Parfums d'Elmar - Zaya

از اوشو پرسیدن چند سالته؟ جواب داد ؛ باستانیم اندازه خود آفرینش سن دارم.
اقای ایکاروس عزیز
شمارو از ۱۶سالگی میشناسم و به لطف قلم بسیار زیباتون به دنیای عطرها علاقمند شدم در تصورات ذهنی خودم عارفی هستید که در سیر وسلوک روایح قدم گذاشته عارفی که فلسفه هم بلده ،اما درونگرا تر از چیزی بودم ردی از خودم بجا بزارم اینبار گفتگوی ذهنیتون بیشتر از هچیزی نظرم رو جلب کرد
به عنوان کسی که بسیار بهتون احترام میزاره خواستم عرض کنم
همه ما همه چیز هستیم هم دیکتاتوریم هم دموکرات، مثل خود زمین که همزمان هم شبه و هم روز ما انسان هابه عنوان میکرو کازماس اینجاهستیم کوچک شده کیهانیم
سردرگمی افکارتون نشان از انعطاف پذیر بودن درسطح ذهن داشت که نمیتونید دیکتاتور باشید و امیدوارم با افکار ،احساست و تمام اطرافتون هم هویت نشید شما تجربه میکنید و باقی چیزها تجربه میشن پس همیشه یک قدم فاصله دارن با خود حقیقیتون و نمیتونن شما باشند

ابدا ابدا ابدا
ما حق هیچ دخالتی در نوع آرایش افراد نداریم
شاید صحرا فردا لخت وارد شود؟ خوب بهتر
حظ بصری افراد حاضر در مطب هم نکته مثبت این داستان خواهد شد
شما استفاده خودتون رو از پتانسیل منشی داشته باشید
ولو استعداد اون در جلب توجه با شیوه بدن نما و حتی ش ه وانی باشد

درود؛چه صحبت عجیبی!چه خوشمان بیاید چه نه باید بدانیم هر اجتماع کوچک و بزرگی که وارد آن میشویم مقررات خودش را دارد و بخواهیم یا نخواهیم ملزم است رعایت‌شان کنیم!ایکاروس پزشک است و صحرا منشی او.. ایکاروس به عنوان شخصی که مالک مطب خویش است حریم و خط قرمز هایی را برای محیط کارش تعیین کرده؛ و فردی که آنجا در کنار او کار میکند لاجرم باید قوانین را بپذیرد!به صحرا کاری ندارم؛ اما انسانی که خط قرمز نداند و حد و مرز برای رفتار و کردارش نداشته باشد دیگر انسان خوانده نمیشود! حتی حیوانات هم برای خودشان محدوده و قلمرو دارند و چه بسا آن انسان پست تر از حیوان باشد.. اسفل سافلینِ آدمی همین است!و باز هم چه عجیب که شما شخصی که مالک کار و پیشه و آفیس خود هست و احسنت بر او که حد میشناسد و مرز دارد! را تشویق به پرده دری و حریم نشناسی میکنید!در روز روشن!من در جایگاهی نیستم که کسی را پند دهم عزیزان؛ اما در تمامی م...↓ بیشتر