در پاسخ به پرسش دوست و سرور گرامی جناب «خاطرات یک گورکن» عزیز که دستور فرموده بودن در مورد «اسانسها» مطلبی بنویسم، انجام وظیفه کردم و نوشتم، اما به دلیل طولانی بودن موضوع، به احتمال زیاد در صفحه مربوطه تایید نمیشد. بر همین اساس در یک صفحه جدید، این متن رو خدمت عزیزان ارائه میدم. اما با توجه به اینکه قبلاً این متن رو نوشته بودم و طبیعتاً پیام اولیهام، خطاب به این بزرگوار هست، ناچاراً در ابتدا اصل سوال ایشون رو کپی پیست میکنم:
« سلام آقای سهیل متینراد وقت بخیر. از آنجایی که گفتی اسانسبازی زیاد کردی سوالی خدمتت داشتم ممنون میشم مثل همیشه با حوصله و جامع جوابم رو بدین. اسانسها در بهترین حالت چقدر شبیه به عطر اورجینال هستن؟ آیا واقعا اسانسها مضرن؟ یا فقط طوطیوار افراد مختلف بر علیه اونا حرف میزنن؟ اسانس خوب و با کیفیت رو از کجا تهیه میکنید؟ آیا اسانسها تغییر نت دارند؟ چون من چند جا شنیدم حتی تغییر نت هم دارند. همه این سوالها بخاطر وضعیت اقتصادی افتضاح ماست چون حداقل با اسانس میتونیم رایحهها رو تست کنیم. پیشاپیش ممنونم از شما بزرگوار»
پاسخ بنده:
سلام خدمت شما بزرگوار. راستش تنظیمات کارخونه مغز ناقص بنده بصورت پیشفرض روی طولانینویسی کالیبره شده! اما وقتی که دستور میدین «باحوصله و جامع» دیگه .... خلاصه خودت خواستی برادر! :)
همونطور که همگی در جریان هستیم داستان «اسانس» کمی خاص هست و اتفاقاً مدتها بود که قصد داشتم یک متن طولانی در موردش بنویسم و به عبارتی یکبار و برای همیشه این پرونده سرجمع بشه. ولی خب اتفاقات اخیر و مخصوصاً آخرین متن طولانی که نوشتم و رد تایید شد، دل و دماغی برای نوشتن نذاشت!
البته متن طولانی آخرم، در مورد تغییرات اخیر سایت بود و الزام به فروش کالای ایرانی و این چیزها که مطلقاً از نگاه خوب یا بد و یا درست و نادرست بودن به موضوع نگاه نکرده بودم و سعی داشتم با نوشتن متنی متفاوت، نگرانیها رو با اندکی چاشنی «تفکر سیستمی» به سمت دیگری هدایت کنم که حدود 10-20 دقیقه روی سایت بود و چندین بازخورد هم داشت ولی به هر دلیلی حذف شد!
البته درک میکنم. جو سایت، هیجانی[هرچند خاموش] بود و اکثریت کاربران [نه همگی] شوکه بودن، من هم سعی خودم رو در حد سواد و بضاعت اندکم کردم، اما مدیریت محترم به هر دلیلی تشخیصشون این بود که متن بنده از روی سایت برداشته بشه و علیرغم اینکه زحمت زیادی پشت اون متن [و هر متن طولانی دیگری] هست، اما اینطور یاد گرفتم که همیشه در برابر «قانون» گردنم از مو باریکتر باشه و تصورم بر اینه که حتماً در اون متن، موردی برخلاف مقررات و قوانین سایت بوده که مدیریت محترم، مثل همیشه با نگاه موشکافانه خود، رد تایید فرمودن و از این بابت مطلقاً از این بزرگوار دلگیر و مکدّر نیستم، فقط کمی دل و دماغ نوشتن از بین رفته.
لذا اون متن طولانی در مورد اسانسها که مدتها قصد نوشتنش رو داشتم رو همینجا در پاسخ به شما مینویسم و امیدوارم عزیزانی که به دردشون میخوره به این آدرس هدایت بشن، ضمن اینکه تمام تلاشم بر این خواهد بود که طبق مقررات برم جلو تا این یکی رد تایید نشه!
بیربط به موضوع: گاهی اوقات با خودم فکر میکنم که اگر صاحبان تصمیم در کشورها مدل رفتاری و دقت در کارشون مثل مدیریت سایت عطرافشان بود احتمالاً دنیایی داشتیم گلستان :)
خب بریم سر اصل مطلب:
ببینید بزرگوار. به بیان خیلی ساده، اساساً یکی از بزرگترین آسیبهای تفکر منطقی، نگاه «صفر و یک» هست. اما خب چه میشه کرد که مغز انسان، در طول تکامل خود اینطور یاد گرفته که در راستای بقاء و زندهماندن ما «قدرت تفکر منطقی» و «تحلیل درست وقایع» و «تفکیک پارامترها از هم» رو فدای تفکر سریع و «صفر و یک» بکنه.
به بیان علمیتر و با ادبیات دکتر مکلین(Paul MacLean) پزشک و عصبشناس امریکایی که حدود 65 سال قبل مدل سهگانه مغز رو مطرح کرد و هنوز هم دارای اعتباره و توسط مرحوم دنیل کانمن (Daniel Kahneman) بخوبی تکمیل شد، در این مدل ما داری سه مغز هستیم یا بهتره بگم مغزمون به سه بخش تقسیم میشه:
1) مغز خزنده یا همون رپتایل برین(بخش مربوط به بقا شامل غرایز برای تولیدمثل و زنده ماندن)
2) مغز عاطفی یا همون لیمیبیک برین (بخش مربوط به عواطف و احساسات)
3) مغز انسانی یا همون نئوکورتکس (بخش مربوط به تفکر منطقی و تحلیلی)
در مدل سادهسازیشده، مجموع دو مغز اول رو تحت عنوان «مغز حیوانی» و مورد آخری رو «مغز انسانی» عنوان میکنن.
بعضی موجودات فقط مغز اولیه(خزنده) رو دارن مثل مار و مارمولک و سوسمار و ... چون اینها مغز عاطفی ندارن، اگه بچهشون رو هم از جلوی چشمشون برداری هیچ عکسالعملی نشون نمیدن. به عبارت دیگه ما هیچوقت «مارمولک خوشحال» یا «سوسمار غمگین» نمیبینیم!
در موجودات تکاملیافتهتر مثل پرندگان و پستانداران، دو مورد اول (خزنده و عاطفی) رو باهم میبینیم که باعث میشه طاووس نر برای جلب توجه ماده دُم خودش رو اونطور باز کنه یا اگر مُرغ ته باغ باشه و ما به جوجههاش نزدیک بشیم بیاد سروقتمون و ...!
اما فقط در انسان هست که نئوکورتکس بصورت فعال موجوده و شاید هم به گفته یکی از اساتید، مقام خلیفهاللهی انسان اشاره به همین بخش از مغز باشه که در هیچ موجود دیگری فعال نیست(ممکنه ظاهراً داشته باشن، اما مثل انسان فعال نیست) و این بخش از مغز همون چیزیست که قدرت تحلیل میده و با محاسبات خودش ما رو به کُره ماه برد و باعث اینهمه اختراعات و پیشرفتها شد و ....
بر همین اساس شاید تصور کنیم چقدر خوب میشد اگر همه کارها و تصمیمها و تحلیلهای ما توسط مورد آخر، یعنی مغز انسانی انجام میشد. اما واقعیت دردناک اینه که ـ طبق چند دهه تحقیقات دنیل کانمن ـ در زمان تصمیمگیری و تفکر، سهم مغز حیوانی یعنی مجموع دوتای اول 95درصد و سهم مغز انسانی 5 درصد کار رو به دست میگیرن و البته این مورد یا نقص، به دلیل بقا و زندهموندن ماست که داستانش مفصله و خارج از حوصله اینجا.
یادآوری مهم: موارد فوق، به سادهترین شکل ممکن بیان شد، چون مقدمهای بود برای شروع مطلب و قرار نیست بحث علمی داشته باشیم.
سوال فرمودین: آیا اسانس مضر است یا خیر؟
پاسخ خلاصه و بر اساس شنیدههام اینه که بله!
پاسخ کاملتر اینه که باید بگم نمیدونم و در حیطه تخصص بنده نیست.
اما کاملترین پاسخ از نظر شخصی خودم[که چون نظر شخصیه، میتونه اشتباه باشه] اینه که ببینیم پارامتری تحت عنوان «ضرر و زیان» رو در مقایسه با چه چیزی عنوان میکنیم؟
از آب آشامیدنی که مینوشیم و هزار اما و اگر پشت سرش هست تا برنج و روغن و نان و دیگر موادغذایی تراریخته، تا آنتیبیوتیکی که در گوشت مرغ هست و عموماً به اشتباه ازش با عنوان هورمون! یاد میکنن و ...
