استمرار وُ حلولِ ابتذال!

درود بر همه‌ی شما عزیزان. بدون مقدمه چینی! 

1. هدفِ من همیشه بیش وَ درست‌تر فهمیدن بوده و هست. [درکنارهم] برای رسیدن به این مهم باید آموخت که اصلِ یادگیری از قربونت برم داداش، سی‌سی جون بمونی برامون، چِشِ مایی، جگرتو بخورم، شما خودت افلاطون زمانی و... مهم‌ترِ و اگر کسی ایرادی [براساسِ منطق، رساله و کتاب نه عقیده وُ دیدگاه] به ما وارد کرد باهاش مقابله نکنیم. جواب‌های میرزامَشنگی بهش تحویل ندیم. شعبون بی مخ بازی در نیاریم. مهدکودک نیست که. بیست نفر هم تاییدش می‌کنن، شخص فکر میکنه واقعا به درخت حقیقت رسیده و سیب رو چیده. اشتباه رو بپذیریم. به همین سادگی. این موضوع منافاتی با دوستی‌های ما نباید داشته باشه. تا یکی بهمون گفت آقا اشتباه میکنی سریع باهاش قهر نکنیم! :| با کلی قربونت برم، ببخشید نارنجی جون، عسل قربونِ مومِت و... چندتا جمله برای شخص می‌نویسی تو جواب اوووو انواع و اقسام توهین‌ها! باخودش نمیگه این آدم اگر میخواست راحت میتونست در و پیکرِ منو چارطاق کنه. حتما هدف دیگری داره که از درِ احترام وارد شده. ولی نه؛ جنگ همچنان جنگِ عقیده است نه اصول...! زمانی دوست هستیم که الکی هی همدیگه رو تایید کنیم. با این کار که هیچ وقت تعالی حاصل نمیشه. یعنی وقتی به وضوح می‌بینیم یکی داره اشتباه میکنه سکوت کنیم و رد شیم؟ خنثی؟ برای بازی اینجا هستیم؟ سرگرمی هم تشریفات و تعریف داره! زمان عزیزان. داریم زمان خرج می‌کنیم. بنظرمن نباید کاملا بی‌تفاوت بود. فضای اینجا دقیقا داره میشه مثل اون پلتفرم‌هایِ سرطان‌ گرفته‌ای که شیمی درمانی هم دیگه روشون تاثیر نداره! فساد و فتیشِ مورد توجه بودن [به هر طریقی] برای برخی واقعا حائز اهمیت شده. (خود من قطعا یکی از چرخدنده های این ماشین خراب هستم!/فکر نکنید دارم برای باقی مرثیه میخونم فقط) ای کاش میشد حداقل اون به اصطلاح تشکر یا لایک ها حذف بشن...!! گاهی اوقات کسانی که تو رو نقد می‌کنند کلامی از همان جنس رو (چه‌بسا ضعیف‌تر) از فرد دیگر با به به و چه چه می‌پذیرند. عجایب! و بسیار ضدرفتارهای دیگر...!

2. ایرانی‌ها غالبا در ارتباط با عطر نوپا هستن (از لحاظ مفهوم نوین نه معطر بودن!) و هنوز نتونستن متوجه بشن عطر، صرفا یک لیکوئیدِ خوشبوکننده نیست. چه‌بسا در برخورد با کل هنر هم همینطور هستیم. ما [اکثریت] فیلم سینمایی می‌بینیم و درست زمانی که داریم باقیمانده های پاپ‌کورنِ کَره ای رو از لب‌هایِ نمکی خودمون پاک می‌کنیم، می‌گیم 'وَاو عجب اثری بود' غالبا بعد از این بروز بادگلو از دهانِ عقب افتاده‌ی ما خارج میشه. این بادهای روشنفکری یکی از اساس ما ایرانی‌هاست. [بازهم اکثریت] به معده و ساختار گوارشی آدمیزاد هم هیچ ربطی نداره. می‌گیم فیلم ایکس خوب بود یا بد. اما هیچکدوم هیچ کتاب سینمایی یا نقدی رو نخوندیم، هیچ مستندی تماشا نکردیم، هیچ نوشته‌ای از هیچ کارگردانی رو مطالعه نکردیم، مفهوم تصویر، نور، محتوا و میزانسن رو نمی‌دونیم، از چگونگیِ تلفیق صدا و تصویر باخبر نیستیم، در مورد اینکه یک فیلنامه باید چطور باشه ایده‌ای نداریم و هزارتا نابلدیِ دیگه! عقیده‌ی من اینه که غالب ما همچنان در حد 'حال میده' یا 'حال نمیده' هستیم و همیشه این شعارهای ماست که گوش فلک رو پاره میکنه نه واقعیت هامون! آن چیز که ما بعنوان مخاطبِ هنر می‌شناسیم در تعریف صحیح‌تر 'محققِ هنری' بایست باشه. قبلا هم اشاره کردم 'هانس گادامِر' می‌نویسه : درکِ اثرِ هنری مستلزمِ فعالیتِ تخیلیِ تماشاگر یا مخاطب است. فعالیتی که کمتر از خلاقیت تخیلیِ خالقِ اثر نیست! می‌توان گفت ذهنِ هنرمند و مخاطب همواره و متقابلا به فعالیت خلاقانه می‌پردازند. هنر بازی است که هنرمند و مخاطب در آن 'مشترک' هستند. حالا شما بیا اینو به یالانچی هایِ فیس و افاده‌ای حالی کن! لایه‌ی اُزونِ تُرد و صورتی خودشون رو پاره میکنن که ای فلک یکی به داد ما مظلومان برسه. این چه وضعیتیِ،، ما اومدیم اینجا دوتا عطر بخریم بعدش آخر هفته بریم لواسون باغ خاله اقدس اینا همه رو با بوی خوش متحیر کنیم! آروم باشید. شارل فابری کلی شب بیداری کشید تا شما نمونه‌ها رو کشف کرد. لایه‌ی مذکور اگر پاره بشه پرتو فرابنفش وارد و کار دستِ طبیعتتون میده. من شخصا [بارها گفتم] هدفم این بود که بدونیم عطر یعنی هنر و هنر یعنی تمامِ هستی. یعنی بودن. لمس. ایجاد. اکتشاف. حتی سعی کردم اتمسفر هر نوشته رو با اتمسفر خود عطر هماهنگ کنم. برای همین یک نوشته میشه طنز فکاهی [مثل گاردینیا روبر پیگه] یک نوشته میشه تراژدی سورئال روایی [کاغتیه لا پونتغ] یکی میشه عرفان و ادبیات شاعرانه [مثل تانگو، سالومه، تغ هرمس‌] و و و...  

