TIMELESS TIMELESS
2
1404/06/09

ارتباط روایح با تجسم پیرامون

از عطر گرفته تا رایحه ی اُپرا، بوهای روایح شیوه صحبت ما درباره هنر را به چالش می­کشد. تصور کنید در حال بازدید از یک نمایشگاه هنرِ مُدرن هستید. این نمایشگاه شما را در چندین اتاق با قطعات مختلف در نصب تابلوها هدایت می­کند. در گوشه ­ای با یک لکه ی چربی بزرگ روی دیوار یکی از اتاق­ها وجود دارد. آیا این هنر است یا باید تمیز شود؟

این سوال دور از شعار است. در دهه 1980، یک نظافتچی در آلمان به طور تصادفی قطعه ­ای را در تابلوی نقاشی هنرمندی به نام جوزف بیویز را در نمایشگاه از بین برد. کار به سادگی یک توده ی بزرگ کَرِه بود که در امتداد لبه ­ها و گوشه ­های یک اتاق آغشته شده بود. این حادثه خیلی زود شهرت پیدا کرد و حتی در آلمان به یک اصطلاح تبدیل شد: "آیا این هنر است یا می­توان آن را دور انداخت؟" معمولاً بین تحولات هُنرِ مُدرن و درک عمومی از هنر، شکاف وجود دارد. به نظر می­رسد که این شکاف به ویژه از دهه 1960 بیشتر شده است. هنوز مشخص نیست که هنر دقیقاً چیست و در این زمینه، تجربه­ ی چیزی به عنوان هنر به چه معناست. این واگرایی بین تولید هنر و اِدراک هنری به قلبِ آنچه برخی از آثار را به هنر تبدیل می­کند پیوند می­زند که شامل: تخطی از انتظارات و مرزهای نهادی یا اجتماعی، ابهام معنا، و شاید مهمتر از همه، نوع خاصی از درگیری ناظر با یک اثر به عنوان هنر است.

اما چنین تعاملی به چه معناست؟ برای این پاسخ، اجازه دهید به تجربه بویایی اِکتفا کنیم. وقتی از ماهیتِ عمیقِ هنر صحبت می­کنیم، معمولاً بوها آن چیزی نیست که به آن فکر می­کنیم. اما دلایل این غفلت از رایحه در گفتمان هنری بیشتر از عدم درگیری شناختیِ ما با حواس را نشان می­دهد تا ماهیتِ خودِ هنر را.

نهفتگیِ روابطِ روایح با هنر در پیرامون چگونه است؟

شاید در پاسخ به این سوال، به عطرها فکر می­کنید. برخی از عطرها به جایگاه نمادین گسترده ­ای در فرهنگِ مُدرن دست یافته ­اند مثلاً Chanel No.5 و CK One. عطرها مصنوعاتِ فرهنگی را تشکیل می‌دهند با این حال نظرات در مورد اینکه آیا عطرها را باید «هنر» یا «طراحی» در نظر گرفت، اختلاف وجود دارد.

تجربیات بویایی چالشی تحریک‌آمیز برای شهودِ ما در مورد هنر ایجاد می‌کند. آنها شهرت دارند که فقط یک موضوعِ سلیقه ­ای هستند که یا بویِ عطری را دوست دارید یا نه. در مقابل، بسیاری از محققان و فیلسوفانِ هنر، هنر را از نظر شناختی پیچیده و دور از عاطفه و صرفا واکنش احساسی می‌دانند. مثلاً فرض می­کنیم هنر باید محتوا داشته باشد. به هر طریقی، باید با رساندن نوعی پیام (یعنی چه؟) به ناظر «چیزی بگوید» و آیا این پیام نباید دارای نیّتِ خاصی باشد؟ علاوه بر این، چگونه بوها را در یک محیط هنری سازمانی مانند موزه، نمایشگاه یا اجرا به نمایش می­گذارید یا حفظ می­کنید؟

کتاب لُری شاینِر در سال ۲۰۲۰ با عنوان «رایحه‌های هنری: کاوش در زیبایی‌شناسی بو و هنر بویایی» به همه این سؤالات پرداخته است و به این سوال که آیا بو می­تواند هنر باشد، پاسخ مثبت می­دهد. موادِ معطر می­توانند معانی داشته باشند (از طریق ترکیب ساختاری، مثلاً ترتیب زمانی آنها، و کنترل­های متنی، مانند نشانه ­های متقابل وجهی که انتظارات را نقض و برآورده می­کنند). موادِ بو را می­توان برای کار در یک محیط سازمانی (مانند اُپرا) تطبیق داد. علاوه بر این، هنرمندان می‌توانند با بازی حسی و حُضورِ نشانه‌های بویایی با تجربه فیزیکی، آگاهی آگاهانه ی ناظر را هدف قرار داده و شکل دهند. این کتاب، رُک و پوست کَنده، ما را وادار می­کند در درک خود از هنر تجدید نظر کنیم.