از سم افلاتوکسینی که در لبنیات موجوده و با پاستوریزه شدن هم از بین نمیره، تا حتی لباسی که میپوشیم! سالها قبل از یکی از صاحبنظران این حوزه شنیدم که میگفت رنگ زرد سمیترین و سرطانزاترین رنگ برای پوست بدن هست و نباید لباس زیر رنگی مخصوصا زرد پوشید.
از استرسهای غیرضروری روزانه گرفته تا لایفاستایلی که تا نیمهشب بیداریم و هرگز تصور نمیکنیم که همین دو پارامتر به ظاهر ساده چه عواقب فجیعی خواهند داشت.
به بیان دیگه، بسیاری از ما انسانها نه فقط در ایران، بلکه در اکثر مناطق دنیا با پارامترهای گوناگون، مشغول دعوت هزار و یک نوع بیماری و انواع سرطان و ... به بدن خود هستیم.
اصلاً از همه اینها که بگذریم، فقط زندگی و تنفس در یک کلانشهر خودش به تنهایی کافیه تا بدن ما رو مورد عنایت قرار بده!
بله اسانس ضرر داره. کسی منکرش نیست. اما قرار هم نیست با پوزیشن لمدادن پشت مبل، در کنار کلکسیون عطرهای گرونقیمت خود و درحالیکه پیتزا و نوشابه رو خوردم و الان هم بستنی سرشار از مواد مضر تو یک دستمه و در دست دیگرم سیگاری روشن هست و کل بدنم درگیر انفجار انواع هورمونهای آدرنالین و کورتیزول به دلیل استرسهای خیانت پارتنر یا پاسکردن چک فرداست، بیام و بر اساس دستورات «مغز خزنده و عاطفی» خودم، همراه با کمی آروغ روشنفکری(!) فتوای ضرر استفاده از اسانس رو بدم!!! اینجا یکی باید پیدا بشه اول به داد خود من برسه، بعد بیام در مورد مضرات اسانس صحبت کنم.
مغز انسانی یا نئوکورتکس بنده در اینجا [حتی شاید به اشتباه] اینطور تحلیل میکنه که:
در این وضعیت اقتصادی که گریبان اکثریت رو گرفته و صدالبته برای خیلیها هم هیچ مشکلی وجود نداره، شاید بهتر باشه فکر کردن به گروه دوم(پولدارها) رو رها کرده و براشون دعا کنیم که انشاالله بخوبی و شادی از پول زیادشون استفاده کنن و خدا برکت بیشتری هم بهشون بده.
اما گروه اول چه فکری بکنن؟ اونی که دوست داره فلان مدل تامفورد رو استفاده کنه ولی پول نسخه اصلی رو نداره چیکار باید بکنه؟ اونی که دوست داره پیوردیستنس ام استفاده کنه و قادر به پرداخت چند ده میلیون نیست چه فکری بکنه؟ اصلا فرض کنیم میتونه بده، اما اونقدر چالهچولههای مهمتری در زندگیش هست که به عطر نمیرسه.
از طرفی هم به هردلیلی دوست نداره از عطرهای کلاسیک یا اقتصادی یا اماراتی یا حتی شرکتی استفاده کنه. به هیچکس هم ربطی نداره، دلش میخواد عطر اصلی و گرون بزنه، اما بودجه کافی نداره. این معادله رو چطور میشه حل کرد؟
ضمن اینکه در اینجا یادمون میره که ضررهای «محرومیت» از عطر مورد علاقه اونقدر صدمه به روح و روان یک فرد عاشق عطر (ولی نه چندان پولدار) وارد میکنه که ضرر اسانس در برابرش چیزی محسوب نمیشه!
خب این عزیزان باید چیکار کنن؟ بشینن و حسرت بخورن؟!
طبیعتاً اسانس در این مورد میتونه یک راه باشه. دقت کنین نگفتم بهترین راه، فقط عرض کردم یکی از راهها. که صدالبته اگر بصورت درست که در ادامه عرض میکنم تهیه و استفاده بشه چه بسا بتونه ـ اگر نگیم بهترین ـ اما یکی از بهترین راهحلها باشه.
خب تا اینجا امیدوارم تونسته باشم عبارت «طوطیوار» در سوال شما رو با مدل سهگانه مغز تا حدی باز کرده باشم.
سوال فرمودین: آیا اسانسها تغییر نُت دارن؟
پاسخ بنده اینه که شرمنده، نمیدونم! احتمالاً تا الان متوجه شدین که بنده به دلیل مشکل بویایی، در دنیای عطر هرگز قادر نیستم جزئینگر باشم. حتی نمیتونم اداشو دربیارم و نهایتاً میتونم با دید کلّینگر عرض کنم این عطر من هست یا نیست و هرگز هم به خودم اجازه ندادم که در این سایت، در مورد جزئیات روایح عطرها صحبتی بکنم. تغییر نت چیزی نیست که حس کنم. نهایتا میتونم بگم این عطر رو دوست دارم یا خیر و صدالبته غبطه بخورم بر عزیزانی که شامه قوی داشته و قادر به تفکیک نتها هستن .
اما در بسیاری از موارد شنیدم که اگر اسانس اصلی تهیه بشه، تغییر نت هم دارن. صدالبته نه در حد عطر اصلی. از صحت و سقم قضیه خبر ندارم.
ولی خب، این رو هم از یاد نبریم کسی که از اسانس استفاده میکنه معمولاً دنبال تغییر نُت نیست، استفاده از اسانس، همونطور که عرض کردم در راستای این نیاز هست که من مثلا پول ندارم توسکان لدر تامفورد بخرم اما دوست دارم در محل کار رایحه این عطر رو داشته باشم. اگر با این نگاهِ کلینگر به قضیه اسانس نگاه کنیم شاید بخشی از دغدغههامون رفع بشه.
مثال مناسب دیگه هم شاید این باشه که خیلیها دوست دارن از خودروی شاسی بلند استفاده کنن اما به هر دلیلی پولش رو ندارن که ده بیست میلیارد تومن بدن به شاسی بلند لوکس آلمانی یا حتی ژاپنی. خب در اینجا خودروهای صرفاً اتاق بلند چینی که اکثراً به اشتباه اونها رو شاسی بلند مینامند، با ظاهری بسیار زیبا میاد به این «نیاز» در بازار پاسخ میده و کافیست یه روز در خیابون به اطراف نگاهی بکنیم و ببینیم این بازار چه حجم زیادی رو در اختیار گرفته. داستان اسانس هم چیزیست مثل همون [مثلا] شاسی بلندهای خوشگل چینی! به نظرتون چه ایرادی داره؟ من که میگم هیچ ایرادی :)
سوال فرمودین اسانسها چقدر به رایحه اصلی شباهت دارن؟
پاسخ میتونه بر اساس مغز حیوانی، یعنی 2مدل مغز اولی که عرض کردم به این صورت باشه:
هیچ!!! یا خیلی کم!
اما با مدل تحلیلی بر اساس نئوکورتکس یا مغز انسانی میتونیم قبل از پاسخ، به این هم فکر کنیم که مگر رایحه اصلی چیه؟ چرا اینقدر «قداست» میدیم بهش؟ عطری که امروز میخریم و حسرت ماندگاری و پخش بوی 5 سال قبلش رو میخوریم واقعاً پاسخ به نیاز ما بوده؟! یا بودجه سنگینی دادیم و همزمان با نگاهکردن به باتل اصلی که خریدیم، حسرت کمشدن صفرهای بانکی در ذهنمون رژه میره؟! کافیست بخش نظرات سایت رو نگاهی بندازیم تا ببینیم اوضاع چطور پیش میره.
تابستون گذشته، یکی از دوستان پولدار و عطرباز بنده که شدیداً هم عاشق اونتوسه و البته هربار پس از استفاده از اونتوس کلّی فحش به زمین و زمان و شرکت کرید میده(!) که ماندگاری و پخش بو نداره، هرزمان کار مهمی داشت یا میخواست جای خاصی بره، مثل عقاب میومد بالای سرم و از عطر دستساز اونتوس بنده که با اسانس دیگری مخلوط و تقویت کرده بودم چندپاف میزد و میرفت. آخرشم شیشه منو به زور گرفت. به نظرتون چرا؟
خواستم عرض کنم که بجای پاسخ به سوال، شاید بعضی وقتها بهتر باشه کیفیت سوال رو بهتر کرده و تغییر بدیم. مثلا بجای اینکه بپرسیم آیا اسانس، شباهتی به عطر اصلی داره اینطور سوال کنیم که آیا میشه کاری کرد که کیفیت یا پخش بوی عطر اصلی بهتر هم بشه؟!!!
پاسخ: بله! فقط توسط اسانسها !
