REVLON - Charlie blue

رولون چارلی بلو

زنانه
کد کالا : ATR-44221
نوع عطر : ادو تویلت
check icon ضمانت اصالت کالا
مشخصات رایحه
گروه بویایی : رایحه های گلی
عطار :
طبع : معتدل
مشخصات تولید
نام برند : رولون
کشور مبدأ : ایالات متحده
سال عرضه : نامشخص
کد کالا : ATR-44221
check icon ضمانت اصالت کالا
تعداد بن این کالا : 0
بن های فعلی شما : 0
می‌توانید مصرف کنید : 0
قیمت پس از مصرف بن ها
تماس بگیرید
رای کاربران
  • عاشقشم
    0
  • نمی پسندم
    1
  • - 25 سال
    0
  • + 25 سال
    1
  • + 45 سال
    1
  • روزانه
    0
  • رسمی
    0
تعداد رای های ثبت شده : 3
ترکیبات اعلام شده
توضیحات

توجه کنید این کالا توسط خود کمپانی بدون سلفون عرضه می شود

نوع عطر ادو تویلت
برند رولون
طبع معتدل
گروه بویایی رایحه های گلی
کشور مبدأ ایالات متحده
مناسب برای بانوان
اسانس اولیه مشک ، رز ، خزه درخت بلوط ، شمعدانی ، چوب صندل سفید ، یاس
نمره کاربران
Charlie blue-رولون چارلی بلو
رایحه
7
3 رای
ماندگاری
7.7
3 رای
پخش بو
8
3 رای
طراحی شیشه
6.7
3 رای
این عطر برای من یاد آور ...
محصولات دیگری از برند رولون
عطرگرام
نظرات کاربران (11 نظر)
راهنمایی مطالعه نظرات :
* نظرات اصلی که بدون خط آبی هستند نظرات مرتبط با محصول می باشند. نظرات پاسخ که با خط آبی هستند ممکن است از بحث در مورد این ادکلن فراتر رفته باشند.
** برای مطالعه نظراتی که صرفا مرتبط با این محصول هستند نظرات اصلی را مطالعه نمایید.
5
رایحه
7
ماندگاری
8
پخش بو
8
طراحی شیشه
دوستان سلام شب همگی بخیر
راستش داشتم تو عطر گرام پست های جدید دوستان رو میدیدم. عطرهای دکتر اسعدی، آقا مهربد، جناب علوانی و سایر دوستان... ناگهان ذهنم رفت تو زمان خردسالی... شاید ۴ یا ۵ سالم بود. رفته بودیم نارمک منزل عموی مادرم. اون زمان بعد از ناهار یه فضای خاصی بر خانه ها غالب بود. وقت خوابیدن بچه ها و دور همی و صحبت کردن خانمها تا عصر همراه با چای یا کاهو سکنجبین خانگی... زمانی که اصلا دوست نداشتیم بخوابیم و یواشکی میرفتیم دنبال بازی و شیطنت های خاص اون دوران... خونه شون بزرگ بود. پذیرایی و اتاقهای زیادی داشت. بعد از ناهار دوتا پسرها کیفشون رو برداشتن و به مدرسه رفتن. من هم داخل یکی از اتاقها شدم. یک ادوکلن صورتی رنگ نسبتا کوچک نظرم رو جلب کرد. درش رو باز کردم. اسپری نداشت و مدلش اینطوری بود. انگشت اشاره ام را روی شیشه اش گذاشتم و یک قطره به لباسم زدم. در عطر نبسته بودم که فضای کل آپارتمان از بوی خوش آن عطر پر شد. از اتاق بیرون رفتم و فورا زن عموی مادرم با خنده گفت: آخ آخ ادوکلن زینت رو زده ... اگر بدونه 😄 چه پخش بویی داشت. یه بوی سیب سرخ آبدار با هلو... من یه بچه ۴ یا ۵ ساله بودم. فقط یک قطره عطر به خودم زدم. نه میدونستم اسمش چیه یا برای چه فصلی هست یا اینکه گرمه یا خنک... چه رایحه دلپذیر و پخش بوی قوی و عجیبی داشت. تازه دربش رو که باز میکردی به راحتی هوا هم داخلش میرفت اما از کیفیت و رایحه ادوکلن اندکی کم نمیشد.

[EDITED] 1403/03/08 22:08
08 خرداد 1403 پاسخ تشکر
36 تشکر شده توسط : حسین رفیعی Aref
با احترام و عرض ادب
دوست فرهیخته و ارجمند جناب آقای فخر بزرگوار از دوباره‌سازی روزهای نوستالژیک دوران کودکی برای این محفل سپاسگزارم. واقعاً یادش بخیر چه روزهایی داشتیم...چقدر تمام هر چیزی که داشتیم از ارزانترین تا گرانترین، برایمان بسیار ارزشمند بودند...از تیله‌های رنگی، از مداد رنگی هامون که دلمان نمیومد استفاده کنیم، از با ارزش ترین دارایی مان یعنی دستگاه آتاری سگا و نوارهای کارتریج مورتال کومبات، بازگشت شینوبی ۲، شورش در شهر، لاک‌پشت‌های نینجا و......
یادش بخیر دایی من ادکلن BEST مردانه داشت اون زمان دبیر بود، موقع رفتن به سرکلاس هر روز صبح از ادکلن BEST به داخل کتش می‌زد، وای چقدر خوشبو بود چقدر پخش عجیبی داشت اون زمان این ادکلن، خود شیشه ی ادکلن رو به نور می‌گرفتی چند رنگ می‌شد از بنفش و قرمز و سبز و آبی...
اما افسوس که نه اون روزها دیگه تکرار میشن و نه اون عطرها...
کاش لابلای همان روزهای کودکی در انعکاس همان تیله‌های رنگی مون، جای می‌ماندیم....
بهترین ها برای شما و تمامی بزرگواران......
08 خرداد 1403 پاسخ تشکر
36 تشکر شده توسط : Mehran شکیبا
عرض ادب و احترام و ارادت جناب دکتر اسعدی عزیز و ارجمند