البته ناگفته نماند بسیارند افرادی که مابعدِ واژه‌ی ادراک قرار می‌گیرند. آباد باشند که خون هستند در رگ و جان در پیکر. همان نور امید هستند که شاعر گفت... 

3. ذیل عطر دیور اوم پارفم مطلبی کوتاه از نیچه نوشتم. به نظرتون مقصود چه بود؟ من به شما میگم. هدف اشاره به این اصل بود که نگاهِ نیچه به زن وَ تعاریفی که درباره‌ی عصرزنانگی ارائه کرده زیرِ رادیکالِ مشکلاتِ شخصی اوست نه فلسفه‌ی حقیقت! چرا؟ تو همون نوشته اشاره کردم! اما با زبان صلح نه جنگ / غالبا معلم‌های فلسفه نگاه‌های این‌چنینی رو رد و نظریه مذکور رو باطل میدونن. نباید فراموش کنیم فیلسوف، عالم، عارف و... [هم] آدم هستند و بی‌شمار مشکلات وُ معضلات رو پشت سر گذاشتن و می‌گذارند. پیش میاد گاهی که شمایلِ شکست وَ حتی عقده‌های شخصی رو هم در نوشته‌های خودشون جاری می‌کنند. نباید هر کلامی رو صرفا به این دلیل که یک فیلسوف یا دانشمند بیانش کرده پذیرفت. [شمارو ارجاع میدم به هایدگر که با نازی‌ها هم پیمان شد! آیا چون هایدگر است باید هرچه در آن دوران گفته رو هم قبول کنیم؟] سوال. به نظرتون چند نفر ایهام، اشاره وَ سایه‌ی خوابیده در اون نوشته رو متوجه میشن؟ نمیدونم. شاید هیچکس؛ شاید همه! این دقیقا همان جاییِ که زاویه‌های جدی ایجاد میشن.

قطعا روش من مشکلاتی داره. برخی اوقات شتاب‌زده عمل میکنم و از هیچ چیز نمی‌گذرم. برای همین مطالبی که به من منتهی میشه میره تو حاشیه وَ فضا رو مسموم میکنه. تصمیم داشتم برای درمانِ این مرض کمی از ثقلِ داستان دور شم ولی تا الان که خبری نیست! واقعا نمیدونم چرا نمیشه. انگار تو جنگ هستم و راهی برای عقب‌نشینی وجود نداره. شاید هم خودخواهی باشه صرفا! نمیدونم. بد دردی است سربه راه نبودن. هیجانِ بروزِ دائم دارم وُ فراموش میکنم استمرار همواره آبستنِ ابتذال است وُ سرزمین ما خاکِ غیبت و ظهور. باری. این‌ها همه بیراهه است وُ اصلِ نقل اینه که عزیزان خواهشا از گاه و بیگاه من نرنجید وُ اگر کلامی بر خلاف شما نوشتم خیال بر این نبرید که روبه‌روی شما هستم. خیر. من همیشه دوستی و درکنار هم بودن رو خواستم، اما اصل نقد و چشم‌پوشی نکردن از اشتباه برام از هرچیزی مهم‌تر بوده و هست. [چه در قبال خودم، چه باقی!] من از تمام کسانی که آن‌ها را ناخواسته رنجاندم دلجویی میکنم. باشد که باور کنید هدف همیشه مثبت بوده؛ چه‌بسا روشِ این نااهل همواره دشوار! 


