TIMELESS TIMELESS
0
1404/06/02

ارتباط روایح با واژگان

شاید بویایی ارزش شناختی حسی باشد که کمتر مورد احترام است. در سال 2018، آسیفه مجید و همکاران مطالعه‌ای منتشر کردند که نشان می­دهد در 20 زبان مختلف در سراسر جهان، هیچ "سلسله مراتب جهانی حواس" را نمی­توان یافت که حواس "بالاتر" به راحتی در زبان در بالا و حواس "پایین­تر" و کمتر قابل بیان، در پایین باشد. مطالعه مجید و همکاران، این تصور غربی را رد می­کند که بینایی و شنوایی، که برخی از فلاسفه آن را با عقل و دانش مرتبط دانسته‌اند و می­توان با واژگان غنی در برخی از زبان­های غربی توصیف کرد، برای عقل بیشتر از لمس، بوها و حس بویایی قابل دسترسی­ تر از طعم است، که احساسات بدن را ثبت می­کند.

اما گروه مجید یک استثناء پیدا کردند. در بیشتر زبان‌هایی که مورد مطالعه قرار گرفتند، بوها به سختی قابل توصیف بود. سخنرانان تمایل داشتند که بوها را به روش­های مبتنی بر منبع (مثلا آن چیز، بوی موز می­دهد) یا به روش­های ارزیابی (مثلا آن چیز، فقط بو می­دهد) توصیف کنند تا به روش­های انتزاعی و تحلیلی مانند یک عطرساز. ممکن است یک سلسله مراتب جهانی از حواس وجود نداشته باشد، اما مردم در سراسر جهان برای توصیف بوها تلاش می­کنند.

وقتی مردم بوها را درک می­کنند، در واقع فعالیت جمعی گیرنده‌های بویایی را تفسیر می­کنند. این گیرنده‌ها (حدود 350 نوع) از یک خانواده چند ژنی به جای تشخیص بوهای خاص (مانند موز) به ویژگی­های ساختاری مولکول­های معلق در هوا که در مخاط اِپیتلیوم بویایی گیر کرده‌اند پاسخ می­دهند. بنابراین سیستم بویایی یک فرد با مقایسه یک الگوی فعلی فعالیت با الگوهای قبلی که تجربه کرده است، به این نتیجه می­رسد که این بو، متعلق به میوه "موز" است. مسیرهای عصبی از قشر بویایی به آمیگدال، که نقش حیاتی در پردازش احساسات ایفا می­کند، و هیپوتالاموس، که محرک­های اساسی را هماهنگ می­کند، دلیل توانایی قابل توجه یا بدنام بوها در برانگیختن احساسات است.

از نظر فلسفی، ما هرگز نمی‌توانیم بدانیم که آیا تجربه یک نفر از عطر و بوی موز مشابه تجربه شخص دیگری است یا خیر، زیرا تجربه حسی نه تنها به زمینه نزدیک بلکه به آنچه که شخص در گذشته استشمام کرده است بستگی دارد که چه احساساتی را با آن بوها همراه کرده است. در افراد سالم، توانایی تشخیص بوها می­تواند با ضریب 1000 تغییر کند. بنابراین جای تعجب نیست که انسان برای انتقال بوها از طریق کلمات مشکل دارد.

نویسندگان داستان‌ها در توصیف بوها و تأثیرات آنها بر ذهن شخصیت­ها عالی هستند. در داستان‌هایی که خوانندگان را به خود جذب می‌کنند، شخصیت‌ها جهان را در چندین حالت حسی به طور همزمان تجربه می‌کنند، دقیقاً مانند افراد در تجربه‌های زندگی. نویسندگان با انتخاب ماهرانه کلمات، خوانندگان را ترغیب می­کنند که نه تنها چندین حس را به طور همزمان تصور کنند، بلکه آنها را در یک تصور ذهنی و بدنی یکپارچه ترکیب کنند. برخی از نویسندگان داستان تخیلی خوانندگان را چنان ماهرانه راهنمایی می­کنند که شاید بتوان از توصیفات آنها یاد گرفت که چگونه روش­های حسی در مغز انسان ادغام می­شوند.

روش­های خاصی مانند یین و یانگ در توانایی‌های خود برای اِسکن محیط اطراف، مکمل یکدیگر هستند. هم عصب شناسان و هم محققان ادبی به ارتباط نزدیک بین بینایی و لمس اشاره کرده‌اند که به ترتیب فضا را به روش­های دوربُرد و صمیمی ترسیم می­کند. شرحی از اینکه جهان چگونه به چشم می‌نگرد و به پوست احساس می‌دهد، به خوانندگان درک شده و اِدراک کننده، به طور همزمان ارائه می‌شود. با کمک به خوانندگان برای زوم کردن، قسمتی که از دید به لمس حرکت می­کند، خوانندگان را دعوت می­کند تا وارد ذهن و بدن شخصیت شوند. بویایی همچنین با لمس ارتباط نزدیکی دارد و نویسندگان اغلب بوها را با کلمات لمسی توصیف می­کنند. اما در توصیفات پیچیده، بو می­تواند کارهای بیشتری انجام دهد. یک عطر می­تواند به عنوان یک حلال یا عامل اتصال دهنده عمل کند که بسیاری از احساسات را در یک احساس خاص با ابعاد احساسی بسیار جزئی تر ترکیب می­کند. بوها، مانند موسیقی، خاطرات را در خود نگه می­دارند.

شاید به دلیل رابطه نزدیک بویایی با احساس، بوها در استعاره‌ها نقش ویژه‌ای دارند. در چهره‌های گفتاری غربی، بینایی اغلب معرف دانش است، به‌ویژه از طریق ارجاع به نور، مانند «من می‌بینم»، «او کمی روی موضوع را روشن کرد» یا «او دید چشم پرنده‌ای را به دست آورده است». استعاره‌های بویایی روشی متفاوت از دانستن را توصیف می­کنند. مانند "من بوی موش را حس می­کنم" که این عبارت، دانش شهودی را نشان می­دهد که نمی­توان آن را مستند کرد.

متأسفانه، از بوها برای انتقال احساسات نژادپرستانه نیز استفاده شده است، زیرا آنها غیرمنطقی هستند و با شواهدی قابل تایید نیستند. مطالعه مجید و همکاران، احمقانه بودن رتبه‌بندی روش‌های حسی را بر اساس مفاهیمی که فرهنگ‌های غربی با آنها مرتبط کرده‌اند، نشان می‌دهد. اکثر شرکت‌کنندگان در مطالعه در توصیف بوها به روش‌های انتزاعی مشکل داشتند. 

بنابراین بویایی به عنوان یک ابزار اِدراکی و شناختی ارزش دارد زیرا مغز بسیاری از افراد را به چالش می­کشد. کار مُصٌمم برای توصیف یک بو ممکن است به معنای تلاش برای درک یک احساس ناراحت کننده یا یک نوع دانش کم ارزش باشد. به یاد داشته باشید که تلاش برای توصیف احساسات قدرتمند می­تواند منجر به افکار بازکننده ذهن شود.

(منبع: کتاب زیست روانشناسی عطرها، تألیف دکتر شاهین اسعدی، ۱۴۰۲)

..........

سپاس از همراهی بزرگواران....

اولین پاسخ را شما ثبت کنید
Atrafshan logo
عطرافشان
پشتیبانی سایت
عطرافشان
سلام کاربر گرامی
چطور می توانیم به شما کمک کنیم؟