Tauer Perfumes - 03 Lonestar Memories

تاور لانستر مموریز 03

مردانه - زنانه
کد کالا : ATR-44368
نوع عطر : نا معلوم
check icon ضمانت اصالت کالا
مشخصات رایحه
گروه بویایی : چوبی چایپر
طبع :
مشخصات تولید
نام برند : تاور پرفیومز
کشور مبدأ : سوئیس
سال عرضه : 2006
کد کالا : ATR-44368
check icon ضمانت اصالت کالا
تعداد بن این کالا : 0
بن های فعلی شما : 0
می‌توانید مصرف کنید : 0
قیمت پس از مصرف بن ها
تماس بگیرید
رای کاربران
  • عاشقشم
    24
  • نمی پسندم
    6
  • - 25 سال
    1
  • + 25 سال
    11
  • + 45 سال
    0
  • روزانه
    5
  • رسمی
    7
تعداد رای های ثبت شده : 73
ترکیبات اعلام شده
توضیحات

«خاطراتِ سوارِ تنها» از غرب آمریکا الهام گرفته شده است “ داستانِ سوارِ تنهایی که شلوار کهنه و کاپشنی چرمی به تن دارد و پس از ماجراجویی طولانی با اسبش در بین طبیعت و درختان خشک، در هوای باز به استراحت مینشیند و قهوه اش را روی آتش و دود هیزم آماده میکند

برند تاور پرفیومز
عطار اندی تاور
سال عرضه 2006
گروه بویایی چوبی چایپر
کشور مبدأ سوئیس
مناسب برای آقایان و بانوان
اسانس اولیه شمعدانی ، سالویا اسکلاریا، تخم هویج
اسانس میانی چرم ، یاس، لابدانیوم
اسانس پایه دانه تونکا ، خس خس ، چوب صندل سفید ، صمغ درختچه مر
نمره کاربران
03 Lonestar Memories-تاور لانستر مموریز 03
رایحه
9.2
23 رای
ماندگاری
9.3
23 رای
پخش بو
8.7
23 رای
طراحی شیشه
8.7
23 رای
این عطر برای من یاد آور ...
محصولات دیگری از برند تاور پرفیومز
اخبار برند تاور پرفیومز
عطرگرام
نظرات کاربران (18 نظر)
راهنمایی مطالعه نظرات :
* نظرات اصلی که بدون خط آبی هستند نظرات مرتبط با محصول می باشند. نظرات پاسخ که با خط آبی هستند ممکن است از بحث در مورد این ادکلن فراتر رفته باشند.
** برای مطالعه نظراتی که صرفا مرتبط با این محصول هستند نظرات اصلی را مطالعه نمایید.
10
رایحه
10
ماندگاری
9
پخش بو
10
طراحی شیشه
این چه بوییه؟
_اینجا انقدر سیگار و تنباکو دود کردن، بوشون رفته به خورد دیوارا. الانم بوی دوده که داره از درز دیوارا بیرون می زنه!
راست می گفت! هرچند چیزی برای دیدن وجود نداشت؛ اما دیوار های قهوه ای رنگِ سوخته، اونقدری خشک شده بودن به با خودم گفتم: حتما یه روزی پوستشون کنده میشه.
چشمم به میز و صندلی های چوبی بود ولی توی یه مبل چرمی فرو رفتم. من گرمایی، کافه گرم، چرمِ زیرم داغ.
یه مرد در گوشه ترین قسمت کافه، نشسته پشت میز چوبی، دستکش چرم به دست، تنباکو آتیش می زد و بعد از هر پک، گوشه ی لبشو از داخل گاز می گرفت. سرشو بالا آورد و زل زد به من. مستقیم، خیره به مردمک چشمام. دیدمو تار کرد، عنبیه رو سوراخ کرد، زجاجیه رو شکافت و تیری زد وسط عصب بیناییم. کورم کرد! من کور بودم ولی به چشم دیدم نشسته کنارم و داره دستکش های سیاه چرمیش رو تاب میده.
قهوه می خوام! تلخِ تلخِ تلخ. قهوه اشو آوردن و بلافاصله، یه نفس سر کشید. داغِ داغ!
نسوخت؟ _نسوخت. نه از داغیش، نه از تلخیش!
کی بود؟ _ 38 ساله، تنها، بی کس، بی حوصله، غرق..غرق در چی رو نمی دونم. یعنی ازش پرسیدم ولی چیزی نگفت.
خیلی بی مقدمه گفت: حوصله ی خودمم ندارم. گفتم چرا، گفت نمی دونم. گفتم چرا تنهایی، گفت نمی دونم. گفتم کسیو داری، گفت نمی دونم. گفتم تو چی انقدر غرق شدی، جواب نداد. گفتم دنبال چیزی می گردی، بازم جواب نداد. گفتم من چیکار کنم برای تو، جواب نداد. ده تا سوال دیگه پرسیدم، بازم جواب نداد. هر کدومو ده بار پرسیدم، جواب نداد که نداد.. از جاش بلند شد، دستی به کتش کشید و دستکش هاشو دوباره پوشید. متفکرانه سرشو تکون داد و گفت: مکالمه ی خوبی بود. و رفت!..
دختر جون! هووی! کجا سِیر می کنی؟!
اهم، یه یه دمنوش گلگاوزبون به من می دید؟
دمنوش نداریم ما. فقط قهوه داریم، اونم تلخش!
رفتم سر چهارراه وایسادم، دور و برمو نگاه کردم. ساعت چند بود؟ من کجا بودم؟ دختر گل فروشی بهم نزدیک شد.
دختر خانم ساعت چنده؟
ساعتای ما چندسالی میشه که از کار افتادن...
گل! گل داری؟ یااس! گل یاس بهم بده..
خیلی وقته کسی اینجا یاس نمی فروشه. ولی..رزهای خوبی دارم.
باشه باشه، بده. رز بهم بده. زیاد! بیست سی تا شاخه بهم بده!
اووو آبجی دلت خوشه ها! بیا یه شاخه بیشتر ندارم، همینو بگیر تورو به خیر و مارو به سلامت..
وایسااا! پولشو نگرفتی!! کجا رفتی!!..