از همدلی و همراهی شما دوست فرهیخته و بزرگوار و اینکه با بیانات شیرین و زیباتون این محفل معطر رو مزین فرمودید سپاسگزارم. واقعا یادش بخیر آن دوران طلایی و تکرار نشدنی... با آرزوی روزهای معطر و خوش برای جنابعالی و دایی بزرگوارتون 🌱🌹
09 خرداد 1403 پاسخ تشکر
21 تشکر شده توسط : حسین رفیعی شکیبا
درود به داداش عزیزم آقا کامیار 🌹
ظاهرا ما که کمی پا به سن گذاشتیم، خاطرات مشترک زیادی داریم، دیدن این نظرات منو به کودکی میبره، به زمانی که نه کولر گازی بود نه کولر آبی، فقط پنکه داشتیم،
به زمانی که تو زمستون کنار بخاری نفتی مینشستیم یا زیر کُرسی لذت میبردیم، رفت و آمدها و مهمونیها زیاد بود،
و خیلی چیزهای قشنگ دیگه که تموم شد و رفت،
بنظرم قدیما با صفاتر بود. فدای تو 💐
31 خرداد 1403 پاسخ تشکر
26 تشکر شده توسط : حسین رفیعی هاشم پور
درود بیکران بر شما برادر عزیزم جناب شجاعی🌹
بله واقعا دیگه اون زمان تکرار نخواهد شد. بنده همین الان هم با پنکه قدیمی توشیبای ژاپنی ام بیشتر حال میکنم. اون زمان پنکه ها رنگ بندی داشتند و مثل الان کلا سفید یکدست نبودند. ساعت و لامپ داشتند. حتی رنگ دکمه هاشون از آبی کمرنک به آبی پر رنگ متمایل میشد. حتی با ساعت کوکی از خواب بیدار میشم 😄
با آرزوی بهترینها برای جنابعالی 🌱🌻

31 خرداد 1403 پاسخ تشکر
24 تشکر شده توسط : شکیبا هاشم پور
کامیار نازنین دقیقا یادمه پنکه ای که اشاره کردی
در تکمیل فرمایشات شما باید حتما به اون دمپایی های قهوه ای جلو بسته هم اشاره کنم تا حق مطلب اَدا بشه، و یادمه دهه هفتاد یه ضبط شارژی قرمز رنگی مد شده بود که در کنار کاسِت خور بودن، چراغ مهتابی، ساعت، رادیو، چراغ چشمک زن و خیلی امکانات دیگه ای داشت، خلاصه که نوستالژی زیاد داشتیم داداش ♥️
31 خرداد 1403 پاسخ تشکر
23 تشکر شده توسط : هاشم پور ادیب جلالی
با درود مجدد جناب شجاعی عزیز
پس واجب شد بنده چند نکته دیگه عرض کنم. یخچال ها قفل و کلید داشتند در رنگهای مختلف، شیرینیهای مشهدی وسطشون مربای رنده شده سیب بود و روی هر شیرینی یک مغز از انواع مغزها میگذاشتند. تازه از نظر فرم شیرینی هم به شکل گرد، قلب، کمرباریک، چهارگوش و قلوه ای شکل بود. خلاصه از جزئیات هر وسیله یا خوراکی کم کردن. هم کیفیت از بین رفته و هم زیبایی کار ❤️
31 خرداد 1403 پاسخ تشکر
23 تشکر شده توسط : شکیبا سانیار
آره فداتشم ما از یه نسلیم، نسلی بنام نسل سوخته
خوب حرف همو میفهیم، با یه اشاره متوجه میشیم،
گل کوچیک با توپ دولایه، فرفره با تَشتَک نوشابه
تیله بازی، تلویزیون سیاه و سفید، کتونی میخی 🥲
گفتنی زیاده کامیار جان، هر چی بیشتر میگم بیشتر غصه میخورم، حیف و هزار افسوس، تو اوج جوونی پیر شدیم.

و یه سپاس ویژه از عطرافشان 🙏
01 تیر 1403 پاسخ تشکر
24 تشکر شده توسط : سانیار مهریار
بله آقای شجاعی عزیز گفتنی زیاده اما اتفاقا بنظر من ما نسل سوخته که نیستیم هیچ بلکه نسل خوشبختی هستیم که اون دوران رو دیدیم و خاطره هایی تکرار نشدنی رو تجربه کردیم ❤️ بنده هم یک سپاس و تشکر ویژه از عطر افشان دارم ❤️

[EDITED] 1403/04/01 17:29
01 تیر 1403 پاسخ تشکر
26 تشکر شده توسط : ع میرزایی شکیبا
درود به آقا شاهین عزیز و دوست داشتنی 🌹
بنظرم دهه شصت و هفتاد سالهایی هستند که هیچ وقت تکرار نخواهند شد، از کیفیت بالای محصولات گرفته تا آدمهای با معرفت و لوطی، برای امثال بنده و شما دیدن این روزهای پر تنش و پر استرس اصلا خوشایند نیست،
باور کنید بدترین آرزویی که داشتم و همیشه از این آرزویی که محقق شده پشیمونم چیزی نبود جز بزرگ شدن،
کاش همون موقع زمان قفل میشد و حرکت نمیکرد،
دلم لَک زده برای لاستیک بازی، تیله بازی، کمربند بازی، و کارتونهایی مثل چاق و لاغر، خونه مادر بزرگه و.....