میدونم «اهل تعصّب» الان گارد ذهنی رو گرفتن! ولی مهم نیست. عطر هرچی که باشه و عطارش هرکی که میخواد باشه، همگی قابل احترام، کلّی زحمت پشت سرشه، همه میدونیم. اما شخصاً چیزی تحت عنوان «قداست» در اونها و آثارشون نمیبینم که قرار باشه بیش از حد نیاز براشون احترام قائل باشم و عطرشون رو تغییر ندم. چون تا جایی که خبر دارم قداست فقط مختص کتب آسمانی و دیگر مقدسات عالم در ادیان مختلف بوده و حداقل میدونم شامل عطر نیست!!!
بر همین اساس، بدون نگرانی از «گناه کردن!» خیلی راحت توسط بازی با اسانسها، اونتوسی درمیارم که دوست خرپول اونتوسبازم میاد آویزونم میشه و میگیره. به همین سادگی :)
بریم سراغ اسانسبازی.
ولی قبل از شروع، بد نیست بریم سراغ پاسخ به این سوال که بنده حقیر که چیز زیادی از رایحه نمیفهمم، چرا اینقدر به اسانسبازی علاقه دارم؟
شاید برای بسیاری از نسل جدید، این سوال پیش بیاد که چرا نسلهای قدیم «دلخوشیهای متفاوتی» داشتن؟! دلخوشیهایی که هیچ توجیهی، مخصوصاً ازنظر اقتصادی و کاربردی براش پیدا نمیکنن. همونطور که من هنوزم نتونستم مادر خودم رو بفهمم که چرا وسط باغچه خونهشون، یک درخت خرمالو کاشتن و مثل چشم ازش مراقبت میکنن. درختی که هرسال 30 تا خرمالو هم نمیده. خب از نظر خودم عقل سالم حکم میکنه برو بازار 2 کیلو خرمالو بخر! ضمن اینکه اعتقاد دارم جای درخت توی باغچه خونه نیست و توی باغه. ولی خب این اعتقاد منه و اعتقاد مادرم نیست. چرا که دلخوشیهای من با دلخوشیهای مادرم(نسل قبل) متفاوته، همونطور که دلخوشیهای فرزندم(نسل بعد) با علایق من تفاوت داره.
بطور مثال زمانی که شمال کشور زندگی میکردم برای بسیاری از اطرافیانم عجیب بود که :
اولاً: به جای شهر و حتی روستا، در یک خونه قدیمی چسبیده به جنگل زندگی میکردم که کلا 3 واحد مسکونی بدون هیچ دیواری اونجا بود. طوریکه اگر در رو باز میکردی احتمال دیدن خرس پشت در، بیشتر از احتمال دیدن آدمیزاد بود! انتخاب محل سکونت توسط بنده از نظر «دیگران» عجیب بود. حق هم داشتن. ولی اونها این موضوع رو درک نمیکردن که من رفته بودم جایی که از گونه جانداری عجیبی به اسم «آدمیزاد» دور باشم!
ثانیاً: یک باغچه پر از کاهو کاشته بودم و وسط سرمای استخوانسوز، شبها با چراغ قوه میرفتم حلزونهای چندشآور اطراف و روی کاهوها رو یکییکی زنده میگرفتم و در ظرفی جمع کرده و ته باغ رها میکردم. هرچقدر همسایهمون (که کشاورز بود) میگفت اینطوری کاهو نمیکارن، برای کاشت کاهو باید از سم حلزون استفاده کنی وگرنه در عرض 3 روز کل زمین کاهو رو حلزون از بین میبره، گوش نمیکردم و همچنان کار خودم رو انجام میدادم. البته آقای کشاورز درست میگفت، ولی ایشون از بُعد اقتصادی قضیه به موضوع نگاه میکرد و من با لذت از اینکه حلزونی رو از بین نمیبرم مشغول «بازی» یا بهتر بگم «عشقبازی» با زمین کاهو و حلزونها بودم و دنیای خودم رو داشتم. دنیایی که فقط خودم ازش لذت میبردم بدون اینکه خیلیها بفهمن و حتی قرار نیست که درک کنن [نکته دردناکتر قضیه اینجاست که بنده کاهو مصرف نمیکنم! شاید سرجمع سالی یک عدد کاهو هم نخورم]
ثالثاً: چه اونهایی که با بنده همراه بودن و چه اونهایی که پای خاطراتم نشستن، هردو گروه از اینکه میرفتم ماهیگیری و ماهی رو بعد از صید، رها میکردم چشماشون با تعجب از حدقه میزد بیرون که چرا؟؟؟؟ خب طبیعتاً وقتی با اونهمه زحمت ماهی صید میکنی [اونم ماهی رودخانه که طبق گفته ماهیخواران، کیفیت گوشتش قابل مقایسه با حتی گرونترین ماهی بازار نیست] باید ببری خونه و بخوری. اما خب اونها درک نمیکردن که بزرگترین لذت در کره خاکی برای بنده از کودکی تا به امروز «ماهیگیری» بوده و هست، نه خوردن گوشت ماهی. ضمن اینکه تنفر ذاتی از خوردن هرنوع آبزیان و اینکه به گوشت ماهی لب نمیزنم هم در این قضیه بیتاثیر نیست! :)
مثالها زیاده:
مواردی مثل کاشت سبزی یا صیفی داخل باغچه و لذت بردن از رشد اونها
مثل هرس کردن درختان باغ که یک صبح تا شب من رو مشغول میکرد
مثل تغییر مسیر لولههای آب آشپزخونه در راستای جابجایی ماشین لباسشویی
مثل رنگآمیزی دیوار منزل و بازی با رنگها که یک هفته وقتم رو پر میکرد
مثل انجام دادن کارهای فنّی و حتی تعویض روغن خودرو داخل منزل توسط خودم
مثل جمعآوری بیسروصدای زبالههای اطراف رودخانه در هربار ماهیگیری بدون اینکه عضو گروه یا انجمنی باشم و قرار باشه این موضوع رو با ابزارهای سوشالمدیا، با افتخار در چشم و گوش و حلق و بینی دیگران فرو کنم!!!
و دهها مورد دیگه که از نظر بسیاری از «دیگران» کاری «احمقانه» محسوب میشه و از نظر خودم نوعی «عشقبازی»
اگر بخوام جمعبندی کنم، یکی از عشقبازیهای نسل ما یا افرادی با مدل رفتاری مشابه بنده، اینه که حاصل دسترنج خودمون رو ببینیم. حاصل زحماتی که هرطور روی کاغذ حساب کنی از نظر اقتصادی، توجیهپذیر نیست.
بر همین اساسه که وقتی چندسال قبل یکی از شرکتهای بزرگ حوزه ... به مدیرانش نفری یک باتل گرانقیمت عطر هدیه داد، با اینکه رایحه خوبی داشت (ولی عطر من نبود) و قیمتش هم بالا بود سریع هدیه دادم رفت و دوباره رفتم سراغ عطر کلاسیک و قدیمی خودم(اون زمان اسانسبازی نمیکردم) و الان هم اگر کسی شیشه عطر گرونقیمتی بهم هدیه بده احتمالا هدیه بدمش به دیگری، چون ترجیح میدم از دسترنج خودم و مدلی که خودم ساختم استفاده کنم. البته نه بصورت روزمره و مداوم.
بله دوست عزیز. اسانسبازی، برای افرادی مثل بنده نوعی عشقبازی هست و دنیای بسیار عجیبی داره. ضمن اینکه باید این موضوع رو درنظر داشته باشیم که «اسانسبازی» با «عطرسازی» دو مقوله جداست.
پرسیدین از کجا اسانس تهیه میکنم.
راستش هنوزم مشغول آزمون و خطا هستم! خیلی از اسانسهایی که گرفتم گرید خوبی نداشتن و بعد از ترکیب، ریختم دور. خودم پیگیر مسیر درستش نیستم یعنی حال و حوصله این کارها رو ندارم. شاید هم از این آزمون و خطا لذت میبرم و خودم نمیدونم.
اما بهرحال مسیر درست اینه:
نماینده رسمی ژیوادان در ایران آقای مراغه.چیان هستن که سرچ کنین شرکت و نمایندگیهاشون میاد براتون.
نماینده رسمی لوزی هم شرکت پارس.پرگاس (اگر اشتباه نکنم آقای نعمتی) هستن.
خرید اسانس از اسانسفروشیها و متروییها رو هرگز تایید نمیکنم. مگر اینکه اطمینان حاصل کنین از مبادی رسمی(و نه قاچاق) جنس رو تهیه میکنن ولی شک نکنین اگه بعد از چندماه شعبه دوم و سوم و ... رو افتتاح کرد، جنس قاچاق و تقلبی میاره! چون اسانس اصلی، حتی در حالت عمده هم قیمت بالایی داره. چطور ممکنه قیمت عمده فروشی یک عطر گرمی مثلا 80هزار تومن باشه و ما توی مغازه گرمی 40 بخریم؟!!!
