سلام کاربر گرامی
چطور می توانیم به شما کمک کنیم؟
Remy Latour Cigar - رمی لاتور سیگار
محصول سال 1996 می باشد و در گروه بویایی معطر میوه ای که عطرهای بسیار جذابی را در خود جای داده است، قرار دارد. از اسانس های بکار برده شده در این عطر می توان به ترنج ، لیمو ترش، آلو ، آناناس ، گلابی ، شمعدانی ، یاس، برگ خشک برگبو ، گل جعفری ، مشک ، نعناع هندی ، سدر ، چوب صندل سفید ، تنباکو اشاره کرد.نوع عطر | ادو تویلت |
برند | رمی لاتور |
سال عرضه | 1996 |
گروه بویایی | معطر میوه ای |
کشور مبدأ | فرانسه |
مناسب برای | آقایان |
اسانس اولیه | ترنج ، لیمو ترش، آلو ، آناناس ، گلابی |
اسانس میانی | شمعدانی ، یاس، برگ خشک برگبو ، گل جعفری |
اسانس پایه | مشک ، نعناع هندی ، سدر ، چوب صندل سفید ، تنباکو |
وقتی هجده ساله بودم سیگارِ رمی لتور رو از پیرمردی عجیب هدیه گرفتم. شِبه قمارهای ارزان و بچگانه بر سر میزهای سبز و کهنهی بیلیارد!
قرار بر این شد که اگر من باختم کاسیو(یِ) ارزان قیمت و بیچاره ام رو تقدیمش کنم و اگر او باخت شیشه عطرش رو...
در طول بازی من فقط به ساعتِ از دست رفتهام نگاه میکردم
چروکیده احوالی است از پیش بازنده بودن!
شبیهِ تماشایِ یک کودک به فرارِ بادکنکِ کوچکش به دور دستهایِ آسمان
بیشتر شبیه به حسِ یک کشیش که لباسِ مقدس از تنش گرفتهاند
میدونيد...!؟ کاسیو خیلی چیزها برای من داشت
به حدی اون زیبایی رو ارزان خریده بودم که باورکردنی نبود
اون نگاهِ مغموم به چگونگی های گذر دیجیتالِ زمان!
کوچکتر که بودم گذر زمان رو بیشتر نگاه میکردم
بزرگتر که شدم، مکان بر زمان ارجَح شد... اینکه کجا هستم
و حال نه زمان مهمِ وَ نه مکان!
چگونگی است که مهم شده... اینکه چگونه هستم و چرا!
من اون روزها ناتوان بودم؛ برای از دست دادن.
هنوز هم...!!
چه بسا؛ عجب! من بردم، اما او هرگز نباخت!
پیرمرد اجازه نداد حسِ منجمدِ از دست دادن در من ایجاد بشه؛ بلکه عصاره و چگونگیِ به دست آوردن رو سخاوتمندانه به من هدیه داد!
سکته نکنی بچه
رسول؟ [صاحب سالن] رسووول؟ آب قند بیار این بچه پس افتاد - ها ها ها!
بُردی آقاجون... بُردی. تموم شد
بیا بگیر این عطر مال تو. فقط نصفش رو قبلا استفاده کردم
فکر نکنم بدرد سن و سالِ تو بخوره. بذار هر وقت صدسالت شد استفاده اش کن! تو صد سالگی آدم چیزی برای از دست دادن نداره دیگه.
خب من دیگه برم. یادت باشه اگر برنده بشی بوهای خوب بهت هدیه میدن.
رسول: البته نه همیشه!
جمله های جادویی...
اون چرخشِ استادانه ی فک و زبان
انفجاری اتمی در جهانِ ساکن، ساکت، بهت زده، خام و جوانِ من
رفتنش از اون درِ سبز رنگ هنوزم تو خاطرم هست...
از اون رفتنها بود که دیدارِ دوباره رو آبستن نیستن
اما من. منِ همیشه بی اساس و مات
فلج بودم... بی حرکت!
آدمیزاد زیباترین افرادِ زندگیِ کوتاهش رو با فلج شدنهای ناگهانی برای همیشه از دست میده...
باقیماندهی اون روز برای من فقط سوالی است منفرد و خاکستری... اون مرد الان کجاست؟
چه هولناک که هیچوقت دیگه نمیبینمش
برای من همواره غیب شدن آدمها یکی از غم انگیزترین جریانها بوده.
از خیلیها پرسیدم. افسوس که هیچکس نمیدونست آدمها به کدامین جغرافیای پنهان میگریزند که دیگه نمیشه اونها رو پیدا کرد...!!
البته نه همیشه... چه ریزبین بود رسول!
من چه دیر مقصودش رو فهمیدم
ما اینجا سرگردان همین هستیم؛ نه همیشه!
چه دیر فهمیدم بوی خوش را اینجا خریداری نیست
اگر خوش بگویی، نگاهشون رو از تو میدزدند
در موردِ رویایِ تو پچپچ میکنن
دیرفهمیدم که وقتی صادقانه و از روی محبت برای دیگران از شعر بگی با تشدید با تو از خشم میگن
دیر فهمیدم آدمیزاد در کالبد خودش عقده داره
نمیتونن بفهمن که تو مینویسی نه برای خودت! بلکه برای اونها
لقمههای گرفته شدهی تو را نمیخوان
گاز میگیرن...
به خیال خود که مهم هستند!
نمیدانند... نمیدانند... نمیدانند
که غصه ی هنر ندیده شدن نیست
ندیدن است!
چه دیر فهمیدم که آدمها توجه حقیر و سبک خودشون رو از روی واژهها برمیدارن...
چه دیر... چه دیر... چه دیر فهمیدم که هیچگاه نخواهم فهمید این مردم چه مرگی درکله های پوک خود دارند!
مردم نمادی از گونه آدمیزاد! سوتعبیر پیش نیاد عزیزانم.
وَ هیچگاه نخواهم فهمید که نیاز نیست خودم رو بیش ازحد توضیح بدم!!
سیگار رمی لتور، رایحه ای نوستالژیک که از قلبِ دیجیتالِ زمان بیرون زده...! رایحه ای که حس به دست آوردن رو منتقل میکنه!!