فدات داداش گلم ♥️
11 تیر 1403 پاسخ تشکر
25 تشکر شده توسط : Dragon هاشم پور
با احترام و عرض ادب
دوست فرهیخته و ارجمند جناب آقای شجاعی بزرگوار از مهر و همدلی شما کمال سپاس دارم. واقعاً یادش بخیر آن روزهای کودکی که هیچ چیز نداشتیم و همه چیز داشتیم....از همان سریال چاق و لاغر با اون آدم آهنی ترسناک X625 که بچه های داخل پارک ها رو می‌دزدید، یا اون ماشین ژیان چاق و لاغر که به طرح گل گلی و رنگارنگ بود و خودش اتوماتیک بدون راننده حرکت می‌کرد...کارتون دوقلوهای افسانه‌ای، پپرو پسر کوهستان، فوتبالیست‌ها، افسانه‌ی سه برادر، سفرهای میتی کومان، گالیور، افسانه‌ی توشیشان با اون سفرهای خطرناک به دنبال مادرش بیوکارن.....
یاد تمام آن روزها بخصوص با عطر زنانه ی کبرا که به غیر از شیشه ی اصلی با مار چنبره زده به دور باتل، یه سری هم باتل پلاستیکی سبز صابونی رنگ در حجم فکر کنم ۳۰ میلی هم به بازار اومده بود که چقدر واقعا رایحه ی شگفتی داشت اون زمان برای من.....
کاش لای همان دوران کودکی در همان دستگاه آتاری سگا، جای می‌ماندیم و تمام دلخوشی مان همان نوارهای سگا بود....
از دوباره‌سازی ایام دوران کودکی از شما و آقای فخر بزرگوار نیز سپاسگزارم و برایتان آرزوی بهروزی و شادکامی دارم....
11 تیر 1403 پاسخ تشکر
27 تشکر شده توسط : Mehran سورنا مقدم
عرض سلام و ادب و ارادت جناب دکتر اسعدی مهربان و معطر و دوست داشتنی
بنده هم از همدلی و همراهی شما دوست فرهیخته و از بیانات خاطره انگیز و دلنشین و تجربیات معطر شما نیز سپاسگزارم.
با آرزوی بهترین روزهای معطر تابستانی پرتکرار برای جنابعالی 🌱🌻
12 تیر 1403 پاسخ تشکر
14 تشکر شده توسط : فرهاد ادیب جلالی

5
رایحه
7
ماندگاری
8
پخش بو
8
طراحی شیشه
درود بر دوستان معطر عطر افشان
پریروز رفتم مغازه لوازم بهداشتی سر خیابون سدر بخرم. سالها قبل این مغازه بقالی جعفر آقا بقال بود. سالها بود داخلش نرفته بودم با اینکه هر روز چندین بار از جلوش رد میشم. مغازه ای ال مانند به عرض ۳ متر و دراز که ته مغازه پهن تر میشه حدود ۵ یا ۶ متر. تمام خاطرات دوران کودکی از جلوی چشمم سیر کردند... یخچال مخصوص بقالی سفید پهن و قدیمی که سطل های ماست و غالب های پنیر، شیر پاستوریزه شیشه ای، شیر کاکائو شیشه ای، شیر پاکتی سه گوش آبی رنگ و... را در خود جای داده بود... آبنبات چوبی های رنگی نازک و پهن مینو که همه رنگ داشت دونه ای ۵ ریال بود و در سمت چپ به قفسه هاش آویزان بود. وقتی ۵ ساله بودم صبح بعد از خوردن چایی شیرین و نان و پنیر مادرم بهم پول میداد تا برای خودم چیزی بخرم. با خوشحالی با همبازی هام به سمت بقالی جعفر آقا میدویدیم. وقتی داخل میشدیم با قیافه جعفر آقای عُنق و بداخلاق روبرو میشدیم.
جعفر آقا: خیلی خونسرد میگفت چی میخوای بچه؟
ی آبنبات چوبی مینو آبی باشه.
جعفر آقا: میشه پنجزار.
نفری ی پنجزاری میدادیم و آبنبات چوبی هامونو میگرفتیم و بر میگشتیم. یکی آبی یکی سبز یا قرمز یا لیمویی یا قهوه ای...
گاهی هم که مادرم یک تومنی بهم میداد شیر کاکائو شیشه ای کوچیک میخریدم و تو همون بقالی جعفر آقا مینوشیدم و شیشه اش رو بهش پس میدادم.
پفک نمکی هایی که فقط یک اندازه بود و با اینکه کوچک بود اما برکت داشت و داخلش پر بود و خیلی خوشمزه‌‌.‌..
ما قدیم در اتاقمان یک صندوقخانه داشتیم. صندوقخانه زیر پله ای بود که به اتاق راه داشت و داخل آنرا فرش یا موکت میکردند و داخلش وسایلی میگذاشتند.یک روز داخل صندوقخانه که تاریک هم بود رفتم و یواشکی پولهام رو از قلک پلاستیکی در آوردم و به بقالی جعفر آقا رفتم. یادم نیست چقدر پول بود گفتم همه رو آدامس بادکنکی مینو و آدامس قل قلی بدید.
جعفر آقا هم دو تا کاغذ از دفترچه ای پر شده کند و پیچوند و به شکل مخروطی در آورد. یکی رو پر از آدامس بادکنکی کرد و اون یکی رو پر از آدامس قل قلی...
آدامس ها رو گرفتم و با شیطنت به خانه برگشتم. در هم پیش گذاشته بودم تا بی سر و صدا به اتاق بالا برم.
چند تا آدامس برداشتم و بقیه آدامس ها رو پشت پشتی که زیپ داشت و داخلش ابر بود قایم کردم...
وقتی خواهرم با قلک خالی من داخل صندوقخانه روبرو شد قضیه را به مادرم گفت و ماجرا لو رفت 😅
مادرم هم آدامسها را پس داد و به جعفر آقا گفت این بچه ست شما که بزرگی نپرسیدی بچه جان این پول رو از کجا آوردی یا این همه آدامس رو برای چی میخوای؟
تمام این خاطرات با بوی قدیمی ادوکلن چارلی و قیافه جعفر آقا از ذهنم گذشت و از شدت حسرت گذشته داشت گریه ام میگرفت...
کمی در مورد جعفر آقا بقال با صاحب مغازه صحبت کردیم و معلوم شد سالها قبل مغازه رو فروخته و به اصفهان رفته...
یادش بخیر دوران خوش کودکی 😍

