ادکلنی پیچیده، محصول سال 2007 و جانشین شایسته ادکلن Dior Homme است. این ادکلن همچون خلف خود رایحه گلها و چوبهای معطر را در خود جای داده است. نمای شیشه آن همچون Dior Homme بوده و رنگ مایع آن کمی تیره تر است.
«دیور هوم اینتنس» عطریست که جلوههای اشرافی ناب و پیچیدگیهای ظریف و واضح را در یک محصول ادو پارفیوم نیرومند و سخاوتمند گرداگرد هم جمع میکند.
این عطر که میان تکینگی و هوسانگیزی جسورانه نوسان میکند، سرشت کهربایی و چوبیاش را با ردی عمیقا پیچیده همراه میسازد؛ ردی که سویههای هوسانگیز و ظریف زنبق را با سویههای مشکفام و میوهای برگرفته از گل ختی اکوادوری آمیخته میکند. نت غلیظ زنبق در «دیور هوم اینتنس» بهواسطه رایحه کهربا و روایح چوبی در نتهای پایه نیرومندتر میشود تا بتواند جذابیتهای قدرتمندش را به بیرون تراوش کند. «دیور هوم اینتنس» تفسیری هوسانگیز است که رد خاصش شما را بهسوی خودش فرامیخواند.
توجه: این محصول به تازگی ملایمتر شده و از ماندگاری و پخش بوی آن کاسته شده است.
با استفاده از این ادکلن روزهای لذت بخشی را برای شما آرزومندیم .
نوع عطر | ادو پرفیوم |
برند | دیور |
عطار | فرانسوا دماشی |
طبع | گرم |
سال عرضه | 2007 |
گروه بویایی | چوبی گلی مُشکی |
کشور مبدأ | فرانسه |
مناسب برای | آقایان |
اسانس اولیه | کهربا، وانیل ، خس خس ، سدر ، زنبق |
اما نگرانِ سکوتِ من نباش
چَشمهایِ دلواپسِ من، باز با تو سخن خواهند گفت.
اگرچه خواستهاند چَشمهای مرا دوباره ببندند
اما نگرانِ ندیدنِ دنیا نیستم
دستهایِ خستهی من، باز با تو سخن خواهند گفت.
اگرچه آمدهاند دستهای بستهی مرا خسته کردهاند
اما نگرانِ سر زدنِ سپیدهدم نباش
نفسهای روشنِ من، باز با تو سخن خواهند گفت.
اگرچه گفته؛ خواسته وَ آمدهاند مرا برای همیشه با خود بُردهاند
اما نگرانِ من نباش
غیابِ من؛ تا ابد؛ با تو سخن خواهد گفت!
علی صالحی.
اوم اینتنس عزیز؛ نگران نباش! غیابِ تو تا به ابد با ما سخن خواهد گفت!
شبِ گذشته نسخهی جدید این رایحه رو بررویِ پوستِ یکی از دوستان ملاقات کردم :) خودش با لب و لوچه ی آویزون میگفت: بعد از استشمام این نسخه خاطراتِ تلخِ پلاسکو برام بازآفرینی شد! بنایی که در آتش سوخت وُ چیزی ازش باقی نموند.
خب از لحاظ ادبی وَ حسی میشه گفت در چنین موقعیت وَ برخوردی، اینچنین مثالی، برای یک طرفدار تراژدیِ موفق و جالبی محسوب میشه. اما قطعا وَ حتما شخص تحتِ تاثیر خاطرات خودش به اغراقِ ناخواسته اما قابل احترام! رسیده.
عزیزان مغز انسان همیشه دنبالِ اولین ارتکاب و جهانِ پیرامونِ اون میگرده. یعنی وقتی شما از یک اصل [تصویر، موسیقی، نقاشی، یک جغرافیای خاص، عطر و...] در یک زمان وَ مکانِ بخصوص، شکلِ خاصی از لذت رو دریافت میکنید،، مغزِ شما اون اصل رو با همون تعاریف وَ اتمسفر، در یک فولدرِ مجزا بایگانی ميکنه. بعد از گذشت سالها، زمانی که سراغ یک پروندهی بایگانی شده میریم دقیقا همون اطلاعاتی رو دریافت میکنیم که زمانِ فایل بندی ثبت شده! اینجاست که تناقض وُ مغایرت بین نسخههایِ قدیم و جدید عطرها بیش از حد پُررنگ میشه وَ دفتردارِ مغز به شما میگه : نه رفیق! این، اون، نیست :)
در ارتباط با این عطر هم تقریبا اینچنین رخدادی واقع میشه. یک خاطرهی چاق وُ چله که وزنش کَمرِ 'حال' رو میشکنه.