پاشو غذارو آوردن! عجب بابا، این تو کافه ام می گیره می خوابه!
چشمامو باز کردم و دوستامو دیدم، پاستای روی میز و لیوانِ دمنوشِ یخ زده ی من، پسری که سرشو با دستاش گرفته بود و سیگار می کشید، اون میز و صندلیِ خالیِ کنجِ کافه. لیوانمو برداشتم و گلگاوزبون سرد شده رو جرعه جرعه نوشیدم. پشتش یه یخ از داخل ظرف برداشتم و توی دهنم گذاشتم و جویدمش؛ اما، فایده نداشت..
با پالتو نشسته بودم وسط یه سونای خشک و فقط به این فکر می کردم که کاش زودتر زمان بگذره و من برم خونه!

[EDITED] 1401/12/11 20:45
11 اسفند 1401 پاسخ تشکر
33 تشکر شده توسط : complihanicated علی
نازنین جان واقعا تحسین می کنم این همه سواد و هوشت رو عزیزم ..
ایکاش می تونستیم بیشتر از چهار تا نظر پای عطرافشان از وجودت استفاده کنیم :/
14 اسفند 1401 پاسخ تشکر
15 تشکر شده توسط : کاوه محمدرضاسپهی
سلام خانم راحیل
خیلی خیلی لطف دارید شما به این دختر پر و بال شکسته:) من هرچیزی که دارم رو از این جمع یاد گرفتم و هنوز کلی راه نرفته پیش رومه:)
قدر دان همگی شما هستم و امیدوارم آقای مسیح، خانم هانی، خانم ملودی و خانم پرنیان عزیز هم زودتر برگردن. جاشون خیلی خیلی خالیه و من بسیار دلتنگم.
14 اسفند 1401 پاسخ تشکر
19 تشکر شده توسط : نازی جاوید پرنیان
یادمه تو بچگی تیتراژ آخر کارتون لوک خوش شانس همیشه تلخ بود برام _ داره کجا میره ؟ .... چرا همش میره ؟ _ ما دوست داریم خودمون قوی ، محکم یا به قول امروزیا کول نشون بدیم ، اما کیِ که ندونه پر زخمیم ، اصلا این جغرافیا رو اگر بشه با چهار کلمه توصیف کرد احتمالا همین چهار تا مناسب ترین باشه احتمالا : هراس از دست دادن . از دست دادن یه دوست ، از دست دادن یه کافه ( تعطیل شدن ) ، از دست دادن یه برنامه تلویزیونی ....از دست دادن امید .