[EDITED] 1402/12/12 02:38
11 اسفند 1402 پاسخ تشکر
34 تشکر شده توسط : علیرضا ملک حسن شجاعی
😊👍👌
12 اسفند 1402 پاسخ تشکر
6 تشکر شده توسط : حسن شجاعی هاشم پور
سلام کامیار جان وقتت بخیر ♥️
آقا هر جا صحبت از کودکی باشه منم هستم 😅
خواستم ببینم شما هم تجربه ترکیب بوی کباب، نون و روزنامه رو تو دهه شصت و هفتاد رو داشتید یا نه؟
وقتی میرفتیم کبابی، کباب و نون رو لای روزنامه میپیچیدن و من عاشق و دیوانه ی اون رایحه بودم و هستم،
هر چند که کبابهای الان اصلا کیفیت جالبی ندارن،
سالهاست که اون بو رو تجربه نکردم، ولی تو ذهنم حک شده، فدای تو داداش 🩵
05 تیر 1403 پاسخ تشکر
21 تشکر شده توسط : الف ش هاشم پور
سلام حسن آقای عزیز وقت شما هم بخیر ❤️
بله یادش بخیر سر خیابونمون یه حاجی کبابی بود که گاهی ازش کباب میخریدیم. البته وقتی اون کبابها رو لای نون از سیخ در میاوردن و فشار میدادن، یک لایه چربی خیلی لذیذ روی نون می ماسید. الان فقط نون چرب میشه و نمی ماسه. بوی گوجه و ریحون رو فراموش کردید. وقتی کبابها و گوجه رو لای نون سنگک میگذاشتند، آنرا همراه مقداری ریحون با ساقه های بلند توی روزنامه میپیچیدند. بله با همون بسته بندی روزنامه میاوردیم خونه و میخوردیم. چه بو و گرمای مطبوعی میگرفت روزنامه و چه اشتها آور بود. درضمن نمیدونستیم نوشابه شبشه ای کوکا رو انتخاب کنیم یا کانادا رو که تشتک اون نوشابه ها رو هم با در باز کن باز میکردیم یا اگر نبود با قاشق 😄 پارسال این کبابی به علت پیری حاجی کبابی و شریکش فروخته شد و به تهیه غذا تبدیل شد.
به چه نکته ای اشاره کردی برادر گلم تا الان بهش فکر نکرده بودم 🌻🌱
05 تیر 1403 پاسخ تشکر
23 تشکر شده توسط : Mahdis هاشم پور
چقدر اون کاسبای قدیمی خوب بودن و انصاف داشتن
نسلها که عوض شد، همه چی باهاش تغییر کرد،
یه چلوکبابی تو محله ما بود بنام چلوکبابی محمدی، که وقتی از جلوش رد میشدم از بوی زیبای مغازش لذت میبردم، بعضی روزهای تعطیل پدرم پول و یه قابلمه میداد دستم و من میرفتم سراغ آقای محمدی، چه بویی چه عطری، و چه لذتی که ما الان افسوسش رو میخوریم،
ممنونم از شما کامیار عزیز و مهربان که پایه خاطره بازی هستی، خدای متعال حفظت کنه 🌷💐🌹
05 تیر 1403 پاسخ تشکر
18 تشکر شده توسط : الف ش هاشم پور

چارلی و همه عطرهای دوره کودکی من دهه شصتی، تلخ و گزنده اند.. بوی استرس میدهند.. بوی آژیر خطر و فرار به زیرزمین.. بوی اخلاق گند اولیا و مربیان.. بوی توسری خوردن از اجتماع.. بوی سریال مزخرف بازم مدرسم دیر شد.. بوی بازیهای محقرانه.. ادامه نمیدهم چون فکر کردن به آن روزها برای من یکی خودآزاری است.. چطور هم سالان من لذت میبرند از آن نوستالژیهای دهه شصت، نمیدانم.. شاید هم تقصیر از من است که زیاد بخودم سخت میگیرم..

