Rasasi - Catherine

رساسی کاترین

زنانه
کد کالا : ATR-40199
نوع عطر : ادو پرفیوم
check icon ضمانت اصالت کالا
مشخصات رایحه
گروه بویایی : گلی آلدهیدی
عطار :
طبع :
مشخصات تولید
نام برند : رساسی (رصاصی)
کشور مبدأ : امارات متحده عربی
سال عرضه : نامشخص
کد کالا : ATR-40199
check icon ضمانت اصالت کالا
تعداد بن این کالا : 0
بن های فعلی شما : 0
می‌توانید مصرف کنید : 0
قیمت پس از مصرف بن ها
تماس بگیرید
رای کاربران
  • عاشقشم
    2
  • نمی پسندم
    1
  • - 25 سال
    2
  • + 25 سال
    2
  • + 45 سال
    5
  • روزانه
    6
  • رسمی
    1
تعداد رای های ثبت شده : 30
ترکیبات اعلام شده
توضیحات

Rasasi Catherine - رساسی کاترین عطری زنانه ، شیک و خوش بو می باشد .

رساسی کاترین در دسته عطر های گلی آلدهیدی قرار می گیرد

اسانس های بکار برده شده در این عطر ترنج ، لیمو ترش، ترکیبات سبز ، آلدهید ، صمغ گالبانیوم، نیلوفر آبی ، رز ، یاس، سنبل ، گل برف ، مشک ، خزه درخت بلوط ، سدر ، چوب صندل سفید می باشد.

نوع عطر ادو پرفیوم
برند رساسی (رصاصی)
گروه بویایی گلی آلدهیدی
کشور مبدأ امارات متحده عربی
مناسب برای بانوان
اسانس اولیه ترنج ، لیمو ترش، ترکیبات سبز ، آلدهید ، صمغ گالبانیوم، نیلوفر آبی
اسانس میانی رز ، یاس، سنبل ، گل برف
اسانس پایه مشک ، خزه درخت بلوط ، سدر ، چوب صندل سفید
نمره کاربران
Catherine-رساسی کاترین
رایحه
8.1
9 رای
ماندگاری
7.6
9 رای
پخش بو
7.8
9 رای
طراحی شیشه
8
9 رای
این عطر برای من یاد آور ...
محصولات دیگری از برند رساسی (رصاصی)
نظرات کاربران (3 نظر)
راهنمایی مطالعه نظرات :
* نظرات اصلی که بدون خط آبی هستند نظرات مرتبط با محصول می باشند. نظرات پاسخ که با خط آبی هستند ممکن است از بحث در مورد این ادکلن فراتر رفته باشند.
** برای مطالعه نظراتی که صرفا مرتبط با این محصول هستند نظرات اصلی را مطالعه نمایید.
مادر من همیشه از این عطر استفاده می کند، بوی و عملکرد فوق العاده ای دارد. برای اولین بار وقتی مادرم این عطر را خرید، داشتم به آهنگ بریتنی گوش می کردم، حس آهنگ و بوی عطر فراموش نشدنی است.
16 اردیبهشت 1402 پاسخ تشکر
18 تشکر شده توسط : Marie سعید سعید

