خلفی خلفی
16
1403/06/06

فیلمسازان معادل برندها

درود به عطردوستان
خواستم در رشته ی خودم، از ریویو اساتید و دوستان این سایت نتیجه ای بگیرم جهت سرگرمی.

شاید یکی از سینمادوستان یا هنردوستان که مثل بنده تازه در مورد هنرهای وابسته به بویایی آگاه شده، با این مقایسه ی بین فیلمسازان و شرکتهای عطرسازی، جنبه ی هنری عطر براش ملموس تر باشه.

این رو عرض کنم که این سرگرمی استنباط شخصی از مطالب این اساتید و عطربازهای گرامی:
جناب ایکـاروس، شوشتری، سخی، امیرمحمد، سلطان عطربازهای ایران و توران. خانوم میلانی، فیضی، نازنین، مونا. آقای کبیری، مهربد، اسدی، علیرضا و این د دارک و ابوترابی و......
هست.
و اگر اشتباه برداشت شده لطفا تذکر بدید که آگاه بشم. ممنون از همه شما


هر برند ترکیبی از چند فیلمساز (آثار و زندگی هنری) یا حد واسط چند فیلمساز در نظر گرفته شده است:


فیلیپو سورچینلی: اینگمار برگمان. روبر برسون. آنتونیونی.
کلایو کریستین: فلینی. بیلی وایلدر. کشلوفسکی.
پیور دیستنس: ویلیام وایلر. دیوید لین.
روژا داو: استنلی کوبریک.
جووی: دیوید لینچ. بونوئل. هیچکاک.
بیوفورت لندن: مورنائو . فون تریه.
تاوئر: جان فورد. میزوگوچی. بلا تار.
امواژ: اسکورسیزی. میلوش فورمن. ژانگ ییمو.
زرجوف: هاوارد هاوکز. سیدنی لومت. امیر کاستاریکا (کوستوریتزا).
گرلن: اورسون ولز. سودربرگ.
تام فورد: تارانتینو . پل توماس اندرسون.
مجد بکالی: برناردو برتولوچی.
ناسوماتو: کوبایاشی. الیور استون.
اورماند جین: تئو انجلوپولوس. سورنتینو.
اکوا دی پارما: جوزپه تورناتوره.
هامبرت لوکاس: کوروساوا. ایناریتو.
ماسک: ژان پیر ژانه. کلود سوته.
لوبین: کوین کاستنر. ترنس مالیک.
سرج لوتنس: سام پکین پا. آرنوفسکی.
هیستوریز د پارفومز: پازولینی.
پاپیون آرتیزان پرفیومز: وونگ کار وای. باب فوسه.
وی کانتو: تیم برتون. پولانسکی.

له لابو: وس اندرسون.
پنهالیگونز: ژان پیر ملویل. واچوفسکی ها . فینچر.
کرید: کاپولا. ویکتور فلمینگ.
بای کیلیان: وودی آلن. پیتر جکسون.
هرمس: جورج کیوکر. کوئن ها.
بولگاری: نولان.
کورکجان: جوزف ال مانکیه ویچ. روبرت زمکیس.
آرمانی: گور وربینسکی. الکساندر پین.
دیور: اسپیلبرگ.
شنل: سودربرگ. جیمز کامرون
ایسه میاکه: رابرت مک دونا.
لویی ویتون: جورج لوکاس.
مارلی: آنتونی روسو.
...

چه موضوع جالب و سرخوشانه ای....😄

برگمان رو به درستی سورچینلی معادل کردید و برسون درسته...

آنتونیونی چون شخصا برام فیلم هاش هیچوقت از مبهم بودن خارج نشده فکر میکنم برند عطری که از مواد سنگین و بخور دار استفاده میکنه ولی نتیجه کارهاش مبهمه

فک نمیکنم کارگردانی بیلی وایلدر به کلایو کریستین مرتبط باشه

شخصا همه کارهای جووی رو تست نکردم ولی لینچ میخوره بهش ولی برندهایی با عطرهای ترسناک شنیدم هستند که به هیچکاک بخورن

چرا کارهای سرج لوتنس رو به آرنوفسکی دیوانه و مخدری نسبت دادید(نظر شخصی)

تام فورد به نظرم اسپیلبرگ از لحاظ آمریکایی بودن و پول زیاد

هیستوریز: پازولینی👍

ترجیح میدم برای زرجوف یک کارگردان ایتالیایی بزارم

ضمنا ویسکونتی عزیز رو فراموش کردید و صد البته معادل برای فیلمهای مارکو فرری هم جالب میشن و کارگردان های عزیز دیگر:تارکوفسکی .ازو.گدار(عزیز نیست ولی معادل های خوبی براش پیدا میشه). مونیچلی.بکر.زینه مان.لئونه.نیکلاس ری.کاپرا.لوبیچ.روسی.لانگ.رنوار.مینه لی چطور فراموش کردید:)

متاسفانه خیلی از برندها رو تست نکردم و نفهمیدم

خلفی خلفی
1403/06/09
در پاسخ به Mahmoudreza ganjali :

چه موضوع جالب و سرخوشانه ای....😄

برگمان رو به درستی سورچینلی معادل کردید و برسون درسته...