همونطور که عرض کردم خودم بجای رفتن دنبال مسیر اصلی، ترجیح میدم از پارامتر «اعتماد» استفاده کنم. بعد از تهیه انواع اسانس از چهارگوشه ایران، الان وضعیت بهتر شده و آزمون و خطاهام کمتر.
علیرغم اینکه یکی از دانشجویانم شرکت پخش اسانس عطر داره و در شهر ما توزیعکننده محسوب میشه(و هربار سر کلاس تمام ذهنش درگیر اینه که اسم عطر من چیه!!!!) ولی بنده اکثراً اسانسهام رو از اصفهان تهیه میکنم!
اگر دوست داشتین، تشریف ببرین «با.سلام» رتبه 2 پرفروشترین غرفه اسانس عطر که نام غرفه با «پری....» شروع میشه و اصفهان هست. اطلاع دارم که اسانسهاش رو از شرکت پارس پرگاس میگیره. اتفاقاً چندروز قبل خرید سنگینی ازش کردم تا بعد از رسیدن محموله و فشردن دکمه رضایت توسط بنده، به احتمال زیاد، رتبه یک در با.سلام بشه. از شما چه پنهون، درواقع با هدف رتبه اول شدنش، ازش خرید سنگین کردم. خریدی که اونقدرها هم مورد نیازم نبود! چون به نظرم لیاقتش رو داره رتبه یک بشه. پسر سالم و مشتریمداری هست. چندباری باهاش همصحبت شدم.
برای فیکساتور معمولی هم «عطران» بوی زیادی داره و «آریاعطرنوین» بهتر به نظر میرسه. اما در مجموع، ما در ایران فیکساتور خوبی نداریم (بجز تولید یک شرکت که بعداً میگم) خارجی هم که به راحتی گیر نمیاد.
بر همین اساس یکی از کارهایی که ازش جواب خوبی گرفتم، تهیه نمونه 25 میل اماراتیِ همون اسانس هست که بخشی از نقش فیکساتور رو برامون ایفا کنه! مثلا اسانس آنجلز شیر رو با نمونه اماراتی اون مخلوط کردم به همراه کمی «فیکساتور ویژه»
فیکساتور ویژه هم تولید جدید شرکت «الکس. شیمی» یا «میعاد.شیمی» هست(مدیریت هردو شرکت یکیه. ترجیحا از الکس بگیرین. میعاد کمی خورده شیشه داره تو کارش) فقط به کلمه «ویژه» در فیکساتور توجه کنین وگرنه فیکساتور عادی براتون میفرستن. این فیکساتور ویژه در توضیحاتش بطور دقیق نوشته که حاوی ایزوایسوپر و بیاچدی و دیپیجی هست و خودم گرفتم و راضی هستم. بقیه مراحل رو از جمله کهنگی در محیط تاریک و این چیزها رو هم که خودتون بهتر از بنده میدونین و استاد هستین.
نتیجه بعضی از اسانسبازیهام:
کرید اونتوس(نسخه ژیوادان HCV) بنده که با نمونه 25 میل اماراتی و کمی باکارات رژ مخلوط شده بود، بعد از مرحله کهنگی، اون دوست اونتوسبازی که بهش اشاره شد روی هوا زد! البته مشکلی هم نداشتم. چندان با اونتوس رابطه خوبی ندارم.
آنجلزشیر یکی از موارد جالبی هست که ترکیب اسانس اون به روشی که عرض کردم بهتر از باتل اصلی درمیاد! هرچند انجلزشیر رایحه مورد علاقه خودم نیست. ولی ساخت و ترکیب و آزمون خطا کردن روی اون رو دوست دارم(عشقبازی) چون همونطور که عرض کردم جزو کارهاییست که اسانسش خیلی خوب جواب داده. دقیقاً مثل باکارات رژ که اگه گرید T لوزی یا گرید بالای ژیوادان رو بگیری و ترجیحا در کنار فیکساتور ویژه، از نسخه مینیاتوری 25 میل اماراتی شرکت مارکویی کالکشن(نمونه مشابه بسیار عالی باکارات از همین شرکته) استفاده کنی، متوجه عرایضم میشی. هرچند نظر شخصی خودم اینه که باکارات بیشتر برای لایرکردن خوبه. مخصوصاً با اونتوس. اصلاً اونتوس بدون مکمل باکارات رو نمیتونم تصور کنم! :)
با اینکه علاقمند به روایح چرمی نیستم یا بهتر بگم قادر به درکشون نیستم، ولی اسانس پیوردیستنس ام که درست شد رو دیگران بشدت پسندیدن، اما چون خودم خوشم نیومد، وارد ماشین لباسشویی شد و به لباسها عطر خوبی داد :)
اسانس ژیوادان HCV برای پنهالیگونز لرد اف جورج، شفافیت رایحه عجیبی داره. با مقایسه دکانت اصلی و عطر دستساز خودم توسط 3 داور عطرباز(!) نتیجه رای هرسه داور به عطر دستساز بنده بود. همچنان دنبال این گرید ژیوادان از جای معتبر هستم. به راحتی پیدا نمیشه. متاسفانه کسی که پارسال ازش تهیه کرده بودم، جمع کرد و رفت(شاید بخاطر اینکه سالم کار میکرد! وگرنه الان باید شعبه یازدهمش رو افتتاح میکرد!) ضمن اینکه در صورت تهیه اسانس اصلی موردنظر، فقط ترکیب با فیکساتور کافیه. نمونه 25 میل بدردبخوری مشابهش ندیدم که بتونه تکمیل کننده اون باشه.
همچنین اگه قصد ساخت عطر شنل اگوئیست پلاتینیوم با اسانس رو دارین اسانس شرکت PB نسبت به ژیوادان و لوزی بهتر جواب داده.
توجه داشته باشین که ژیوادان بجز گرید HCV که گرونترین و بهترینش تصور میشه، گرید اورجینال (ORG) هم داره که با سرچ در اینترنت میاد براتون. ولی توسط یک شرکت پخشکننده(یعنی باید عمده بخرین که به درد من نمیخوره) ضمن اینکه بیشتر از 9 مدل عطر با گرید اورجینال وارد ایران نشده که از شانس بد، هیچکدومش مورد علاقه من نیست.ازجمله بلک افغان! یادمه مدتی قبل جایی دیدم که فروشندهای، اسانس الکساندریا2 رو با گرید اورجینال ژیوادان میداد. خندهم گرفته بود. چون ژیوادان اصلا گرید اورجینال این عطر رو تولید نکرده، ولی گرید HCV اون اگر تهیه و با دقت ترکیب بشه، عالی درمیاد. نسخه مینیاتوری وکینگ چینی هم مکمل خوبی برای فیکساتورش هست.
چندی قبل، یکی از دوستان 3 مدل اسانس تامفورد تهیه کرده بود. توسکان لدر، امبر لدر، فابیولس. دستدست میکرد کدومش بهتره. اومد ازم پرسید!(اونم از چه کسی!!) گفتم من چیزی از اینها متوجه نمیشم و اصلا روایح مورد علاقهام نیست. اما 5 میل از هرکدوم رو گرفتم و مخلوط کردم و بابت تلخی بیشترش هم دو سه قطره اسانس شوموخ ریختم و با فیکساتور ویژه بصورت 50-50 بهش دادم و گفتم بذار جای تاریک تا کهنه بشه، زمستون استفاده کن ازش. طفلک گویا نتونست جلوی خودشو بگیره و الان هفتهای یکی دو بار زنگ میزنه از بازخوردهای محل کارش و اینکه دوستانش مدام میپرسن اسم عطرت چیه و منم میپیچونم حرف میزنه! یعنی خواستم اینو عرض کنم که ترکیب اسانسها با هم در بسیاری موارد عالی جواب میده.
مثالها زیاده
شنل اگوئیست پلاتینیوم و تاکسیدو شگفتانگیز میشه
یکی دوپاف باکارات رژ قبل از زدن اونتوس، داستان رو به طرز زیبایی عوض میکنه
لایرکردن الکساندریا2 و اکسنتو عالیه (شنیدم و خودم تجربه نداشتم)
و ...
اما یک نکته مهم هم وجود داره که باید جدی گرفت:
هرگز پیشنهاد نمیکنم از ترکیب عطر دستساز روی پوست و مناطق نزدیک بینی استفاده بشه.
بنابراین در حالت استفاده از اسانس، نیاز چندانی به خرید باتل اصلی نیست. یک دکانت 10 میل اصلی داشته باشین هم مدتها جواب میده. مقدار بسیار کمی روی گردن و پشت گوشها استفاده میکنین و سپس عطر مشابه دستساز خودتون رو به پشت زانو (از روی شلوار) یا نهایتا سرآستین کت یا کاپشن میزنین و از نتیجه شگفتانگیزش تعجب خواهید کرد. بدون اینکه براتون ضرر و زیانی داشته باشه. ضمن اینکه دکانتتون بجای یک هفته و یک ماه، ممکنه تا یکسال هم جواب بده و صرفهجویی زیاد به همراه نتیجه خوب حاصل خواهد شد.