[EDITED] 1400/12/01 09:51
در پاسخ به KAVEH :

مسيح عزيز

١-لغات و كلماتت و افكارت درخشان هستند. چه از باب فكاه و چه از باب جد و جدل كه مشخصه از روي دلسوزي و عطش نشر علم فراوان كه داري نشات ميگيرن. مني كه سواد و علم كافي براي درك معاني مستور در لابلاي خطوط متون شما يا دوستان ديگه رو ندارم، به اندازه نياز و فهم قليل توشه بر ميدارم. 

٢-تنها راه موافق يا مخالف خواني كه هم نشانگر همنوايي و همسويي با صاحب نقد باشه و هم خداي ناكرده جبهه گيري و مقابله تلقي نشه، از نظر من همون تاييد و تشكر ذيل هر نقد هستش. حتما نبايد در مخالفت با نظرات قلم فرسايي كرد كه معمولا متاسفانه با توجه به مواردي كه ذكر كردي، در جامعه ما منجر به تقابل افراد و انحراف مسير بحث ميشه. 

درود بر شما. دپر عزیزم بیخیالِ نقد، فلسفه، ادبیات، مسیح و...! شما بفرمایید این مناعت طبع، مرحمت، فروتنی، ثبات کلام، والانگری، روانِ آرام و بی‌شمار صفاتِ نیک دیگر رو چطور مدیریت می‌کنید؟ به به. مطلع باشید که همچنان من نسبت به شما حس نزدیک دارم و بی‌اندازه برای بنده محترم هستید. / با بند دوم نوشته‌ی شما هم کاملا موافق هستم اما تا جایی که ارزش آن بدانیم! قطعا متوجه جان کلام بنده هستید :)

برای شما دوست عزیزم سلامتی و طول عمر رو آرزو میکنم وَ امیدوارم آرامشِ ناب، بالغ و کاربلد شما در بَلوای نوباوه و نابلدِ یکی چون من حلول پیدا کنه. شاید و شاید همه رنگ آسایش دیدیم :) سپاس جانم. 

در پاسخ به کامبیز سخی :

در مختصات این خانه ، صاحبنظران باید در مدار دوستی قرار گیرند تا جوانان و تازه واردین از ایشان بیاموزند . همه چیز را بیاموزند ! هم تعامل را و هم دانش را . بارها به این نکته ی بسیار مهم و راهگشا اشاره کرده ام : همه چیز را همگان دانند . از محالات است که یک نفر به همه ی امور واقف باشد . برخی از دوستان این خانه را فقط از یک زاویه مینگرند ! آنهم فقط و فقط از زاویه ی دید خود . نمیخواهند بپذیرند که هر مکان و زمان چندین بُعد دارد که دیدنش برای یک نفر با یک زاویه ی دید غیر ممکن است ! باید یاد بگیریم و بپذیریم که یک نفر از ضلع شمالی ، این خانه را میبیند ، یکی جنوبی یکی غرب و یکی شرق ! یکی روی پشت بام است و دیگری در حیاط . یکی در باغچه مشغول است و یکی در پذیرایی نشسته است . یکی هم در مبال نشسته است و مشغول است حتی او هم درست میگوید که آنجا بوی بد به مشام میرسد ! کسی که در باغچه ایستاده نباید بگوید بوی گل است که می آید نه بوی مبال ! این مثال دقیقا بر ما مصداق دارد هرچند بوییدن بوی گل خوشایند تر است و کسی که اعلان بوی مبال میکند باید بداند که موقعیت خود را فاش کرده است نزد هوشیاران !

چند نفر نفوذی و ستون پنجم هم داریم که نقاب های زیبا زده اند ولی اهداف شوم دارند . خیرخواهی یا شرخواهی ی هر کس از عملکرد اش درین خانه مشخص است ! حتی رقبای این خانه هم ، از زاویه ی دید خود این خانه را میبینند و سعی در پاشیدن جمع بزرگ آن از طریق نفوذ و اختلاف و فراری دادن محورها و ستون های آن دارند .