آنتونیونی چون شخصا برام فیلم هاش هیچوقت از مبهم بودن خارج نشده فکر میکنم برند عطری که از مواد سنگین و بخور دار استفاده میکنه ولی نتیجه کارهاش مبهمه

فک نمیکنم کارگردانی بیلی وایلدر به کلایو کریستین مرتبط باشه

شخصا همه کارهای جووی رو تست نکردم ولی لینچ میخوره بهش ولی برندهایی با عطرهای ترسناک شنیدم هستند که به هیچکاک بخورن

چرا کارهای سرج لوتنس رو به آرنوفسکی دیوانه و مخدری نسبت دادید(نظر شخصی)

تام فورد به نظرم اسپیلبرگ از لحاظ آمریکایی بودن و پول زیاد

هیستوریز: پازولینی👍

ترجیح میدم برای زرجوف یک کارگردان ایتالیایی بزارم

ضمنا ویسکونتی عزیز رو فراموش کردید و صد البته معادل برای فیلمهای مارکو فرری هم جالب میشن و کارگردان های عزیز دیگر:تارکوفسکی .ازو.گدار(عزیز نیست ولی معادل های خوبی براش پیدا میشه). مونیچلی.بکر.زینه مان.لئونه.نیکلاس ری.کاپرا.لوبیچ.روسی.لانگ.رنوار.مینه لی چطور فراموش کردید:)

متاسفانه خیلی از برندها رو تست نکردم و نفهمیدم

درود بر شما...

خوشحالم از آشنایی با شما...ممنونم ...

 بسیار با نظراتت موافقم ولی شاید چون خودم هنوز بیشتر عطرها رو تست نکردم یا یا خوندن ریویوها نتیجه مشخصی نگرفتم بعضیا رو لحاظ نکردم کلا. 

اسکورسیزی رو شخصا دوست دارم و به دلیل تنوع ژانر و حرکات متنوع و شلوغی صحنه های اخیر به تنوع و غنای کار امواژ نسبت دادم چون برخی کارهای ایشون تجاری هست اما هرگز بخش هنری رو فراموش نمیکنه.

 

بیلی وایلر هم از نظر پخته ترین کارگردان دورانهاست. از اونجا که کلایو کریستین رو هم خیلی دوست دارم و هم نماد لوکس بودن و هم در چند عطر مفرح کار کرده (ایکس مردانه و جامپ اند کیس می،  بلوندامبر و ساده سازی فرم ارت دکو سایپرس) نسبت دادم به ایشون که ادغام بشه در رهایی و فرم گرایی فلینی و جزئیات و دیسیپلین و کلاس کارهای کشلوفسکی... (البته اگه شما به نظرت سنخیت نداره حتما درسته چون تجربه شما بیشتره در زمینه عطرها).

 

آنتونیونی به خاطر علاقه ای که به معماری داشت به سورچینلی که اون هم به فرموده دوستان در فضا و معماری دوران گوتیکی سیر میکنه نسبت دادم و کمی تاریکی و تلخی فضاهاش وگرنه تشابه ساختاری زیادی نداره به قول شما...

سرج لوتنس رو با کوبلای خان و چند عطر دیگه میشناسم و اون وجه بیمارگونه رو صرفا مد نظرم نبود مجموع کارهاش (مثل قوی سیاه و...) هم در نظر گرفتم... گویا زیادی غیرملایم دیدم این برند رو...

تام فورد رو دوستان گفته بودن برند پیشرویی هست در برخی کارها و گاهی روایح تندی تولید میکنه که به نظرم اومد از اسپیلبرگ مدرن تر باشه. (دیور به نظرم همیشه مثل اسپیلبرگ تبلیغات و تنوع و بازار زیادی داشته و چند اثر تقریبا هنری هم بین کارهای تجاری داره مثل دیور).

 

کارگردانان زیادی جا موندن چون نتونستم تشابهی پیدا کنم ..اوزو و دسیکا و رنوار و تارکوفسکی رو هرچه کردم نشد جا بدم . شاید چون اطلاعاتم کم بود در زمینه عطرها. 

