در پاسخ به پرسش دوست و سرور گرامی جناب «خاطرات یک گورکن» عزیز که دستور فرموده بودن در مورد «اسانسها» مطلبی بنویسم، انجام وظیفه کردم و نوشتم، اما به دلیل طولانی بودن موضوع، به احتمال زیاد در صفحه مربوطه تایید نمیشد. بر همین اساس در یک صفحه جدید، این متن رو خدمت عزیزان ارائه میدم. اما با توجه به اینکه قبلاً این متن رو نوشته بودم و طبیعتاً پیام اولیهام، خطاب به این بزرگوار هست، ناچاراً در ابتدا اصل سوال ایشون رو کپی پیست میکنم:
« سلام آقای سهیل متینراد وقت بخیر. از آنجایی که گفتی اسانسبازی زیاد کردی سوالی خدمتت داشتم ممنون میشم مثل همیشه با حوصله و جامع جوابم رو بدین. اسانسها در بهترین حالت چقدر شبیه به عطر اورجینال هستن؟ آیا واقعا اسانسها مضرن؟ یا فقط طوطیوار افراد مختلف بر علیه اونا حرف میزنن؟ اسانس خوب و با کیفیت رو از کجا تهیه میکنید؟ آیا اسانسها تغییر نت دارند؟ چون من چند جا شنیدم حتی تغییر نت هم دارند. همه این سوالها بخاطر وضعیت اقتصادی افتضاح ماست چون حداقل با اسانس میتونیم رایحهها رو تست کنیم. پیشاپیش ممنونم از شما بزرگوار»
پاسخ بنده:
سلام خدمت شما بزرگوار. راستش تنظیمات کارخونه مغز ناقص بنده بصورت پیشفرض روی طولانینویسی کالیبره شده! اما وقتی که دستور میدین «باحوصله و جامع» دیگه .... خلاصه خودت خواستی برادر! :)
همونطور که همگی در جریان هستیم داستان «اسانس» کمی خاص هست و اتفاقاً مدتها بود که قصد داشتم یک متن طولانی در موردش بنویسم و به عبارتی یکبار و برای همیشه این پرونده سرجمع بشه. ولی خب اتفاقات اخیر و مخصوصاً آخرین متن طولانی که نوشتم و رد تایید شد، دل و دماغی برای نوشتن نذاشت!
البته متن طولانی آخرم، در مورد تغییرات اخیر سایت بود و الزام به فروش کالای ایرانی و این چیزها که مطلقاً از نگاه خوب یا بد و یا درست و نادرست بودن به موضوع نگاه نکرده بودم و سعی داشتم با نوشتن متنی متفاوت، نگرانیها رو با اندکی چاشنی «تفکر سیستمی» به سمت دیگری هدایت کنم که حدود 10-20 دقیقه روی سایت بود و چندین بازخورد هم داشت ولی به هر دلیلی حذف شد!
البته درک میکنم. جو سایت، هیجانی[هرچند خاموش] بود و اکثریت کاربران [نه همگی] شوکه بودن، من هم سعی خودم رو در حد سواد و بضاعت اندکم کردم، اما مدیریت محترم به هر دلیلی تشخیصشون این بود که متن بنده از روی سایت برداشته بشه و علیرغم اینکه زحمت زیادی پشت اون متن [و هر متن طولانی دیگری] هست، اما اینطور یاد گرفتم که همیشه در برابر «قانون» گردنم از مو باریکتر باشه و تصورم بر اینه که حتماً در اون متن، موردی برخلاف مقررات و قوانین سایت بوده که مدیریت محترم، مثل همیشه با نگاه موشکافانه خود، رد تایید فرمودن و از این بابت مطلقاً از این بزرگوار دلگیر و مکدّر نیستم، فقط کمی دل و دماغ نوشتن از بین رفته.
لذا اون متن طولانی در مورد اسانسها که مدتها قصد نوشتنش رو داشتم رو همینجا در پاسخ به شما مینویسم و امیدوارم عزیزانی که به دردشون میخوره به این آدرس هدایت بشن، ضمن اینکه تمام تلاشم بر این خواهد بود که طبق مقررات برم جلو تا این یکی رد تایید نشه!
بیربط به موضوع: گاهی اوقات با خودم فکر میکنم که اگر صاحبان تصمیم در کشورها مدل رفتاری و دقت در کارشون مثل مدیریت سایت عطرافشان بود احتمالاً دنیایی داشتیم گلستان :)
خب بریم سر اصل مطلب:
ببینید بزرگوار. به بیان خیلی ساده، اساساً یکی از بزرگترین آسیبهای تفکر منطقی، نگاه «صفر و یک» هست. اما خب چه میشه کرد که مغز انسان، در طول تکامل خود اینطور یاد گرفته که در راستای بقاء و زندهماندن ما «قدرت تفکر منطقی» و «تحلیل درست وقایع» و «تفکیک پارامترها از هم» رو فدای تفکر سریع و «صفر و یک» بکنه.
به بیان علمیتر و با ادبیات دکتر مکلین(Paul MacLean) پزشک و عصبشناس امریکایی که حدود 65 سال قبل مدل سهگانه مغز رو مطرح کرد و هنوز هم دارای اعتباره و توسط مرحوم دنیل کانمن (Daniel Kahneman) بخوبی تکمیل شد، در این مدل ما داری سه مغز هستیم یا بهتره بگم مغزمون به سه بخش تقسیم میشه:
1) مغز خزنده یا همون رپتایل برین(بخش مربوط به بقا شامل غرایز برای تولیدمثل و زنده ماندن)
2) مغز عاطفی یا همون لیمیبیک برین (بخش مربوط به عواطف و احساسات)
3) مغز انسانی یا همون نئوکورتکس (بخش مربوط به تفکر منطقی و تحلیلی)
در مدل سادهسازیشده، مجموع دو مغز اول رو تحت عنوان «مغز حیوانی» و مورد آخری رو «مغز انسانی» عنوان میکنن.
بعضی موجودات فقط مغز اولیه(خزنده) رو دارن مثل مار و مارمولک و سوسمار و ... چون اینها مغز عاطفی ندارن، اگه بچهشون رو هم از جلوی چشمشون برداری هیچ عکسالعملی نشون نمیدن. به عبارت دیگه ما هیچوقت «مارمولک خوشحال» یا «سوسمار غمگین» نمیبینیم!
در موجودات تکاملیافتهتر مثل پرندگان و پستانداران، دو مورد اول (خزنده و عاطفی) رو باهم میبینیم که باعث میشه طاووس نر برای جلب توجه ماده دُم خودش رو اونطور باز کنه یا اگر مُرغ ته باغ باشه و ما به جوجههاش نزدیک بشیم بیاد سروقتمون و ...!
اما فقط در انسان هست که نئوکورتکس بصورت فعال موجوده و شاید هم به گفته یکی از اساتید، مقام خلیفهاللهی انسان اشاره به همین بخش از مغز باشه که در هیچ موجود دیگری فعال نیست(ممکنه ظاهراً داشته باشن، اما مثل انسان فعال نیست) و این بخش از مغز همون چیزیست که قدرت تحلیل میده و با محاسبات خودش ما رو به کُره ماه برد و باعث اینهمه اختراعات و پیشرفتها شد و ....
بر همین اساس شاید تصور کنیم چقدر خوب میشد اگر همه کارها و تصمیمها و تحلیلهای ما توسط مورد آخر، یعنی مغز انسانی انجام میشد. اما واقعیت دردناک اینه که ـ طبق چند دهه تحقیقات دنیل کانمن ـ در زمان تصمیمگیری و تفکر، سهم مغز حیوانی یعنی مجموع دوتای اول 95درصد و سهم مغز انسانی 5 درصد کار رو به دست میگیرن و البته این مورد یا نقص، به دلیل بقا و زندهموندن ماست که داستانش مفصله و خارج از حوصله اینجا.
یادآوری مهم: موارد فوق، به سادهترین شکل ممکن بیان شد، چون مقدمهای بود برای شروع مطلب و قرار نیست بحث علمی داشته باشیم.
سوال فرمودین: آیا اسانس مضر است یا خیر؟
پاسخ خلاصه و بر اساس شنیدههام اینه که بله!
پاسخ کاملتر اینه که باید بگم نمیدونم و در حیطه تخصص بنده نیست.
اما کاملترین پاسخ از نظر شخصی خودم[که چون نظر شخصیه، میتونه اشتباه باشه] اینه که ببینیم پارامتری تحت عنوان «ضرر و زیان» رو در مقایسه با چه چیزی عنوان میکنیم؟
از آب آشامیدنی که مینوشیم و هزار اما و اگر پشت سرش هست تا برنج و روغن و نان و دیگر موادغذایی تراریخته، تا آنتیبیوتیکی که در گوشت مرغ هست و عموماً به اشتباه ازش با عنوان هورمون! یاد میکنن و ...
از سم افلاتوکسینی که در لبنیات موجوده و با پاستوریزه شدن هم از بین نمیره، تا حتی لباسی که میپوشیم! سالها قبل از یکی از صاحبنظران این حوزه شنیدم که میگفت رنگ زرد سمیترین و سرطانزاترین رنگ برای پوست بدن هست و نباید لباس زیر رنگی مخصوصا زرد پوشید.
از استرسهای غیرضروری روزانه گرفته تا لایفاستایلی که تا نیمهشب بیداریم و هرگز تصور نمیکنیم که همین دو پارامتر به ظاهر ساده چه عواقب فجیعی خواهند داشت.
به بیان دیگه، بسیاری از ما انسانها نه فقط در ایران، بلکه در اکثر مناطق دنیا با پارامترهای گوناگون، مشغول دعوت هزار و یک نوع بیماری و انواع سرطان و ... به بدن خود هستیم.
اصلاً از همه اینها که بگذریم، فقط زندگی و تنفس در یک کلانشهر خودش به تنهایی کافیه تا بدن ما رو مورد عنایت قرار بده!
بله اسانس ضرر داره. کسی منکرش نیست. اما قرار هم نیست با پوزیشن لمدادن پشت مبل، در کنار کلکسیون عطرهای گرونقیمت خود و درحالیکه پیتزا و نوشابه رو خوردم و الان هم بستنی سرشار از مواد مضر تو یک دستمه و در دست دیگرم سیگاری روشن هست و کل بدنم درگیر انفجار انواع هورمونهای آدرنالین و کورتیزول به دلیل استرسهای خیانت پارتنر یا پاسکردن چک فرداست، بیام و بر اساس دستورات «مغز خزنده و عاطفی» خودم، همراه با کمی آروغ روشنفکری(!) فتوای ضرر استفاده از اسانس رو بدم!!! اینجا یکی باید پیدا بشه اول به داد خود من برسه، بعد بیام در مورد مضرات اسانس صحبت کنم.
مغز انسانی یا نئوکورتکس بنده در اینجا [حتی شاید به اشتباه] اینطور تحلیل میکنه که:
در این وضعیت اقتصادی که گریبان اکثریت رو گرفته و صدالبته برای خیلیها هم هیچ مشکلی وجود نداره، شاید بهتر باشه فکر کردن به گروه دوم(پولدارها) رو رها کرده و براشون دعا کنیم که انشاالله بخوبی و شادی از پول زیادشون استفاده کنن و خدا برکت بیشتری هم بهشون بده.
اما گروه اول چه فکری بکنن؟ اونی که دوست داره فلان مدل تامفورد رو استفاده کنه ولی پول نسخه اصلی رو نداره چیکار باید بکنه؟ اونی که دوست داره پیوردیستنس ام استفاده کنه و قادر به پرداخت چند ده میلیون نیست چه فکری بکنه؟ اصلا فرض کنیم میتونه بده، اما اونقدر چالهچولههای مهمتری در زندگیش هست که به عطر نمیرسه.
از طرفی هم به هردلیلی دوست نداره از عطرهای کلاسیک یا اقتصادی یا اماراتی یا حتی شرکتی استفاده کنه. به هیچکس هم ربطی نداره، دلش میخواد عطر اصلی و گرون بزنه، اما بودجه کافی نداره. این معادله رو چطور میشه حل کرد؟
ضمن اینکه در اینجا یادمون میره که ضررهای «محرومیت» از عطر مورد علاقه اونقدر صدمه به روح و روان یک فرد عاشق عطر (ولی نه چندان پولدار) وارد میکنه که ضرر اسانس در برابرش چیزی محسوب نمیشه!
خب این عزیزان باید چیکار کنن؟ بشینن و حسرت بخورن؟!
طبیعتاً اسانس در این مورد میتونه یک راه باشه. دقت کنین نگفتم بهترین راه، فقط عرض کردم یکی از راهها. که صدالبته اگر بصورت درست که در ادامه عرض میکنم تهیه و استفاده بشه چه بسا بتونه ـ اگر نگیم بهترین ـ اما یکی از بهترین راهحلها باشه.
خب تا اینجا امیدوارم تونسته باشم عبارت «طوطیوار» در سوال شما رو با مدل سهگانه مغز تا حدی باز کرده باشم.
سوال فرمودین: آیا اسانسها تغییر نُت دارن؟
پاسخ بنده اینه که شرمنده، نمیدونم! احتمالاً تا الان متوجه شدین که بنده به دلیل مشکل بویایی، در دنیای عطر هرگز قادر نیستم جزئینگر باشم. حتی نمیتونم اداشو دربیارم و نهایتاً میتونم با دید کلّینگر عرض کنم این عطر من هست یا نیست و هرگز هم به خودم اجازه ندادم که در این سایت، در مورد جزئیات روایح عطرها صحبتی بکنم. تغییر نت چیزی نیست که حس کنم. نهایتا میتونم بگم این عطر رو دوست دارم یا خیر و صدالبته غبطه بخورم بر عزیزانی که شامه قوی داشته و قادر به تفکیک نتها هستن .