اگر هم از نظر مالی مشکلی هست یا اصلاً زورتون میاد پول به دکانت بدین، همون استفاده روی لباس هم کار رو راه میندازه. البته تاکید میکنم به شرط اینکه شیشه عطر دستسازتون با بهترین اسانس و نزدیک به رایحه اصلی باشه نه از این اسانسهای کوچه بازاری که حال اطرافیان رو خراب میکنه! رعایت تعادل در حد استفاده هم واضحه و نیازی به یادآوری نیست.
یکی دیگر از کاربردهای اسانس هم(البته برای بنده) بقول عامیانه کل انداختن با دوستان هست! چند مورد بوده با دوستان عطرباز، اصطلاحاً کل انداختیم و اونها نمونه اصلی استفاده کردن و بنده از اسانس(روی لباس) و بعد از اطرافیان خواستیم نظرشون رو در مورد کیفیت رایحه و خط بو بگن. همه رایها به نفع اسانس بود!!! (بین خودمون باشه، شیطنت میکردم و اسانس ترکیبی میزدم!) و بعد از روکمکُنی دوستان عطرباز، مابقی عطر دستسازم با اینکه روی عطرهای 40-50 میلیونی رو کم کرده بود، ولی چون عطر مورد علاقهام نبود مثل همیشه سر از ماشین لباسشویی درمیاورد! :)
پیام غیربازرگانی: اینجا عزیزان رو دعوت میکنم به خواندن مجدد پاراگراف بالا و تفکر عمیقتر در موضوع توهّم «قداست» برای عطر!
درنهایت، دنیای اسانسبازی، دنیای گسترده و زیباییست به شرط استفاده درست و عدم آسیب به سلامتی
ضمن اینکه خیلیها ممکنه بجای اسانس، ترجیح بدن از نمونههای اماراتی باکیفیت استفاده کنن. بسیار هم عالی. نظرشون محترم [کاملاً موافقم] اتفاقا بنده هم قصد دارم در آینده یک باتل افنان تراثی قهوهای بگیرم(زورم میاد پول به نسخه اصلی تاکسیدو بدم) هرچند تاکسیدو عطر اصلیم نیست اما برای لایرکردن عالیه. همچنین چند کار اماراتی دیگه هم مدنظرمه که دوست دارم در آینده تهیه کنم.
خیلیها دوست دارن بجای اسانس، از عطرهای شرکتی استفاده کنن. نظرشون محترم [کاملاً موافقم] اتفاقاً شنیدم شرکتهایی مثل برندینی تونسته کارهای خوبی بیرون بده. و البته شرکتهایی هم هستن که .... بهرحال گویا نتونستن یا نخواستن!
خیلیها ترجیح میدن بجای موارد فوق، از عطرهای دستساز وطنی مثل «ع.ط.ر.س.ر.ا» یا «سُ.ر.ا.د» استفاده کنن. خودم این کارو انجام دادم و هرچقدر از «آ.ل.ف.ا.م.و.ن.ت.ه» ناامیدم، اما از «سُ.ر.ا.د» تا حد زیادی راضی هستم. ضمن اینکه در بین تمام موارد فوق محصولات «ع.ط.رس.ر.ا» تا جایی که خبر دارم باکیفیتترین و سالمترین محصولات مشابه رو ارائه میده که هنوز استفاده نکردم. بنابراین بازهم [کاملاً موافقم]
:)
پیام بنده از تمام [کاملاً موافقم]های بالا این بود که در این اوضاع اقتصادی که اکثریت ما مردم عادی، به راحتی و بدون دغدغه قادر به خرید نسخ اصلی مورد علاقه نیستیم، هر روشی دارای احترام بوده و پیروان خودش رو داره. ولی اینکه طرفداران مورد مثلا اول بیان طرفداران مورد دوم یا سوم رو بکوبن یا بالعکس، نه قشنگه و نه بحث به جای خوبی میرسه. اساساً «بحث» خودش نوعی هنر هست که باید به نتیجه مطلوب منتهی بشه.
ممنون از توجهتون
پ.ن 1) خطاب به دوستان مخالف اسانس و این متن: ببینید عزیزان. با نهایت احترام، در فرومهای خودرویی همونطور که صفحه مختص خودروهایی مثل مازراتی هست، صفحه مختص پراید هم هست. این صفحه، صفحه پرایده! به عنوان مهمان، قدمتون روی دو دیده. اما شاید بهتر باشه بحث مازراتی رو بذاریم برای صفحه خودش! چون بحث بین مازراتیسوار با پرایدسوار معمولاً به نتیجه نمیرسه :)
پ.ن 2) اگر بحث کل انداختن و روکمکُنی و این چیزها رو فاکتور بگیریم، برای مرتبه سیصدوپنجاهوهفتم عرض میکنم عطر امضای بنده نزدیک به 30 ساله که یک عطر قدیمی و کلاسیک و داغون و از یادها رفته و البته نسخه اصلی هست که با هیچ رایحهای در دنیا عوضش نمیکنم(تا چندماه دیگه اگر زنده بودم قراره یک شیشه از یکی از کشورهای دوست و همسایۀ سوئیس که سازنده این عطره برام برسه) همچنین برای مرتبه چهارصدونودوششم عرض میکنم «اسانسبازی» با «استفادهکننده بودن از اسانس» میتونه دو چیز متفاوت باشه و در سرفصلهای «حسابداری ذهنی» انسان هم میتونه در دو سرفصل متفاوت قرار بگیره. قبلا در موردش صحبت کردم. امیدوارم این بار شاهد قاطیشدن قیمهها با ماست و ایضاً ژله و کیک نباشیم!!!
پ.ن نهایی خطاب به مدیر محترم سایت:
هرچی تو دلتون بگین حق دارین! میدونم طولانی بود. بیشتر از 4هزار کلمه شد، چون اول تو نرم افزار Word مینویسم و بعد منتقل اینجا میکنم تعداد کلمات رو نشون میده. البته اینجا که آوردم بازهم مطالبی اضافه کردم که الان نمیدونم عدد نهایی چقدره! بهرحال شرمنده. ولی سعی کردم مورد خلاف مقررات توش نباشه.
ضمن اینکه همه میدونیم که در این وضعیت اقتصادی، خیلیها از اسانس استفاده میکنن و این متن شاید بتونه براشون مفید بوده و جلوی خیلی از ضررها رو بگیره. به عبارت دیگه هم بنده و هم شما میتونیم با عینک دیگری به موضوع نگاه کرده و نوشتن و انتشار این متن رو نوعی وظیفه یا رسالت اجتماعی درنظر بگیریم. شاید نگاه از این زاویه کمی در نظر نهایی شما مبنی بر تایید و انتشار ، اثر مثبت داشته باشه :)
ولی درنهایت، خواهشی که ازتون دارم اینه که اگر قصد دارید به هر دلیلی زحمات پشت این متن طولانی رو ندیده گرفته و «ردتایید» بفرمایید:
اولاً تصمیم شما بر روی دو دیده، هیچ مشکلی ندارم.
ثانیاً در صورت رد تایید، خواهش میکنم به هر طریقی که امکانش هست این متن رو بطور خصوصی برای دوست و سرور عزیزمون «خاطرات یک گورکن» گرامی ارسال بفرمایید. چون بنده چنین امکانی ندارم.
ثالثاً: اما درصورت تایید و انتشار، لطفاً تا حد امکان، تغییری در واژهها انجام نشه چون میتونه باعث تغییر مسیر انتقال پیام اصلی بشه. خداشاهده تا حد امکان سعی کردم خط قرمزی رو رد نکنم. اونقدر رد تایید داشتم که فکر میکنم تا حد زیادی آبدیده شدم :)
یک دنیا سپاس
سلام بزرگوار. شرمنده اگر کم و کاستی بود. سعی خودم رو کردم.