 

 

ممنونم از دقت نظرت عزیز. لذت بردم.

در پاسخ به خلفی :

درود بر شما...

خوشحالم از آشنایی با شما...ممنونم ...

 بسیار با نظراتت موافقم ولی شاید چون خودم هنوز بیشتر عطرها رو تست نکردم یا یا خوندن ریویوها نتیجه مشخصی نگرفتم بعضیا رو لحاظ نکردم کلا. 

اسکورسیزی رو شخصا دوست دارم و به دلیل تنوع ژانر و حرکات متنوع و شلوغی صحنه های اخیر به تنوع و غنای کار امواژ نسبت دادم چون برخی کارهای ایشون تجاری هست اما هرگز بخش هنری رو فراموش نمیکنه.

 

بیلی وایلر هم از نظر پخته ترین کارگردان دورانهاست. از اونجا که کلایو کریستین رو هم خیلی دوست دارم و هم نماد لوکس بودن و هم در چند عطر مفرح کار کرده (ایکس مردانه و جامپ اند کیس می،  بلوندامبر و ساده سازی فرم ارت دکو سایپرس) نسبت دادم به ایشون که ادغام بشه در رهایی و فرم گرایی فلینی و جزئیات و دیسیپلین و کلاس کارهای کشلوفسکی... (البته اگه شما به نظرت سنخیت نداره حتما درسته چون تجربه شما بیشتره در زمینه عطرها).

 

آنتونیونی به خاطر علاقه ای که به معماری داشت به سورچینلی که اون هم به فرموده دوستان در فضا و معماری دوران گوتیکی سیر میکنه نسبت دادم و کمی تاریکی و تلخی فضاهاش وگرنه تشابه ساختاری زیادی نداره به قول شما...

سرج لوتنس رو با کوبلای خان و چند عطر دیگه میشناسم و اون وجه بیمارگونه رو صرفا مد نظرم نبود مجموع کارهاش (مثل قوی سیاه و...) هم در نظر گرفتم... گویا زیادی غیرملایم دیدم این برند رو...

تام فورد رو دوستان گفته بودن برند پیشرویی هست در برخی کارها و گاهی روایح تندی تولید میکنه که به نظرم اومد از اسپیلبرگ مدرن تر باشه. (دیور به نظرم همیشه مثل اسپیلبرگ تبلیغات و تنوع و بازار زیادی داشته و چند اثر تقریبا هنری هم بین کارهای تجاری داره مثل دیور).

 

کارگردانان زیادی جا موندن چون نتونستم تشابهی پیدا کنم ..اوزو و دسیکا و رنوار و تارکوفسکی رو هرچه کردم نشد جا بدم . شاید چون اطلاعاتم کم بود در زمینه عطرها. 

 

 

ممنونم از دقت نظرت عزیز. لذت بردم.

آمواج از این منطر درسته تجاری هست ولی بخش هنری رو فراموش نمیکنه👌

دیور هم از این منطر میشه نسبت داد به اسپیلبرگ:تبلیغات و مارکتینگ

موفق باشید❤️

خلفی خلفی
1403/06/10
در پاسخ به Mahmoudreza ganjali :

آمواج از این منطر درسته تجاری هست ولی بخش هنری رو فراموش نمیکنه👌

دیور هم از این منطر میشه نسبت داد به اسپیلبرگ:تبلیغات و مارکتینگ

موفق باشید❤️

ارادت 🌼

خب ، زنده باد

جهانبینی فرانک دارابونت ( همان کارگردانی که عرض کردم لیک نام نبردم ) را تحقیق کن . خصوص اینکه توانایید در فیلنامه نویسی و در ایران ، مبحث متافیزیک برای بسیاری اهمیت دارد بواسطه ی عمق و مدت یکتاپرستی .

البته عرض کنم متافیزیک نداریم و هرآنچه هست فیزیک است لیک چون ما اشراف نداریم اینگونه مینامیم !

و اما فکر نکنم فیلم مطرحی وجود داشته باشد که یا نداشته باشم یا ندیده باشم . علاقه من به سینما بسیار وسیع تر است از عطر !

البته عطر با وجود کوچک تر بودن در وسعت نزد من ، والاتر است ! چون راوی اصل مطلب است ! خود ِ مطلب است :)

یک خاطره هم از سینما بگویم تا راجع به ساختار فیلمنامه اش کنکاش کنید :)

دوستی داشتم کلوپ داشت و خود کارشناس سینما بود . رفت استرالیا .هر شش ماه مراجعه میکردم یک یا دو پک کامل که در این شش ماه از سینمای مطرح جهان برایم رایت کرده بود تحویلم میداد . سلیقه مرا دقیق میدانست .