عطر مهتاب !
دوستان عزیزم سلام
رساسی و اجمل برای ما ایرانی ها خاطره انگیزها هستند . از محالات است که دوستان عطردوست خصوص قدیمی تر ها با یک یا چند عطر ازین دو خانه خاطراتی ویژه نداشته باشند .
اصلا به نوعی همین دو برند بودند که سطح توقع ما را در ماندگاری و پخش بالا بردند ( بر اساس قیمت )
حتی دوستان جوانمان نیز حداقل یک کار ازین دو برند را آزموده اند و خاطراتی ساخته اند .
کاترین برای من سرفصل است در رایحه . ایضا خاطراتی بسیار ازین عطر دارم که در انتها عرض خواهم کرد برای دوستان خاطره دوست .
ابتدا توضیحی ازین عطر زیبا عرض کنم .
رایحه اش مرا شوکه کرد اول بار ! تا آن روز بی تکرار بود .
یک رایحه ی سبز آلدهیدی دارد که بی نظیر است . چنان سبزی و تلخی و شیرینی و تندی و ترشی در هم آمیخته اند به توازن و تعادل که در کمتر عطری شاهد آنیم . از سویی روایح گلی و صمغی در انتهای قدرتی که برای هماهنگی لازم است حضور دارند .
هیچ کدام بیش از آنچه که باید باشند نیستند ایضا کمتر از آن !
روایح سبزی و آلدهیدی و تلخی و گلی و صمغی جلوه ی کاملتر و بارز تری دارند .
شلوغ است اما به هیچ وجه شما را آزرده ، دلزده یا گیج نمیکند . این از خواص شاهان عطور است . هرچند قیاسی مع الفارق است لیک این شلوغی ی متعادل و هماهنگ مرا به یاد عطرهای روژا داو می اندازد .
از نظر من این عطر سرآمد عطور این خانه است البته من همه را تست نکرده ام . بین تقریبا سی و خرده ای که تست داشته ام تا کنون .
عجیب است که سالها پیش تعداد عطرهای موجود در ایران ِاین برند بیشتر از حال بود !
کاش نسخ جدید همچون همان قدیمی هایی که من دارم باشند . اگر اینچنین است تستش را از دست ندهید . برای همه ی سنین بویژه بانوان شاداب و با کلاس مناسب است .
تا همین جا هم طولانی شد !
ازین به بعد را فقط دوستان خاطره دوست بخوانند ! شاید این حسن ختام باشد برای مدتی ! دیشب به این فکر میکردم که مدتی کمتر حاضر باشم و در عوض به گرفتاریها برسم خصوص اکنون که خداراشکر تعداد دوستان دلسوز عطرافشان ایضا پرتجربه ها بیش از پیش شده ست و رو به کمال است انشاله . تقریبا میشود گفت ۲۴ ساعته مشغول عطرافشان و عطور شده ام :) کمی زیاده روی ست ! و اما چرا مهتاب ؟
چهار سال ام بود که اهواز بودیم . همسایه ی روبروی ما دختری بود بنام مهتاب . پدرش رئیس ساواک اهواز بود . همبازی ی من بود . مامان بازی میکردیم و من ، هم پدر بودم و هم دکتر !
از کودکی عاشق دکترها بودم که البته دلیل دارد و شاید روزی گفتم . او هم مادر بود و بیمار ! عروسکی هم داشتم بنام شهین که فرزندمان بود . توی حیاط یک دستشویی ی دیگر هم داشتیم که اطاق معاینه ی ما بود :)
ما که از چیزی سر در نمی آوردیم اما میرفتیم به معاینه ی تفاوت ها :)
تا یک روز مادرم دستگیرمان کرد و از آن به بعد درب مطب تخته شد ! جواز پزشکی ی ما را هم باطل کردند . یک روز با گریه به مادرش میگفت من هم میخواهم ! مادرش میگفت چه ؟؟
میگفت از همون ها که پسرها دارن ! مادرش نگاهم میکرد و میگفت : چه ؟ بستنی ؟ بیسکویت ؟ بعد که فهمید گفت ووی خدا مرگم دهد ! این چیزها را کجا دیدید ؟ گفتم توی اطاق عمل :) سال ۷۴ که در خدمت منتقل شدم لشکر ۹۲ زرهی اهواز رفتم به خانه مان که بعد از ما عمه ی مادرم آمدند آنجا . رفتم سر بزنم . آنها هم هنوز در همان منزل بودند لیک سالها بود که پدرش خارج بود . همه ی قدیمی ها آمدند به دیدار . مهتاب هم با کلی عکسهای قدیمیمان آمد و اتفاقا روز عقد اش بود ! چه دختر زیبا و شایسته ای شده بود و بوی عطرش همین بود ! این ازین مهتاب !
همزمان دختری زیبا در همسایگی ی ما بود آنهم بنام مهتاب در کرمانشاه که قبل از خدمت و حین آن ، آنجا بود .
سال دوم خدمت منتقل شدم کرمانشاه . تختی زده بودم در حیاط و آنجا میخوابیدم . مسئول کارخانه جات آرد طرف قرارداد لشکر ۸۱ زرهی ی کرمانشاه بودم . ساعت ۹ ماشین می آمد دنبال ام و با لباس شخصی میرفتم برای امضا و اعزام کامیونها که بار زده و آماده بودند ، به شهرهای استان . همانجا هم صبحانه میخوردم . این که این شغل حساس و پر خاطرخواه را چرا به من دادند هم ماجرای خود را دارد که بماند . خلاصه :
هر روز میدیدم باران می آید ! یک چشمم را باز میکردم میدیدم آسمان که صاف است ! دی !
نکند پرندگان نشسته بر درخت بزرگ حیاطمان کاری کرده اند ! دوباره میخوابیدم و بلافاصله دوباره باران می آمد !!
تا صدای جیر و جیر تخت می آمد به این معنی که بیدار شده ام و نشسته ام ، صدای دویدن کسی از حیاط همسایه می آمد !
تا فهمیدم بعله ! مهتاب خانم از ساعت پنج صبح پشت پنجره ی طبقه دوم مشرف به حیاط ما مینشیند به تماشا ( آخر این کلاغ دیدن دارد ؟؟ ) و بعد حوصله اش سر میرود و به بهانه ی آب پاشی ی حیاط شلنگ را به سمت تخت من میگیرد و تا بیدار شدم دوباره میدود به تماشا :) در خیابان که مرا میدید چنان رنگ پریده و لرزان میشد و نمیتوانست حرکت کند که خودم ناراحت میشدم . دستش را روی قلبش میگذاشت و مثل گچ میشد ! هورمون عشق قویترین است ، عشق چه ها که نمیکند ! آن اواخر می آمد بالای دیوار به قصد صحبت ، میگفتم برو پایین دختر الان می افتی !
بوی عطرش همین بود که مرا مدهوش میکرد . از وقتی فهمید که عاشق عطور و این عطر خاص ام دستمالی را آغشته به عطر میکرد و می آمد روی دیوار و آن را پرت میکرد نزدیک صورت ام تا با بوی عطر بیدار شوم !
من همیشه سر به زیر و فراری بودم از دختران . هنوز هم اینگونه ام . و اتفاقا به قول دوستان و به همین دلیل مهره ی مار دارم :) بین دوستان رکورد داشتم ازین باب :) عجیب نیست ؟؟
بخواهم نام ببرم طوماری میشود !
البته دلایل خانواده و بوکس و شیکپوشی و عطر کمی تاثیر داشتند . بیش از همه کنجکاوی ی آنها
خواهرم میگفت داداش کلی از دخترهای دبیرستان راجب تو میپرسند ! گفتم چه بود دیگر !! آلن دلون ام ؟؟ میگفت نه ، میپرسند فلانی با چه کس دوست است که هیچ نظر به دیگران ندارد ! و باور نمیکنند که پاسخ اش هیچکس است !
بارها به منزل که می آمدم میدیدم دو سه دختر از دوستان اش در اطاق اند و دوربین آورده اند به عکس از اطاق و ویترین ادکلن ها ! آقا کامبیز قصد ازدواج نداری ؟ بلافاصله فرار میکردم :)
اکنون برخی اوقات خودم را در آینه نگاه میکنم و میپرسم : به واقع پنجاه سال ات است ؟؟
کِی پنجاه سال ام شد ؟؟ همین دیروز بیست سال ام بود که !!
سرعت عبور جوانی بسیار است و همین است که میگویند قدر جوانی را بدانید ، لیک جوان ها زمانی معنی ی این جمله را درک میکنند که ازو عبور کرده اند !
البته هیچ کس به ما نگفت چگونه قدر جوانی را بدانیم و باید چکار کنیم ؟!
من میدانم ! انشاله اگر عمری بود خواهم گفت به دوستان ام که چگونه قدر جوانی ی خود را بدانید که الحق مهم و سرنوشت ساز است .
از خدا میخواهم هماره جوان باشید و جوان بمانید و تنها از دل و تجربه پیر شوید انشاله .
با لبخند :)
04 مهر 1401 پاسخ تشکر
57 تشکر شده توسط : Amir sama
و اما بشنوید از خاطره اینجانب
یادم میاد حدود سه یا چهار ساله بودم و خانه پدری ام در منطقه فرشته بود و اتفاقا دختری دو ساله انجا زندگی میکرد بنام فرشته . بنظرتون این تشابه اسم اتفاقی است ؟ خیر. انشالا یه روزی سر فرصت در موردش صحبت میکنم. فرشته در همان سن و سال کم از من قول ازدواج گرفته بود. ما بدلیل شغل پدرم راهی اهواز شدیم و بیست و چهار سال بعد فرشته را ندیدم. گفتم بیست و چهار یاد عطر بیست و چهار افتادم.بگذریم. متاسفانه بنده برخلاف دوستان مهره مار نداشتیم و فرشته که حالا دختری زیبا و با کمالات شده بود محل سگ بما نزاشت. گفتم سگ، بیاد عطرهای انیمالیک افتادم که انشالا در کامنت بعدی خاطره ای درین مورد تعریف خواهم کرد.