یعنی دیگه خبری نیست از اون ایام! وَ عطرِ خوشبو وُ خاطره ساز که در عینِ رئال بودن تنه به رُمَنس میزد وَ با شکلی از حرارت وُ بکارگیریِ یک زنبقِ تعریفی، فیدبک های آنچنانی به بار میآورد وَ نمادی بود از یک خریدِ موفق. یک عطرِ خوشبو. یک انتخابِ صحیح وَ لذتی بیپایان! / فرد با اون حجم از زیبایی که ماضی محسوب میشه، در زمانِ حال دوباره میره سراغ این عطر. بله! اون خاطرهی زیبا رو باد با خود بُرده. اما هَمَش تقصیر دیور نیست. زمان عزیزان. زمان! شامه، دیدگاه، میل و میزانِ آدمها رو تغییر میده. امروزِ ما با چندین سالِ قبل فرق کرده. ما خودمون هم دیگه اون نسخهی یونیکِ سابق نیستیم! [ما نمادی از آدم!] شخصا اوایل نوجوانی با عطرهای اورلن، کارون، راجِر اَن گَلِت، جوپ، ژَک بوگارت، رصاصی، الیزابت آردن و... فَکِ توانایی ذهنم میوفتاد! ولی امروز فراموش کار شدم وَ به عودفورگریتنس اینیشیو میگم یک عطر مِدیوم وُ ملایم وَ از شماره دو وُ سه تاور لذت میبرم!
چیزی که من از این عطرِ محترم دریافت کردم (نسبت به نسخهی قبلی) شیرین و پرحرارت تر شده وَ به شکلِ عجیبی حس و حالِ وانیلی خامه ای وُ چرب بروز میداد. نمیدونم چرا. چون خودِ شخص میگفت زیاد اینطور نیست! اما قطعا دورنمای یک رایحه با نمای نزدیکِ اون متفاوت است.
نشرِ یک متری تا نیم ساعت. به بعد چیزی میشه شبیهِ 'بیا در گوشِت یه چیزی بگم' / ماندگاری روی پوست شش ساعت. اما متاسفانه بعد از یک ساعت [حتی کمتر] رایحه سکته میکنه و گویی بافتِ عطر از هم باز شده وُ اون تراکم وَ تجمعِ مورد نیاز از دست رفته وَ ازآن پس با یک رایحه [تقریبا] متلاشی وَ به اصطلاح بیرمق طرف خواهیم بود. / از سیاژ هم میشه گفت خبری نیست.
در کُل حس میکنم دیگه چنین عطری، مخاطبینِ سابق خودش رو نمیتونه راضی کنه. مخاطبی که امروز Nتا عطرِ تجملی، آرت استایل و انتزاعی رو هم بوییده و بینی متفاوت و شکارچی تری پیدا کرده. [در کنارِ تغییر سن، دوران، سلیقه وَ...] قطعا این عطر تبدیل به یک بَره ی بی دست و پا میشه در پیشگاهِ بینیِ گرگ شدهی آن عزیزان.
نکته: به نظرمن نسخه جدید نمیتونه یک عطر 4 5 میلیونی باشه! چه بسا شاید [صرفا] 2 میلیون قیمتگذاری منصفانه برای این رایحه باشه. اون هم با در نظر گرفتنِ نامِ محترم دیور وصدالبته جنابِ فرانسوا دماشی. یعنی اگر این دو نقطهی احترام وجود نداشت شاید به زیر دو میلیون هم میشد فکر کرد! [در قیاس با باقی رایحه و قیمتها!]
البته تمام این نوشته نظرهای شخصیِ وُ حاصلِ یک برخود غیرمستقیم! وَ تعریفِ لذت صرفا در کام و جهانِ شما تفسیر میشه. احتمالا من خودم هم تحت تاثیر هجمه مخالفین وَ خاطرات نسخه قبلی هستم. شخصا با تمامِ تلاشی که کردم حس میکنم همچنان این دادگاه، قاضی عادل به خود ندیده! عمیقا در چنین شرایطی به یادِ رمانِ 'کشتن مرغ مقلد' اثر 'هارپر لی' میوفتم! دادگاهی که در آن یک سیاهپوست صرفا به خاطر رنگ وَ یک ریشهی ناجورِ فرهنگی قضاوت میشه!!
افسانهها میگن بعد این نسخه بود که دیوید جیود لو تصمیم گرفت کشیش و پاپ بشه :)
سمپل این عطر به وفور پیدا میشه. در صورت تمایل تهیه بفرمایید وَ تاحد امکان بصورت مستقل و بدون تاثیر از نسخههای قبلی تجربه خودتون رو برای ما بنویسید. اینجا ما در حال جراحی و کالبدشکافیِ نه یک عطر! بلکه یک جهان خاطره وَ یک دوران هستیم؛ جستجو در خرابههایِ یک امپراطوریِ سقوط کرده! امپراطوری که در آن یک زنبقِ رویایی؛ جایی که [شاید] بسیاری عطر به تن نداشتند، ملکه میشد!!