ای کاش اگر برامون مقدور بود نریم .
14 اسفند 1401 پاسخ تشکر
16 تشکر شده توسط : فرهاد Rohaam
سلام عزیزممم .. راستش یه مقدار از دغدغه هام و بال و پر ریخته برات نوشتم ولی متاسفانه تأیید نشد در هر صورت خوشحالم که اینجایی از نظراتت در مورد عطر ، فیلم و کتاب استفاده می کنیم.
موفق باشی
22 اسفند 1401 پاسخ تشکر
10 تشکر شده توسط : امیر علوانی کامبیز سخی

10
رایحه
8
ماندگاری
8
پخش بو
10
طراحی شیشه
همينطور كه داشتم با كلكسيون كوچيكم سرگرم ميكردم خودمو كه البته بسيار با وسواس انتخاب و خريداري شده چشمم خورد به اين عزيز دل ، هواي داخل خونه سرد بود و شيطون رفت توو جلدم و گفت دو پاف اسپري كن ببينيم چطوره ، برادرم فورا چشاش گرد شد و گفت عجب بويي، خودم كه ديگه حيرانش شدم ، بوي اتيش و هيزم و گل. اين لنتي از همين الان هزينه ي يه كاپشن چرم مشكي لوكس براي زمستون رو دستم گذاشته. از همين الان ميتونم قيافه اونايي كه از كنارم رد ميشن و بوي هاي كلاس اين كار رو استشمام ميكنن رو تصور كنم ، و البته هركي اسمش رو بپرسه هيچوقت راستش رو نميگم 😈
06 تیر 1401 پاسخ تشکر
31 تشکر شده توسط : علی مهرداد

سر میرداماد دم اسکان ایستاده‌ام، با ساعتِ صفحه بزرگ جرجو آرمانی و نیم‌ پالتو مشکی گوچی برای خودم یک پا دن ویتو شده‌ام. لیوان قهوه‌ام را مزه مزه می‌کنم، تلخی‌اش خوشمزه است. برای روزهای سرد امروز یک روز سرد است. ماشین‌ها شیشه‌هایشان را بالا دادند. هر دختری رد می‌شود یک ‌نگاهی می‌اندازد به این پسر خسته ایستاده سر میرداماد. 

دلم می‌خواهد بلک بری پاسپورت از جیبم در بیارم به ایکاروس پیام بدم پنج فرمانیه آوارگی سرزمین ندارد شتاب کن یهودا شتاب کن وقتی که قرار است توی آینه چشم بیندازی ببینی پیر شده‌ای آدمی‌زاده اسیر دیوارها نیست آواره این چشم‌های لعنتی‌است که از یاد نمی‌رود هرکجا آواره‌ای هست در نزدیک‌تر فاصله‌ای زنی دارد به سیگارش پک می‌زند و گردنش را می‌مالد و مدت‌هاست که آرام گرفته در تلخی رفیق! 

داریم حبس می‌کشیم توی تمام غربت‌های جهان رفتن انتخاب نیست معامله است دست دادن با مرگ است در خیابانی به نام ولی‌عصر زن و مردی که سایه‌هاشان دارند با هم پچ‌پچ می‌کنند رفتن تخت‌خوابی‌است وسط غسل‌خانه‌ای اساطیری که سفارش نداده‌ای نوبتی‌است و باید که دراز بکشی دارند درازمان‌ می‌کنند انتخاب نکرده بودیم انتخاب‌مان کردند ما قرار بود نویسنده باشیم فقط ... کجای  ِ جهان ایستاده‌ایم؟

