سلام کاربر گرامی
چطور می توانیم به شما کمک کنیم؟
Chopard Black Incense Malaki - چوپارد بلک انسنس ملکی
محصول سال 2020 می باشد و در گروه بویایی رایحه های شرقی که عطرهای بسیار جذابی را در خود جای داده است، قرار دارد. از اسانس های بکار برده شده در این عطر می توان به چرم ، ادویه جات معطر، عود، صمغ کندر ، دود اشاره کرد.برند | چوپارد |
سال عرضه | 2020 |
گروه بویایی | رایحه های شرقی |
کشور مبدأ | سوئیس |
مناسب برای | آقایان و بانوان |
اسانس اولیه | چرم ، ادویه جات معطر، عود، صمغ کندر ، دود |
در مجدلیه مردن
این روزها شرکتهای عطرسازی و خانههای عطر خیلی تلاش میکنند متفاوت باشند تا بتوانند
فروش زیاد تجربه کنند حتا همانهایی که ادعای نیش و ایندی بودن دارند. ولی شوپارد بدون
اینکه بخواد ادعا در بیاره متفاوت است. بدون اینکه بخواد عطرهاش بوی طویله و توالتهای
بین راهی بده.
بلک اینسنس ملکی از شر ادویهجات خلاص شده و یا یک نت اینسنس جلا داده جایگزین کردهاند
اینجا عود نقش برجستهای در این عطر ایفا میکند به این معنی که بوی آن به طور قابل توجهی
متفاوت از عود ملکی است وقتی چرم میاندار میشود.
عطرها مثل کتاب چند جلدی هستن باید از جلد اول شروع کرد به خواندن برای همین است
اول باید عود ملکی داشته باشیم بعد امبر ملکی بعد بیاییم سراغ بلک اینسنس ملکی.
اگر شوپارد باز باشید از بوییدنش لذت وافر خواهید برد.
یک کت چرمی مشکی، روغنی و براق که اغلب هنگام سوار شدن به هلی کوپتر شخصی
پوشیده میشود و اگزوز پر از بنزین - اما بعد از یک شب در کنار آتش آویزان میشود تا هوا
بهش بخوره بوش بپره. یا به سادگی میتوان گفت. این آتش سوزی تشییع جنازه دارث ویدر است.
من را به یاد چیزی می اندازد، اما نمی توانم بینی خود را روی آن بگذارم. تاریکی و چرمی با تلخی
بعد از آن. دقیقن همان چیزی است که من دنبالش بودم. مدتی است که بوی تورمالین سیاه اثر
اولیویه دوربانو را استشمام کردهام.
اما فکر میکنم این همان چیزی است که من را به یاد آن میاندازد زیرا آنها در میان چند نت دیگر
آکوردی مشابه کندر تیره و دودی دارند. از آنجایی که دیروز بلک اینسنس ملکی پوشیده بودم
نمیتوانستم به گوچی گیلتی آبسلوت فکر نکنم. در حالی که این دو عطر بر روی چرم تمرکز دارند
ولی دو ادکلن متفاوت با دو دی ان ای مختلف هستند هیچ ربطی بهم ندارند با اینکه عطارشان یکی
است آلبرتو موریاس کبیر.
در تابلوی گوئرنیکا پیکاسو هیچ نشانی از حماسه نیست، چیزی که معمولن عنوان میشود جنگها سرشار از آنند، چیزی که حتا گاهی خودش، یعنی خلق حماسه، بهانهای میشود برای جنگافروزی. گویی بدون جنگ بسیاری از استعدادها و تواناییهای انسانی معطل میمانند که برای بروز و شکوفایی آن به افروختن جنگ نیاز است. تصویر پیکاسو از بمباران گوئرنیکا در نگاه اول هیچ احساس آنی از فاجعه برنمیانگیزد، همچون تصویری طبیعتگرایانه یا واقعگرایانه از واقعیتهای ویرانی و درد و رنج قربانیان با صحنههایی دلخراش. با این همه، این نکته همواره در یاد آدم میماند که در جنگ هرقدر هم حماسه وجود داشته باشد، باز چیزهایی هست که هیچ توجیهی برای آنها نیست، باز چیزهایی هست که هیچ جایگزینی برای آنها نیست.