عطر «الکساندریا 2» شهری نامرئی است که همچون قلمروی از جنس چوب برای خدایان خلق شده؛ آمفیتئاتری باشکوه که شور و احساسات سرمستشده ما را به صحنه میآورد؛ آیینی رازآلود که گوهر درونی شما را فرامیخواند؛ گذرگاهی برای مناسکی سرورآمیز که سرشاری ناب و درونی این عطر را همچون آیینی جاودانه جشن میگیرد. «الکساندریا 2» همچون بخورهای پُردودی است که در تاریکی شعلهورند؛ همچون چشمهای پُر از شور و شوق؛ و همچون نامهای عاشقانه و بلند که انگار وسعتی به اندازه یک کتابخانه دارد. «الکساندریا 2» صمیمیت و جذابیت یک گل رز شکوفاشده را درون خود دارد؛ یا همچون نیمه گمشده یک سیب است، یا نیروی دلنشین سدر، یا وسوسه مرگبار یک گل برف. «الکساندریا 2» رودی از موجهای شورانگیز است که در میانه یک شهر میخروشد؛ آنجا که نت عود کامبوجی همچون ملکهای جادویی به درون روح شما گام میگذارد و صدای ناقوسهای پُرهیاهو میگویند که او به تالار سلطنتیاش بازگشته است، آن هم با دنباله و ردی گرانبهاتر از طلا.
در محصولات برند زرجف خیسی دور والف و محل اسپری در هنگام باز کردن ادکلن رایج است که در برخی موارد باعث خوردگی شیشه می شود و برند زرجف هنوز راهکار مناسبی برای رفع این مشکل اتخاذ نکرده است .
نوع عطر | ادو پرفیوم |
برند | زرجوف |
عطار | کریس موریس |
طبع | گرم |
سال عرضه | 2012 |
گروه بویایی | شرقی چوبی |
کشور مبدأ | ایتالیا |
مناسب برای | آقایان و بانوان |
اسانس اولیه | سیب ، اسطوخودوس ، دارچین ، اقاقیای پالیساندر |
اسانس میانی | رز ، سدر ، گل برف |
اسانس پایه | مشک ، کهربا، وانیل ، چوب صندل سفید ، عود |
گفتم :معلومه.
گفت: بیخیال
گفتم :نه تورو خدا!!
گفت : مطمئنی؟ گفتم صد در صد.
رفتیم بالا .
وقتی نوبتم شد با اضطرابی که در چشمانش موج میزد آرام گفت ، می خوای برگردیم؟
گفتم نه .
مسئول بستن هارنس ها ، جلو آمد
پرسید : مشکلات قلبی عروقی که ندارید؟
گفتم : نه .
گفت : فشار خون: گفتم نه.
کفشهایم ، فشار خون و وزنم را کنترل کرد.
و مشغول بستن هارنس ها شد . طناب را از جلو به هارنس ها وصل کرد.
و طناب بانجی جامپینگ را با قلاب به دور مچ پاهایم وصل کرد.
راستش را بخواهید ، وقتی ارتفاع را میدیدم تپش قلبم بالا می رفت ، ولی نمیخواستم کوتاه بیایم.
دوباره بهم گفت : هنوز دیر نشده ها.
لبخندی زدم و با همان تجهیزات و طناب کلفتی که بهم وصل بود ، به آغوشش خزیدم.
وای که چه لحظه ای و چه رایحه ای
هیجان و آرامش همزمان ...
جدا شدم ، روی سکو ایستادم ، دستانم را از دو طرف گشودم. زانوهایم را خم کردم.چشمانم را بستم و پریدم...
قلبم ریخت ... و با تمام توانش ، حجم زیادی از خون را به تمام وجودم دواند و بعد..
احساس خلاء- بی وزنی- ایست قلب- بی صدایی- بدون دید...
تنها حس بویاییم هنوز زنده بود.
رایحه اش را هنوز میان بازوانم داشتم.
دوباره هیجان و آرامش همزمان...
و چقدر آن ۵ ثانیه شیرین بود- چقدر عمیق بود- انگار رایحه ی عطرش را با عمق جانم می شنیدم.
یک لحظه تکان محکمی خوردم ،استخوان گردنم درد گرفت. قلبم خون تازه پمپاژ کرد-چشمانم باز شد- صداها را شنیدم ، دور خودم میچرخیدم و مثل یویو به بالا کشیده میشدم...
انگار همه ی وجودم قلبم بود و آن رایحه...
وقتی به بالا کشیده شدم و هارنس ها و طناب را جدا کردند ، دیدمش اضطرابش هنوز از من بیشتر بود. آغوشش را باز کرد. مثل کودکان دویدم .
دوباره من ، دوباره آغوشش ، دوباره آن عطر مهربان و امن که معنای آرامش میدهد.
دوباره هیجان و آرامش همزمان...
الکساندریا 2 متین و دوست داشتنی و معنای آرامش❣