این خانه هر روز کامل تر میشود . هییییچ دو نفری به هم شبیه نیستند . هر کدام قدرت خود و وظیفه و مسئولیت ناخودآگاه خود دارند !  مثلا همین الان و در همین اطاق ( صفحه ) این خانه سه بزرگ و یک کوچک حضور دارند ( جنابان مسیح صفوی ، ایرج روحانی ، سعید شوشتری و بنده ی حقیر )  کدام این چهار با هم تشابه دارند ؟ حال اینکه سه نفر ایشان بر بام ایستاده اند . آیا کسی میتواند چون مسیح روایح را با نمایش گره بزند ؟ کسی میتواند تقابل هنر رایحه و فلسفه ی وجود ایشان و ادغامش با دیگر امثال هنر بازگو کند ؟ او یک هنرمند کامل است در عین جوانی که عمر صرف آموختن اقسام هنر کرده است . آیا کسی میتواند چون ایرج کُنهِ روایح را خارج و برای هر پرسش به طرفه العینی بهترین و کاملترین پاسخ را بازگو کند ؟ پاسخ پرسش های ما نزد اوست مضاف بر اینکه قلبی رئوف دارد و در عین توانایی دست زیر میگیرد ! او پشت دیوار را میبیند و جزء اولین نفرات است که کنه مطلب را میفهمد ! چه کس مثل سعید شوشتری عطرهای شاخص را معرفی و پرونده ی ایشان را در چند خط به سرانجام میرساند؟ ایضا زنان این خانه و دیگر مردان حاضر که هر کدام نقطه نظر خود و توانایی های خاص خود دارند که از دیگری ساخته نیست ! به هر کدام که فکر میکنم میبینم که اگر نباشند یک پای این خانه میلنگد و غیبت شان به وضوح محسوس میشود .  حتی محسوس است که برخی کم فعالیت شده اند . آدم های منحصر بفرد زود دیده و شاخص میشوند . زود معلوم میشود که تفاوت دارند و این باعث میشود هدف بدخواهان واقع شوند و بهترین کار بدخواهان کاشت تخم تفرقه و نفاق است . اشخاصی که این کار با ایکاروس کردند توانا بودند اما مشکل اینجا بود که آنروز هوشیاران خانه مثل امروز پرتعداد نبودند . امروز کار بر ایشان دشوار شده است اما هنوز هم بدخواهان این خانه یک مطلب تفرقه آمیز مینویسند و فورا کنار مینشینند و با لبخند تماشا میکنند که چطور بزرگان و مورد توجهان این خانه به هم می آیند و خود ، یکدیگر را حذف میکنند . هوشیاری خیلی مهم است . چند نفر میتوانند پشت دیوار یک نظر به ظاهر زیبا را ببینند ؟ 

بزرگان ِ خوب ِ این خانه زحمت کشیده اند و توشه ای فراهم کرده اند و اکنون به این خانه رسیده و سفره ی خویش گشوده اند و همه ی اعضاء آن را به گرد سفره فراخوانده اند و نان سفره را به رایگان به همگان عرضه کرده اند و از دیدن اینکه همه به شادی گرد سفره جمعند و بهره میبرند و شاد اند خوشحال اند . بگذرید از کسانی که لقمه ها را میشمارند و دست دیگران مینگرند ! بقیه ی اعضاء عاقلان و هوشیاران اند و هر یک اندوخته های فراوان در سفره دارند و میفهمند چه کسی نان میخورد و شکر میگوید و چه کس نان میخورد و لعن میگوید یا لقمه میشمارد یا تفرقه می اندازد که لقمه ی فلانی بزرگتر بود !

مسیح عزیزم ایرج عزیزم خوشحال ام که شماها را درین خانه با خود داریم ایضا آقای شوشتری و از شما می آموزیم درس دانش و هنر را و از آن مهمتر ، درس عطوفت را که درس عطوفت و مهر ، تنها از بزرگان ساخته است .

درود برشما آموزگار سخی عزیز. جناب از همه بدتر دلال‌های قایمکی‌ هستن! من شخصی رو میشناسم که خودش تو کار فروشِ عطرِ. اونم چه عطری!!! اینجا هم عضو هست. مردکِ پیزوری هیچوقت خودش رو نشون نداده، از هیچکس تشکر نکرده، مطلبی ننوشته، به هیچ شخصی پیامِ دوستی نفرستاده و...! ولی نت به نت یاد گرفته. ایرادی هم نداره. اما مشکل اینجاست که خودم شنیدم که محاوره‌های عطرافشان رو برای یکی تعریف کرد، بعد شخص بهش گفت چقدر آگاه هستی، لذت بردم. گفت آره نتیجه‌ی سالها مطالعه، سفر به سوئیس وُ فرانسه وَ حضور تو یک دوره‌ی فشرده‌ی پرفیومری!!! :| جاندار تک سلولیِ بدبخت. این آدم اگر همین امروز تصمیم بگیر بره پاریس سال بعد همین موقع تو ارتفاعات پلنگ چال یخ زده‌اش رو پیدا میکنن! این‌ها قایمکی‌ به دنیا میان، قایمکی زندگی میکنن و قایمکی‌ می‌میرن. میترسن از اينکه به یک نفر بگن مرسی که به ما آموختی. بزدل های لانتوریِ دزدِ دانش. اگر خاطرتون باشه از اول با این جماعت چِندشِ زالوی حقیقت مشکل داشتم. چون بارها شاهد بودم که چطوری اطلاعات دیگران رو مال خود می‌کنند. حالا نوشته‌هایی که میدزدن اینور اونور منتشر میکنن بماند!