[EDITED] 1403/01/06 16:49
06 فروردین 1403 پاسخ تشکر
22 تشکر شده توسط : My2 Me1
جناب شجاعی حافظه انسان در بسیاری از مواقع حتی بدترین اتفاقات گذشته را شیرین جلوه میدهد و این تنها یک فریب است چرا؟هدف این سیستم و سیستم فراموشی یکیست،نگرفتن افسردگی.
اما به قول استاد سخی عاقل بودن و منطقی بودن باعث ناراحتی میشود و این هوشیار بودن هست که باعث خوشحالیه.
حتی سیستم بدن ما با عاقل بودن،در تضاد و با هوشیار بودن هم کیش است
06 فروردین 1403 پاسخ تشکر
7 تشکر شده توسط : حسن شجاعی سجاد ترسا
درود بر شما جناب آقای شجاعی. اون زمان که آژیر خطر میزدند، خانواده من و همه همسایه ها می آمدند داخل کوچه و تو اون ترس و خاموشی به هم دلگرمی میدادن. یادمه یک شب حمله هوایی بود و تا نیمه های شب مرتب وضعیت قرمز و سفید میشد و با همه همسایه ها داخل کوچه بودیم. حدود ساعت ۲ نیمه شب خانواده ما و یکی از همسایه ها، از ترس در منزل یکی دیگر از همسایه ها تا صبح در یک اتاق ۱۸ متری شب رو به صبح رسوندیم. بنده دلم برای اون ترس و اضطراب تنگ شده... چرا؟ چون پشت اون ترس و اضطراب، مهر و محبت و صمیمیتی بود که دیگه به هیچ قیمتی بدست نمیاد! صمیمیت و محبت اون همسایه ها الان دیگه شده یک رویا...
دلم برای اون اخلاق گند اولیا و مربیان تنگ شده... چرا؟ چون مسئولیت بچه مردم رو تا دوتا خیابون اون طرف تر هم به دوش میکشیدند نه مثل الان که وقتی بچه مردم تعطیل میشه پشت درب مدرسه هر اتفاقی یراش بیفته، مدرسه میگه داخل مدرسه نبوده و به ما ربطی نداره!!!
بنده هم مثل شما خاطره خوشی از دهه شصت ندارم اما به این باور دارم که اون زمان فامیل و همسایه و دوست در تنهایی و غم و شادی هم شریک بودند.

[EDITED] 1403/01/07 18:28
06 فروردین 1403 پاسخ تشکر
25 تشکر شده توسط : علیرضا ملک حسن شجاعی
درود برشما
حقیقتا دوست نداشتم بغیر از مسائل مرتبط با عطر چیزی بنویسم..و منظورم شخص شما نبود، منظورم خاطره جمعی همه ما دهه شصتیها بود که به نوعی غم مشترک داریم.. اولیا و مربیانی که خودشان "غم بزرگ" را به جان ما و خودشان زدند و همه نسلها قربانی شدیم.. بگذریم، اینجا جایش نیست. اما هنوز هم من و شمای نوعی چندماه یکبار از هم نسلان خودمان یا نسلهای بعدیمان، از عزیزان فامیل و دوستان عزیزمان، کسی را در فرودگاه به آغوش میکشیم و گاهی برای آخرین بار، عطرشان را در آغوشمان همراه با اشک و حسرت بو میکشیم..
پاینده باشید..
هموطنم را غم مباد..
07 فروردین 1403 پاسخ تشکر
22 تشکر شده توسط : My2 Me1
درود بر شما جناب آقای احمد شجاعی عزیز
دوست عزیزم بنده متوجه شدم نظرتون جمعی بود و اتفاقا کار بسیار خوبی کردید نظرتون رو بیان فرمودید. چون زمینه ای شد برای یک گپ دوستانه 😍 جسارت بنده رو هم ببخشید. بله من هم اون زمان دبستانی بودم و رفتن به مدرسه برام کابوس شده بود. اگر دیر میرسیدیم تو اون هوای سرد با ضربات شیلنگ کف دستمون سرخ میشد و تا یک ربع سوزش و دردش برطرف نمیشد. حالا اگر درس بلد نبودیم یا مشق نمینوشتیم که دیگه بماند. اول تا پنجم دبستان یک ناظم بسیار چاق داشتیم شاید ۱۵۰ کیلو وزنش بود. باورتون نمیشه. یک بنز ۱۹۰ قدیمی داشت که وقتی داخلش می نشست ماشین چیزی نمونده بود بچسبه به کف آسفالت. خیلی بداخلاق بودو دنبال بهانه میگشت تا عقده های دوران بچگی خودش رو سر بچه های اول تا پنجمی خالی کنه. طوری بچه ها رو کتک میزد که انگار با یک غول داره میجنگه... حتی یکی از فامیلهامون که از من بیست سال بزرگتر بود هم از چوب و کتک این ناظم در امان نمونده بود. منکه هرگز ازش نمیگذرم. وقتی کلاس پنجم رو تمام کردم به خودم قول دادم هر جایی دیدمش بزنمش 😆 تا اینکه یک روز، بعد از ۱۰ سال تو یک مینی بوس دیدمش که به سمت ته خیابان پیروزی میرفت. دیدم کل موهاش سفید شده و پیر مردی بیش نیست با اون چشمان زاغش. با خودم گفتم آخه من الان به این پیرمرد چی بگم؟ واگذارش کردم به خدا. چون خیلی بچه های معصوم رو شکنجه میداد و کسی هم جرات نمیکرد به پدر یا مادرش بگه... بله ما زجر و حسرت کشیدیم. از ماکارونی ایرانی ضخیم که همش بهم میچسبید گرفته تا برنج و روغن و پنیر و نفت و گاز کوپنی و ... اوایل دهه هفتاد بود که ماکارونی ترکیه ای به بازار اومد و تازه فهمیدیم اسباگتی واقعی یعنی چی 😅
اما وقتی در حال حاضر بی تفاوتی آدمها رو نسبت به هم میبینم، اون زمان برام خوشایندتر جلوه میکنه. چون تو داشتن ها و نداشتن ها و حسرتها و مشکلات و غم و شادی هم شریک بودیم. اون زمان همه با یک سینی چای و یک کاسه سیب و پرتقال و چهار تا بالش و پشتی دور هم جمع میشدن و همو دوست داشتن... اما الان با داشتن مبلمان ۹ نفره استیل و کلی میز و صندلی متاسفانه حتی برادر دلش برای برادرش تنگ نمیشه... هر کسی بیکاره یا گرفتاری داره، مشکل خودشه حتی اگر همخون هم باشن... چیزی که با چشمان خودم به انواع مختلف دارم میبینم...
امیدوارم باعث رنجش شما برادر عزیزم نشده باشم 🌱🌹