اما در بسیاری از موارد شنیدم که اگر اسانس اصلی تهیه بشه، تغییر نت هم دارن. صدالبته نه در حد عطر اصلی. از صحت و سقم قضیه خبر ندارم.
ولی خب، این رو هم از یاد نبریم کسی که از اسانس استفاده میکنه معمولاً دنبال تغییر نُت نیست، استفاده از اسانس، همونطور که عرض کردم در راستای این نیاز هست که من مثلا پول ندارم توسکان لدر تامفورد بخرم اما دوست دارم در محل کار رایحه این عطر رو داشته باشم. اگر با این نگاهِ کلینگر به قضیه اسانس نگاه کنیم شاید بخشی از دغدغههامون رفع بشه.
مثال مناسب دیگه هم شاید این باشه که خیلیها دوست دارن از خودروی شاسی بلند استفاده کنن اما به هر دلیلی پولش رو ندارن که ده بیست میلیارد تومن بدن به شاسی بلند لوکس آلمانی یا حتی ژاپنی. خب در اینجا خودروهای صرفاً اتاق بلند چینی که اکثراً به اشتباه اونها رو شاسی بلند مینامند، با ظاهری بسیار زیبا میاد به این «نیاز» در بازار پاسخ میده و کافیست یه روز در خیابون به اطراف نگاهی بکنیم و ببینیم این بازار چه حجم زیادی رو در اختیار گرفته. داستان اسانس هم چیزیست مثل همون [مثلا] شاسی بلندهای خوشگل چینی! به نظرتون چه ایرادی داره؟ من که میگم هیچ ایرادی :)
سوال فرمودین اسانسها چقدر به رایحه اصلی شباهت دارن؟
پاسخ میتونه بر اساس مغز حیوانی، یعنی 2مدل مغز اولی که عرض کردم به این صورت باشه:
هیچ!!! یا خیلی کم!
اما با مدل تحلیلی بر اساس نئوکورتکس یا مغز انسانی میتونیم قبل از پاسخ، به این هم فکر کنیم که مگر رایحه اصلی چیه؟ چرا اینقدر «قداست» میدیم بهش؟ عطری که امروز میخریم و حسرت ماندگاری و پخش بوی 5 سال قبلش رو میخوریم واقعاً پاسخ به نیاز ما بوده؟! یا بودجه سنگینی دادیم و همزمان با نگاهکردن به باتل اصلی که خریدیم، حسرت کمشدن صفرهای بانکی در ذهنمون رژه میره؟! کافیست بخش نظرات سایت رو نگاهی بندازیم تا ببینیم اوضاع چطور پیش میره.
تابستون گذشته، یکی از دوستان پولدار و عطرباز بنده که شدیداً هم عاشق اونتوسه و البته هربار پس از استفاده از اونتوس کلّی فحش به زمین و زمان و شرکت کرید میده(!) که ماندگاری و پخش بو نداره، هرزمان کار مهمی داشت یا میخواست جای خاصی بره، مثل عقاب میومد بالای سرم و از عطر دستساز اونتوس بنده که با اسانس دیگری مخلوط و تقویت کرده بودم چندپاف میزد و میرفت. آخرشم شیشه منو به زور گرفت. به نظرتون چرا؟
خواستم عرض کنم که بجای پاسخ به سوال، شاید بعضی وقتها بهتر باشه کیفیت سوال رو بهتر کرده و تغییر بدیم. مثلا بجای اینکه بپرسیم آیا اسانس، شباهتی به عطر اصلی داره اینطور سوال کنیم که آیا میشه کاری کرد که کیفیت یا پخش بوی عطر اصلی بهتر هم بشه؟!!!
پاسخ: بله! فقط توسط اسانسها !
میدونم «اهل تعصّب» الان گارد ذهنی رو گرفتن! ولی مهم نیست. عطر هرچی که باشه و عطارش هرکی که میخواد باشه، همگی قابل احترام، کلّی زحمت پشت سرشه، همه میدونیم. اما شخصاً چیزی تحت عنوان «قداست» در اونها و آثارشون نمیبینم که قرار باشه بیش از حد نیاز براشون احترام قائل باشم و عطرشون رو تغییر ندم. چون تا جایی که خبر دارم قداست فقط مختص کتب آسمانی و دیگر مقدسات عالم در ادیان مختلف بوده و حداقل میدونم شامل عطر نیست!!!
بر همین اساس، بدون نگرانی از «گناه کردن!» خیلی راحت توسط بازی با اسانسها، اونتوسی درمیارم که دوست خرپول اونتوسبازم میاد آویزونم میشه و میگیره. به همین سادگی :)
بریم سراغ اسانسبازی.
ولی قبل از شروع، بد نیست بریم سراغ پاسخ به این سوال که بنده حقیر که چیز زیادی از رایحه نمیفهمم، چرا اینقدر به اسانسبازی علاقه دارم؟
شاید برای بسیاری از نسل جدید، این سوال پیش بیاد که چرا نسلهای قدیم «دلخوشیهای متفاوتی» داشتن؟! دلخوشیهایی که هیچ توجیهی، مخصوصاً ازنظر اقتصادی و کاربردی براش پیدا نمیکنن. همونطور که من هنوزم نتونستم مادر خودم رو بفهمم که چرا وسط باغچه خونهشون، یک درخت خرمالو کاشتن و مثل چشم ازش مراقبت میکنن. درختی که هرسال 30 تا خرمالو هم نمیده. خب از نظر خودم عقل سالم حکم میکنه برو بازار 2 کیلو خرمالو بخر! ضمن اینکه اعتقاد دارم جای درخت توی باغچه خونه نیست و توی باغه. ولی خب این اعتقاد منه و اعتقاد مادرم نیست. چرا که دلخوشیهای من با دلخوشیهای مادرم(نسل قبل) متفاوته، همونطور که دلخوشیهای فرزندم(نسل بعد) با علایق من تفاوت داره.
بطور مثال زمانی که شمال کشور زندگی میکردم برای بسیاری از اطرافیانم عجیب بود که :
اولاً: به جای شهر و حتی روستا، در یک خونه قدیمی چسبیده به جنگل زندگی میکردم که کلا 3 واحد مسکونی بدون هیچ دیواری اونجا بود. طوریکه اگر در رو باز میکردی احتمال دیدن خرس پشت در، بیشتر از احتمال دیدن آدمیزاد بود! انتخاب محل سکونت توسط بنده از نظر «دیگران» عجیب بود. حق هم داشتن. ولی اونها این موضوع رو درک نمیکردن که من رفته بودم جایی که از گونه جانداری عجیبی به اسم «آدمیزاد» دور باشم!
ثانیاً: یک باغچه پر از کاهو کاشته بودم و وسط سرمای استخوانسوز، شبها با چراغ قوه میرفتم حلزونهای چندشآور اطراف و روی کاهوها رو یکییکی زنده میگرفتم و در ظرفی جمع کرده و ته باغ رها میکردم. هرچقدر همسایهمون (که کشاورز بود) میگفت اینطوری کاهو نمیکارن، برای کاشت کاهو باید از سم حلزون استفاده کنی وگرنه در عرض 3 روز کل زمین کاهو رو حلزون از بین میبره، گوش نمیکردم و همچنان کار خودم رو انجام میدادم. البته آقای کشاورز درست میگفت، ولی ایشون از بُعد اقتصادی قضیه به موضوع نگاه میکرد و من با لذت از اینکه حلزونی رو از بین نمیبرم مشغول «بازی» یا بهتر بگم «عشقبازی» با زمین کاهو و حلزونها بودم و دنیای خودم رو داشتم. دنیایی که فقط خودم ازش لذت میبردم بدون اینکه خیلیها بفهمن و حتی قرار نیست که درک کنن [نکته دردناکتر قضیه اینجاست که بنده کاهو مصرف نمیکنم! شاید سرجمع سالی یک عدد کاهو هم نخورم]
ثالثاً: چه اونهایی که با بنده همراه بودن و چه اونهایی که پای خاطراتم نشستن، هردو گروه از اینکه میرفتم ماهیگیری و ماهی رو بعد از صید، رها میکردم چشماشون با تعجب از حدقه میزد بیرون که چرا؟؟؟؟ خب طبیعتاً وقتی با اونهمه زحمت ماهی صید میکنی [اونم ماهی رودخانه که طبق گفته ماهیخواران، کیفیت گوشتش قابل مقایسه با حتی گرونترین ماهی بازار نیست] باید ببری خونه و بخوری. اما خب اونها درک نمیکردن که بزرگترین لذت در کره خاکی برای بنده از کودکی تا به امروز «ماهیگیری» بوده و هست، نه خوردن گوشت ماهی. ضمن اینکه تنفر ذاتی از خوردن هرنوع آبزیان و اینکه به گوشت ماهی لب نمیزنم هم در این قضیه بیتاثیر نیست! :)
مثالها زیاده:
مواردی مثل کاشت سبزی یا صیفی داخل باغچه و لذت بردن از رشد اونها
مثل هرس کردن درختان باغ که یک صبح تا شب من رو مشغول میکرد
مثل تغییر مسیر لولههای آب آشپزخونه در راستای جابجایی ماشین لباسشویی
مثل رنگآمیزی دیوار منزل و بازی با رنگها که یک هفته وقتم رو پر میکرد
مثل انجام دادن کارهای فنّی و حتی تعویض روغن خودرو داخل منزل توسط خودم
مثل جمعآوری بیسروصدای زبالههای اطراف رودخانه در هربار ماهیگیری بدون اینکه عضو گروه یا انجمنی باشم و قرار باشه این موضوع رو با ابزارهای سوشالمدیا، با افتخار در چشم و گوش و حلق و بینی دیگران فرو کنم!!!
و دهها مورد دیگه که از نظر بسیاری از «دیگران» کاری «احمقانه» محسوب میشه و از نظر خودم نوعی «عشقبازی»
اگر بخوام جمعبندی کنم، یکی از عشقبازیهای نسل ما یا افرادی با مدل رفتاری مشابه بنده، اینه که حاصل دسترنج خودمون رو ببینیم. حاصل زحماتی که هرطور روی کاغذ حساب کنی از نظر اقتصادی، توجیهپذیر نیست.
بر همین اساسه که وقتی چندسال قبل یکی از شرکتهای بزرگ حوزه ... به مدیرانش نفری یک باتل گرانقیمت عطر هدیه داد، با اینکه رایحه خوبی داشت (ولی عطر من نبود) و قیمتش هم بالا بود سریع هدیه دادم رفت و دوباره رفتم سراغ عطر کلاسیک و قدیمی خودم(اون زمان اسانسبازی نمیکردم) و الان هم اگر کسی شیشه عطر گرونقیمتی بهم هدیه بده احتمالا هدیه بدمش به دیگری، چون ترجیح میدم از دسترنج خودم و مدلی که خودم ساختم استفاده کنم. البته نه بصورت روزمره و مداوم.
بله دوست عزیز. اسانسبازی، برای افرادی مثل بنده نوعی عشقبازی هست و دنیای بسیار عجیبی داره. ضمن اینکه باید این موضوع رو درنظر داشته باشیم که «اسانسبازی» با «عطرسازی» دو مقوله جداست.
پرسیدین از کجا اسانس تهیه میکنم.
راستش هنوزم مشغول آزمون و خطا هستم! خیلی از اسانسهایی که گرفتم گرید خوبی نداشتن و بعد از ترکیب، ریختم دور. خودم پیگیر مسیر درستش نیستم یعنی حال و حوصله این کارها رو ندارم. شاید هم از این آزمون و خطا لذت میبرم و خودم نمیدونم.
اما بهرحال مسیر درست اینه:
نماینده رسمی ژیوادان در ایران آقای مراغه.چیان هستن که سرچ کنین شرکت و نمایندگیهاشون میاد براتون.
نماینده رسمی لوزی هم شرکت پارس.پرگاس (اگر اشتباه نکنم آقای نعمتی) هستن.
خرید اسانس از اسانسفروشیها و متروییها رو هرگز تایید نمیکنم. مگر اینکه اطمینان حاصل کنین از مبادی رسمی(و نه قاچاق) جنس رو تهیه میکنن ولی شک نکنین اگه بعد از چندماه شعبه دوم و سوم و ... رو افتتاح کرد، جنس قاچاق و تقلبی میاره! چون اسانس اصلی، حتی در حالت عمده هم قیمت بالایی داره. چطور ممکنه قیمت عمده فروشی یک عطر گرمی مثلا 80هزار تومن باشه و ما توی مغازه گرمی 40 بخریم؟!!!
همونطور که عرض کردم خودم بجای رفتن دنبال مسیر اصلی، ترجیح میدم از پارامتر «اعتماد» استفاده کنم. بعد از تهیه انواع اسانس از چهارگوشه ایران، الان وضعیت بهتر شده و آزمون و خطاهام کمتر.
علیرغم اینکه یکی از دانشجویانم شرکت پخش اسانس عطر داره و در شهر ما توزیعکننده محسوب میشه(و هربار سر کلاس تمام ذهنش درگیر اینه که اسم عطر من چیه!!!!) ولی بنده اکثراً اسانسهام رو از اصفهان تهیه میکنم!