بارها عرض کردم اینجا در عطرافشان، با افتخار، لقب بیسوادترین عضو رو دارم و لقب استاد برازنده امثال شما بزرگواران هست
بازهم امری بود دستور بفرمایید در خدمتم
در پناه حق
ببخشید اینو میگم ولی لطفا با این لقبی که به خودتون دادید نیاید راجع به اسانس حرف بزنید. به همون لقبتون تکیه کنید و سکوت کنید خواهشا. سلامت مردم شوخی نیست✌️
کاشکی نمیذاشتید این متن رو. کاشکی این فضای عطر اماراتی و اسانس جمع شه که توسط امثال شما دوست عزیز نمیشه. کل متن تون خنده داره. استفاده کنید ولی روی گردن و پوست نزنید.😂 اصلا یعنی چی این حرف. واقعا یعنی چی؟ اعصابم خیلی خورده این متن عجیب شمارو دیدم. چرا آخه؟ اسانس ژیوودان چیه آخه. آقا خوبی؟ اصلا این چیزا معنی نداره شما مشخصا یه سری حرفای بازاریا رو داری میزنی. چیزی به اسم اسانس ژیوودان نداریم اصلا. خدای من. چرا آخه همچینکاری با ملت میکنین. آقا بوی پول داری میخواد بده؟ کسی که با ۱۰۰ تومن اسانس میخواد بوی پولداری بده داره بقیه رو گول میزنه. آقا برو آزارو بخر برو لالیک بخر این چه کاریه میکنین با خودتون اخه. شما نوشتی بله داداش اسانس بده ولی خب وضعیت اقتصادی... آقا نزن خب. اون سم چیه میزنی به خودت. وضعیت اقتصادی اگه بده اصلا نخر یا ارزون بخر. لطفا هم اسانس میزنید اسم عطر رو نگید. نگید تاکسیدو زدم. اون تاکسیدو نیست یه چیز دیگست که خودتون بهتر میدونید.
امیدوارم این فضا جمع شه.
متوجه فحوای کلام یا ژرفای واژه یا کنه مطلب استاد نشودید
اسانس بده ولی چون عطر اورجینال گرونه میشه استفاده کرد
بله درست میفرمایید ولی الان همون اسانس های آشغال قیمتشون بالاست و با پول همونا میشه دکانت اورجینال عطرای ارزون تر مثل لالیک ، یا حتی عطرای اماراتی یا بازم کمتر دکانت اماراتی تهیه کرد که حداقل از اصول و استاندارد برخورداره...
چی بگم ، متاسفانه به قول شما مشکل از ریشه هستش ، نه تو عطر ، تو همه چی...
اینروزا یه گوشی ساده که حق تمام آدماس شده آرزو ، آیفون که ساده ترین چیزه تو خارج از کشور ، اینجا شده آرزو... با ۸۰۰ میلیون تو خارج از کشور میتونی بنز سوار شی اینجا باید آشغالی به نام ۲۰۷ سوار شی...همه چی شده قسطی...
کلا اینجا زندگی خیلی سخته ، کاش هیچوقت تو این کشور نبودیم و طعم زندگی رومیچشیدیم...
ممنون از شما
نکته مهمی اشاره کردی که یادم رفته بود بنویسم. دقیقاً درسته. منظور از اسانس، در همون مقدار کم (5 میل و اینهاست) که حسّ کنجکاوی برای تست فروکش کنه و بارها دیدم که طرف بعد از چندبار استفاده، با خودش میگه عطر... که اینقدر میگفتن همین بود؟!!!!! یا اینکه در محل کارش رایحه عطر گرونقیمت ..... رو از لباس و بدن همکارش دریافت کرده و دوست داره اون رو بپوشه. میره دو سه میل میگیره و چندروزی مصرف میکنه و تازه متوجه میشه این عطر «عطر اون» نیست و همون بهتر که بجای پوشیدن، از رایحه این عطر روی دیگران لذت ببره.
دو مورد فوق رو چندبار شاهد بودم و یکی دو مرتبه هم برای خودم اتفاق افتاده. خیلی از کسانی که از اسانس استفاده میکنن، بعد از مدتی و بعد از اینکه عطر مورد علاقهشون رو پیدا کردن میرن سراغ دکانت یا نسخه اماراتی. راستش امید خودم هم همینه که این موارد فقط در حد امتحان باقی بمونه و پرونده جمع بشه (هرچند متاسفانه رشد قارچگونه اسانسفروشیها چیز دیگری بهمون نشون میده)
نکته ظریف متن (که شاید از چشمت دور مونده باشه) اینه که این متن برای گروه خاصی نوشته شده . اونایی که به هردلیلی دوست ندارن از عطرهای اصلی ولی «ارزون» استفاده کنن. میخواد «گرون» استفاده کنه، پول نسخه اصلی رو نداره، اما دوست داره استفاده کنه. خب این معادله رو چطور میشه حل کرد؟ کسی هم اجازه نداره چنین «حق» اولیهای رو ازش بگیره.
خودم چندروز قبل یک شیشه اصلی لالیک پورهوم (لالیک شیر) سفارش دادم که چندروز بعد برام میرسه. چون واسه سن و سال ما که کلاسیکباز محسوب میشیم، خداروشکر قیمت عطرهای موردنظرمون بالا نیست و میشه با هزینه کم، عطر استخوندار و اصلی خرید. ارزونقیمت بودنش هم کمترین اهمیتی برامون نداره. اما داستان برای جوانترها فرق میکنه متین جان.
قطعاً خریدهای سنگین مثل 50میل و 100 میل و اینها رو ابداً توصیه نمیکنم. چون قیمتش بالاتر از نسخههای اماراتی یا حتی اصلی کلاسیک درمیاد (خواستم از واژه حماقت استفاده کنم ترجیح دادم نگم) :)
اگه به متن پرسش سوالکنندۀ عزیزی که باعث و بانی نوشتن متن شد دقت کنی، میبینی که فرموده بودن:
«....همه این سوالها بخاطر وضعیت اقتصادی افتضاح ماست چون حداقل با اسانس میتونیم رایحهها رو «تست» کنیم....»
تست کردن، ارضای حس کنجکاوی و ... همگی پیام «مقدار کم» رو در دل خودشون دارن
اگر سوال این بود که قصد دارم توسط اسانسها چند شیشه 100میل بسازم و استفاده روزمره کنم قطعاً مسیر پاسخ هم عوض میشد
نمیذاری متین جان. الان داری قلقلکم میدی که ادامه متن رو جوری بنویسم که انگشت مدیر محترم هم قلقلکش بگیره برای رد تایید! :)))) جایی هم که گفتی «مشکل ریشهای» هست، اینجا رو مجبورم خیلی دست به عصا بنویسم:
ببین عزیز. زمانی که یک عارضه برای «تعداد محدودی» بوجود میاد، دولتها به اسم «بیماری» میرن سراغ طرحهای درمان. مثلا در فلان کشور، 100 نفر مبتلا به نوعی «شیزوفرنی» میشن. خب طبیعتاً طرحهای درمانی شروع میشه و ....
اما زمانی که تعداد افراد مبتلا به یک عارضه(که واقعاً هم نیاز به درمان داره) از حدی بگذره، مثلا در یک کشوری به 100 میلیون نفر برسه دیگه دولتها بودجهای برای «درمان» تخصیص نمیدن و اصلاً نمیتونن تخصیص بدن. بلکه بجاش خیلی شیک و مجلسی، اسمش رو از «بیماری» تبدیل به «گرایش» کرده!! و درحالیکه به سقف نگاه میکنن، دستها رو در جیب فروبرده و سوت میزنن!!! تازه امکانات هم در اختیارشون قرار میدن! و کار به جایی میرسه که اگه به اون شخص بیمار(ببخشید منظورم شخص دارای فلان گرایش ارزشمند!!!! بود) بگی بالای چشمتون ابروست، پارهت میکنن! و ....
بر همین اساس، اگر در کشور ما مثلا 1000 نفر میرفتن سراغ اسانس، میشد کاری کرد و با فرهنگسازی، اونها رو هدایت کرد به سمت کارهای اصلی و ارزون. اما زمانی که «تقاضا»ی چندین میلیونی براش هست دیگه .... شاید بهتر باشه اسمش رو بذاریم «گرایش به اسانس!!!!» و حداقل کاری که به عنوان رسالت اجتماعی انجام میدیم اینه که جلوی ضررهای بیشتر رو بگیریم.
امیدوارم منظورم رو گرفته باشی و همچنین امیدوارم انگشت مدیریت قلقلک نگیره :))) خیلی سربسته گفتم
آره میدونم دردآوره. خیلی از «حق»های اولیه انسانی برای بسیاری شده «آرزو» ولی خب چه میشه کرد ...
بگذریم.
پ.ن: آیفون: سادهترین چیز؟!!!
207 : آشغال؟!!!!
داداش وضعت خیلی خوبه! ناشکری نکن. منی که نهایتاً تیبا و سمند سوار میشم و گوشیم 8 میلیون قیمت داره چی باید بگم؟!