نمونه­ هایی از هنر بویایی در تجسم پیرامون:

OSMODRAMA ، یا Smeller 2.0 ، ساخت عظیمی از هنرمند آلمانی وُلفگانگ گئورگسدورف است. یک دستگاه اُرگ آهنگسازی دارای 64 لوله (با سیم‌کشی و فن‌های پیچیده) است که روایح مختلف به روی کیبورد آلات موسیقی مثل پیانو وصل شده است و با نواختن هر کدام از این کلیدهای کیبورد پیانو مثل یک قطعه ی موسیقی آرامش بخش از طبیعت، روایح طبیعت و آرامش بخش نیز همزمان با نواختن کلیدها به پیرامون مخاطبان نزدیک، پراکنش پیدا می‌کند و مخاطبان در هنگام گوشنوازی به موسیقی همزمان روایح را بصورت ترکیبی و زنده، تجربه و درک می‌کنند. 

تجربه ی بویایی را با یک قطعه موسیقی مقایسه کنید که در آن نُت‌ها به اَشکال مختلف متوالی شامل ترکیب یا جداسازی آنها ظاهر می‌شوند. بوها گاهی به صورت استاکاتو ظاهر می­شوند، یعنی به طور جداگانه و جدا از پیشینیان و جانشینان خود وارد می­شوند. یا گاهی اوقات به‌طور نامحسوس با دیگری ترکیب می‌شوند تا آگاهی آگاهانه ی شما از حضور بویاییِ بوی سبز-خاکی مانند علف به رایحه ی میوه‌ای سیب سبز تغییر کند. گویی در زمینی راه می‌روید و توجه شما عمداً به عناصر مختلف مناظر معطوف می‌شود. به نوعی، چنین تجربه­ ای شبیه جلوه­ های مورد نظر موسیقی مانند The Moldau اثر Smetana است، آهنگسازی که از رودخانه مولداوی الگو گرفته و این موسیقی را از طریق ریتم­ها و تنوع تِم­ ها دنبال می­کند. (این کار برای انتقال اینکه بوی محتوای مفهومی از طریق هنر چگونه است را آشکار می­کند).

آنیکا یی یک هنرمندِ اهل کره جنوبی و ساکن نیویورک است که از بوی مواد و علوم پایه (به ویژه بیوشیمی) برای بیان ایده ­های انتزاعی استفاده می­کند. نمایشگاه او با نام «تو میتوانی مرا F صدا کنی» ابعاد حسی متنوعی را به کار می‌گیرد که موادی مانند غذاها و باکتری­ها در اختیار دارند از جمله بوی آنها. یکی دیگر از مغزِ متفکر بویایی، عطرساز فرانسوی ساکن نیویورک، کریستوف لودامیِل است. ممکن است برخی از خلاقیت­های تجاری او (مانند پولو بلو) را استشمام کرده باشید.

نمونه های متعددی وجود دارد که استفاده زیبایی شناختی از بو را نشان می­دهد، از طراحی (مانند عطر) تا مدیتیشن (Kōdō، یک فرآیند ژاپنی با بخور برای تداعی کردن احساس آرامش). شاینِر ظاهر چندگانه ی بوها را در ادبیات، اُپرا، سینما و نصب مواد در موزه ­ها یا نمایشگاه ­ها نشان می­دهد.

شماتیک تجربه ی هنرِ بویایی در پیرامون:

یک تصویر کتابخانه ­ای با تیرهای چوبی بسیار تیره و مخمل قرمز را در نظر بگیرید. اینجا بوی تند، بافت مخمل و همه اینها را حس می‌کنید. سپس تصویر دیگری را با قفسه­ های کتاب تصور کنید. چوب بسیار شیک، بسیار بژ، چوب‌های شفاف، همراه با سایه‌های ساده هستند. ناگهان، دیگر تُندی را نمی‌بینید. برخی از مردم از بوها در زمینه­ های هنری استفاده می­کنند. شاید شما ممکن است آن را به عنوان هنر توصیف و تحلیل کنید. اما ما هنوز مطمئن نیستیم که تجربه ی این موارد به عنوان هنر چگونه است و به نظر می­رسد درکِ هُنرِ بویایی بدون برخورد مستقیم غیرممکن یا ناکارآمد است.