اگر دوست داشتین، تشریف ببرین «با.سلام» رتبه 2 پرفروشترین غرفه اسانس عطر که نام غرفه با «پری....» شروع میشه و اصفهان هست. اطلاع دارم که اسانسهاش رو از شرکت پارس پرگاس میگیره. اتفاقاً چندروز قبل خرید سنگینی ازش کردم تا بعد از رسیدن محموله و فشردن دکمه رضایت توسط بنده، به احتمال زیاد، رتبه یک در با.سلام بشه. از شما چه پنهون، درواقع با هدف رتبه اول شدنش، ازش خرید سنگین کردم. خریدی که اونقدرها هم مورد نیازم نبود! چون به نظرم لیاقتش رو داره رتبه یک بشه. پسر سالم و مشتریمداری هست. چندباری باهاش همصحبت شدم.
برای فیکساتور معمولی هم «عطران» بوی زیادی داره و «آریاعطرنوین» بهتر به نظر میرسه. اما در مجموع، ما در ایران فیکساتور خوبی نداریم (بجز تولید یک شرکت که بعداً میگم) خارجی هم که به راحتی گیر نمیاد.
بر همین اساس یکی از کارهایی که ازش جواب خوبی گرفتم، تهیه نمونه 25 میل اماراتیِ همون اسانس هست که بخشی از نقش فیکساتور رو برامون ایفا کنه! مثلا اسانس آنجلز شیر رو با نمونه اماراتی اون مخلوط کردم به همراه کمی «فیکساتور ویژه»
فیکساتور ویژه هم تولید جدید شرکت «الکس. شیمی» یا «میعاد.شیمی» هست(مدیریت هردو شرکت یکیه. ترجیحا از الکس بگیرین. میعاد کمی خورده شیشه داره تو کارش) فقط به کلمه «ویژه» در فیکساتور توجه کنین وگرنه فیکساتور عادی براتون میفرستن. این فیکساتور ویژه در توضیحاتش بطور دقیق نوشته که حاوی ایزوایسوپر و بیاچدی و دیپیجی هست و خودم گرفتم و راضی هستم. بقیه مراحل رو از جمله کهنگی در محیط تاریک و این چیزها رو هم که خودتون بهتر از بنده میدونین و استاد هستین.
نتیجه بعضی از اسانسبازیهام:
کرید اونتوس(نسخه ژیوادان HCV) بنده که با نمونه 25 میل اماراتی و کمی باکارات رژ مخلوط شده بود، بعد از مرحله کهنگی، اون دوست اونتوسبازی که بهش اشاره شد روی هوا زد! البته مشکلی هم نداشتم. چندان با اونتوس رابطه خوبی ندارم.
آنجلزشیر یکی از موارد جالبی هست که ترکیب اسانس اون به روشی که عرض کردم بهتر از باتل اصلی درمیاد! هرچند انجلزشیر رایحه مورد علاقه خودم نیست. ولی ساخت و ترکیب و آزمون خطا کردن روی اون رو دوست دارم(عشقبازی) چون همونطور که عرض کردم جزو کارهاییست که اسانسش خیلی خوب جواب داده. دقیقاً مثل باکارات رژ که اگه گرید T لوزی یا گرید بالای ژیوادان رو بگیری و ترجیحا در کنار فیکساتور ویژه، از نسخه مینیاتوری 25 میل اماراتی شرکت مارکویی کالکشن(نمونه مشابه بسیار عالی باکارات از همین شرکته) استفاده کنی، متوجه عرایضم میشی. هرچند نظر شخصی خودم اینه که باکارات بیشتر برای لایرکردن خوبه. مخصوصاً با اونتوس. اصلاً اونتوس بدون مکمل باکارات رو نمیتونم تصور کنم! :)
با اینکه علاقمند به روایح چرمی نیستم یا بهتر بگم قادر به درکشون نیستم، ولی اسانس پیوردیستنس ام که درست شد رو دیگران بشدت پسندیدن، اما چون خودم خوشم نیومد، وارد ماشین لباسشویی شد و به لباسها عطر خوبی داد :)
اسانس ژیوادان HCV برای پنهالیگونز لرد اف جورج، شفافیت رایحه عجیبی داره. با مقایسه دکانت اصلی و عطر دستساز خودم توسط 3 داور عطرباز(!) نتیجه رای هرسه داور به عطر دستساز بنده بود. همچنان دنبال این گرید ژیوادان از جای معتبر هستم. به راحتی پیدا نمیشه. متاسفانه کسی که پارسال ازش تهیه کرده بودم، جمع کرد و رفت(شاید بخاطر اینکه سالم کار میکرد! وگرنه الان باید شعبه یازدهمش رو افتتاح میکرد!) ضمن اینکه در صورت تهیه اسانس اصلی موردنظر، فقط ترکیب با فیکساتور کافیه. نمونه 25 میل بدردبخوری مشابهش ندیدم که بتونه تکمیل کننده اون باشه.
همچنین اگه قصد ساخت عطر شنل اگوئیست پلاتینیوم با اسانس رو دارین اسانس شرکت PB نسبت به ژیوادان و لوزی بهتر جواب داده.
توجه داشته باشین که ژیوادان بجز گرید HCV که گرونترین و بهترینش تصور میشه، گرید اورجینال (ORG) هم داره که با سرچ در اینترنت میاد براتون. ولی توسط یک شرکت پخشکننده(یعنی باید عمده بخرین که به درد من نمیخوره) ضمن اینکه بیشتر از 9 مدل عطر با گرید اورجینال وارد ایران نشده که از شانس بد، هیچکدومش مورد علاقه من نیست.ازجمله بلک افغان! یادمه مدتی قبل جایی دیدم که فروشندهای، اسانس الکساندریا2 رو با گرید اورجینال ژیوادان میداد. خندهم گرفته بود. چون ژیوادان اصلا گرید اورجینال این عطر رو تولید نکرده، ولی گرید HCV اون اگر تهیه و با دقت ترکیب بشه، عالی درمیاد. نسخه مینیاتوری وکینگ چینی هم مکمل خوبی برای فیکساتورش هست.
چندی قبل، یکی از دوستان 3 مدل اسانس تامفورد تهیه کرده بود. توسکان لدر، امبر لدر، فابیولس. دستدست میکرد کدومش بهتره. اومد ازم پرسید!(اونم از چه کسی!!) گفتم من چیزی از اینها متوجه نمیشم و اصلا روایح مورد علاقهام نیست. اما 5 میل از هرکدوم رو گرفتم و مخلوط کردم و بابت تلخی بیشترش هم دو سه قطره اسانس شوموخ ریختم و با فیکساتور ویژه بصورت 50-50 بهش دادم و گفتم بذار جای تاریک تا کهنه بشه، زمستون استفاده کن ازش. طفلک گویا نتونست جلوی خودشو بگیره و الان هفتهای یکی دو بار زنگ میزنه از بازخوردهای محل کارش و اینکه دوستانش مدام میپرسن اسم عطرت چیه و منم میپیچونم حرف میزنه! یعنی خواستم اینو عرض کنم که ترکیب اسانسها با هم در بسیاری موارد عالی جواب میده.
مثالها زیاده
شنل اگوئیست پلاتینیوم و تاکسیدو شگفتانگیز میشه
یکی دوپاف باکارات رژ قبل از زدن اونتوس، داستان رو به طرز زیبایی عوض میکنه
لایرکردن الکساندریا2 و اکسنتو عالیه (شنیدم و خودم تجربه نداشتم)
و ...
اما یک نکته مهم هم وجود داره که باید جدی گرفت:
هرگز پیشنهاد نمیکنم از ترکیب عطر دستساز روی پوست و مناطق نزدیک بینی استفاده بشه.
بنابراین در حالت استفاده از اسانس، نیاز چندانی به خرید باتل اصلی نیست. یک دکانت 10 میل اصلی داشته باشین هم مدتها جواب میده. مقدار بسیار کمی روی گردن و پشت گوشها استفاده میکنین و سپس عطر مشابه دستساز خودتون رو به پشت زانو (از روی شلوار) یا نهایتا سرآستین کت یا کاپشن میزنین و از نتیجه شگفتانگیزش تعجب خواهید کرد. بدون اینکه براتون ضرر و زیانی داشته باشه. ضمن اینکه دکانتتون بجای یک هفته و یک ماه، ممکنه تا یکسال هم جواب بده و صرفهجویی زیاد به همراه نتیجه خوب حاصل خواهد شد.
اگر هم از نظر مالی مشکلی هست یا اصلاً زورتون میاد پول به دکانت بدین، همون استفاده روی لباس هم کار رو راه میندازه. البته تاکید میکنم به شرط اینکه شیشه عطر دستسازتون با بهترین اسانس و نزدیک به رایحه اصلی باشه نه از این اسانسهای کوچه بازاری که حال اطرافیان رو خراب میکنه! رعایت تعادل در حد استفاده هم واضحه و نیازی به یادآوری نیست.
یکی دیگر از کاربردهای اسانس هم(البته برای بنده) بقول عامیانه کل انداختن با دوستان هست! چند مورد بوده با دوستان عطرباز، اصطلاحاً کل انداختیم و اونها نمونه اصلی استفاده کردن و بنده از اسانس(روی لباس) و بعد از اطرافیان خواستیم نظرشون رو در مورد کیفیت رایحه و خط بو بگن. همه رایها به نفع اسانس بود!!! (بین خودمون باشه، شیطنت میکردم و اسانس ترکیبی میزدم!) و بعد از روکمکُنی دوستان عطرباز، مابقی عطر دستسازم با اینکه روی عطرهای 40-50 میلیونی رو کم کرده بود، ولی چون عطر مورد علاقهام نبود مثل همیشه سر از ماشین لباسشویی درمیاورد! :)
پیام غیربازرگانی: اینجا عزیزان رو دعوت میکنم به خواندن مجدد پاراگراف بالا و تفکر عمیقتر در موضوع توهّم «قداست» برای عطر!
درنهایت، دنیای اسانسبازی، دنیای گسترده و زیباییست به شرط استفاده درست و عدم آسیب به سلامتی
ضمن اینکه خیلیها ممکنه بجای اسانس، ترجیح بدن از نمونههای اماراتی باکیفیت استفاده کنن. بسیار هم عالی. نظرشون محترم [کاملاً موافقم] اتفاقا بنده هم قصد دارم در آینده یک باتل افنان تراثی قهوهای بگیرم(زورم میاد پول به نسخه اصلی تاکسیدو بدم) هرچند تاکسیدو عطر اصلیم نیست اما برای لایرکردن عالیه. همچنین چند کار اماراتی دیگه هم مدنظرمه که دوست دارم در آینده تهیه کنم.
خیلیها دوست دارن بجای اسانس، از عطرهای شرکتی استفاده کنن. نظرشون محترم [کاملاً موافقم] اتفاقاً شنیدم شرکتهایی مثل برندینی تونسته کارهای خوبی بیرون بده. و البته شرکتهایی هم هستن که .... بهرحال گویا نتونستن یا نخواستن!
خیلیها ترجیح میدن بجای موارد فوق، از عطرهای دستساز وطنی مثل «ع.ط.ر.س.ر.ا» یا «سُ.ر.ا.د» استفاده کنن. خودم این کارو انجام دادم و هرچقدر از «آ.ل.ف.ا.م.و.ن.ت.ه» ناامیدم، اما از «سُ.ر.ا.د» تا حد زیادی راضی هستم. ضمن اینکه در بین تمام موارد فوق محصولات «ع.ط.رس.ر.ا» تا جایی که خبر دارم باکیفیتترین و سالمترین محصولات مشابه رو ارائه میده که هنوز استفاده نکردم. بنابراین بازهم [کاملاً موافقم]
:)
پیام بنده از تمام [کاملاً موافقم]های بالا این بود که در این اوضاع اقتصادی که اکثریت ما مردم عادی، به راحتی و بدون دغدغه قادر به خرید نسخ اصلی مورد علاقه نیستیم، هر روشی دارای احترام بوده و پیروان خودش رو داره. ولی اینکه طرفداران مورد مثلا اول بیان طرفداران مورد دوم یا سوم رو بکوبن یا بالعکس، نه قشنگه و نه بحث به جای خوبی میرسه. اساساً «بحث» خودش نوعی هنر هست که باید به نتیجه مطلوب منتهی بشه.
ممنون از توجهتون
پ.ن 1) خطاب به دوستان مخالف اسانس و این متن: ببینید عزیزان. با نهایت احترام، در فرومهای خودرویی همونطور که صفحه مختص خودروهایی مثل مازراتی هست، صفحه مختص پراید هم هست. این صفحه، صفحه پرایده! به عنوان مهمان، قدمتون روی دو دیده. اما شاید بهتر باشه بحث مازراتی رو بذاریم برای صفحه خودش! چون بحث بین مازراتیسوار با پرایدسوار معمولاً به نتیجه نمیرسه :)
پ.ن 2) اگر بحث کل انداختن و روکمکُنی و این چیزها رو فاکتور بگیریم، برای مرتبه سیصدوپنجاهوهفتم عرض میکنم عطر امضای بنده نزدیک به 30 ساله که یک عطر قدیمی و کلاسیک و داغون و از یادها رفته و البته نسخه اصلی هست که با هیچ رایحهای در دنیا عوضش نمیکنم(تا چندماه دیگه اگر زنده بودم قراره یک شیشه از یکی از کشورهای دوست و همسایۀ سوئیس که سازنده این عطره برام برسه) همچنین برای مرتبه چهارصدونودوششم عرض میکنم «اسانسبازی» با «استفادهکننده بودن از اسانس» میتونه دو چیز متفاوت باشه و در سرفصلهای «حسابداری ذهنی» انسان هم میتونه در دو سرفصل متفاوت قرار بگیره. قبلا در موردش صحبت کردم. امیدوارم این بار شاهد قاطیشدن قیمهها با ماست و ایضاً ژله و کیک نباشیم!!!