[EDITED] 1401/07/05 12:22
04 مهر 1401 پاسخ تشکر
31 تشکر شده توسط : آرامیس محمدرضاسپهی
سلام جناب سخی
خوندن ریویوها و خاطرات شما واقعا لذت‌بخشه به ویژه که نگارش شیوا و جذابی هم دارید. امیدوارم همچنان تو عطرافشان فعال باشید و تو این روزای سخت ما رو از قلم و دانشتون بی‌نصیب نذارید. سلامت و شاد باشید 🙏
05 مهر 1401 پاسخ تشکر
15 تشکر شده توسط : آناهیتا شفیعی TIMELESS
خدا خیرتان بدهد. ده دقیقه است دارم به خاطره ی شما میخندم😂 مخصوصا با تصویرسازی سه بعدی که در ذهنم نقش بست از فرشته ی دوساله😂
فقط ای کاش شما که اینقدر استعداد در نوشتن و طنز دارید ، سبک خودتان را داشته باشید و نیت شما فقط بذل شادی در این خانه ی معطر باشد نه چیز دیگری که خدای نکرده باعث ناراحتی یا دلسردی عزیزان محفل نشود.
میدانم شما هم مثل همه ی دیگر از خواندن خاطرات لذت می‌برید.
با مهر فراوان ،شاد باشید.