خلاصه که اوضاع سرخ است :) جناب سخی شما دیگه مرزهای محبت به بنده رو جابجا کردید رئیس. از همون روزهای اول هم‌چون جناب شوشتری عزیز کنار من بودید و خرسند که این‌چنین بود و هست. سپاس فراوان از شما. 

KAVEH KAVEH
1400/12/01
در پاسخ به کامبیز سخی :

دوست ارجمند و همیشه بزرگوارم جناب دپر

سلامهای زیاد !

زمانی که نظر قبلی ام را نوشتم نظر حضرتعالی هنوز مثبوت نبود و جنابعالی در این اطاق حضور نداشتید که نام بزرگ شما نیز علاوه کنم .

به جهت جلوگیری از بروز سوء تفاهم این عرض شد .

بزرگی ی لطف شما هماره شامل همگان است .

با ارادت و احترام

استاد سخی بزرگوار

جناب شرمنده نفرمایید. عرصه سیمرغ بود با حضور شما و سایر بزرگان، محل جولان نبود. 

جسارت کردیم. عذر تقصیر.

 

KAVEH KAVEH
1400/12/01
در پاسخ به مسیح بسته شده :

درود بر شما. دپر عزیزم بیخیالِ نقد، فلسفه، ادبیات، مسیح و...! شما بفرمایید این مناعت طبع، مرحمت، فروتنی، ثبات کلام، والانگری، روانِ آرام و بی‌شمار صفاتِ نیک دیگر رو چطور مدیریت می‌کنید؟ به به. مطلع باشید که همچنان من نسبت به شما حس نزدیک دارم و بی‌اندازه برای بنده محترم هستید. / با بند دوم نوشته‌ی شما هم کاملا موافق هستم اما تا جایی که ارزش آن بدانیم! قطعا متوجه جان کلام بنده هستید :)

برای شما دوست عزیزم سلامتی و طول عمر رو آرزو میکنم وَ امیدوارم آرامشِ ناب، بالغ و کاربلد شما در بَلوای نوباوه و نابلدِ یکی چون من حلول پیدا کنه. شاید و شاید همه رنگ آسایش دیدیم :) سپاس جانم. 

دوست عزیزم مسیح گرامی

خلاصه که مشق می‌کنیم تمام مواردی رو که فرمایش کردی در محضرتون. 

دغدغه ها مشترک هست عزیز. امیدوارم به همین سیاق ادامه بدی که فوق العاده ای. 

همنظری با شما در اکثریت موضوعات برای من افتخار بزرگیه برادر.

💐💐

 

در پاسخ به سعید رضایی شوشتری :

سلام به کامبیز خان بزرگوار:

چه زیبا حق دوستی و ایجاد زنجیره محبت رو رو برای من و بقیه بچه ها ایفاد کردید. ممنونم از لطف و سخاوتی که دارید. همچنین حضور بزرگانی با تجربه و دنیا دیده ای مثل شما حال این خانه رو یقینا بهتر کرده و خواهد کرد.

عرض سلام و احترام جناب شوشتری

سپاسگذارم از لطف شما . خدا میداند که عین واقعیت گفتم بدون هیچ تعارف . مثلا در مورد خود جنابعالی ، بدون شک هستند افرادی که نزدیک به دیدگاه شما باشند اما دو چیز در شما هست که تفاوت ایجاد میکند :

مهمترین اش تجربه است که درین همه سال آموخته اید و میدانید عطر یعنی چه .

دوم اینکه بارها شده است عطری را که جدیدالورود است و هنوز ما عکسش را هم ندیده ایم شما تست ، ریویو ، بررسی ، قیاس و گاها نقد کرده اید .

من خود بسیار ، ضمن آموختن ، بر اساس نظرات شما عطرهای جدید را انتخاب میکنم به جهت تست چون میدانم عطری که منقود شماست یا ارزش تست ندارد یا میرود در انتهای لیست و ابتدا عطرهای مد نظر شماست که باید تست شوند . خب این خود یک خدمت بزرگ است بر ما .

حال کجا چون شما پیدا کنم که تمامی ی خصائص شما را دارا باشد تا بتوان به رای اش تکیه کرد و در زمان و هزینه صرفه جویی کرد ؟

هر گل بوی خود دارد و این همه اند که این خانه به این شکل ساخته اند و ساخته ایم و روز بروز انشاله زیباتر اش میکنیم به لطف خدا .