پ.ن نهایی خطاب به مدیر محترم سایت:
هرچی تو دلتون بگین حق دارین! میدونم طولانی بود. بیشتر از 4هزار کلمه شد، چون اول تو نرم افزار Word مینویسم و بعد منتقل اینجا میکنم تعداد کلمات رو نشون میده. البته اینجا که آوردم بازهم مطالبی اضافه کردم که الان نمیدونم عدد نهایی چقدره! بهرحال شرمنده. ولی سعی کردم مورد خلاف مقررات توش نباشه.
ضمن اینکه همه میدونیم که در این وضعیت اقتصادی، خیلیها از اسانس استفاده میکنن و این متن شاید بتونه براشون مفید بوده و جلوی خیلی از ضررها رو بگیره. به عبارت دیگه هم بنده و هم شما میتونیم با عینک دیگری به موضوع نگاه کرده و نوشتن و انتشار این متن رو نوعی وظیفه یا رسالت اجتماعی درنظر بگیریم. شاید نگاه از این زاویه کمی در نظر نهایی شما مبنی بر تایید و انتشار ، اثر مثبت داشته باشه :)
ولی درنهایت، خواهشی که ازتون دارم اینه که اگر قصد دارید به هر دلیلی زحمات پشت این متن طولانی رو ندیده گرفته و «ردتایید» بفرمایید:
اولاً تصمیم شما بر روی دو دیده، هیچ مشکلی ندارم.
ثانیاً در صورت رد تایید، خواهش میکنم به هر طریقی که امکانش هست این متن رو بطور خصوصی برای دوست و سرور عزیزمون «خاطرات یک گورکن» گرامی ارسال بفرمایید. چون بنده چنین امکانی ندارم.
ثالثاً: اما درصورت تایید و انتشار، لطفاً تا حد امکان، تغییری در واژهها انجام نشه چون میتونه باعث تغییر مسیر انتقال پیام اصلی بشه. خداشاهده تا حد امکان سعی کردم خط قرمزی رو رد نکنم. اونقدر رد تایید داشتم که فکر میکنم تا حد زیادی آبدیده شدم :)
یک دنیا سپاس
سلام و عرض ادب جناب متین راد
متن شما رو کامل خوندم سری پیش هم که تو قسمت پرسش و پاسخ متنی منتشر کردید من مطلبی نوشته بودم تا اومدم توی سایت بنویسم دیدم پست شما نیست متاسفانه پاک شده بود که ناراحت هم شدم اما فدای سرتون
ببینید من با قسمتی که فرمودید اسانس بازی و سرگرمی کاری ندارم گرچه موافق نیستم ولی به قول شما یک بازی هستش نه استفاده ولی این عزیزانی که دنبال استفاده از اسانس هستند به واسطه گرون شدن یا کمرمق شدن ادکلن ها اینو نه پیشنهاد میدم نه درک میکنم چون میخوان به صورت دائم استفاده کنند که هم برای خودشون بده هم برای دیگران
اون موضوعی که گفتید این روزا به واسطه هوا و تغذیه و غیره به اندازه کافی آسیب میبینیم خودش دلیل محکمی هست که حداقل تا جایی که میتونیم پارامتر های آسیب رو کم کنیم من خودم مثلا تا جای ممکن غذای بیرون نمیخورم حتی شده بسیار شب ها شام شیره انگور و ارده قاطی کردم با نان و چای خوردم(چون غذای تکراری که برای ناهار خوردم هم نمیتونم بخورم) ولی از بیرون غذا سفارش ندادم که مرغ هورمونی یا گوشت یخ زده بخورم
سالها پیش پسرداییم تازه ورود کرده بود به عرصه سیگار کشیدن منم تفریحی گاهی میکشیدم همیشه بهش میگفتم گرونترین و بهترین سیگار موجود رو بخر حتی اگر کمتر بتونی بکشی چون سیگار خودش مضر هست پس حداقل کاری که میتونیم بکنیم استفاده از بهترین نوعش هست!!! شاید عجیب باشه ولی اینم به نوعی دیدگاه من هستش ادکلن هم شیمیایی حتی بهترینش حالا ما بیایم جاش اسانس استفاده کنیم که دیگه بعد چند سال هیچی از ریه باقی نمی مونه
مثلا گفتید کسی عاشق ادکلن توسکان لدر شده و فقط اونو میخواد بازم با اسانس نمیتونه بهش برسه چون اساسا
به قول شاعر که میگه
میان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمان است
اسانس شاید بیست نهایتا سی درصد هاله ای از اون رایحه رو به ما بده هیچوقت به ما حس و حال و لذت اون رایحه رو نمیده
اگر شخصی مصرف کننده است برادرانه میگم دو راه داره :
یک اینکه اگر هیچ راهی وجود نداره برای خرید عطر مورد نظر به خاطر قیمت ها و غیره ،بهترین راه استفاده از ادکلن های اورجینال قیمت پایین مثل لالیک ،ورساچه و غیره و سپس ادکلن های اماراتی مطرح و مناسب که گاهی کپی های خوبی میزنند هست
دومین راه قطره قطره جمع کردن برای خریدن ادکلن مدنظرشون بار ها گفتم ادکلن کالایی که اگر با دقت استفاده بشه ۱۰۰ میل راحت دو الی سه سال دوام میاره حالا شاید کسی بگه پس تنوع چی ؟ اینجا باید بگم ما داریم حالت بقا رو در نظر میگیریم دیگه یدونه کار گرم و یدونه کار خنک برای سه سال ولی اصیل و درست حسابی مثل همون داستان سیگار که گفتم کمتر بکش ولی خوبشو بکش
یک موضوعی رو هم تعریف کنم شاید بی ربط باشه اما یادش افتادم چند وقت پیش ویدیویی دیدم از یک خانم روس موفق که داستانی در مورد زندگیش تعریف کرد میگفت که من زمانی بود اصلا اوضاع مالیم خوب نبود یک روز یک رژ لب مارک دیور دیدم یک دل نه صد دل عاشقش شدم و دلم خواست که اونو داشته باشم با اینکه اصلا در شرایطی نبودم که اون جزو کالا های اساسی من باشه اما با خودم گفتم بزار یکبار منم این تجربه رو داشته باشم خلاصه تلاش کرده بود پول جمع کرده بود و اون رژ لب دیور برای خودش خریده بود آنچنان لذتش رفته بود زیر زبونش که گفته بود چرا نتونم همیشه همچین چیزی استفاده کنم پس حس و حال استفاده از این جنس اینجوریه! انگار استفاده از یک چیزی که مال دنیای دیگری بود رو با وجودش حس کرده بود اکیدا توصیه کرد همیشه سعی کنید یک شئ یک چیزی که لوکس و به قولی شاید مال دنیای شما نباشه رو به هر طریقی استفاده کنید و اون حس و حال استفاده از اون شئ لوکس رو حس کنید من ممکن ده ها ویدیو در هفته ببینم و فراموش کنم ولی حرف ایشون خیلی تو ذهنم مونده بود البته که در جایگاهی نیستم تو این اوضاع اقتصادی بخوام بگم همه اینکارو کنید و حرف ایشون سند نه صرفا بخاطر تاثیر عمیقی که این ویدیو روی من داشت دوست داشتم اینو به اشتراک بگذارم
نکته آخر هم بگم بسیار از اطرافیانم هستن که پولش رو دارند ولی دلشون نمیاد خرج ادکلن کنند یعنی تو ذهنشون این موضوع وجود نداره که" انسان میتواند چند میلیون خرج ادکلن بکند "
یک دایی دارم ایشون از قدیم الایام از زمانی که من طفل بودم ادکلن باز خانواده ما بود و همیشه خوشبو (البته اسانس)
زمانی که به سن نوجوانی رسیدم ازش پرسیدم دایی این ادکلن ها با این عطر هایی که شما میزنی چه فرقی داره گفت ادکلن ها همشون الکل دارند و فیکن، عطر(منظورش از عطر اسانس بود ) روغن خالص معطر !!!
باور کنید تا سالها من همینجوری فکر میکردم زمانی که جوان شدم و اولین ادکلن اورجینالم رو خریدم به قدری ایشون از قیمت اون کار تعجب کرد با اینکه کار ارزونی بود و برای ایشون که سرپرست یک بخشی از کارخونه بودن عددی نبود ولی نمیتونست آنالیز کنه آدم عدد میلیونی به عطر بده
بعد این همه سال کمدش رو دیدم پر از ادکلن های شرکتی لول پایین نامعلوم که نزدیکشون هم نمیشم خیلی دلم سوخت یعنی حق این آدم بعد از این همه سال زحمت و تلاش و عشق روایح چهارتا ادکلن درست حسابی نیست ؟؟!!!
بعضی وقتا دیدگاه آدما هم تاثیر داره تو انتخاب فقط بحث مالی نیست
ببخشید اینقدر پر حرفی کردم ممنونم از مطالب خوبی که به اشتراک میگذارید انشاالله همیشه سالم و سلامت باشید
سلام. پاسخ طولانی برات نوشتم. اما بصورت مجزا منتشر شد و احتمالا نوتیفیکیشن برات نیومده. در صفحه 3 پاسخم رو میبینی.
متوجه فحوای کلام یا ژرفای واژه یا کنه مطلب استاد نشودید
اسانس بده ولی چون عطر اورجینال گرونه میشه استفاده کرد
قدرک درک مطلبت واقعاً شگفتانگیز، قابل احترام و ستودنیه!!!
خوشحالم که هستی :)
من نگفتم همه موارد رو دارم ، منم مثل شما...
فقط حرف کلیم این بود چیزایی که تو ایران آرزو هست برای جوانان ، تو خارج از کشور با یک ماه نهایت دو ماه میتونی داشته باشیشون... ماشین ، گوشی ، خونه ، عطر و هر چیزی با چند ماه تلاش به دست میاد ، تو ایران چی؟ سال ها هم نمیتونی...
ولی در کل لذت رایحه رو هیچوقت نخواهید برد از اسانس ها چون رایحه ها هم حتی متفاوته و وقتی شفافیت ، کیفیت ، تغییر نت رو نداشته باشین هیچوقت لذت رایحه رو متوجه نمیشید...
به همین خاطر پیشنهاد دادم حتی برای اونمورد هم دکانت اورجینال تهیه کنید از عطرای ارزون تر ولی اورجینال مثل بنتلی ، لالیک ، مون بلان و...
موفق باشید عزیز جان
میدونم متینجان. همونجا هم پیامت رو گرفتم. پاراگراف آخرم شوخی بود عزیزم :)
اگر تو نداری مطمئن باش منم ندارم و یقیناً اکثریت مردم هم ندارند. حداقلها برامون شده «آرزو»
میتونم یک متن طولانی بنویسم در این مورد.
میتونم چندتا مثال تکاندهنده بیارم که بساط این بحث کلاً جمع بشه و خیلی از عزیزان تازه متوجه بشن که اصلاً نیازی به اینهمه بحث نبود.
اما ناچاراً خط قرمزهایی رد میشه که [به درستی] باعث رد تایید کامنت خواهد شد. همه صحبتها رو بالاجبار در لفافه گفتم. خداروشکر خودت و اکثر دوستان عطرافشانی اونقدر باهوش و داری قدرت درک بالا هستین که پیام اصلی مطالب بنده رو بگیرین.
ولی خب بهرحال اگر خیلی از حداقلها رو هم نداریم، اما بازم خداروشکر محفلی هست با دوستانی صمیمی و اهل دل مثل شما و دیگران. قدرش رو بدونیم که ممکنه فردا همین هم نباشه :)
پ.ن مهم) ضربالمثل معروفی هست که میگه:
«قمارباز وقتی میبازه اگه نگه .......... دلش میترکه»!!!
فقط خواستم یادآوری کنم چند خطی که نوشتم به هیچ عنوان از جنس ضربالمثل بالا نبود. حرف دلم رو گفتم :)
مراقب خودت باش متینِ همیشه متین و باهوش و معطر
دوستان گرامی،
فارغ از هر گونه نقطه نظری که دارید، چه موافق باشید و یا مخالف ، لطفا ادبیات تون رو در مطرح کردن نقطه نظرتون رعایت کنید تا احتمالا موجبات دلخوری فراهم نشود، جناب متین راد قبول زحمت فرمودند و از وقت باارزش شون برای اشتراک گذاشتن تجربیات شون برای اقشار مختلف جامعه (منظورم از لحاظ توانایی خرید) مایه گذاشتن و راهکارهای مختلفی رو هم پیش و روی ما گذاشتن، انصاف نیست که در صورت مخالفت با گفته های ایشان از هر نوع ادبیاتی که موجب تخلیه روانی می شود استفاده کنیم. متاسفانه در فضای مجازی که طرف مقابل را نمی شناسیم و طرف مقابل هم ما را، به خود اجازه می دهیم هر ادبیاتی را که به ذهن مان می رسید را بدون فیلتر کردن ادا کنیم ، به قول استاد متین راد از ادبیات اینستاگرامی استفاده کنیم.