یک روز حدود ۱۵۰ فیلم آماده کرده بود ، تحویلم داد اما یک فیلم را جداگانه گذاشته بود و بهم گفت : این فیلم دو نسخه دارد ، نسخه ی بدون سانسور ایتالیا و نسخه سانسور شده جهت نمایش در امریکا . این نسخه ی اصلی ایتالیایی ست ، تماشا کن :)

گفتم چرا لبخند میزنی ؟؟ گفت تو حالا نگاه کن ! میفهمی !

فیلم نگاه کردن من کمی تفاوت دارد ، اولا باید تنها باشم دوم سکوت کامل . سوم حداقل دو بار میبینم ، البته نه پشت سر هم . یک بار دقت بر موضوع یک بار دقت بر اجزاء ، یعنی آنچه در صفحه نمایش است جدا از کارکتر و موضوع . بر ریزترین ِ چیزها زوم میکنم که : چرا ؟

فیلم را گذاشتم ، به دقت دیدم ، تمام شد ، دقیقا در آخرین صحنه که راوی مشغول روایت بود ، متوجه شدم :

وااای ! نمیتوانم تمام کنم این فیلم را !

نباید تمام شود !

چنان دلتنگ شدم که بی سابقه بود !

دوباره گذاشتم !

سه باره گذاشتم !

شب شد . به کارهام نرسیدم . رفتم بیرون دوباره برگشتم و از اول دیدم :)

فردا ظهر : روز از نو روزی از نو !

چند بار ؟ چند روز ؟

بمدت یک هفته !

با عجله میرسیدم به خانه برای دیدن دوباره :))

هیییچ چیز دیگری ندیدم در این بیش از یک هفته بلکه ده روز !

دوستی دارم از کارگردانان مطرح سینما و شبکه سوم .

زنگ زد که فلانی کجایی خبری ازت نیست چرا ؟ بیا ببینیمت .

رفتم و گفتم فیلمی دیده ام و اینطور شده ام !

گفت : مالنا را میگویی ؟؟

گفتم : عجب ! از کجا دانستی ؟؟

گفت : تب مالنا تو را هم گرفت ؟؟ مرا هم بیچاره کرد :)) اما با همه این کار را نمیکند ! باید اهل دل باشی :)

گفتم : میدانستم چیزی درون اش هست ! وقتی به آخر میرسد گویی من به آخر میرسم ! عجیییب دلتنگی دارد !

خلاصه مالنا مرا بیچاره کرد :))

موفق باشی انشاله

خلفی خلفی
1403/06/23
در پاسخ به کامبیز سخی :

خب ، زنده باد

جهانبینی فرانک دارابونت ( همان کارگردانی که عرض کردم لیک نام نبردم ) را تحقیق کن . خصوص اینکه توانایید در فیلنامه نویسی و در ایران ، مبحث متافیزیک برای بسیاری اهمیت دارد بواسطه ی عمق و مدت یکتاپرستی .

البته عرض کنم متافیزیک نداریم و هرآنچه هست فیزیک است لیک چون ما اشراف نداریم اینگونه مینامیم !

و اما فکر نکنم فیلم مطرحی وجود داشته باشد که یا نداشته باشم یا ندیده باشم . علاقه من به سینما بسیار وسیع تر است از عطر !

البته عطر با وجود کوچک تر بودن در وسعت نزد من ، والاتر است ! چون راوی اصل مطلب است ! خود ِ مطلب است :)

یک خاطره هم از سینما بگویم تا راجع به ساختار فیلمنامه اش کنکاش کنید :)

دوستی داشتم کلوپ داشت و خود کارشناس سینما بود . رفت استرالیا .هر شش ماه مراجعه میکردم یک یا دو پک کامل که در این شش ماه از سینمای مطرح جهان برایم رایت کرده بود تحویلم میداد . سلیقه مرا دقیق میدانست .

یک روز حدود ۱۵۰ فیلم آماده کرده بود ، تحویلم داد اما یک فیلم را جداگانه گذاشته بود و بهم گفت : این فیلم دو نسخه دارد ، نسخه ی بدون سانسور ایتالیا و نسخه سانسور شده جهت نمایش در امریکا . این نسخه ی اصلی ایتالیایی ست ، تماشا کن :)

گفتم چرا لبخند میزنی ؟؟ گفت تو حالا نگاه کن ! میفهمی !

