سلام کاربر گرامی
چطور می توانیم به شما کمک کنیم؟
Parfums d'Elmar Zaya - پارفومز دلمار زایا
نخستین بار در سال 2022 روانه بازار شد به عنوان عطری مردانه - زنانه و بسیار جذاب و شیک معرفی شده است . و در دسته عطر های چوبی معطر قرار می گیرد. از ترکیبات بکار برده شده در این عطر می توان به ترنج ، سیب ، جوز ، عسل ، کنیاک، دانه تونکا ، درخت بلوط ، دارچین ، خرما ، لوبان ، وانیل ، چوب صندل سفید ، پرالین اشاره کرد.برند | پارفومز دلمار |
سال عرضه | 2022 |
گروه بویایی | چوبی معطر |
کشور مبدأ | سوئیس |
مناسب برای | آقایان و بانوان |
اسانس اولیه | ترنج ، سیب ، جوز ، عسل ، کنیاک |
اسانس میانی | دانه تونکا ، درخت بلوط ، دارچین ، خرما |
اسانس پایه | لوبان ، وانیل ، چوب صندل سفید ، پرالین |
از ریشه مرا بِبُر ..
.
.
کلیت کار چیست :
گورمندِ بوزی-فرویتی-چوبی-وانیلیِ نا متراکم ..
■ رایحه چیست :
سطح اتانولیک معتدل ِ سیب در بستر خامه ایِ وانیل-کارامل که با ساختمان بوزیِ بالزامیک ِ گرم ِ معتدل ِ غلیظی گره خورده . چگالی شیرینی عطر از جنس بالزامیک-گورمتد-کنیاکی هست تاحدی به درستی هم خانواده ی انجلز شِر در نظر گرفته میشه. رئولوژی و رفتار عطر ِ سنگین و غلیظ نیست به طور کلی و یکجا نشین هم نیست ولی مثل سایر عطرهای بوزی-کتیاکی-بالزامیک ، کیپ کننده ، محاصره کننده نیست و حس ننیکنید اطرافتون تنگ ، خفه و فشرده ست. از انجلز شِر با کیفیت تره قدری ، اما فاقد حرارتِ چوبی-دارچینی-تنباکویی ِ انجلز شر هست . بر خلافِ انجلز شِر پس زمینه ی کار تاریک نیست ، و اینجا پس زمینه ی کار یک اعتدال ِ شدیدا لوکس ِ کلاس بالا داره که اون وجهه ی "بار نشین" و مست و تلو خور ِ انجلز شلر رو نداره اما برونگرا ار از اونه و شدیدا هوشیار ، متظاهر به وقار ه . کاراکتر عطر پرداخت و عمقش کمتر از انجلز شر هست. و شیرینی عطر از جنس براق ِ روشن ِ تمیزه .
■ اولین بار کجا تستش کردی :
بلایند بای سفارشش دادم بواسطه ی تجربه های خوب قبلی که از همین برند داشتم. بعد از ۴۵ روز رسید . و هوا گرم تر شده بود . تجربه عطربازی ۱۸ ساله ی من میگفت حتنا تستش نکن. وقتی صحبت از لوکیشن ِ تست عطر میشه موضوع فقط درجه ی هوا نیست. اینکه حتی بشینین داخل یخچال یا فریزر و استش کنیم هم بهیچ وجه شبیه سازی هوای زمستان نیست. عطر باید حتما و حتنا در هوای مناسب خودش تست بشه . بدون اینکه از پک خارجش کنم. نگهش داشتم و وقتی لز سردی مجدد هوا ناانید شدم در سفرم به گرجستان فروردین امسال بالاخره تستش کردم. ابتدا در یک اتاق در بسته چهار پاف زدم ، و بعد روی یک پالتو . بیرون رفتم و شب برگشتم و داخل اتاق رو هم بو کردم و بعد روی مچ دست . رایحه در هوای بسته ، متانسیل عصبی کردنتون رو داره . و در هوای سرد حین قدم زدن هوش از سر خودتون میبره و روی پوست هم زودتر از انجلز شر شامه رو اشباع میکنه ..