:)))
عزیزدلی. مراقب خودت باش
سلام و عرض ادب جناب متین راد
متن شما رو کامل خوندم سری پیش هم که تو قسمت پرسش و پاسخ متنی منتشر کردید من مطلبی نوشته بودم تا اومدم توی سایت بنویسم دیدم پست شما نیست متاسفانه پاک شده بود که ناراحت هم شدم اما فدای سرتون
ببینید من با قسمتی که فرمودید اسانس بازی و سرگرمی کاری ندارم گرچه موافق نیستم ولی به قول شما یک بازی هستش نه استفاده ولی این عزیزانی که دنبال استفاده از اسانس هستند به واسطه گرون شدن یا کمرمق شدن ادکلن ها اینو نه پیشنهاد میدم نه درک میکنم چون میخوان به صورت دائم استفاده کنند که هم برای خودشون بده هم برای دیگران
اون موضوعی که گفتید این روزا به واسطه هوا و تغذیه و غیره به اندازه کافی آسیب میبینیم خودش دلیل محکمی هست که حداقل تا جایی که میتونیم پارامتر های آسیب رو کم کنیم من خودم مثلا تا جای ممکن غذای بیرون نمیخورم حتی شده بسیار شب ها شام شیره انگور و ارده قاطی کردم با نان و چای خوردم(چون غذای تکراری که برای ناهار خوردم هم نمیتونم بخورم) ولی از بیرون غذا سفارش ندادم که مرغ هورمونی یا گوشت یخ زده بخورم
سالها پیش پسرداییم تازه ورود کرده بود به عرصه سیگار کشیدن منم تفریحی گاهی میکشیدم همیشه بهش میگفتم گرونترین و بهترین سیگار موجود رو بخر حتی اگر کمتر بتونی بکشی چون سیگار خودش مضر هست پس حداقل کاری که میتونیم بکنیم استفاده از بهترین نوعش هست!!! شاید عجیب باشه ولی اینم به نوعی دیدگاه من هستش ادکلن هم شیمیایی حتی بهترینش حالا ما بیایم جاش اسانس استفاده کنیم که دیگه بعد چند سال هیچی از ریه باقی نمی مونه
مثلا گفتید کسی عاشق ادکلن توسکان لدر شده و فقط اونو میخواد بازم با اسانس نمیتونه بهش برسه چون اساسا
به قول شاعر که میگه
میان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمان است
اسانس شاید بیست نهایتا سی درصد هاله ای از اون رایحه رو به ما بده هیچوقت به ما حس و حال و لذت اون رایحه رو نمیده
اگر شخصی مصرف کننده است برادرانه میگم دو راه داره :
یک اینکه اگر هیچ راهی وجود نداره برای خرید عطر مورد نظر به خاطر قیمت ها و غیره ،بهترین راه استفاده از ادکلن های اورجینال قیمت پایین مثل لالیک ،ورساچه و غیره و سپس ادکلن های اماراتی مطرح و مناسب که گاهی کپی های خوبی میزنند هست
دومین راه قطره قطره جمع کردن برای خریدن ادکلن مدنظرشون بار ها گفتم ادکلن کالایی که اگر با دقت استفاده بشه ۱۰۰ میل راحت دو الی سه سال دوام میاره حالا شاید کسی بگه پس تنوع چی ؟ اینجا باید بگم ما داریم حالت بقا رو در نظر میگیریم دیگه یدونه کار گرم و یدونه کار خنک برای سه سال ولی اصیل و درست حسابی مثل همون داستان سیگار که گفتم کمتر بکش ولی خوبشو بکش
یک موضوعی رو هم تعریف کنم شاید بی ربط باشه اما یادش افتادم چند وقت پیش ویدیویی دیدم از یک خانم روس موفق که داستانی در مورد زندگیش تعریف کرد میگفت که من زمانی بود اصلا اوضاع مالیم خوب نبود یک روز یک رژ لب مارک دیور دیدم یک دل نه صد دل عاشقش شدم و دلم خواست که اونو داشته باشم با اینکه اصلا در شرایطی نبودم که اون جزو کالا های اساسی من باشه اما با خودم گفتم بزار یکبار منم این تجربه رو داشته باشم خلاصه تلاش کرده بود پول جمع کرده بود و اون رژ لب دیور برای خودش خریده بود آنچنان لذتش رفته بود زیر زبونش که گفته بود چرا نتونم همیشه همچین چیزی استفاده کنم پس حس و حال استفاده از این جنس اینجوریه! انگار استفاده از یک چیزی که مال دنیای دیگری بود رو با وجودش حس کرده بود اکیدا توصیه کرد همیشه سعی کنید یک شئ یک چیزی که لوکس و به قولی شاید مال دنیای شما نباشه رو به هر طریقی استفاده کنید و اون حس و حال استفاده از اون شئ لوکس رو حس کنید من ممکن ده ها ویدیو در هفته ببینم و فراموش کنم ولی حرف ایشون خیلی تو ذهنم مونده بود البته که در جایگاهی نیستم تو این اوضاع اقتصادی بخوام بگم همه اینکارو کنید و حرف ایشون سند نه صرفا بخاطر تاثیر عمیقی که این ویدیو روی من داشت دوست داشتم اینو به اشتراک بگذارم
نکته آخر هم بگم بسیار از اطرافیانم هستن که پولش رو دارند ولی دلشون نمیاد خرج ادکلن کنند یعنی تو ذهنشون این موضوع وجود نداره که" انسان میتواند چند میلیون خرج ادکلن بکند "
یک دایی دارم ایشون از قدیم الایام از زمانی که من طفل بودم ادکلن باز خانواده ما بود و همیشه خوشبو (البته اسانس)
زمانی که به سن نوجوانی رسیدم ازش پرسیدم دایی این ادکلن ها با این عطر هایی که شما میزنی چه فرقی داره گفت ادکلن ها همشون الکل دارند و فیکن، عطر(منظورش از عطر اسانس بود ) روغن خالص معطر !!!
باور کنید تا سالها من همینجوری فکر میکردم زمانی که جوان شدم و اولین ادکلن اورجینالم رو خریدم به قدری ایشون از قیمت اون کار تعجب کرد با اینکه کار ارزونی بود و برای ایشون که سرپرست یک بخشی از کارخونه بودن عددی نبود ولی نمیتونست آنالیز کنه آدم عدد میلیونی به عطر بده
بعد این همه سال کمدش رو دیدم پر از ادکلن های شرکتی لول پایین نامعلوم که نزدیکشون هم نمیشم خیلی دلم سوخت یعنی حق این آدم بعد از این همه سال زحمت و تلاش و عشق روایح چهارتا ادکلن درست حسابی نیست ؟؟!!!
بعضی وقتا دیدگاه آدما هم تاثیر داره تو انتخاب فقط بحث مالی نیست
ببخشید اینقدر پر حرفی کردم ممنونم از مطالب خوبی که به اشتراک میگذارید انشاالله همیشه سالم و سلامت باشید
کاشکی نمیذاشتید این متن رو. کاشکی این فضای عطر اماراتی و اسانس جمع شه که توسط امثال شما دوست عزیز نمیشه. کل متن تون خنده داره. استفاده کنید ولی روی گردن و پوست نزنید.😂 اصلا یعنی چی این حرف. واقعا یعنی چی؟ اعصابم خیلی خورده این متن عجیب شمارو دیدم. چرا آخه؟ اسانس ژیوودان چیه آخه. آقا خوبی؟ اصلا این چیزا معنی نداره شما مشخصا یه سری حرفای بازاریا رو داری میزنی. چیزی به اسم اسانس ژیوودان نداریم اصلا. خدای من. چرا آخه همچینکاری با ملت میکنین. آقا بوی پول داری میخواد بده؟ کسی که با ۱۰۰ تومن اسانس میخواد بوی پولداری بده داره بقیه رو گول میزنه. آقا برو آزارو بخر برو لالیک بخر این چه کاریه میکنین با خودتون اخه. شما نوشتی بله داداش اسانس بده ولی خب وضعیت اقتصادی... آقا نزن خب. اون سم چیه میزنی به خودت. وضعیت اقتصادی اگه بده اصلا نخر یا ارزون بخر. لطفا هم اسانس میزنید اسم عطر رو نگید. نگید تاکسیدو زدم. اون تاکسیدو نیست یه چیز دیگست که خودتون بهتر میدونید.
امیدوارم این فضا جمع شه.
دوست عزیز
دقیقاً مشکل شما چیه؟
از طرفی علامت خنده میذاری و میگی متنت خندهدار بود و از اون طرف میگی عصبانی شدی با خوندن متن!
با خودت چندچندی عزیز؟
جای دیگه بهم میگی با صفتی که به خودت دادی(بیسواد) بهتره سکوت کنی.
آره با افتخار عرض کردم و همچنان میگم لقب بیسوادترین عضو عطرافشان رو دارم و هرگز حاضر به تفویض این لقب به دیگران هم نیستم.
ولی نگرفتی جناب باسواد! منظورم حوزه روایح بود. اونم به دلیل مشکل ژنتیکی بویایی.