فیلم نگاه کردن من کمی تفاوت دارد ، اولا باید تنها باشم دوم سکوت کامل . سوم حداقل دو بار میبینم ، البته نه پشت سر هم . یک بار دقت بر موضوع یک بار دقت بر اجزاء ، یعنی آنچه در صفحه نمایش است جدا از کارکتر و موضوع . بر ریزترین ِ چیزها زوم میکنم که : چرا ؟

فیلم را گذاشتم ، به دقت دیدم ، تمام شد ، دقیقا در آخرین صحنه که راوی مشغول روایت بود ، متوجه شدم :

وااای ! نمیتوانم تمام کنم این فیلم را !

نباید تمام شود !

چنان دلتنگ شدم که بی سابقه بود !

دوباره گذاشتم !

سه باره گذاشتم !

شب شد . به کارهام نرسیدم . رفتم بیرون دوباره برگشتم و از اول دیدم :)

فردا ظهر : روز از نو روزی از نو !

چند بار ؟ چند روز ؟

بمدت یک هفته !

با عجله میرسیدم به خانه برای دیدن دوباره :))

هیییچ چیز دیگری ندیدم در این بیش از یک هفته بلکه ده روز !

دوستی دارم از کارگردانان مطرح سینما و شبکه سوم .

زنگ زد که فلانی کجایی خبری ازت نیست چرا ؟ بیا ببینیمت .

رفتم و گفتم فیلمی دیده ام و اینطور شده ام !

گفت : مالنا را میگویی ؟؟

گفتم : عجب ! از کجا دانستی ؟؟

گفت : تب مالنا تو را هم گرفت ؟؟ مرا هم بیچاره کرد :)) اما با همه این کار را نمیکند ! باید اهل دل باشی :)

گفتم : میدانستم چیزی درون اش هست ! وقتی به آخر میرسد گویی من به آخر میرسم ! عجیییب دلتنگی دارد !

خلاصه مالنا مرا بیچاره کرد :))

موفق باشی انشاله

سپاس جناب سخی

شما در فیلم دیدن هم همونطور که فرمودید، علاقه و عطش و احساسی که در بیان ریویوها داشتید رو دارید و جای بسیار خوشحالی و لذت هست برای من...

بله با اولین سطر نوشته من هم حدس زدم مالنا رو مد نظرتونه (به دلیل دو نسخه ای معروفش)... تورناتوره اصولا انسان اهل دلی هست. شما حتما سینما پارادیزو و ستاره ساز رو هم مشاهده فرمودید که چقدر لطافت و نوستالژی و عشق و درد رو توامان در کنار هم پیش برده...

 

خوشحالم از معاشرت با یک عطردوست و فیلم بین حرفه ای و شفاف و محترم...

 

من خیلی پیگیر فیلمهای با مفاهیم متافیزیک یا عرفانی و... نیستم اما چند فیلم رو به رسم دوستی (آنچه خودم میپسندم از نظر هنری یا داستانی و احتمال میدم شما از لطافت یا جنون بین روابط و داستانها بهش علاقه مند بشید) اینجا خدمتتون عرض میکنم . البته احتمالا با این سطح حرفه ای از نگاه شما به سینما اغلبشون رو دیدید و سعی میکنم انهایی که مهجورتر یا شاذ تر هست رو براتون بنویسم (به جز سه مورد معروف اول).

1. آپارتمان (بیلی وایلدر) 

2. زیرزمین (امیرکاستاریکا)

3.در حال و هوای عشق (وونگ کار وای)

4. سزار و روزالی (کلود سوته)

5. رازی در چشمهایشان (کامپانلا)

6. بودن یا نبودن (لوبیش)

7. تنها فرشتگان پرواز میکنند (هاوارد هاوکز)

8. تعطیلات رمی (ویلیام وایلر)

9. مودیلیانی (دیویس)

10. زندگی زیباست (بنینی)

11. فارغ التحصیل (نیکولز)

12. درخشش ابدی یک ذهن پاک (گاندری)

13. قتل جسی جیمز به دست رابرت فورد بزدل (دومینیک)

14. پرواز (زمکیس)

15. خانه ی خنجرهای پران (ژانگ ییمو)

16. زمان (کیم کی دوک)

17. شوالیه ی جامها (ترنس مالیک)

18.شاپرک و زنگ غواصی (شامبل)

19.اغذیه فروشی (ژان پیر ژانه)

20. تلما و لوئیز (ریدلی اسکات)

21. لنی (باب فوسه)

22. مه (دارابونت)

23. نمایش ترومن (پیتر ویر)

24. بن بست (پرویز صیاد).

 

به امید دیدار....🌹

 

آخرین
Atrafshan logo
عطرافشان
پشتیبانی سایت
عطرافشان
سلام کاربر گرامی
چطور می توانیم به شما کمک کنیم؟