آثار اندی تاور نه نیش هستند و نه دیزاینر بلکه ایندی نیش یا همان آرتیسان عطرهای موزه‌ای و عطرهایی به شدت هنری پیشنهاد می‌کنم قبلش کلی عطر اینسنی بود کنید داشته باشید حیفه بدون داشتن تجربه در مورد اینسنس یک ضرب به سمت کارهای تاور بیایید که کلن ضد عطر هستند چون درجا ازشان دلزده می‌شوید عطرهای تاور عطرهایی نیستند که بزنید برید پارتی یا حتا دیت عطرهای تفکر هستند باید بزنید بشینید فکر کنید گریه کنید کتاب‌های نیچه و صادق هدایت بخوانید فیلم‌های دیوید لینچ ببینید من که خیلی دوستشان دارم و این هیچ مزیت و برتری ندارد یه عطر چرک خاکستری دل مرده غمگین انگار یک کلیسا را وسط جنگلی تاریک به آتش کشیده باشند به شدت عجیب و غریب و غیر معمول برای همین می‌گویم هیچ وقت سمتش نیایید.
20 آذر 1400 پاسخ تشکر
26 تشکر شده توسط : پرنیان nazanin
در جنگلی سبز که سیاهش کرده نوردزدیِ پیرمردی عبوس بنام شب!
ایستاده ام مابین دو درختِ زاده شده در قرن پیش
یکصد سال حادثه برای گفتن دارند
رد خاطراتِ پرنده ها در بینِ شاخه هایِ باحوصله و مهربانشان بالا و پایین میروند
میپرند، برروی درختان بعدی. آن بازیگوش های بی مرزِ آسمان.
درخت بزرگتر می اندیشد. به پیکره ی پرواز. به ارتفاع. نفسش می‌گیرد
سرش گیج می‌رود با آن خیال. چند برگ می‌رقصند وُ می افتند بر سر سوسک سیاهی که در حال پیاده روی در کفِ نم دار جنگل است.
اخم (سوسک) . ببخشید (درخت) . مرگ!
مارمولکی بنفش، سوسک را بلعید.
گاهی نباید ایستاد. گاهی گلایه باعث شکار شدن ما می‌شود.
من، به همیشه عبور کردن معتقدم.
درخت با خود می‌گوید، من اما به ایستادن و استوار بودن است که معنا میگیرم. من به ماندن زیبایَم. من در پرواز و عبور نمیگنجم. پریدن برای پرندگان. ماندن برای من.
شاید، وَ شاید... عبور برای تو...!
باید فهمید، در چه معنایی، زیباییم!
فکر میکنم. چه کسی خودش خواهد ماند؟ چه کسی در قالب خودش زیباست؟
رد میشوم، از بین درختانی زاده شده در قرن پیش
یکصد سال حادثه برای گفتن داشتند!
اما من خالی از لحظات ماقبلم
تهی از معنای گذشته
گویا همان دم به دنیا آمده ام
آمده ام؟ چه کسی خواهد فهمید آمدن به چه معناست؟
بودن چیست؟ چیستی چگونه شکل می‌گیرد وُ شکل گرفتن چگونه شمایلی دارد؟
چه کسی می‌داند، چیزی که باید را؟
پشت سرم، گرایشی است آزاردهنده و خورنده، به روندهای وارونه
بین آن دو درخت جهانی در حال سازش و تکامل بود
در مسیر آن تکامل، من بی توجه به محتوایِ رنگ سبزِ مخفی در دلِ سیاهی
آتش روشن میکنم،
سرخ می‌شود سیاهی و چشمانی روشن می‌شوند در دوردست ها،،، شغال ها!
چه مشکوک می‌خندند در عمقِ این حجم سیاه. در مرز بی حد تاریکی.
تاریکی، که گویا نور را باردار است
زیرِ سرمستیِ شغال ها، خیره شده ام به اتفاقِ آتش و با خود فکر میکنم...
درختان هم سردشان می‌شود؟
تق! گرگی مرا شکار... گاهی نباید زیاد فکر کرد.
زیاد فکر کردن، مارا شکار خواهد کرد.
شکارچی مرموزی که اوست وَ شکاری دیوانه که ما!