وگرنه در بعضی حوزهها اونقدری دانشجو تربیت کردم که ضعیفترینشون به تنهایی و به راحتی میتونه مشکل شما رو تا حد مطلوبی حل کنه! کافیست به یک تراپیست معمولی (و نه الزاماً حرفهای) مراجعه کرده و فقط چند پاسخی که برام نوشتی رو نشونش بدی و هیچی نگی. اون خودش از نحوه نگارش و پراکندگی واژگان شما تشخیص درست و روند درمان رو برات انجام میده.
گفتی حرفهای بازاری میزنم و دیگران رو «گول» میزنم و دعوت به ژیوادان میکنم و ...
بله تشخیصت دقیق!!!! و عالی!!! بود. شرکت ژیوادان مال مرحوم پدرم بود که الان هم توسط شوهرعمه بنده اداره میشه! منم سهم دارم اونجا. همچنین به دروغ گفتم معلم هستم و راستش یه دکه کوچولو اسانسفروشی دارم. ضمن اینکه داریم روی طرحی کار میکنیم که با هماهنگی بادستگاههای ذیربط بریزیم تو خونههای مردم و شیشههای عطرشون رو مصادره کرده و بجاش سهمیه اسانس ژیوادان بهشون بدیم.
از اون طرف هم شیطان رجیم دیگه پیر شده و زیاد میره مرخصی و منو میذاره که به رسالت گول زدن مردم عمل کنم.
الان خوبه؟ راحت شدی؟
وقتی میگی:
«نگید تاکسیدو زدم اون تاکسیدو نیست یه چیز دیگه ست»
یعنی کاملاً مشخصه متن رو نخوندی یا اگه خوندی نتونستی پیام اصلی رو بگیری!!!
چون هم در متن و هم در پاسخ به متین عزیز دقیقاً اشاره کردم به اینکه «دکانت» تاکسیدوم درحال اتمامه! معنی دکانت چیه؟ دکانت تاکسیدویی که از عطرآمین تهیه شده داخلش چیه؟ نکنه آبگوشت بزباش داخلشه و به اسم تاکسیدو بهم انداختن و من نفهمیدم و شما فهمیدی.
دو خواهش دارم و بعد هم خوشحال میشم دیگه باهات همکلام نشم:
1) متن طولانی حُرمتهای خاصی داره و کلّی زحمت پشت سرشه. حُرمتهایی که شاید امثال شما نتونن درک کنن. همه پیامهای علمی متن که با کلی زحمت، سادهسازی شده رو ندیده گرفتی.
دعوت به خروج از حالت «صفر و یک» در تفکر و تحلیلها رو درک نکردی.
عوضکردن عینک در نگاه سیستمی رو متوجه نشدی.
سعی بر خروج از حالت «مغز حیوانی» و تحلیل توسط «مغز انسانی» در حوزه تحلیل و تصمیمگیری که بسیار هم کار سختیه رو نفهمیدی.
پاسخ به متنی از جنس تحلیل نئوکورتکس(مغر انسانی) رو حتی نه با مغز حیوانی، بلکه صرفا با «مغز خزنده» انجام دادی!!
و درنهایت هیچی از متن متوجه نشدی
و این میشه که آخرشم بنده شدم اسانسفروش و دعوت کننده به اسانس!!!
من که بهرحال وظیفه خودم رو انجام میدم و ضامن «ادراک» دیگران نیستم. اما:
این متن برای امثال شما نوشته نشده. درکش براتون سخته. از نظر جامعه آماری کلّی در کشور، عده قلیلی قادر به درک درست «پیام اصلی» این متن هستن که صدالبته از نظر جامعه آماری کوچکتری مثل عطرافشان، خوشبختانه در این سایت، تعدادشون کم نیست و دوستان فهمیده و دارای درک بالا زیاد داریم وگرنه هرگز زحمت انتشار این متن در عطرافشان رو به خودم نمیدادم.
بنابراین خواهش میکنم اگر جایی متن طولانی(بیشتر از سه خط) دیدی: صفحه رو ببند، اگه نبستی، حداقل نخون! اگه خوندی حداقل با ادبیات اینستاگرامی پاسخ نده!!!! آبروی خودت رو میبری. از من گفتن بود. دقیقا مثل اینه که پشت BMW سری 7 نشسته باشی و برای تزیین داخلش از آیینه وسط، یه آفتابه آویزون کنی! پاسخ اینستاگرامی به یک متن طولانی میتونه همینقدر نامتناسب و مضحک باشه.
2) اگر هم دوست داشتی، ادامه بده و اصلاً یه هشتگ «نه به ژیوادان» هم بزن تا راحت بشی! اما خواهشاٌ کل متن رو بیخیال. فقط چند خط آخرش رو بخون تا متوجه بشی اینجا صفحه پرایده. صفحه مازراتی 2 کوچه پایینتره. خوشحالمون میکنی با رفتنت به صفحه مازراتیسوارها.
اگرم دوست داشتی و هرازگاهی رد شدی یه بوق بزنی و عشقالله برسونی بسه برامون :)
پ.ن: اگر هم افتادی روی دنده لجاجت، بازم مشکلی نیست. ولی قبلش یه نگاه به پرسش و پاسخهای دیگر عزیزان بافرهنگ و فرهیخته در همین صفحه بنداز. به بحث من و متین با دقت نگاه کن. ببین چطور میشه با «مسیر درست بحث» به نتیجه رسید. بحث کردن خودش نوعی هنره. شلوغکاری و پراکندهنویسی و لحن آمرانه و عدم رعایت حرمت طرفین و موارد مشابه اسمش بحث نیست، مغالطه هست.
مثل چندتا ماهیگیر که به آرامی گوشه رودخانه قلاب انداختن و با رعایت تمامی فرهنگ و آداب ماهیگیری (مخصوصا سکوت مطلق) در انتظار صید هستن، ناگهان موجودی از راه میرسه و درحالیکه صدای آهنگ بندری داخل ماشینش گوش فلک رو کر کرده، میاد و یک نارنجک دستساز میندازه تو آب و باااااااامب! هزاران ماهی میمیرن و میاد 10 تا درشتشون رو جدا میکنه و میره.
من که به واسطه شغل و حرفهام(همون دکه اسانسفروشی!!!) تحملم زیاده و ناراحت نمیشم. بیشتر نگران آبروی خودت هستم.
انتخاب با خودته:
میخوای ماهیگیره باشی؟
یا اون موجود نارنجکانداز؟
الزاماً اینجا رو نمیگم. در تمام مراحل زندگی عرض کردم.
استاد متین راد گرامی،
مطالب و نکات تون مثل همیشه جذاب و خواندنی بود، بطوری که طولانی بودنش هم مخاطب رو خسته نمیکنه و ترغیب به خواندن تا انتها میکنه.
به امید روزی که در تمامی اصناف توانایی خرید کالای باکیفیت رو داشته باشیم.
برقرار باشید و پیروز
ممنون سام عزیز
این «امید» همه ماست برادر. روزی که هیچکس «مجبور» به استفاده از اسانس نشه.
اما فعلا کاری از کسی ساخته نیست و حداقل شاید بهتر باشه درحد توان سعی کنیم با آسیبهای کمتری ادامه مسیر بدیم.
مانا باشی و برقرار
ممنون سام عزیز
این «امید» همه ماست برادر. روزی که هیچکس «مجبور» به استفاده از اسانس نشه.
اما فعلا کاری از کسی ساخته نیست و حداقل شاید بهتر باشه درحد توان سعی کنیم با آسیبهای کمتری ادامه مسیر بدیم.
مانا باشی و برقرار
دوستان گرامی،
فارغ از هر گونه نقطه نظری که دارید، چه موافق باشید و یا مخالف ، لطفا ادبیات تون رو در مطرح کردن نقطه نظرتون رعایت کنید تا احتمالا موجبات دلخوری فراهم نشود، جناب متین راد قبول زحمت فرمودند و از وقت باارزش شون برای اشتراک گذاشتن تجربیات شون برای اقشار مختلف جامعه (منظورم از لحاظ توانایی خرید) مایه گذاشتن و راهکارهای مختلفی رو هم پیش و روی ما گذاشتن، انصاف نیست که در صورت مخالفت با گفته های ایشان از هر نوع ادبیاتی که موجب تخلیه روانی می شود استفاده کنیم. متاسفانه در فضای مجازی که طرف مقابل را نمی شناسیم و طرف مقابل هم ما را، به خود اجازه می دهیم هر ادبیاتی را که به ذهن مان می رسید را بدون فیلتر کردن ادا کنیم ، به قول استاد متین راد از ادبیات اینستاگرامی استفاده کنیم.
ضمن اینکه یادمان باشد وقتی شخصی خود را بی سواد یا کم سواد خطاب می کند ، نه به معنی واقعی کلمه بلکه از روی فروتنی و تواضع این اصلاحات را بکار می برد.
مطمئن هستم در دنیای واقعی و برخوردهای واقعی ادبیات محترمانه ای بکار می برید که این نشان از شخصیت والای شما است.
برقرار باشید و پیروز