■ بازخوردها : نشنیدم . ولی اگر بپرسم همه میگن "خیلی خوبه" . جز "صحرا" . منشی من بود . روزی که با پیرسینگ و تتوی صورت وارد مطب شد ، عذرش رو به عنوان منشی خواستم و در عوض از استعداد و هوشش برای کار دیگه ای که مجازی بود استفاده کردم. درست روزی که این عطر رو شب قبلش زده بودم و حتی با دوش گرفتن هم اثرش رو استشمام میکردم.. بخاطر اینکه مراجعینم به زودی میرسیدن، خیلی وارد صحبت و تنش نشدم فقط گفتم که میتونه بره خونه تاشب صحبت کنیم. و توضیحی ندادم . آیا هر محیط قواعدی داره ؟ ما تعیین میکنیم اینهارو ؟ کدوم یکی از ما ؟ چون من پزشک و ندیر مطب خودم بودم ، آیا قواعدش به عهده ی منه ؟ چون من مول اونجا رو میدم ؟ یا چون وجهه ی من هم مورد قضاوت قرار میگیره ؟ اگر مراجعین من ، تتوی صورت او رو نعیار قضاوت او قرار ندن ، آیا من عذر او را میخواستم ؟ پس چون قضاوتِ مراجعینم برای من مهمه اینکارو کردم ؟ پس مراجعین ِ من در واقع تعیین کننده ی سیاست های شغلی من هستن ؟ یا دلیلش اینه که من با رفتارم اون تایپ از مراجعین رو سمت خودم کشیدم ؟ اون تایپ از رفتار من ناشی از مطلوب ِ من بوده ؟ یا حاصل ِ سیاست مارکتینگم؟ این سوالات و ده ها برابرش رو از خودم پرسیدم. انتخاب ها یا قضاوت ها یا اختیارات ؟ کدوم یکی چاقوی کالبد شکافی رفتار ما هستن ؟ من برای اینکه "صحرا" رو دوبلره وارد مطبم میکردم باید تغییدات زیادی ایجاد میکردم ؟ در خددم یا در مخاطبینم ؟ در نگرشم یا در فلسفه هام ؟ در مارکتینگم یا در ترجیحاتم ؟ در اگاهیم یا در اخلاقم؟ در منافعم یا در برندینگم ؟ به "صحرا" زنگ زدم و خواستم با تراپیستی که هفته ای یک ردز تلفنی باهاش صحبت میکنه تماس بگیره و ببینه آیا میشه سه نفری با هم صحبت کنیم. تراپیستش گفته بود نمیشه . با خودش صحبت کردم و گفتم سوالات ذهنی من اینهان . و از نظر تو قصه چیه ؟ من وارد کدوم یکی از این تله ها شدم ؟ صحرا گفت : " اولا ، مراجعین تون ، نگاه بالا به پایین دارن، عصا قورت داده ن و اکثرا قضاوتگرن . خودتون هم همینطورین ولی هیچ وقت بروز نمیدین" . من در حال ساختن ِ یک کلنی از آدم های شبیه به خودم هستم ؟ آیا ما داریم کلنی هایی تشکیل میدیم و از میانگین ِ اجتماع دور میشیم ؟ آیا من میتونستم "پاپ" گوش بدم ؟ یا سریال خانگی ببینم ؟ میتونستم تیشرت بپوشم و تتو بزنم ؟ اینهارو در ذهنم عبور میدادم که صحرا گفت :"دکار به خدا شما همه ش ۳۳ سالتونه ، چرا شبیه ۷۰ ساله ها رفتار میکنین آخه؟ " . من صحرا با رفتار خودم وادار کرده بودم که او نیز به زودی به این نتیجه برسد که کلنی خودش را بسازد ؟ آیا مت او را وادار کرده بودم قید ِ حقوقی که میدانستم به آن نیاز دلرد را بزند و اعتراض کتد ؟ آیا من او را وادار کرده بودم او نیز قضاوت کند و کسانی که مثل او فکر نمیکنند را از بالا نگاه کند ؟ من ، یک تسل بعد از خودم را وارث ِ "کلنی ساختن" ، "طرد کردن " ، "طرد شدن" و " شکاف ساختن " کرده بودم. در ذهنم تهران به هزاران شهرک تبدیل شد که با دروازه های بزرگی جدا شده بود و هر شهرک ساکنینی که داشت که به سمت دیوارهای هم آتش پرتاب میکردند . برای این معادلات ِ سر نخی پیدا نمیکردم تا حل شان کنم. "صحرا" هنوز داشت جملات اعتراضی میگفت. از کِی اینها را میخواسته بگوید ؟ آیا فکر میکند چون اخراج شده است باید اعتراض کند ؟ آیا همیشه اعتراض برای نقطه ی پایان است ؟ چون فکر میکند دیگر حقوقش با من نیست ، میتواند من را شماتت کند ؟ این جملات حاصل ِ اکنون نیست. این مجموعه صحبت ها حاصل ِ مدت زیادی بوده است. او مدت هاست که از کار پیش من رضایت نداشته است ؟ حرف که میزد جلوی قفسه ی عطرهایم بودم. "زایا" مثال نقضی بود برای بخشی از حرف های او . نمیشد من "زایا" را به خودم بزنم اما متحجری دو آتشه باشم. ولی فقط در عطر مصداق داشت. آرشیو صفحات موسیقی ، آرشیو فیلم ها ، حتی خودرویی که داشتم ، رنگ دیوارها ، استایل مبلها ، و همه چیز دقیقا با حرف های او مطابقت داشت. همه چیز از جنس ِ "ضد زرق و برق و ضد برونگرایی" بود . جز عطرها و قفسه لباس ها . من فقط بخاطر زایا یک double rider leather jacket گرفته بودم. با یک جین و بوت . عطرها ، گواهی ِ من برای متحجر یا متعصب یا دیکتاتور نبودنم بودند ؟ آیا این زنگ خطری بود که عطرها ذایقه ی من را به سمتی که نایل تیستم میبرند یا ذائقه ی من را به درستی عاری از دگماتیسم میکنند ؟ سوالات به قوت خودشان باقی ماندند . ترجیح دادم صبر کنم ، تجربه کنم و منتظر بمانم تا در خلال ِ زیستن برای آنها پاسخی بیابم. صحرا را به مطب بر نگرداندم. نمیتوان یک شبه پا روی چیزی که فکر میکنی اصول توست بگذاری ؟ این تغییر حتی اگر درست بود ، نمیتوان ناگهان چرخید . خاصه که حاصل مسیر زتدکی من تا به آن روز بوده است. حتنا از فیلترهایی گذشته بوده و حتنا پشتش خطا و آزمون هایی بوده است. اما حتما نیاز به تحلیل دارد . اما حتما نیاز به کنکاش دارد . "زایا" را گهگاه میزنم . در جمع هایی که مرا بیشتر میبینند و در ارتبلط هستند. با پوششی که مطابق آن است. فیدبک ها "کلی گویی" ست اما جنس فیدبک ها از من فاصله دارد . در انجلز شِر ، آن پرده ی کدرِ چوبی ِ تاریک عطر را از pure se*y نجات میدهد . و اینجا چیزی برای اینکه با یک عطر تماما اغواگر مواجه نشوید وجود ندارد.
■ امتیاز به کلیت کار : ۷.۵ از ۱۰
ماندگاری : ۹ از ۱۰.
پخش بو : ۸ .۵ از ۱۰ در چند ساعت ابتدایی
بازخورد : ۹ از ۱۰