مجددا سپاس

حمید حمید
1400/12/01

فیض روح القدس باز مدد فرموده. مسیحا چقدر زیبا نوشتی. مخصوصا مورد دومت. واقعا لذت میبرم از این سبک نگاهی که شما و بقیه بزرگواران به مقوله عطر دارین و به قول شما عطر رو محدود به لیکوییدی خوشبخو نمیکنین. عمیقا عاشق اون نقل قولی شدم که از هانس گادامِر گفتین. عالی بود. واقعا درک میکنم جمله اش رو. چون خودم در این دنیا بیش از هر چیزی با حافظ و عطر عجینم و در برخورد با حافظ هم شدیدا تخیلم رو به کار می ندازم.

بمونین برامون.

در پاسخ به IRRO :

اینجا فقط اسم مهمه نه نوشته

خوبا فقط دیده میشن 

خوبا فقط میتونن اشتباه کنن

من دیدم که ناجیان فرهنگ ، از فساد و ابتذال در Rake & Ruin نگرانند ولی Vi Et Armis بیگناه رو محاکمه کردند

اینجا خوبا خیلی مودبانه توهین میکنند

شنیدم در و پیکر چارطاق میکنی!!!

در و پیکر چارطاق کردن کار هر کسی نیست

با ۴ تا نوشته در و پیکری چارطاق نمیشه 

قرار نیست اینجا همه شاعر ، نویسنده ، نمایشنامه نویس کارگردان ، منتقد فیلم و .... باشند

زمان عضویت تو این سایت هیچ رزومه ای از کسی خواسته نمیشه

قرار نیست فضای اینجا فضای باب میل شما باشه 

اینجا متعلق به تمام کاربران سایت عطرافشان هست

 

 

 

ایرج عزیزم

این جمله ی آخر ریویو آخرین Fathom V چه بود ؟

منظور چه بود که خداحافظ ؟؟

اگر منظور این است که اینبار قرعه بنام توست که خب همه ی ما یک به یک این صابون خورده ایم :)) 

اما هیچیک دوستان ترک نکرده ایم . فقط کمی حباب قی کرده ایم :))

و اگر ننویسی من نیز نخواهم نوشت و سپس باید جواب معدود دوستداران مرا ( که خودت هم یکی از ایشانی ) باید خود دهی !

مرخصی عیب ندارد هرچند دوستان به من حقیر ندادند اما غیبت و قهر کار کوچکان است که تو از هر حیث که بنگری بزرگی !

اگر بر ریش سفید ما احترام داری که دستور این است :

این جمله دیگر تکرار نکن . باش

در پاسخ به مسیح بسته شده :

درود برشما آموزگار سخی عزیز. جناب از همه بدتر دلال‌های قایمکی‌ هستن! من شخصی رو میشناسم که خودش تو کار فروشِ عطرِ. اونم چه عطری!!! اینجا هم عضو هست. مردکِ پیزوری هیچوقت خودش رو نشون نداده، از هیچکس تشکر نکرده، مطلبی ننوشته، به هیچ شخصی پیامِ دوستی نفرستاده و...! ولی نت به نت یاد گرفته. ایرادی هم نداره. اما مشکل اینجاست که خودم شنیدم که محاوره‌های عطرافشان رو برای یکی تعریف کرد، بعد شخص بهش گفت چقدر آگاه هستی، لذت بردم. گفت آره نتیجه‌ی سالها مطالعه، سفر به سوئیس وُ فرانسه وَ حضور تو یک دوره‌ی فشرده‌ی پرفیومری!!! :| جاندار تک سلولیِ بدبخت. این آدم اگر همین امروز تصمیم بگیر بره پاریس سال بعد همین موقع تو ارتفاعات پلنگ چال یخ زده‌اش رو پیدا میکنن! این‌ها قایمکی‌ به دنیا میان، قایمکی زندگی میکنن و قایمکی‌ می‌میرن. میترسن از اينکه به یک نفر بگن مرسی که به ما آموختی. بزدل های لانتوریِ دزدِ دانش. اگر خاطرتون باشه از اول با این جماعت چِندشِ زالوی حقیقت مشکل داشتم. چون بارها شاهد بودم که چطوری اطلاعات دیگران رو مال خود می‌کنند. حالا نوشته‌هایی که میدزدن اینور اونور منتشر میکنن بماند!

خلاصه که اوضاع سرخ است :) جناب سخی شما دیگه مرزهای محبت به بنده رو جابجا کردید رئیس. از همون روزهای اول هم‌چون جناب شوشتری عزیز کنار من بودید و خرسند که این‌چنین بود و هست. سپاس فراوان از شما. 

مسیح عزیزم

کنار تو و دیگر دوستان دانشمندم هستم چون نوابغ کم اند . هوشیاران کمیاب اند . کسی که قدر دانش نداند گرفتار جهل خواهد شد . کسی که قدر خوب نداند گرفتار بد خواهد شد . کسی که قدر مهر نداند گرفتار بی مهران خواهد شد . قبلا هم گفتم : دانایان به سرعت ِ یک جمله حتی ، شناخته خواهند شد . دُرهای درشت را غواصان زبده و دریا دیده کشف میکنند  همین است که ناراحتم که ایرج ساز جدایی کوک کرده ست ! 