ماهیتِ تصویرسازیِ هنر و تجربه ی آن در پیرامون:

این مشاهدات ما را به جوهره ی زیبایی ­شناسی اشاره می‌کنند: هنر مستلزم تجربه ی مستقیم است. بسیاری از اَشکال هنر شامل بیان حسی مستقیمِ یک ایده است. بنابراین شما به جای اینکه صرفاً در مورد آن فکر کنید، آن ایده را متحمل می­شوید. در واقع، این بینش در مورد همه انواع هنر صدق می­کند: بصری (مانند نقاشی)، شنیداری (مانند اُپرا)، و همچنین آثار هنریِ بویایی. شاید در اینجا ریشه‌های واگرایی فزاینده بین توسعه ی هنرِ حرفه‌ای و تجربه ی هنر در درک عمومیِ آن را پیدا کنیم. رویه ی نهادی گفتمانِ هنری اغلب آثار هنری را به عنوان بازنمایی­ های بی‌جان مورد خطاب قرار می­دهد: یعنی فاقد دیدگاه و تجربه ی بدنی. اما بسیاری از هنرمندان کار خود را در پرتوی چشم انداز بدنی خود و ناظر، مفهوم ­سازی­ می­کنند. فقط به روش‌های مختلفی فکر کنید که هنرمندان با تناسبات و زوایای مجسمه‌ها و یادبودهای غول‌پیکر بازی می‌کنند، یا سبک فیزیکی نقاشی جکسون پولاک، سبک رهبری سمفونی‌های دَنیِل بارنبویم، رقصِ پینا باوش که نمونه‌هایی از افسانه‌ها در نوعِ خودشان هستند. بنابراین هنر در همه ی شکل­هایش نمایشی است که از طریق استفاده ی عمدی از تحریک به عنوان شناختِ تجسم یافته، باعث ایجاد احساساتی مثل آرامش یا اضطراب می­شود. فلذا اندیشیدن به زیبایی‌شناسی به موازاتِ ماهیت عمیق بویایی، این ویژگیِ هنر را مورد توجه ما قرار داده است.

(منبع: کتاب زیست روانشناسی عطرها، انتشار 1402).

سپاس از همراهی بزرگواران....

 


[EDITED] 1404/06/09 16:47

سلام و عرض احترام 

ممنون بابت ساده سازی مطالب پیچیده علمی و اشتراک گذاری 

فقط یک سوال به دور از عاطفه و صرفا واکنش احساسی  که در متن گفته شده ،چطور امکان داره 

و اینکه غذا که تقریبا تمامی حواس رو به چالش میکشه من جمله بویایی میتونه به عنوان یک نمونه خوب از هنر و طراحی باشه و این طراحی جنبه های سلامتی جسم و روح رو هم در نظر میگیره و از تحریک حس بویایی به بهترین نوع خودش بهره میبره

 

TIMELESS TIMELESS
1404/06/10
در پاسخ به اشکیانی :

سلام و عرض احترام 

ممنون بابت ساده سازی مطالب پیچیده علمی و اشتراک گذاری 

فقط یک سوال به دور از عاطفه و صرفا واکنش احساسی  که در متن گفته شده ،چطور امکان داره 

و اینکه غذا که تقریبا تمامی حواس رو به چالش میکشه من جمله بویایی میتونه به عنوان یک نمونه خوب از هنر و طراحی باشه و این طراحی جنبه های سلامتی جسم و روح رو هم در نظر میگیره و از تحریک حس بویایی به بهترین نوع خودش بهره میبره

 

با احترام و عرض ادب 

ضمن سپاس از همراهی شما بانوی محترم عارضم که وقتی شما به یک تابلوی نقاشی از طبیعت سبز که رودخانه‌ای هم داخلش هست، بی‌اختیار به اون مکان در نقاشی کشیده می‌شوید که انگار خودتان آنجا حضور دارید و حتی صدای جریان آب رو می‌شنوید. در مورد عطرها هم میتوانیم همچین احساساتی را در فضا زمان از طبیعت تجربه کنیم که با بونوازی از یه عطر مرکباتی، بی‌اختیار حس و حال باغ مرکبات برایمان تداعی می‌شود. 

در مورد غذا و یا خوردن و چشیدن هم می‌توانیم به احساسات مکان زمان وعده‌های غذایی با ماهیت اون غذای تجسم شده نیز پی ببریم. چراکه حتما برایتان اتفاق افتاده که با دیدن وعده‌ی غذایی رنگارنگ و متنوع بی‌اختیار حس گرسنگی برایتان ایجاد می‌شود با اینکه شاید واقعاً گرسنه نبودید و یا با دیدن یه وعده‌ی غذایی از ترشیجات یا ترش مزه های چند میوه، بی‌اختیار دهانتان پر از موکوس می‌شود که دقیقاً همان حسی است که با چشیدن واقعی این ترش مژه‌ها داخل دهانتان تداعی می‌شود. 

بهترین ها برای شما...

Atrafshan logo
عطرافشان
پشتیبانی سایت
عطرافشان
سلام کاربر گرامی
چطور می توانیم به شما کمک کنیم؟