[EDITED] 1403/01/07 21:54
07 فروردین 1403 پاسخ تشکر
25 تشکر شده توسط : علیرضا ملک حسن شجاعی
درود دوباره
نه دوست عزیز، حقیقتش چند شب قبل برای بدرقه عزیز دیگری که برای همیشه میرفت تا نیمه های شب فرودگاه بودم و دم سحر موقع برگشت به همه چیز لعنت میفرستادم‌..کلا دلم پر بود..مثل همیشه برای تسکین به عطرافشان آمدم.. چارلی را که دیدم داغ دلم تازه شد و این کامنت رو گذاشتم که واقعیت هم دارد..
خوشحالم که عضو این سایت شده ام، که اکثریت قریب به اتفاق چون شما، اهل دانش و دلند و نیز مبادی آداب..
پاینده باشید
07 فروردین 1403 پاسخ تشکر
20 تشکر شده توسط : My2 Me1

5
رایحه
7
ماندگاری
8
پخش بو
8
طراحی شیشه
درود بر مدیریت و اساتید محترم سایت عطرافشان. سال ۶۲ یا ۶۳ بود که در دبستان وقتی پسر ناظممون وارد کلاس شد، رایحه ای با خود به کلاس آورد که هیچ وقت فراموشش نمیکنم. یک بوی بسیار عالی و شیک و بینظیر که از شعاع دو متری به مشام میرسید و همه بچه ها رو متوجه خودش کرده بود. آن زمان هوا خیلی سرد بود و روی پولیورش که بافتنی بود این ادکلن رو زده بود. شاید تا یک هفته و حتی بیشتر بوش به مشام میرسید و روز به روز خفیف تر میشد. این رایحه ادوکلن افسانه ای چارلی بود که هیچ وقت نتونستم پیداش کنم و بخرمش. شاید اون زمان میشد پیداش کرد ولی من پسر بچه ای ۹ ساله بودم و برام دست نیافتنی بود. امسال دو شیشه چارلی بلو خریدم، یکی رو به مادرم هدیه دادم و یکی رو داخل کلکسیون گذاشتم. پخش و ماندگاری نسبتا خوبی داره و رایحه اش اصلا قابل قیاس با اون چارلی نیست. تنها ادکلنی که شبیه اون چارلی قدیمیه فقط مکسی جاست کال می اصل است که رایحه و ماندگاری و پخش بوی کم نظیری داره. شاد و خوشبو باشید.

[EDITED] 1402/03/17 18:21
17 خرداد 1402 پاسخ تشکر
22 تشکر شده توسط : Mahyar الف ش
حتما ناظمتون خیلی پولدار بوده با این توصیف که شما از خودش و پسرش داشتید…😂😂
29 شهریور 1403 پاسخ تشکر
1 تشکر شده توسط : یاس