ضمن اینکه یادمان باشد وقتی شخصی خود را بی سواد یا کم سواد خطاب می کند ، نه به معنی واقعی کلمه بلکه از روی فروتنی و تواضع این اصلاحات را بکار می برد.
مطمئن هستم در دنیای واقعی و برخوردهای واقعی ادبیات محترمانه ای بکار می برید که این نشان از شخصیت والای شما است.
برقرار باشید و پیروز
ممنونم سام عزیز. از لطف زیاد به بنده و روح بلند و زیبایی که دارین و امیدوارم همواره در همین مسیر زیبا قدم بردارین.
از واژه «دلخوری» استفاده کردین و پیام نگرانی از متنتون گرفتم که ایجاد دلخوری نشه. میدونم منظورتون کلّی بود که بین دوستان دلخوری ایجاد نشه. از طرفی هم یک درصد فرض رو بر این گذاشتم که شاید نگران دلخوری بنده هم هستین:)
اجازه بدین اول از اون یک درصد بگم:
جماعت معلم هم مثل دیگر انسانهای عادی، دلش میشکنه، دلخور میشه، ناراحت میشه، خوشحال میشه، خشم و نفرت و خلاصه همه چیزهایی که یک انسان عادی داره رو تجربه میکنه. اما:
وقتی سرکلاس هست (اگر معلم به معنای واقعی باشه) احتمالاً اونقدر توان داره که اجازه نده جو متشنّج بشه، اونقدر هنر داره که نذاره دانشجویانِ کمی شیطون، کلاس رو بهم بریزن، خشم و ناراحتی و حتی دلخوریش رو هم قرار نیست به مخاطبش منتقل کنه و درنهایت اگر توان مدیریت و اداره کلاس رو نداشته باشه به نظرم واژه معلم برازندهاش نیست.
چندماه قبل، کلاسی به بنده پیشنهاد شد که هیچیک از مدرّسین حاضر به تدریس نبودن! با ادبیات ما معلمین، «دانشجویانِ ناراحتی» داشت! از اونایی که اصطلاحاً سیاسیکاری میکنن و کلاس بهم میریزن و ناگهان همدستی میکنن و هیچکدوم نمیان سرکلاس و یک مرحله هم استاد رو از کلاس انداخته بودن بیرون!!! :)))
طی صحبت با دکتر.... که استاد روانشناسی هستن و بسیار قابل احترام، این استاد کلّی درددل داشت از اینکه برای اولین بار در عمر تدریسش با یک کلاس «اکثراً ناراحت» درس برداشته و براش عجیب بود که چطور ممکنه از یک کلاس بیست و چندنفره نزدیک 80درصدشون دارای اختلال باشن! (به نظرم واقعاً هم عجیب بود)
کلاس رو عمداً قبول کردم. کلاسی که چندماه بود مدرّسی قبول نمیکرد بره. شاید احمقانه به نظر برسه. اما بیشتر خواستم خودم رو محک بزنم ببینم پیر شدم یا نه هنوزم دود از کنده بلند میشه :)
الان که اینها رو مینویسم مدتهاست درسم باهاشون تموم شده، امتخانشون رو دادن و نمرات عالی گرفتن و با بسیاری از اونها هم دوست و رفیق هستم :)
پس نه یک درصد مربوط به خودم و نه 99درصد مربوط به بقیه هیچکدوم جای نگرانی نداره. اگر بنده این صفحه رو ایجاد کردم فکر میکنم بتونم از پس اوضاع بربیام :)
درسته که اینجا کلاس درس نیست. اما به قول قدیمیها ما هم بعد از یک عمر گدایی، شب جمعهمون رو گُم نکردیم! :)))
کلاس باشه، سایت باشه، گفتگوی روبرو باشه، بحث باشه، جدل باشه، هرچیزی که باشه بهرحال سعی خودمون رو میکنیم که تشنجی ایجاد نشه. ضمن اینکه بابت هر کلمهای که اینجا مینویسم، گوشه ذهنم هم حرمت مخاطب رو باید درنظر داشته باشم(حتی اگه بهم بیاحترامی کرده باشه) هم حرمت سایت عطرافشان رو و از همه مهمتر حرمت مدیریت محترم رو که اجازه انتشار متن رو دادن تا خدای نکرده شرمنده ایشون هم نباشم.
نکته مهم: سام عزیز! فیس تو فیس نیستیم و متن بصورت نوشتاری هست و ممکنه ادراک شما برداشت متفاوتی داشته باشه و بقول عامیانه سوءتفاهمی ایجاد بشه. خطابم تا اینجا الزاماً به شما بزرگوار نبود. خدای نکرده بد برداشت نکنین. بذارین به حساب بلند فکر کردن بنده :)
فرموده بودین:
«... متین راد قبول زحمت فرمودند و از وقت باارزش شون برای اشتراک گذاشتن ...»
راستش بقول مرحوم پرویز فنّیزاده: « دروغ چرا؟ تا قبر آ آ آ آ »
اینجا نه «زحمت»ی میبینم، نه وقت«باارزش»ی.
تا الان تمایلی به گفتنش نداشتم. ولی خب محبت شما یه خورده زیاد بود که با این جمله محبتآمیز، ناخواسته مجبورم کردین خیلی کلّی و در پشت پرده مواردی از جنس خودافشایی رو عرض کنم:
نمیدونم چندنفر از دوستان متوجه شدن که بنده از ظهر تا الان (نیمه شب) بدون خروج از سایت، باحوصله به تکتک پرسشها پاسخ دادم. نه تنها پاسخی از جنس «ازسربازکردن» بلکه تا حدی که تونستم برای بسیاری از پرسشها، یک متن طولانی نوشتم، به امید اینکه از اندک بضاعت و سواد جلبکوارم، توشهای مفید در هر متن ایجاد بشه. به عبارت دیگه یک سوال ساده رو تبدیل به یک کلاس درس کردم! بهش میگن مرض معلّمی! :)))
چه پیامی میشه از این موضوع برداشت کرد؟ بله درسته. بنده امروز از پای لپتاپ بلند نشدم و فقط هم در عطرافشان بودم.
سوال: مگه تو کار و زندگی نداری؟
پاسخ: راستش نه! چندروزی هست که از خونه بیرون نرفتم و حتی کلاس آخرم رو کنسل کردم(کاری که تابحال سابقه نداشته) و درحال گذران شدیدترین و بدترین حالتهای روحی چندسال اخیرم هستم. وضعیتی وحشتناک! وحشتناکتر از تصور هرکدوم از مخاطبین.
سوال: مگه چه اتفاقی افتاده؟
پاسخ: به شما ربطی نداره!!!! (با لطافت بخونین لطفا) منظورم اینه که قرار نیست با گفتن مشکلم، حال شما رو خراب کنم. بلکه در همین وضعیت هم تمام سعی خودم رو کردم که در حد وسع و توانم، حال یکی دونفر از دوستان رو بهتر کنم.
نتیجه: در این چندروز وحشتناک، وقتی «خاطرات یک گورکن» عزیز در مورد اسانسها سوال پرسیدن، خیلی خوشحال شدم که فرصتی پیش اومد برای «فراموش کردن» و با سرعت مشغول نوشتن شدم.
بعد هم پرسشهای دوستان بود که باعث ادامهدارشدن «فراموش کردن» اینجانب شد و روز خوبی رو سپری کردم.
بنابراین در اینجا نه تنها «زحمت» و «وقت باارزش»ی در کار نبود، بلکه ممنون تمام عزیزانی هستم که محبت کرده و منت به سر بنده گذاشتن و با پرسشهاشون باعث شدن برای ساعتهای زیادی مشکلات خودم رو فراموش کنم. در حالتهای روحی نامناسب افراد، به نظرم بهترین دوست و رفیق کسیست که باعث «فراموش کردن» شخص دارای مشکل بشه. حتی برای چند دقیقه.
پس:
ممنون از «خاطرات یک گورکن» عزیز که با طرح پرسش اولیه باعث و بانی ایجاد این صفحه شدن
ممنون از «متین» دوستداشتنی که واقعاً امروز حالم رو بهتر کرد و در «فراموش کردن» بنده سهم بزرگی داشت.
ممنون از «سورنای» همیشه عزیز که با مطلب هوشمندانهاش، باعث شد یک متن طولانی بنویسم و برای ساعاتی خیلی چیزها رو فراموش کنم.
ممنون از سام عزیز (خودتون رو عرض میکنم) که همین الان و در این نیمهشب که قرص خواب هم بی تاثیر بوده، ذهنم رو درگیر نوشتن این مطالب کردین و همچنان شرمنده بزرگی و پاکی درون شما هستم.
حتی ممنون از خانزاده عزیزمون که شاید خودش هم ندونه، اما برای دقایقی حالم رو خوب کرد. هرچند اکثر اوقات ما دوتا مثل خروس جنگی به هم میپریم! اما نمیدونم چرا دوستش دارم :)
و درنهایت ممنون از همگی بابت کمک بزرگ و لطف عظیمی که امروز به بنده داشتین.
نتیجه: بنابراین بنده لطفی نکردم، بلکه شرمنده لطف دوستان هستم و ایضاً وامدار محبتهاشون.
فرموده بودین:
«... وقتی شخصی خود را بی سواد یا کم سواد خطاب می کند ، نه به معنی واقعی کلمه بلکه از روی فروتنی و تواضع این اصلاحات را بکار می برد...»
بازهم با استراتژی مرحوم فنّیزاده چون تا قبر راه زیادی نیست بذارین واقعیت رو بگم. بنده «تواضع» نکردم سام عزیز. واقعیت اینه که در هیچ محیط آموزشی، دانشجویان حق گفتن واژه «استاد» برای بنده رو ندارن. نه اینکه بداخلاقی کنم یا خدای نکرده بیحرمتی. هرگز. نهایتاً بهم بگن استاد، بلافاصله میگم استاد خودتی! یا اگه صمیمیتر باشیم بلافاصله میگم استاد باباته!!! :)))
دهه هفتاد شمسی(نه میلادی!!) که دانشجو بودم، همزمان با تحصیل، به دلایلی، ازجمله قویبودن ریاضی، حل مسائل ریاضی به عهده بنده بود. کمی که گذشت تمام حل مسائل به گردنم افتاد. روزی استاد دیر کرد و بنده مشغول حل تمرینها پای تختهسیاه (هنوز وایت بُرد مد نشده بود) بودم و زیرپوستی یک سرفصل رو هم درس دادم که روش تدریسم خیلی مورد استقبال همکلاسیهام قرار گرفت. غافل از اینکه استاد پشت در بود و داشت گوش میکرد! البته چندسال بعدش ترک دنیای خاکی کرد ولی اثر بزرگی در زندگیم داشت. چون بستر مناسبی فراهم کرد برام.
از جلسات بعد، میگفت بیا و این سرفصل رو تدریس کن و خودش مینشست کنار بقیه همکلاسیهام. منم با ذوق میرفتم و تمام زمان کلاس رو یک نفس تدریس میکردم. خدابیامرز روزی که بهم گفت: «تو مادرزادی معلم به دنیا اومدی» مسیر زندگیم عوض شد(هرچند سالهای زیادی اشتباه بزرگی کردم و معلمی در مرحله دوم زندگیم قرار گرفت)
گذشت و گذشت تا اینکه چند جلسهای نیومد و بنده شدم مدرّس! بعدها فهمیدم که اون چند جلسه رو در دانشکده حضور داشته، اما عمداً نیومده سرکلاس تا بتونم مسیر تدریس رو با اعتماد به نفس بیشتری جلو برم و فقط چندباری اومده بوده پشت در و گوش کرده و رفته. روحش شاد. استاد به معنای واقعی بود که امروز نسل اونها در حال انقراضه!
میان ترم بود که برگشتم شهر خودمون برای دیدار با خانواده (دانشگاهم تهران بود) و با ذوق به مرحوم پدرم جریان رو گفتم. ایشون که خودشون هم مدرّس دانشگاه بودن فرمودن: «وقتی بهت میگن استاد خیلی حالت خوب میشه. درسته؟» منم در عالم جوانی و خامی گفتم آره دیگه! چی بهتر از این؟ و اونجا بود که جمله گهربار مرحوم پدر خطاب به اینجانب گفته شد:
«اگه روزی بهت گفتن استاد و حالت بد شد و پشتت لرزید بدون که داری کمکم بزرگ میشی!!!»
اون زمان نفهمیدم. سالها گذشت و نفهمیدم.
ولی الان چندسالی هست که اگه کسی بهم بگه استاد، پشتم به لرزه درمیاد. چون هرچقدر بیشتر میرم جلو «بیشتر میفهمم که چقدر نمیفهمم»
بعضی وقتا با خودم خلوت و تفکر میکنم که اگر اونهایی که نزدشون شاگردی کردم «استاد» بودن، پس من «چی» هستم؟! خوشبختانه یا متاسفانه در زندگی خود نزد اساتید بزرگی دوزانوی تلمّذ بر زمین گذاشتم. اساتیدی که دیگر بین ما نیستن و حتی فیک اونها هم نایابه!
سام عزیز. جهت یادآوری: اینهمه توضیح دادم که عرض کنم «منِ متینراد نه تنها استاد، بلکه هیچ هم نیستم» و در این عبارت هیچ ردپایی از جنس تواضع وجود نداره. واقعیت مطلق رو عرض کردم.
بازهم ممنون از کامنت زیبا و سراسر پر از مهر و محبتتون. در دنیای نه چندان زیبایی که خوب بودن «ارزش» خاصی محسوب نمیشه امیدوارم همینطور «خوب» باقی بمونید.
