Lolita Lempicka - LolitaLand

لولیتا لند، لولیتا لمپیکا… واقعا زبانم قاصره از توضیح دادنش :))) کلا این برند عجیب غریبه کاراش …
عطار این کار فرانسیس کرکجان، و تو اکثر کاراش یه امضای گرم و نباتی داره که تو این عطر واقعا بمباران شیرینی و بوی سیلیس(شبیه ید، مثل اپنینگ باکارا رژ) رو شاهدیم :))
من خودم عطر شیرین میپسندم، این اخرت شیرینیه :))
تم کار بنظرم شامپویی(شاید بهتر باشه بگم استوایی) و فانتزیه، ولی در کمال تعجب یه شامپو با بوی شربت شکرِ-نبات داغ :)) واقعا عجیب و غریب…یعنی این عطر کاملا شبیه شیشه اش فانتزیه، کرکترِ انسانی نداره. با اپنینگش نمیشه راحت کنار اومد، یه بوی صنعتی و کمیکال شدید(من حدس میزنم که شاید از ناهمگن بودن شیرین بیان با بقیه نت ها حاصل شده، بعضی هم میگن ذکر نشده چنتا نت تو لیست) همراه با شیرینی بسیار قوی… انگار باکارا رژ رو شامپویی و تروپیکال کرده باشی و اون نت یدی اولش قوی تر شده باشه. درای داونش همون اپنینگشه که اون شعله های یدی و کمیکالش خاموش شده. بسیار شیرین، دنج، شامپویی و فانتزی. راستش من بلینی نمیدونم چیه، ولی حدس میزنم علت شامپویی شدن عطر ایشون و هلو باشه. البته لیست نت ها اینجا کامل نیست، الو،صندل ،بنزویین ،شیرین بیان و انگور فرنگی و …جاشون خالیه.
پرفورمنس فضایی :)) رایحه پایدار تا پای دار :))) البته انقد عجیبه که تو ذهن ادمم ماندگار میشه…

LolitaLand

واخ واخ! به لیست نت های این عطر در فرگرنتیکا سر زدید؟ بازار شامی ست که من تک به تکشون رو با یک چک لیست پاس کردم. والحق که این عطر ماشالا داره!

می دونید.. اسپری اش می کنید و هرچه که پیش چشمتون میاد مصممید بی قید و شرط توشه. آلو؟ بله. هلو؟ صد بله. وانیل، بنزوئین؟ بله بله. فلفل سیاه؟ یا بلینی یا مگنولیا؟ نه که بدونم چی هستند ولی چرا که نه.
یکم از این، یک دنیا از اون. هیچ تفاوتی نداره. تنها کافیه نتیجه یک معجون باشه، اون هم معجونی جهت درمان هیپوگلیسمی!
باور کنید اسپری کردنش حس اسپری کردن گدازه داره. از شیرینی تب کرده، یک گوله آتیشه. برای من تمثیل کمپوت هلویی ست ( and co کمپوت هلو) که شهدش زیر حرارت غلیظ شده.. تو یک پاتیل، روی هیزم.
فصل پیشین چند پافی در یقه پوشیدمش، گُر بود که من نگرفتم :) بوران دِی رو ظهر مرداد بود..

جوهر ملوس صورتی رنگ عطری که در تصویر می بینید، مهر تاییدی ست که دمای این عطر در دمای محیط خودجوش بالا میره که پایین نمیاد! چیزی که من از شیشک سمپل اسپری کردم، منتهاعلیه رنگ کهربایی ست. مذاب.. با جلز ولز.

هر بار می شینم پاش که ببینم تهش چی، راستش من دیگه نمی دونم چی.. دیگه نمی فهمم. گمونم شیره داغ اعلی شیرین اش تار و پود سنسور بویایی ام رو می سوزونه.
مثلا امروز بر مچ دست پوشیدمش، الآن تیکه هلوهای نوچ قندعسل اش کف ابروهامه.. زیر تخم چشم هامه ...تو نبض شقیقه هام. اما بینیم؟ اون مرخص.

والا من نمی دانم.. یکم در کفم. اعجازی داره.. حداقلش زمستون رو درمونه. به گوش مردم اسکاندیناوی رسوندید؟ آفتاب رو نیمه دوم سال در میاره.