عطر چارلی یا بمب خزه بلوط. در کنار بوهای گلی و رز، کاملا یادآور کرم های مرطوب کننده دست قدیمی هست مثل کرم نیوا. برای من یادآور سالهای دهه شصت هست و یاد آور زمانی که بچه بودم و توی مجالس عروسی یا عزا در قسمت زنانه میتونستم آزادنه بچرخم برای خودم! و بوی شبیه به این کاملا فضا رو پر کرده بود.
برای زمان حال زیادی سنگین و قدیمی محسوب میشه ولی احتمالا خانمهای مسن بپسندن.
26 فروردین 1401 پاسخ تشکر
22 تشکر شده توسط : marjanmohamadi سیدمصطفی موسوی
باید اعتراف کنم که انتظار نداشتم یک عطر قدیمی مثل چارلی با این قیمت پایینش اینقدر بعد داشته باشه و عالی باشه.
دو ساعت بعد از اسپری کردنش روی ساعدم، وقتی طوفان خزه بلوط فرو نشست، یک ترکیب زیبایی از مشک سفید و گل بنفشه (و احتمالا سایر نوتهایی که برام قابل تمایز نیست) ایجاد میشه که حتی اشتراکاتی هم با درای داون دیور فارنهایت (نسخه های قدیمی ترش) داره.
[البته من در مورد نسخه چارلی ساده (نه چارلی بلو) حرف میزنم که چون صفحه اش نبود اینجا نوشتم]
27 فروردین 1401 پاسخ تشکر
22 تشکر شده توسط : حسن شجاعی فرهاد
من خیلی دنبال چارلی بودم . ولی توی نظرات یه سایت خارجی دیده بودم افراد نظر داده بودن چارلی بلو خیلی شبیه چارلی ساده هست ، رو این حساب خریدمش . ولی کاملا مایوس شدم . اصلا شبیه نبودن .
خود چارلی هم که دیگه گیر نمیاد.توی عطرای موجود چیزی که شبیه به چارلی ساده باشه سراغ دارید؟
13 اردیبهشت 1401 پاسخ تشکر
4 تشکر شده توسط : کاید امیر چینَوَت پِرِتو
سلام.
نه متاسفانه سراغ ندارم.
19 اردیبهشت 1401 پاسخ تشکر
راستی عطر دریک (Derrick orlane) رو تست بفرمایید . در "فضای" مشابه چارلی هست. البته فیکش خیلی توی بازار هست. حتما اصلش و ساخت فرانسه اش رو تست کنید. خزه بلوط و فلفل و بوی مشک حیوانی باکیفیت و کمی رز .
31 خرداد 1401 پاسخ تشکر
12 تشکر شده توسط : nazanin محمدرضاسپهی

آخی ! چارلی بلوی رولون ! فکر نمیکردم دوباره ببینمش قدیمی ها فقط باید یادشون باشه . هم دوره ی مکسی ( جاست کال می مکسی ) هست . فکر کنم دومین یا سومین عطری بود که در نوجوانی ام و در شروع عطر بازیهام خریدم . اون موقع همه عطرهای درجه دوم توی ادکلن فروشی ها یک رایحه داشتند !
یادش خوش
12 خرداد 1400 پاسخ تشکر
20 تشکر شده توسط : marjanmohamadi حسن شجاعی

Wow یادش بخیر چارلی 😊 از اون اشیای نوستالوژیک هست. ما یکی داشتیم که تقریبا پر بود شیشه اش اما در اسپری اش خراب شده بود و در نتیجه غیر قابل استفاده شده بود دیگه نمی دونم آخر عاقبتش چی شد.
25 خرداد 1400 پاسخ تشکر
11 تشکر شده توسط : marjanmohamadi nazanin

پدرم حدود سال ۶۱ یک از خیابان وزرا گرفت..قیمت دقیق یادش نیست اما همیشه اینو میگه که برندهای دیزاینری که درحد متوسط بودن عطرهایی رو با کیفیت بالا اما قیمت پایین و بصرفه تولید می‌کردند… چند تا مثال هم میکنه مانند دریک.. وان من شو..چارلی.. بروت و خیلی عطرهای دیگه که با پول تو جیبی هم می‌شد بخری.. و الان حتی عطر های نیش هم دیگه به پای اون دیزاینر های متوسط یا حتی رده پایین هم نمیرسه… اون شیشه چارلی بلو رو هم دارم تو کلکسیون البته نزدیک بیست سال میشه که تموم شده اما به طرز باورنکردنی پدرم بدون دلیل خاصی نگهش داشته برای تجدید خاطره… هنوز بعد از بیست سال که خالی شده هنوز وقتی که درش رو باز می‌کنم بوش فضای اتاق رو پر میکنه…
29 شهریور 1403 پاسخ تشکر
11 تشکر شده توسط : رضا عطردوست علی

سلام دوستان حرفه ای و اساتید محترم، یعنی درست متوجه شدم؟ رایحه ی این عطر همون رایحه متعلق به صابون امپریال لدر که جلدش زرد کمرنگ بود، هستش ؟؟ من خیلی دنبال اسانس اون صابون گشتم. پیدا نکردم.عزیزان حرفه ای میتونید بهم آدرس اصلیشو بدید لطفا ؟😊🥹🙏🙏🫠🌹🫣
29 شهریور 1403 پاسخ تشکر
5 تشکر شده توسط : مهربد فرهاد

سلام عزیزانم
یکبار مادر من به من گفتن چقدر دوست دارن ادکلن چارلی رو هدیه بگیرن
من این صحبت ایشون رو سالهاست در خاطر دارم
الان متوجه شدم که ادکلن های چارلی چندین مدل داره و طبیعتا هرکدوم هم بوی مخصوص به خود رو