شاید خوب بودن چندان سخت نباشه. اما «خوب موندن» کار راحتی نیست :)
بهترینها در انتظارتون
استاد عزیزمون آقای متین سهیل راد خیلی کامل گفتن ولی من هم این نکته رو اضافه میکنم :
اسانسها در واقع ستون فقرات و هویت اصلی هر عطر هستن چیزی که شخصیت و کاراکتر بویایی هر رایحه را شکل میدهد. درست است که اسانسها معمولا فاقد لایهبندی پیچیده و ظرافت عطرهای نهایی هستند، اما برای شناخت روح و شخصیت هر بو کافیاند. با چند قطره اسانس میتوان فهمید یک عطر شاد و مرکباتی است یا تاریک و دودی، شرقی و پرشور است یا مینیمال و مدرن(همین نکته برای خیلیها کافی ست!!) با هزینه کمتر میتوان به هویت و شخصیت عطر اصلی پی برد
جالب اینجاست که خیلیها به اشتباه اسانس را چیز مضری میدانند، در حالیکه روزانه از همان مواد در مقیاس بسیار بیشتر استفاده میکنند فقط نمیدانند. همین ترکیبات عطری در شویندهها، شامپوها، صابونها، کرمها، شمعهای معطر و حتی مایع ظرفشوییها وجود دارد..... حتی ظروفی که میشویند و لباسهایی که میپوشند با ردی از همین ترکیبات پوشیده شدهاند. وقتی کسی با اعتمادبهنفس و تعصب کاذب از عطر اورجینال دفاع میکند و اسانس را غیراصلی یا مضر میخواند، در واقع ناآگاهانه خودش هر روز با همان ترکیبات زندگی میکند. تفاوت فقط در این است که ما اسانس را آگاهانه و هدفمند برای شناخت و ساخت عطر به کار میبریم، اما آنها همان ترکیبات را بیآنکه بدانند، از هزار مسیر دیگر استشمام و جذب میکنند.
سهیل عزیز سلام 🌹
واقعا ممنونم که زمان گذاشتی برای این مطالب عالی
خیلی چیزها یاد گرفتم و سپاسگزارم
نظر شخصی من اینه که با استفاده از اسانس فکر نکنم اتفاق بدی بیفته،(هر چند که من تاحالا اسانس استفاده نکردم) همونطور که یه سری چیزهای دیگه مثل خوراکیها و پوشاک و ....... سلامتی ما رو تهدید میکنند.( و شما به درستی اشاره کردید)
بنظرم هر چیزی که حس خوب به ما بده میتونه محترم باشه حتی اسانس، پاینده باشی عزیزم 🙏🏼
درود بر حسن عزیز
قبل از هرچیز ممنون بابت نظر زیبایی که نوشتی. خوشحالم که میبینم فرهنگ «عدم قاطعیت در گفتار» در بین جوانان ما درحال رواج هست. منظورم جایی بود که نوشتی:
«نظر شخصی من اینه که ........... فکر نکنم اتفاق ........»
یعنی در یک خط کوتاه دو عبارت از جنس عدم قاطعیت.
خیلی حالم رو خوب کردی. ممنون :)
شخصاً اینطور فکر میکنم که شاید بهتر باشه اول تکلیفمون رو با عبارت «اتفاق بد» مشخص کنیم.
مثلا در دو حالت زیر:
سوال: اگه من این سیانور رو بخورم برام «اتفاق بدی» میفته؟
پاسخ: بله. نهایتا 30 ثانیه بعد میمیری! (دور از جون حسن آقا البته)
سوال: اگه من سیگار بکشم «اتفاق بدی» میفته؟
پاسخ: نمیدونم و نمیشه با قاطعیت گفت. ولی اگه استمرار داشته باشه به احتمال زیاد میتونه سالها بعد باعث سرطان بشه و تو رو بکشه (بازم دور از جون حسن آقا و تمامی دوستان)
فکر میکنم اتفاق بد اسانس رو بشه در گروه دوم قرار داد :)
ولی خوبه که تابحال استفاده نکردی. اولاً چیز خاصی رو از دست ندادی و ثانیا امیدوارم هرگز مجبور به استفاده نشی و همواره از نسخه اصلی استفاده کنی.
خط آخری که نوشتی هم برام جالب بود. احترام به هرچیزی که باعث حس خوب میشه. از اون دست جملاتی بود که فکرم رو درگیر کرد. نمیتونم بگم موافقم یا نه. باید بیشتر در موردش فکر کنم(هرچند موافق باشم یا نباشم هم چندان اهمیتی نداره!) ولی دلنشین بود برام.
ممنون از نظرت
موفق باشی
استاد عزیزمون آقای متین سهیل راد خیلی کامل گفتن ولی من هم این نکته رو اضافه میکنم :
اسانسها در واقع ستون فقرات و هویت اصلی هر عطر هستن چیزی که شخصیت و کاراکتر بویایی هر رایحه را شکل میدهد. درست است که اسانسها معمولا فاقد لایهبندی پیچیده و ظرافت عطرهای نهایی هستند، اما برای شناخت روح و شخصیت هر بو کافیاند. با چند قطره اسانس میتوان فهمید یک عطر شاد و مرکباتی است یا تاریک و دودی، شرقی و پرشور است یا مینیمال و مدرن(همین نکته برای خیلیها کافی ست!!) با هزینه کمتر میتوان به هویت و شخصیت عطر اصلی پی برد
جالب اینجاست که خیلیها به اشتباه اسانس را چیز مضری میدانند، در حالیکه روزانه از همان مواد در مقیاس بسیار بیشتر استفاده میکنند فقط نمیدانند. همین ترکیبات عطری در شویندهها، شامپوها، صابونها، کرمها، شمعهای معطر و حتی مایع ظرفشوییها وجود دارد..... حتی ظروفی که میشویند و لباسهایی که میپوشند با ردی از همین ترکیبات پوشیده شدهاند. وقتی کسی با اعتمادبهنفس و تعصب کاذب از عطر اورجینال دفاع میکند و اسانس را غیراصلی یا مضر میخواند، در واقع ناآگاهانه خودش هر روز با همان ترکیبات زندگی میکند. تفاوت فقط در این است که ما اسانس را آگاهانه و هدفمند برای شناخت و ساخت عطر به کار میبریم، اما آنها همان ترکیبات را بیآنکه بدانند، از هزار مسیر دیگر استشمام و جذب میکنند.
سلام مجدد و تشکر دوباره بابت اینکه بانی ایجاد این صفحه شدین.
اولاً «استاد» خود شما هستین بزرگوار
ثانیاً بنده «کامل» ننوشتم، فقط «طولانی» نوشتم. ولی شما با همین چند خط کوتاه به بهترین شکل کاملش کردین. ممنون
مدل لم دادن روی مبل که در متن نوشته بودم اشاره به پاراگراف دوم شما داشت. انواع و اقسام مواد مضر رو مصرف کردم و الان هم جلوم یه ظرف پر از چیپس با طعم پیتزا یا طعم دودی یا فلان طعم هست و همزمان دارم تایپ میکنم که اسانس مصرف نکنین. مضره و آشغاله!!!!!!!! خب عزیز. تو همین الانش داری اسانس خوراکی مصرف میکنی. اون اسانس ساخت کجاست؟ بنده که نمیدونم. ولی خب حداقل دعا کن کارخونه سازنده چیپس، اونقدر وجدان داشته باشه که اسانس خوراکی که مصرف میکنی یا برای فرزند دلبندت خریدی رو از شرکت ژیوادان تهیه کرده باشه.
مورد بعد اینکه شاید اشتباه از بنده بوده که در ابتدای متن این عبارت رو ننوشتم:
این متن برای عزیزانی نوشته شده که به هر دلیلی اصرار بر استفاده از اسانسهای عطری دارند و تمام مسئولیت مضرات استفاده از اسانس را خود برعهده گرفته و هدف از نوشتن این متن، به هیچ عنوان رد یا تایید این حرکت نمیباشد.
خداروشکر طبق چیزی که مشاهده میشه اکثر کاربران سایت عطرافشان، قدرت بالایی در «درک صحیح مطلب» داشته و بحثهای خوبی انجام شد. اما عزیزی هم بود که گویا مطلب رو طور دیگری درک کرده و دقیقاً در زیر مطلبی که بصورت طولانی، بحث قدرت تحلیل منطقی و از همه مهمتر «تفکیک پارامترها» تشریح شده بود، نه تنها پارامترها رو قاطی کرده که قیمه و ماست و ژله و کیک رو به همراه پایههای میز و صندلی تالار با هم مخلوط فرمودند!
البته این آسیب رو به راحتی میشه در همه جا دید:
مدتی قبل قصد خرید خودرو کوییک داشتم. طبیعتاً سرچی کردم ببینم وضعیت چطوره و مشکلاتش چیه و نظر کاربران چیست و ...
خب تا زمانی که تیونینگتاک به عنوان بزرگترین مرجع خودرویی فارسیزبان با تولید محتوای ناب وجود داشت (مثل عطرافشان در حوزه عطر) مشکلی نبود. اما با حذف این سایت، انواع و اقسام سایتهای گوناگون در صفحه گوگل پیدا شده که به مدد خالیکردن میدان توسط تیونینگ تاک، حسابی در حال جولان بوده، اما محتوای بدردبخوری در اونها پیدا نشد(اکثرا کپی پیست بود) رفتم به قسمت نظرات کاربران که ببینم اونایی که کوییک دارن چه مزایا و مشکلاتی رو مطرح میکنن:
پاسخها جالب بود:
الان در فلان کشور با فلان مبلغ میشه فلان خودرو رو خرید (خب چه ربطی به ما داشت؟!)
حیف پول برای این خودروها (قبول. پیشنهاد جایگزینت چیه؟!!!)
این خودرو 20 میلیون بیشتر نمیارزه. ایکاش خودروسازی .... آتیش بگیره(خب چه مشکلی از تو حل میشه؟!!)
دنبه گوسفندی شده نیم میلیون. دیگه اینجا جای زندگی نیست!(راستش حرفی ندارم!)
سلطان فقط 405 (داداش ما دنبال سلطان و پادشاه نیستیم. اومدیم تو این صفحه 4 تا تجربه از کوییک بخونیم)
در پاسخ نفر قبلی: برو گمشوووووووووو ......... بوووووووووووووق!!! (ببخشید نمیتونم بگم)
بعد هم دعوا و فحش و ادامۀ از خجالت هم دراومدن!
نیازی به مثالهای بیشتر نیست. این شما و این سایتهای مثلا تخصصی خودرویی که الان در گوگل هست. میتونین به راحتی ببینین. بخدا اگه در تیونینگتاک چنین چیزهایی میدیدیم.
خب به راحتی میشه فهمید آسیب «عدم تفکیک پارامترها» چقدر در جامعه ما نگرانکننده شده. کسی که میاد برای یک خودروی اقتصادی و ارزون سرچ میکنه:
دنبال بحث و تبادلنظر در حوزه آسیبشناسی خودروسازان کشورمون نیست!
بخدا خودش میدونه که در فلان کشور میشه با این مبلغ چه چیزهایی خرید.
احتمالاً از قیمت دنبه هم خبر داره!!!
و تویی که اونجا کامنت میذاری یک درصد فکر کن که شاید کسی محتاج به اطلاعات درست و دقیق باشه. شاید کسی باشه که نهایت توانش خرید یک خودروی ارزونقیمته و میخواد با جمعبندی تجربیات کاربران، به نتیجه موردنظر خودش برسه.
یعنی جوری کامنت نوشتن که انگار منِ خریدار کوییک، با حساب بانکی پر از پول، اومدم بین پورش پانامرا و کوییک که میتونم هردوتاش رو بخرم مقایسه انجام دادم و به این نتیجه رسیدم که کوییک بهتره!!!!!
در بحث اسانس هم رسماً اعلام میکنم بنده حقیر(متینراد) نه در حوزه عطرسازی تخصص دارم، نه از شیمی چیزی میدونم و نه از هیچ علم مشابهی که صلاحیت اظهارنظر در مورد اسانسها رو داشته باشم.
اما مغز ناقصم اینطور میگه شرکتی مثل ژیوادان سوئیس با قدمت 130ساله خود به عنوان بزرگترین شرکت تولید اسانس عطری و خوراکی جهان که تامینکننده اسانس و مواد اولیه برندهای بسیار بزرگی در دنیای عطر هست، حتی اگر بخواد هم نمیتونه «آشغال» تولید کنه!
قطعاً انتظار نداریم محصولی که به مثلا تامفورد میده، همون فرمول اسانس رو به بازار هم ارائه بده. اصلا چنین چیزی ممکن نیست. حتی در حوزه خودروسازی، ایرانخودرو میاد به منِ قطعهساز سفارش 3000 قطعه با استاندارد بالا (تحت عنوان OEM) میده برای استفاده در خط تولید. یعنی قطعه اورجینال.
بعد هم سفارش 5000 قطعه اما با «استاندارد پایینتر» رو میده برای خدمات پس از فروش که به ایساکو معروف هست و اگر منِ قطعهساز عمداً یا سهواً قطعه اورجینال که باید در خط تولید استفاده بشه(OEM) رو در خروجی ایساکو بذارم جریمه سنگینی میشم.