05 مهر 1401 پاسخ تشکر
24 تشکر شده توسط : Fateme75 آناهیتا شفیعی
سرکار خانم MONA درود بر شما..
نیت شما بسیار ستودنی ست..
بسیار لذت بردم از این حرکتِ شایسته ی شما..
احسنت بر شما..
05 مهر 1401 پاسخ تشکر
23 تشکر شده توسط : فرهاد هاشم پور
جسارت می کنم خدمتتون عمو سخی عزیز... ولی به نظرم باید واژه های "استراحت" و "پس زده شدن" و اینهارو از دایره لغات مان حذف کنیم... "غیبت" را ممنوع کنیم اینجا...
خصوصا برای شما و اون عده ای از دوستان باصفا و دانا، که ارکان این جامعه هستند.
من میبینم که خانم ها و آقایون اینجارو مدیریت می کنند که آن طوری باشد که میپسندیم. غیبت هرکدامتان خسارت است.
.
نظرات محدود شد... اینجا نوشتم 🙏
06 مهر 1401 پاسخ تشکر
22 تشکر شده توسط : آیدا TIMELESS
عزیز من اید جوان رعنا
جناب محسن پر هنر و پر تربیت جمع ما
اینروزها که حال خودم خوب نیست بماند ، انرژی ی مثبتی نیز در خانه ی کوچک و محفل مان دریافت نمیکنم !
گویی همه ناراحت اند ! این را درک میکنم .
امروز هم دیدم پیام ام ذیل عطر آنجل شر پاک شده است که نشان از تحت فشار بودن مدیریت عزیزمان است !
میبینی ؟
چه تحت فشار باشد و چه نگران ، فرقی نمیکند !
انرژی ی مثبت در خانه جاری نیست هرچند همه چیز به ظاهر روتین و نرمال است .
برخی دوستان میگویند : اینروزها حوصله ندارم اشتیاق نیست ، عطرها خوشبو نیستند گویی ! برخی نیز سکوت کرده اند که سکوتشان نشان از رضایت نیست :)
خلاصه که لبخندهای خسته و بیروح بر لبانمان نشسته است . ربطی هم به موضوع خاصی ندارد ، فقط امواج غصه را دریافت میکنم . همین .
چندی پیش معکوس بود !
خانه سراسر اشتیاق و شور بود . اشاره کرده بودم . خلاصه که اطاعت امر ، جوان رعنا و برنا هرچند حضور ام با عدم ، فرقی ندارد :)
گویی نوبت به عطرافشانی ی عطور سورچینلی و برخی از هامبرت ها رسیده است در خانه :)
خلاصه که حس میکنم همه هستیم در حالیکه هیچ یک نیستیم !
امید به خنده هایی که چشم ها نیز همراه لب ها بخندند !
08 مهر 1401 پاسخ تشکر
20 تشکر شده توسط : مهوش کرمی عباس بهرامی
عمو سخی عزیز
گفتی اگه فرصتش باشه بعدا برامون از علت علاقه ات به پزشکی میگی؟
خواستم بگم تورا من چشم در راهم ….

پاینده باشی و معطر همیشه
01 اسفند 1401 پاسخ تشکر
12 تشکر شده توسط : rahil tagi آلالیتا

10
رایحه
10
ماندگاری
10
پخش بو
10
طراحی شیشه
تقریبا بیست و پنج ساله بطور مداوم استفاده می کنم عاشق بو ورایحه اون هستم هر وقت استفاده کردم هر کسی رو که اطرافم بوده مشتاق کرده تا اسم عطرم رو بگم ..به نظر من کاترین خیلی برای سنین چهل سال به بالا کلاسیک وشیکه
23 آبان 1400 پاسخ تشکر
18 تشکر شده توسط : Marie محمدرضاسپهی

Atrafshan logo
عطرافشان
پشتیبانی سایت
عطرافشان
سلام کاربر گرامی
چطور می توانیم به شما کمک کنیم؟