حالا نمیدونم منظور مامان من کدوم ادکلن چارلی بوده؟
و چون دوست دارم برای تولدشون سوپرایزشون کنم، نمیتونم بپرسم کدوم مدل بوده؟
ممکنه راهنمایی کنید که کدوم یک از اینها همون قدیمی هست که زمانی محبوب خانم ها بوده؟
ممنونم از همه عزیزان🍒❤
06 فروردین 1403 پاسخ تشکر
2 تشکر شده توسط : کامیار فخر یاس
درود بر شما خانم قربانی
منظور مادر گرامیتون اون ادوکلن افسانه ای چارلی ۵۰ سال پیش است که بنده هنوز موفق به پیدا کردن و خریدش نشدم که البته هم خانمها و هم آقایون به خودشون میزدن مثل مکسی جاست کال می. البته یکی از دوستان به من گفت پدرم یک چارلی اصل از قدیم داخل چمدانش داره که سالهای جوانی اش از آلمان خریده که الان هم به جونش بنده‌‌‌‌‌...
بین این چارلی ها، چارلی بلو که جعبه آبی رنگ داره رد پایی بسیار خفیف از اون چارلی افسانه ای داره و میشه گفت کمی شباهت به اون چارلی قدیمی داره.
مکسی جاست کال می اصل بسیار شبیه چارلی قدیمی هست که البته اگر بتونید نسخه اصلیش رو پیدا کنید.
امیدوارم تونسته باشم کمکی کرده باشم.

[EDITED] 1403/01/08 14:19
07 فروردین 1403 پاسخ تشکر
27 تشکر شده توسط : مهریار فرهاد
به به ممنون از این بیان شیوا
شما نمیدونید مکسی جاست کال می اصل رو از کجا میشه پیدا کرد؟ کدوم سایت داره
یک سوال هم دارم. چرا اون عطر قدیمی تولید نمیشه؟ یعنی محدودیت تولید گذاشتن یا محدودیت در استفاده از برخی ترکیب ها؟ یا کلا کارخونه دلش نمیخواد تولید کنه؟

چون از پدرم در مورد برخی عطرهای قدیمی میپرسم میگن اون بوی قدیم رو نداره. نه فقط چارلی خیلی هاشون
16 فروردین 1403 پاسخ تشکر
5 تشکر شده توسط : حسن شجاعی مهریار
درود بر شما
مکسی رو از همین سایت معتبر عطرافشان میتونید تهیه کنید اما خود کمپانی پرفورمنس و کیفیت این عطر رو پایین آورده. البته نوع قدیمی تر و باکیفیتش رو در بعضی مغازه ها که از چند سال پیش دارند هم میشه تهیه کرد. در خیابان وزراء در میدان آرژانتین شاید بشه پیدا کرد. البته باز هم باید اون عطر اصلی رو بشناسید.
در مورد تولید نشدن ادوکلن چارلی قدیمی باید عرض کنم که میتونه چند علت داشته باشه: اول به صرفه نبودن تولید اون ادوکلن با اون کیفیت و رایحه، با هر دو پاف اون ادوکلن تا دو هفته و از شعاع دو متری پخش بو داشت و تا ماهها بر روی لباس ماندگاری داشت. یک شیشه از اون عطر تا مدت بسیار زیادی دوام داشت و در نتیجه فروش پایین خواهد آمد. درست مثل بنز ۱۹۰ گازوئیلی ۶۰ سال پیش که مرگ نداشت و نزدیک بود کمپانی بنز ورشکسته شود. دوم ساخت انبوه اون عطر افسانه ای با اون رایحه تکرار نشدنی به علت محدودیت، کمیاب و گران بودن برخی مواد طبیعی بسیار پر هزینه خواهد بود. سوم منحصر بودن یک ادوکلن که با تولیدات محدود، اون عطر رو جاودانه میسازند؛ درست همانند چارلی قدیمی، جاز قدیمی، اوپیوم زنانه افسانه ای ۱۹۷۷، آرامیس ۹۰۰ قدیمی، کلوهه قدیمی، دریک قدیمی و... و در آخر هم سودجویی بسیاری از برندها برای فروش بیشتر و سوق دهی به دیگر محصولات جدید همان برند...
بله اکثر عطرها دیگه اون رایحه و پخش و ماندگاری ادوار قبل رو ندارند...
16 فروردین 1403 پاسخ تشکر
22 تشکر شده توسط : علیرضا ملک Mahyar
شیشه عطر چارلی با رنگ مایع نارنجی قدیم آیا مستطیلی بود تقریبا؟ منظورم اینه با شیشه عطر فعلی از نظر طرح فرق داشت؟
چون یادمه سالهای 1374 بود فکر کنم توی خونه یه عطری داشتیم با شیشه مستطیلی و مایع داخلش که نارنجی بود و بوی خیلی خوبی داشت. تا جایی که سواد اون موقع قد میداد یادمه اسمش چارلی بود. فرقی هم نمیکرد، همه چه مرد و چه زن توی خونه از اون عطر استفاده میکردن.
06 خرداد 1403 پاسخ تشکر
16 تشکر شده توسط : حسن شجاعی فرهاد
درود اون چارلی قدیمی افسانه ای معروف که با محوریت رایحه سیب و هلو و اوسطوخودوس بود، شیشه ای سه گوش درست شبیه همین چارلی درون سایت بود. اما کمپانی چارلی ادوکلن هایی با شیشه مستطیل شکل که درب مشکی و منحنی داشت هم تولید میکرد که در دهه شصت در عطر فروشی ها یافت میشد که قطعا همون عطریست که شما میفرمایید. بنده هم یک شیشه ازش داشتم که اصلا قابل قیاس با اون عطر قدیمی چارلی نبود...
06 خرداد 1403 پاسخ تشکر
23 تشکر شده توسط : هاشم پور فرهاد

Atrafshan logo
عطرافشان
پشتیبانی سایت
عطرافشان
سلام کاربر گرامی
چطور می توانیم به شما کمک کنیم؟