یعنی مصرفکنندۀ ایرانخودرو، درسته که قطعه اصلی رو ایساکو تهیه میکنه، اما هرگز نمیتونه اون کیفیت اورجینال رو در ایساکو به دست بیاره (البته خودم زمانی که سمند داشتم بجای خرید از ایساکو، سعی میکردم قطعه اصلی فرانسوی رو با چندبرابر قیمت تهیه کنم!)
پس همونطور که عرض شد درسته انتظار اسانس اورجینال فلان عطر رو از خروجی شرکت ژیوادان نداریم، اما اینکه «آشغال» تولید میکنه رو هم نمیتونم بفهمم!
گروهی هم طوری از مضرات اسانسها صحبت میکنن انگار شرکت ژیوادان، یک خط تولید اسانس داره و کنارش خط تولید سموم دفع آفات نباتی!!!!!! و اونی که تو بازاره اسانس نیست، بلکه سم مهلکی هست که توسط ژیوادان تولید شده!!!
بازهم عرض میکنم بنده هیچی از این موضوع نمیدونم. اما خوشحال میشم عزیزانی که مخالف اسانس هستن، بجای توهین و آشغال خطاب کردن و دعوت بنده به سکوت، یک مقاله علمی (دارای شناسنامه و آدرس) در همین صفحه بذارن تا همگی باهم آگاهتر بشیم. بنده هم اونقدر شهامت دارم که رسماً عذرخواهی کنم و از مدیریت درخواست حذف این صفحه رو بکنم.
اما مسئله میتونه طور دیگری هم مطرح بشه:
اسانس ژیوادان آشغال نیست. اونهایی که توی بازار به اسم ژیوادان فروخته میشه آشغال هست(تا حد زیادی موافقم)
خب حالا صورت مسئله عوض شد و میشه در این مورد صحبت کرد.
یعنی چی؟
یعنی ماست جدا ، قیمه جدا ، کوییک جدا ، قیمت دنبه جدا ، آسیبشناسی خودروسازی ایران جدا ، اسانس ژیوادان جدا ، روغن آشغال اما معطری که به اسم ژیوادان میفروشن جدا و ....
یعنی در یک کلام: قدرت «تفکیک پارامترها از یکدیگر در مغز»
خب در این مورد باید چیکار کرد؟
پاسخ خلاصه اینه که نمیدونم! اما عقل ناقص بنده تنها چیزی که میفهمه اینه که بگم دوستان اهل اسانس. قویاً پیشنهاد میکنم اسانستون رو از هر مغازهای تهیه نکنین. بهتره از «نماینده رسمی» کشورمون تهیه کنین که در متن اسمش اومده. در اینترنت هم مشخصات کاملش هست. بیشتر از این هم چیزی نمیدونم. شاید اصلاً اون شرکتی که خودش رو نماینده رسمی اعلام میکنه دروغ میگه. نمیدونم شاید. ولی اگه تونسته این کارو بکنه خیلی کارش درسته! چون با این حساب، 30 سالی هست که ملت رو سرکار گذاشته!
ولی خب اینم چاره داره. نهایتاً میتونین زنگ بزنین و بالا و پایینش رو دربیارین. اصلاً عزیزانی که ساکن تهرانن (بازم تاکید میکنم اگه اهل اسانس هستن و دوست دارن موضوع رو پیگیری کنن) آدرسش تو اینترنت هست. اگه دوست دارین به راحتی میتونین مثل عقاب تشریف ببرین بالای سرشون و ازشون بخواین برادریشون رو ثابت کنن. اونا دیگه کار بنده نیست. اگر هم کسی این کار رو انجام داد و پیگیری کرد و نتیجه رو در اینجا اعلام کرد امیدوارم عاقبت بخیر بشه و خیر دنیا و عاقبت رو ببینه. نمیدونم چرا یهویی احساس پیری بیش از حد کردم! :)))
دیگه نفس کم آوردم! امیدوارم این بار تونسته باشم حق مطلب رو ادا کنم.
و اما حالا که تا اینجا اومدم سوءاستفاده کرده و کمی متن اصلی رو کاملتر کنم:
در حوزه برندهای لوکس در حوزه خودرو، جناب «کوروش منصوری» معرّف حضور همه عزیزان هست. مثلاً تصور بفرمایید حاشیهنشین ثروتمند خلیجفارس زمانی که میره لامبورگینی میخره، دارای یک خودروی لوکس و گرونقیمت هست که خیلیها میتونن در اون کشور داشته باشن. اما اون شخص ممکنه دلش بخواد خودرویی که داره در دنیا «تک» و «منحصربفرد» باشه. چه اشکالی داره؟ به نظر خودم هیچ اشکالی.
اینجا دست به دامن کوروش خان منصوری میشه(البته تا جایی که یادمه کوروش دامن پاش نمیکرد!) تا ماشینش رو تیونینگ کنه و آقای منصوری هم بعد از ارائه خدمات، لوگوی منصوری رو میچسبونه عقب خودروی طرف (دقیق یادم نیست، لوگوی ماشین رو برمیداره و لوگوی خودش رو بجاش میذاره یا کنار لوگوی اصلی میچسبونه یا.... راستش چندان هم برام مهم نیست برم سرچ کنم. درهرصورت، ماشینبازها بهتر میدونن)
حالا در کشور عزیز ما که امکان دستیابی به لامبورگینی و بوگاتی و ... حداقل برای اکثریت وجود نداره. اما نیاز به «تک» و «خاص» بودن برای خیلیها وجود داره. نیازی که یک «حق» هست که هیچکسی نمیتونه اون «حق» رو از شخص بگیره. در این مورد حتی برای بیپولترین افراد(مثل بنده) این «تک» و «خاص» بودن باترکیب اسانسها و ایجاد یک رایحه جدید (که فقط مال خودشه) میتونه حاصل بشه.
اینم یکی دیگه از کاربردهای اسانس!
داخل متن نوشته بودم دانشجویی دارم که شرکت پخش اسانس در منطقه داره و روایح رو خوب میشناسه. البته ارتباطمون صمیمانه نیست. چون فقط 2 کارگاه هشت ساعته با اون کد برگزار کردم و سرفصل اصلیشون از چندماه بعد شروع میشه. بنده خدا هربار اسم عطرم رو پرسید پیچوندمش!
جلسه دوم یا سوم بود که آخر کلاس، خصوصی منو کشید کنار و خیلی اصرار کرد که فلانی. خط بوی دیوانهکننده عطرتون نمیذاره درس رو بفهمم! مثلا خواست از طریق جریحهدار کردن روحیه یک معلم وارد بشه! خبر نداشت که .... :)))
برگشتم و آهسته گفتم: ببین بین خودمون میمونه؟
طفلک با ذوق گفت آره آره!
نزدیکتر شدم و آهستهتر گفتم: از این عطر فقط 2 شیشه تولید شده. یکیش رفته کاخ سفید و یکیش هم اومده خونه ما!
لبخند همراه با چشمک نثارش کردم و باهاش دست دادم و رفتم.
چهره پوکرفیسش هنوز جلوی چشمامه :)))
[میان نوشت: یادتونه گفتم مرض اسانسبازی دارم و این کار از لذت های بزرگ زندگیمه؟ لطفاً «سرکارگذاشتن دیگران» رو هم بهش اضافه بفرمایید!!! دست خودم نیست. مرضه دیگه. دکتر هم گفت درمان نداره]
جلسه بعدش قبل از اینکه وارد کلاس بشم، بچههای آموزش گفتن که اومده سروقت ما و ازمون خواسته که تو رو خدا از متینراد بپرسین اسم عطرش چیه! اونا هم گفته بودن با فلانی شوخی نکن که فرمولهای دستسازش محرمانهست! و در یک صندوقچه در کنار فرمول کوکاکولا ازش مراقبت میشه :)))
اتفاقاً تک بودن و خاص بودن دغدغهام نیست. خورویی سوار میشم که میلیونها نفر دیگه سوارن. خونه، زندگی و شغل معمولی دارم مثل اکثر مردم. اگه بخوام خیلی دقیقتر بگم «معمولی بودن» رو دوست دارم و ترجیحش میدم به خاص بودن. حالا البته اینکه اگر هم بخوام خاص باشم توانش رو ندارم در این موضوع بی تاثیر نیست!
اما نمیدونم چرا در حوزه رایحه موضوع متفاوته. دست خودم نیست. از کودکی همینطور بودم. شروع عطربازی بنده با وانمنشو بود که هنوزم عطر تنهاییهامه و بیرون استفاده نمیکنم. اما برای اولین بار که رایحه این عطر رو در ایستگاه اتوبوس از لباس یک غریبه استشمام کردم(دهه شصت بود) فکرم خیلی درگیر شد و دفعه بعد با یک پاف کلینیک همراهش کردم و یک بار یا یکی دوپاف کبرا و چندباری با پوران هوم و خلاصه هر عطری که در اون دوران میتونستم از کمد برادر بزرگترم کش برم (الانم دکانتهای برادرم رو کش میرم. البته این بار از برادر کوچکترم!) و خب اون زمان نمیدونستم که اسم این کار همپوشانی عطر یا لایرینگ یا لایه کردن هست.
الان هم ترکیب هفت اسانس!!!! در جای تاریک کمد درحال سپری شدن دوران کهنگی هست برای زمستون. دلم برای اون دانشجوی مورد اشارهام میسوزه که زمستون، شروع سرفصل درسیش با منه! :)))
پ.ن: فکر بد نکنین. سرکار گذاشتن دیگران توسط بنده هرگز ادامهدار نیست. قطعا در زمان خودش با دانشجوی عطربازم دوستان خوبی خواهیم شد.
سلام مجدد از آنجایی که لطف شما زیاد است و میدانم با جواب دادن به من بیسواد برای شما مشکلی نیست و خداروشکر حوصله خیلی خوبی دارید در نوشتار( از این جور آدمها خیلی خوشم میاد) چند تا سوال دیگه مطرح میکنم جوابم رو بدین البته پیشاپیش از شما معذرت میخوام که ممکنه وقت شما رو بگیرم
من به دنبال ترکیب اسانس های تک نت هستم تمایلم بیشتر اینه که اسانس هایی که تک نت هستن رو ترکیب کنم و بعد با نتیجه آن روبرو بشم. البته شاید خیلی بلد نبودم و گاها به مشکل خوردم و احساس کردم نتیجه خوب نبوده... یکسری هم اومدم چند اسانس عطر رو ترکیب کردم تا به یک نتیجه دلخواه برسم ولی بازم بوی حاصله یه جوری شد.اگر لطف کنید تک نت ها که برای این کار مناسب هستن و بصورت اسانس موجوده رو بهم بگید از کجا تهیه کنم و چه نوعی باشه و ترکیب عطرها رو هم برام شرح بدید چون من واقعا دنبال این ماجرا بصورت جدی هستم ممنون منتظرم
ممنون از بزرگواری شما. قبل از هر چیز، نیاز به عذرخواهی نیست. بنده چیزی که زیاد دارم «وقت» هست. اساساً از گروه افرادی که وقت زیادی ندارن یا یه جورایی سعی میکنن ادای آدمهای «گرفتار» رو دربیارن دوری میکنم. پس نگران وقت نباشین.
از اونطرف هم مشکلی در زیادنویسی ندارم. اگر خداوند فقط یک خصلت در وجود بنده گذاشته باشه «زیاده نویسی» هست. بنابراین تا فردا صبح هم میتونم براتون بنویسم :)
اما یک مشکل کوچولو هم وجود داره:
معنای «نت» در عطر رو نمیدونم چیه! این هم برمیگرده به نگاه «کلّینگر» بنده در حوزه روایح که این عطر من هست یا نیست و دیگر هیچ. حالا از من بپرسین تو که 40 ساله وانمنشو استفاده میکنی یا نزدیک 30 ساله که آرامیس دوین عطر امضاته، بیا و یکی دوتا از «نت»های اون رو بگو بخدا اگه بتونم :)))
اما با توجه به صحبتهای دوستان و خوندن نظرات مختلف در عطراشان «ادراک» بنده ـ درست یا غلط ـ چنین برداشت کرده که وقتی گفته میشه فلان عطر دارای نت آلبالو یا ترنج یا نعناع هندی و ... هست یعنی اینکه هرکدوم از اینها که عناصر تشکیل دهنده عطر هستن، یک «نت» محسوب میشن [نمیدونم درست گفتم یا نه]
خب ببینید دوست عزیز. بنده نهایتاً اسانسها رو ترکیب میکنم. مثلا اسانس شنل پلاتینیوم (که متشکل از دهها نت هست) رو مخلوط میکنم با مثلا تاکسیدو(که اونهم از تعداد زیادی نت تشکیل شده) و بعد میتونم بگم این «عطر من» هست یا بریزم دور! بدون اینکه به نتها توجه کنم یا بهتر عرض کنم، بدون اینکه قادر به تشخیص نتها باشم.
با فرض اینکه ادراک بنده تا اینجا درست باشه احتمالاً شما بجای اسانسبازی، دنبال عطرسازی هستین :)
بسیار هم عالی. ایکاش بنده یک هزارم قدرت بویایی شما رو داشتم، در اینصورت چه بسا الان مسیرم متفاوت میشد.
تک نتهایی که تا الان به چشمم دیدم در غرفه «میعاد...شیمی» در «با..سلام بوده»
انواع و اقسام اسانسهای تک نت رو اونجا میشه دید. مثل اسانس مثلاً گل زنبق، گل مریم، گل رز، یانگ بلانگ، اسانس چوب صندل، چوب گایاک، اسانس دود، اسانس عود، اسانس وتیور، اسانس یخ و ... (نمیدونم اسامیشون رو درست نوشتم یا نه) یعنی شما در اونجا با انواع اسانسهای تک نت دنیای عطرسازی روبرو خواهید شد که بعضیاشون هم خیلی گرون هستن.