و اما راجع به آن عده ی قلیل : بله . همین است ! وقت شناس اند ، آماده و حاضر اند ، و چه درست اشاره کردی ، نه الف میپسندند و نه ب را ، فقط خود ، اجالتا نام ب را میبرند تا الف حذف شود و سپس نوبت به ب هم خواهد رسید ! تا به مقصود رسند .  همین است که مدیر هوشیار ما همه ی نظرات را منعکس میکند ! او خود هیچ نمی گوید ! چرا ؟ چون تکیه به هوشیاران این خانه دارد نظرات باید منعکس شوند تا هوشیاران ، ایشان را بشناسند . ازین بهتر برای اعضاء چه میتواند بکند ؟؟ و حتی آن تشکرات و تاییدات بشدت اهمیت دارد . اگر بخواهم بگویم تا صبح باید ادامه دهم ! مثل دایره المعارف است :) خود تا انتها بخوان ! هیچ دقت کرده ای برخی فقط از نظرات متشنج حمایت دارند :) فقط آن هنگام پیدایشان میشود ! دانا به اشاره مسیح جان :)

حال اهمیت این حرفها در چیست ؟ اصلا این حرفها به چه درد میخورد ؟ چرا فقط از عطر حرف نمیزنیم ؟ مگر این خانه فقط راجع به عطر نیست ؟ بسیاری از دوستان ما بی حاشیه اند . فقط زحمت خود میکشند . برخی با هیچکس کاری ندارند . کار خود میکنند . برخی مهر نیز می افشانند . اما تا بحال حتی جمع دو نفره ی بدون بحث و جدل دیده ای ؟؟ خصوص اینکه پای سلیقه هم در بین باشد . دیر هنگامی نمی پاید که منظورها نمایان میشود ! انگشت های اشاره ، سمت و سویی را نشان میدهد . هدفی تعقیب میشود . مقاله های عطرافشان هر کدام بیش از ۱۵۰۰ بار بازدید شده اند ! حال ببین چند نفر درین خانه حاضرند ! 

و اما راجع به مشاجره بین دوستان همسلیقه ، همفکر و همسو . که هیچکدام غیر خیرخواهی مقصودی ندارند . من به تجربه یک چیز آموخته ام در این دنیا و در ارتباط با مشاجره یا بقولی دعوا :

در " هر " دعوایی ، اول توجه کن که چه کس عاقل تر است . اصلا مهم نیست موضوع دعوا چیست یا حق با کدامین است  فقط کشف کن کدامین عاقل تر اند ، و تمام ! حکم بر تقصیر آماده ی صدور است : مقصر هر مشاجره ، کسی ست که عاقلتر است و تمام !

مسئولیت راهبری ی هر جمع با بزرگان آن جمع است . در اینجا بزرگ به کهنسال معنی نمیشود ، که به حکمت ، که میتواند جوان ترین باشد . اشتباه بر همه قابل به اغماض است لیک بر بزرگان نشاید که ستون های خانه اند .

خلاصه اینکه اگر مواظب دوستان و خیرخواهان نباشیم دشمنان و بدخواهان بر خانه مسلط میشوند و پشت فرمان مینشینند و جمع را به مسیری که خود میخواهند هدایت میکنند .

چه کسانی عطرها را به رایگان معرفی میکنند ؟

چند خانه مثل عطرافشان هست ؟

در چند خانه ، مثل عطرافشان ، علاقمندانی به این هنر حاضر اند که روزانه تقبل زحمت میکنند و باعث شادابی و به روز بودن خانه میشوند ؟

در کدام خانه به هر سوال به بهترین حالت پاسخ داده میشود آنهم توسط خبرگان آن هنر ؟

چند جمع بزرگ میشناسیم که مشاجره و اختلاف سلیقه به بهترین شکل مدیریت و ختم به خیر میشود ؟ و چرا ؟ و چطور ؟

شروع اختلاف چطور اتفاق میافتد و چرا ؟ آیا همه فقط اختلاف سلیقه است ؟

از رفتن بزرگی چون ایکاروس ازین خانه ، چه کسانی سود بردند و چه کسانی زیان دیدند ؟ بعد از ایکاروس ، نوبت کیست ؟

این خانه چطور فرو میریزد و نابودی اش به سود کیان است ؟

باید هر روزه به این سوالها فکر کرد . حتی کسانی که فقط از عطر مینویسند باید مراقب خانه ای که درو حضور دارند و مینویسند ، باشند .

