از دست داده ایم . این ماییم که حالمان خوب نیست بر غیبت دوست . ورنه او لذت فراقت اش میبرد !
ما که بر او سعی نمیکنیم به بازگشت !! بر خود سعی میکنیم به بازگشت بر دریافت !
ما طلبکاریم ورنه او بدهکار است بر پرداخت خود بر ما ! و هیچ بدهکاری میل به پرداخت ندارد 😁 لااقل فرصت میگیرد 😁
مگر بدهکارانی چون مسیح یا دیگر کسان هنرمند که میدانند از پرداخت بر خدای ، مفری نیست و اگر کسی از پرداخت بر خدا گریزد ، پاسخگوست ! ازین است که ابراز ناراحتی دارد که پرداخت اش مسدود گشته ست !
بدهکارانی که ضامن وام و دریافتشان خدا باشد ، از طلبکاران پیشی دارند بر اصرار ِ پرداخت بدهی و اگر حتی وام دهنده بگوید نمیخواهم ، مقروض میگوید نمیشود !!
باید ریز دید . باید برخلاف جهت آب های این دنیا که بر قوانین خود ( دنیوی ) استوار است ، خلاف جهت شنا کرد ، سخت است لیک حتی سعی اش لذتبخش است هرچند مدروک همگان نباشد و اگر کسی به مقصد رسد ، یکتاست و الگو و یکتا خواهد ماند بر حکومت بر قلب ها !
مسیح اصرار بر پرداخت دارد ازین رو ، گرنه هیچکس از فراقت ناراضی و ناخرسند نیست مگر آنها که موصوف شدند به صفت خداوندی و یکتابینی !
باید ریز دید چون میکروسکوپ و باید تیز دید چون عقابی تیز پرواز بر فراز رودخانه ای آبشار مابین سلسله جبال !
چه کس درک میکند گذار ِ تفکر ِ مرغان بلند پرواز را ایضا ماهیانی که در عمیقترین تاریکی های اقیانوس های جهان ! که ذره ای نور یافت می نشود آنجا حال آنکه کافیست نزدیک شوند بر سطح و نمیشوند به دیدار ! نمیشکنند خلوت خود را حتی به نور آشکار ! و میمانند کماکان در ابهام و ایهام تیره ی خود به عمق و زجر عشق آمال و دردها !
کار هر کس نیست این دیدار .
این زا در ادامه ی متن مسیح ارسالی ی سرکار خانم هانی ی زیبا نوشتم ، نه صرفا برای این موضوع که بر کل زندگی های ما .از پست تا فراز بینیم !
پنجره " وا " شد " بسته " شد " وابسته " شد !!
ارادت ها 😊
خواهم نوشت انشاله
به نقل از مسیح عزیز
حال کوتولههای شوخ و شَنگ بیایید عمق را معنا کنید! برگردید ماکیاولی های تشنهی تاثیرگذاری! ظهور کنید زیر آبها پنهان!
شما را چه به عصیان، چه به رقص شیاطین، چه به این قیافههای جدی. شما دَنگ ها زیرِ پلانهایِ کشسانِ اینچنین اثری به لرزه خواهید افتاد! فرارکنید؛ به ماروِل پناه ببرید! اَوِنجرها؛ اسپایدرمن های قراضه، تارهای فریب، فرزندانِ تقصیر و تعلل! این فیلم بلند شکمِ حافظهی تَک کیلوبایتی شما را پاره خواهد کرد. مستر دیپ؛ آقای ژرف! گودالهای دست نیافتنی، هنر را با خطکش فجورِ نگاه خود نسنجید! هیچ هنری کم عمق و سطحی نیست. هیچ علم، فلسفه، بینش، شخص، ایده، اثر و قاعدهای بی اهمیت نیست. سطحی، کم عمق وَ بی اهمیت چشمانِ بی دروپیکر شماست! وَ خرسندیم که میزان همچنان نگاه ما!
شما که شبیه هستید. متاثر! کلاه از سر بردارید، تعظیم کنید و بگویید سلام. این و آن هستم!
حکم ما این نیست که شمشیر برروی قامت ظریف هنر بکشیم.
حکم این است که بگوییم سپاس که هستید هنرمندان. سپاس که هستی ای هنر؛ تا آدم؛ آدمِ شاید به بنبست رسیده زیرِ چرخدَندههای بیعدالتی برای همیشه بر نیستی بوسه نزند!
هی شبه فیلسوفان؛ جملات غلط غلوط. فعل نشناس ها! تحتِ تاثیرهایِ جریانِ حاکم! من من من های نیم سوتی!
کوچک های گُنده گو؛ اینجا کسی به تشتِ رسوایی شما لگد میزند..!!
حال بهتر میفهمم بلا تار چرا نوشت : فاجعهی دنیای ما این نیست که روزی به پایان میرسد؛ بلکه فاجعه این است که اینچنین دنیایی هیچگاه به پایان نمیرسد...!
فکر می کنم یا تقریبا مطمئن هستم مسیح دیگر چیزی در این سایت نخواهد نوشت و همگی ما معلم بزرگی رو در زمینه ی نه تنها عطر بلکه تمامی هنرها، فلسفه، جامعه شناسی و و و و از دست دادیم و قطعا این مسئله برای اعضا این سایت خسران جبران ناپذیری خواهد بود
متاسفم
دی پیر می فروش که ذکرش به خیر باد
گفتا شراب نوش و غم دل ببر ز یاد
گفتم به باد میدهدم باده نام و ننگ
گفتا قبول کن سخن و هرچه باد باد !
سود و زیان و مایه چو خواهد شدن ز دوست
از بهر این معامله غمگین مباش و ، شاد !
بادت بدست باشد اگر دل نهی به هیچ
در معرضی که تخت سلیمان رود به باد
حافظ گرت ز پند حکیمان ملالت ست
کوته کنیم قصه که عمرت دراز باد 😊
سلام اقای سخی:)
این نوشته اتون باعث شد بگم آخییشش:) ولی کاش زودتر مدیریت محترم اکانتش رو باز کنن.
خسته شدیم از دلتنگی و چشم انتظاری:)
روبهی دیدند گریزان و افتان و خیزان !
کسی گفت اش : چه آفت است که موجب چنین مخافت است ؟!
گفت شنیده ام که شتر را به سخره ، میگیرند !
گفتند : ای سفیه لایعلم ! شتر را با تو چه مناسبت است و تو را بدو چه مشابهت ؟؟
گفت : خاموش ! اگر حسودان به غرض گویند که : 👈 این شتر است ، و گرفتار آیم کرا غم تخلیص من باشد ؟؟ یا تفتیش حال من کند ؟؟
تا تریاق از عراق آورده شود مارگزیده مرده باشد ! 😊
تو را همچنین فضل است و امانت و تقوی و دیانت اما معاندان در کمین اند و مدعیان گوشه نشین !
اگر آنچه حُسن سیرت توست به " خلاف " تقریر کنند و در معرض خطاب پادشاه آیی و محل عتاب افتی ، در آن حالت کرا مجال مقالت باشد ؟
لیک سخی ی حقیر گوید این خانه محفل فرشتگان است و مجلس خیران که اینجا همگان به صفت پروانه همی چرخند بر گرد شمع که همانا مهر است و روشنی بخش ِجان . پس آنگاه روبه فکور و حکیم داستان ما محلی بر اعراب خروج از بیم حاسدان ندارد که دوستان مقیم اند و پادشاه هوشیار 😊
ارادت ها