فقط برای گشتن در این غرفه نیاز به دو سه ساعتی زمان هست. کالاهاشون خیلی زیاده. خودم ازشون فقط یک مرتبه اسانس گل مریم فرانسوی گرفتم که عالی بوده. هرچند در همون یکبار تجربه خرید هم خیلی اذیت شدم(!) ولی اکثریت مشتریان راضی هستن. از نظرات هم میشه دید. اون هم از بدشانسی بنده بود که دقیقاً زمانی خرید کرده بودم که ادمین سایت رو عوض کرده بودن. ضمن اینکه سفارش «فیکساتور عطرهای گرانقیمت» در اون غرفه رو داده بودم که بجاش «آریا عطرنوین» برام فرستادن!! و منم به عنواندم دستی ازش استفاده میکنم و در فرصت دیگری سفارش «فیکساتور ویژه» رو به شرکت «الکس...شیمی» دادم که به طرز عجیبی متفاوت بود(شاید به دلیل وجود ایزو ای سوپر داخل فیکساتور)
اسانسهاشون هم معمولاً از شرکتهای معتبر خارجی (مثل آلمان و فرانسه) هست. اگر اسانس گمنامی مشاهده فرمودین ازشون بخواین عکس ظرف یا بشکه اصلی رو براتون ارسال کنن تا بدونین که اسانس مثلا ریشه زنبق رو دارین از چه شرکتی تهیه میکنین.
حالا که تا اینجا اومدیم، با توجه به شناختی که ازتون دارم، دو تجربه هم از ترکیب فیکساتور ویژه خدمتتون عرض کنم شاید به دردتون خورد:
توضیح مهم: دوستان گرامی، این مکالمه رو بصورت خصوصی بین 2 دوست تصور فرمایید و نه چیز دیگر. ممنون
تجربه اول: سال گذشته به یکی از فروشندگان در غرب کشور، سفارش اسانس شنل پلاتینیوم (از شرکت PB) داده بودم که از لوزی و ژیوادان بهتر جواب داده. اون بنده خدا گفت من اسانس تنهای این شرکت رو نمیدم و باید ادوپرفیوم من رو بخری که از اسانش همین شرکت درست کردم. بالاجبار خریدم. ادوپرفیومی که (مثلا خودشون رو هم عطرساز میدونن!) از ترکیب 50-50 اسانس با فیکساتور معمولی درست شده بود! چند وقتی داشتمش و هرازگاهی به لباسم میزدم و میدیدم تفاوت زیادی با دکانت اصلی داره. یه روز سر فرصت نشستم و شیشه ایزی کریمپ رو شکستم و مایعش رو ریختم تو ظرف دیگه و مقداری فیکساتور ویژه بهش اضافه کردم و در شیشه جدید ریختم. به جرات میتونم بگم اینجا دیگه دکانت اصلی که داشتم در برابر اون، حرف چندانی برای گفتن نداشت (منظورم زیبایی رایحه از دید کُلنگر بود وگرنه تغییر نت و این چیزها رو متوجه نمیشم)
تجربه دوم: مدتی قبل، خرید آنلاینی انجام دادم و دیدم که عطر «تق هرمس» از شرکت آلفا..مو..نته رو با تخفیف خوبی میده. اونم ازش خریدم. هیچوقت نتونستم با تق هرمس میانه خوبی برقرار کنم. اما نمیدونم چه اصراریه که به زور کلنگ و ساطور سعی میکردم ازش خوشم بیاد! (دقیقاً مثل دیورهوم اینتنس)
محصولی که به دستم رسید اصلی و در هاردباکس شرکت مذکور بود. اما بعد از اولین پاف تنها چیزی که متوجه شدم بوی روغنی بسیار بدبویی بود که گفتم خب بویایی من ضعیفه. از دخترم کمک گرفتم اصطلاح عجیبی بکار برد: «بوی ک.ث.ا.ف.ت میده. این چیه بابا؟!» انداختمش یک گوشه و چندماه بعد دوباره استفاده کردم و داستان همون روغن بدبو برقرار بود(عطر خیلی غلیظ درست شده بود)
تا چند شب پیش که از سر بیکاری شیشه رو شکستم (اتفاقا توی دستم شکست و باعث جراحت شد) و با مقداری فیکساتور ویژه ترکیب کرده و شیشه رو عوض کردم و گذاشتم جای تاریک. الان بعد از چندروز ، نمیگم بوی خیلی خوب، اما حداقل دیگه بوی ک.ث.ا.ف.ت نمیده!!!! :))) هرچند بازم نتونستم با تق هرمس ارتباط برقرار کنم اما حداقل امروز میتونم بگم بوی خوبی داره. هرچند عطر من نیست.
ضمن اینکه تا الان تنها محصولات آمادهای که ازشون راضی بوده و دست به ترکیبشون نزدم متعلق به شرکت «سُ.ر.ا.د» بوده.
نمیدونم عرایضم چقدر تونسته مفید باشه براتون. بهرحال بر اساس سواد اندکم و به قول قدیمیها:
برگ سبزی بود تحفه درویش :)
موفق باشید
ممنون از بزرگواری شما. قبل از هر چیز، نیاز به عذرخواهی نیست. بنده چیزی که زیاد دارم «وقت» هست. اساساً از گروه افرادی که وقت زیادی ندارن یا یه جورایی سعی میکنن ادای آدمهای «گرفتار» رو دربیارن دوری میکنم. پس نگران وقت نباشین.
از اونطرف هم مشکلی در زیادنویسی ندارم. اگر خداوند فقط یک خصلت در وجود بنده گذاشته باشه «زیاده نویسی» هست. بنابراین تا فردا صبح هم میتونم براتون بنویسم :)
اما یک مشکل کوچولو هم وجود داره:
معنای «نت» در عطر رو نمیدونم چیه! این هم برمیگرده به نگاه «کلّینگر» بنده در حوزه روایح که این عطر من هست یا نیست و دیگر هیچ. حالا از من بپرسین تو که 40 ساله وانمنشو استفاده میکنی یا نزدیک 30 ساله که آرامیس دوین عطر امضاته، بیا و یکی دوتا از «نت»های اون رو بگو بخدا اگه بتونم :)))
اما با توجه به صحبتهای دوستان و خوندن نظرات مختلف در عطراشان «ادراک» بنده ـ درست یا غلط ـ چنین برداشت کرده که وقتی گفته میشه فلان عطر دارای نت آلبالو یا ترنج یا نعناع هندی و ... هست یعنی اینکه هرکدوم از اینها که عناصر تشکیل دهنده عطر هستن، یک «نت» محسوب میشن [نمیدونم درست گفتم یا نه]
خب ببینید دوست عزیز. بنده نهایتاً اسانسها رو ترکیب میکنم. مثلا اسانس شنل پلاتینیوم (که متشکل از دهها نت هست) رو مخلوط میکنم با مثلا تاکسیدو(که اونهم از تعداد زیادی نت تشکیل شده) و بعد میتونم بگم این «عطر من» هست یا بریزم دور! بدون اینکه به نتها توجه کنم یا بهتر عرض کنم، بدون اینکه قادر به تشخیص نتها باشم.
با فرض اینکه ادراک بنده تا اینجا درست باشه احتمالاً شما بجای اسانسبازی، دنبال عطرسازی هستین :)
بسیار هم عالی. ایکاش بنده یک هزارم قدرت بویایی شما رو داشتم، در اینصورت چه بسا الان مسیرم متفاوت میشد.
تک نتهایی که تا الان به چشمم دیدم در غرفه «میعاد...شیمی» در «با..سلام بوده»
انواع و اقسام اسانسهای تک نت رو اونجا میشه دید. مثل اسانس مثلاً گل زنبق، گل مریم، گل رز، یانگ بلانگ، اسانس چوب صندل، چوب گایاک، اسانس دود، اسانس عود، اسانس وتیور، اسانس یخ و ... (نمیدونم اسامیشون رو درست نوشتم یا نه) یعنی شما در اونجا با انواع اسانسهای تک نت دنیای عطرسازی روبرو خواهید شد که بعضیاشون هم خیلی گرون هستن.
فقط برای گشتن در این غرفه نیاز به دو سه ساعتی زمان هست. کالاهاشون خیلی زیاده. خودم ازشون فقط یک مرتبه اسانس گل مریم فرانسوی گرفتم که عالی بوده. هرچند در همون یکبار تجربه خرید هم خیلی اذیت شدم(!) ولی اکثریت مشتریان راضی هستن. از نظرات هم میشه دید. اون هم از بدشانسی بنده بود که دقیقاً زمانی خرید کرده بودم که ادمین سایت رو عوض کرده بودن. ضمن اینکه سفارش «فیکساتور عطرهای گرانقیمت» در اون غرفه رو داده بودم که بجاش «آریا عطرنوین» برام فرستادن!! و منم به عنواندم دستی ازش استفاده میکنم و در فرصت دیگری سفارش «فیکساتور ویژه» رو به شرکت «الکس...شیمی» دادم که به طرز عجیبی متفاوت بود(شاید به دلیل وجود ایزو ای سوپر داخل فیکساتور)
اسانسهاشون هم معمولاً از شرکتهای معتبر خارجی (مثل آلمان و فرانسه) هست. اگر اسانس گمنامی مشاهده فرمودین ازشون بخواین عکس ظرف یا بشکه اصلی رو براتون ارسال کنن تا بدونین که اسانس مثلا ریشه زنبق رو دارین از چه شرکتی تهیه میکنین.
حالا که تا اینجا اومدیم، با توجه به شناختی که ازتون دارم، دو تجربه هم از ترکیب فیکساتور ویژه خدمتتون عرض کنم شاید به دردتون خورد:
توضیح مهم: دوستان گرامی، این مکالمه رو بصورت خصوصی بین 2 دوست تصور فرمایید و نه چیز دیگر. ممنون
تجربه اول: سال گذشته به یکی از فروشندگان در غرب کشور، سفارش اسانس شنل پلاتینیوم (از شرکت PB) داده بودم که از لوزی و ژیوادان بهتر جواب داده. اون بنده خدا گفت من اسانس تنهای این شرکت رو نمیدم و باید ادوپرفیوم من رو بخری که از اسانش همین شرکت درست کردم. بالاجبار خریدم. ادوپرفیومی که (مثلا خودشون رو هم عطرساز میدونن!) از ترکیب 50-50 اسانس با فیکساتور معمولی درست شده بود! چند وقتی داشتمش و هرازگاهی به لباسم میزدم و میدیدم تفاوت زیادی با دکانت اصلی داره. یه روز سر فرصت نشستم و شیشه ایزی کریمپ رو شکستم و مایعش رو ریختم تو ظرف دیگه و مقداری فیکساتور ویژه بهش اضافه کردم و در شیشه جدید ریختم. به جرات میتونم بگم اینجا دیگه دکانت اصلی که داشتم در برابر اون، حرف چندانی برای گفتن نداشت (منظورم زیبایی رایحه از دید کُلنگر بود وگرنه تغییر نت و این چیزها رو متوجه نمیشم)
تجربه دوم: مدتی قبل، خرید آنلاینی انجام دادم و دیدم که عطر «تق هرمس» از شرکت آلفا..مو..نته رو با تخفیف خوبی میده. اونم ازش خریدم. هیچوقت نتونستم با تق هرمس میانه خوبی برقرار کنم. اما نمیدونم چه اصراریه که به زور کلنگ و ساطور سعی میکردم ازش خوشم بیاد! (دقیقاً مثل دیورهوم اینتنس)
محصولی که به دستم رسید اصلی و در هاردباکس شرکت مذکور بود. اما بعد از اولین پاف تنها چیزی که متوجه شدم بوی روغنی بسیار بدبویی بود که گفتم خب بویایی من ضعیفه. از دخترم کمک گرفتم اصطلاح عجیبی بکار برد: «بوی ک.ث.ا.ف.ت میده. این چیه بابا؟!» انداختمش یک گوشه و چندماه بعد دوباره استفاده کردم و داستان همون روغن بدبو برقرار بود(عطر خیلی غلیظ درست شده بود)
تا چند شب پیش که از سر بیکاری شیشه رو شکستم (اتفاقا توی دستم شکست و باعث جراحت شد) و با مقداری فیکساتور ویژه ترکیب کرده و شیشه رو عوض کردم و گذاشتم جای تاریک. الان بعد از چندروز ، نمیگم بوی خیلی خوب، اما حداقل دیگه بوی ک.ث.ا.ف.ت نمیده!!!! :))) هرچند بازم نتونستم با تق هرمس ارتباط برقرار کنم اما حداقل امروز میتونم بگم بوی خوبی داره. هرچند عطر من نیست.
ضمن اینکه تا الان تنها محصولات آمادهای که ازشون راضی بوده و دست به ترکیبشون نزدم متعلق به شرکت «سُ.ر.ا.د» بوده.
نمیدونم عرایضم چقدر تونسته مفید باشه براتون. بهرحال بر اساس سواد اندکم و به قول قدیمیها:
برگ سبزی بود تحفه درویش :)
موفق باشید
سلام و سپاس از راهنمایی های شما بزرگوار ،میشه خواهش کنم تا راهنمایی کنین اسانس پیور دیستنس ام رو با چه موادی و ترکیبی درست کردین ؟