ما هر کدام چند مامن داریم که روزانه در آن زندگی میکنیم . یکی از آنها برای ما عطردوستان ، عطرافشان است  . قدرش بدانیم و با مهر و حکمت ، حفظ اش کنیم . و تمام :)

چشمهای خودم آلبالو گیلاس میچیند وای بر شما :)

ساعت سه و نیم شب است ! خوابهای معطر ببینید انشاله :)

در پاسخ به حمید :

فیض روح القدس باز مدد فرموده. مسیحا چقدر زیبا نوشتی. مخصوصا مورد دومت. واقعا لذت میبرم از این سبک نگاهی که شما و بقیه بزرگواران به مقوله عطر دارین و به قول شما عطر رو محدود به لیکوییدی خوشبخو نمیکنین. عمیقا عاشق اون نقل قولی شدم که از هانس گادامِر گفتین. عالی بود. واقعا درک میکنم جمله اش رو. چون خودم در این دنیا بیش از هر چیزی با حافظ و عطر عجینم و در برخورد با حافظ هم شدیدا تخیلم رو به کار می ندازم.

بمونین برامون.

حمید عزیز درود برشما. حافظ :) به به. من شخصا لابه‌لای تاریخِ کهن یا بهترِ با توجه به حال بگیم بویِ ناگرفته‌ی ایران هرچقدر از پادشاهان [غالبا] بیزارم به شاعران، فیلسوفان، معماران، عرفا، دانشمندان و... می‌بالم. هرچقدر از کشور گشایی‌ها شرمسارم به دیوان و بوستان‌ها افتخار میکنم. حقيقتا موجب مباهات و فخر هستند. بگذریم. این جملات بوی جنگ میدن :) در این قرنِ ناجورِ نادَخ که اتم شکافته میشه وُ مریخ لمس ولی همچنان بشر با نیشِ یک پشه می‌میره،، به‌راستی که آدمیزاد هیچ نداره جز هنر. آن هم در معنای بزرگ کلمه! جایی که بفهمیم فقط و فقط تماشای عمیق آسمان، زدودن خاک از روی یک کتاب، دست محبت کشیدن بر سر یک کودک، هرسِ درختان و... هم هنر هستند. یعنی هرچه هست هنر است و هرآنکه [آنچه] می‌بینیم هنرمند! باری. تمام نقل بنده همیشه همان است که جناب حافظ قرن‌ها پیش فرمودند : ای بی‌خبر بکوش که صاحب خبر شوی؛؛ تا راه'رو نباشی کی راهبر شوی...! 

اما فرمودید هانس گادامر. بله. فیلسوفی با فتیشِ هرمنوتیک :) آلمان‌ها همچنان درحال تاختن هستند! اگر روزی یا شبی تصمیم گرفتید از ایشان مطلبی بیشتر بخوانید می‌تونید سراغ کتابِ [کتاب هنر: بازی، نماد، فستیوال] برید و اگر براتون جذاب به نظر رسید سراغ تفکرات جدی‌تر او مثل آغاز فلسفه، هرمنوتیک فلسفی، هرمنوتیک زبان هنر، هرمنوتیک دین و اخلاق برید.

در آخر از شما تشکر میکنم و امیدوارم همواره سلامت و شادمان باشید. :) 

در پاسخ به کامبیز سخی :

عرض سلام و احترام جناب شوشتری

سپاسگذارم از لطف شما . خدا میداند که عین واقعیت گفتم بدون هیچ تعارف . مثلا در مورد خود جنابعالی ، بدون شک هستند افرادی که نزدیک به دیدگاه شما باشند اما دو چیز در شما هست که تفاوت ایجاد میکند :

مهمترین اش تجربه است که درین همه سال آموخته اید و میدانید عطر یعنی چه .

دوم اینکه بارها شده است عطری را که جدیدالورود است و هنوز ما عکسش را هم ندیده ایم شما تست ، ریویو ، بررسی ، قیاس و گاها نقد کرده اید .

من خود بسیار ، ضمن آموختن ، بر اساس نظرات شما عطرهای جدید را انتخاب میکنم به جهت تست چون میدانم عطری که منقود شماست یا ارزش تست ندارد یا میرود در انتهای لیست و ابتدا عطرهای مد نظر شماست که باید تست شوند . خب این خود یک خدمت بزرگ است بر ما .

حال کجا چون شما پیدا کنم که تمامی ی خصائص شما را دارا باشد تا بتوان به رای اش تکیه کرد و در زمان و هزینه صرفه جویی کرد ؟

هر گل بوی خود دارد و این همه اند که این خانه به این شکل ساخته اند و ساخته ایم و روز بروز انشاله زیباتر اش میکنیم به لطف خدا .

مجددا سپاس

جناب سخی بزرگوار لطف شما همیشه شامل حال بنده بوده و بسیار خرسند و خوشحالم اگر تونسته باشم کمکی به شما و بقیه دوستان کرده باشم. 

Atrafshan logo
عطرافشان
پشتیبانی سایت
عطرافشان
سلام کاربر گرامی
چطور می توانیم به شما کمک کنیم؟