اندی تاور... هیش! او توسط اُریب ترین تفکر بیگانه ها برنامه ریزی شده... جایی شنیدم شماره ی دو مابین پرخاشگری هایش میگفت...
شبی... از همین شب ها! از دل پنتاگون وحشی من! جنین نظرکرده ای به دنیا خواهد آمد... وَ من...! باترس... رهایش کردم!
20 آذر 1400 پاسخ تشکر
22 تشکر شده توسط : Rezvani Melody
عشق بر سلطان عطر بازهای همه عالم هستی ........از ما نیست...رو نسبت میدم بر چرکی و کثیفی....همچنین در عطرهای سالواتوره فراگامو ...اونجا هم یک بی تکلیفی میبینم...قبلن دکتر گفته بود...بدترین حالت موقعی هست همه عناصر باشن و اشپز اشپز خوبی نباشد،اما هر کسی اندی تاور نمیشود و باید توگویی بنشینیم اینک ان انسان بخوانیم،بفهمیم انسان شر کیست و قدیس کیست و بالعکس ،به ناگاه خود را در سیاهه ای از مه و دود و سکوت ببینیم...
به دنبال یک عطر پست مدرن هستم،میخواهم کهولت فکری و پوسیدگی ذهنی خودم رو با رایح ش گول بزنم...انسنسی بی پروا،خشن،رک گو و با اصالت ،،گذشته ای پر محتوا بدون ذره ای نشان از قبلش.........
20 آذر 1400 پاسخ تشکر
12 تشکر شده توسط : nazanin Hani
عجب مناثره معطر مصنوع و مزینی بین سلطان عطر و مسیحا نفس است.و ما مستمع. کاش بتوانم صاحبان سخن را بر سر ذوق اورم که هر آنچه در چنته دارند بیاورند هدیه اصحاب را.... به به .....
20 آذر 1400 پاسخ تشکر
13 تشکر شده توسط : nazanin Hani
چکامه ای از عصاره چوب غان،
واقعی و منحصر به فرد،
غنی و ماندگار،
رایحه یک سوار تنها،
جین کهنه و ژاکت چرمی بر تن،
پس از یک روز طولانی،
سوار بر اسب،
در جنگل های خشک،
قهوه خود را روی آتش باز و دود آلود آماده می کند.
21 آذر 1400 پاسخ تشکر
10 تشکر شده توسط : سالار كلوچه nazanin
من اسم اش را معاطره می نامم :)
به نوبت هر دو به یکدگر عطر میپاشند :)
عطر اش هم پخش میشود و ما میبوئیم و بهره میبریم !
معاطره :)
باید ثبت اش کنم :)
21 آذر 1400 پاسخ تشکر
12 تشکر شده توسط : عباس بهرامی علی ح
سلام رضا جان روزگار خوش احساس می‌کنم همین طرف‌ها زلزله‌ای در حال وقوع است دقیقن در تاریک‌ترین موقع شب رخ خواهد نمود به قول بهرام صادقی در رمان ملکوت: در آن شب فرحبخش مهتابی؛ بساط خود را بر سر سبزه باغی چیده بودند. ماه بدر تمام بود و آنچنان به همه چیز رنگ و روی شاعرانه می‌داد و سایه‌های وهم انگیز به وجود می‌آورد؛ و در آب جوی برق می‌انداخت که گویی ابدیت در حال تکوین بود. در فضا خنکی و لطافت جوهر نامریی نور موج می‌زد و از دور دور زمزمه‌های ناشناخته‌ای در هوا پراکنده می‌شد و مثل مه بر زمین می‌نشست. پیشنهاد من یه عطر چرمی چوبی در بستری از ویسکی و عود است که انیمالیک و دودی هم هست یه چیزی مثل گلد لدر آتلیه کلون ولی اگر اینسنی می‌خواهی کصباح روبرت پیگه که نهایت اینسنس است
22 آذر 1400 پاسخ تشکر
14 تشکر شده توسط :  Someone Out There Saba  nazanin
سلام بر سلطان روایح...انیمالیک و دودی چه نسخه ای..خوشم اومد..اولی رو گذشتم ولی دومی رو باید تست کنم...شدم مثل یک خواننده هوی متال با قیافه در هم بر هم که میخواد بره رو استیج و خودش رو پاره کنه..فرض کن تو اون مستی و بنگی دود و ویسکی میخواد معطر هم باشه،عرق هم کرده........اخه تو ایران زندگی میکنیم،کارمون جنگه با خود و نفهمای دور و برمونه..خودش هنریه.
این ماهها کرونا اومده،خیلی روی بویایی تاثیر گذاشته،بهتره بگم نزدیک ده بیست درصد بویای افراد رو مختل کرده،هر کسی بویاییش رو از دست داده بعد از اون دوره بوهای عجیبی به مشامش میرسه مثل بوی گوگرد،بوی ...مخصوصن بوی مرغ و تخم مرغ که عجیب روی مخ میره..امیدوارم از این مرحله بگذریم،کرونا صنعت عطر سازی رو نابود کرده،منتقدهای عطر رو به اشتباه انداخته،،این روزا خیلیامون دچار بد تشخیصی شدیم....سپاس از شما و پاسختون.
23 آذر 1400 پاسخ تشکر
8 تشکر شده توسط : nazanin Hani
بودیسی گرین سفیر یه تست بکن حتما
23 آذر 1400 پاسخ تشکر
1 تشکر شده توسط : رضا قهرمانی
در رابطه با 03 داره ازش خوشم میاد..اولین برخورد فاجعه بود انگار یکی سیلی زد بر عصب بویاییم ولی بعد از گذر زمان که چرم لطیف با طراوت گلها نمایان شده خشونت اندی تاوری رو گرفت..حقیقتش خوشم میاد.تونکای کنترل شده .در عطر سیگنچر فراگامو یک اشفتگی سرتاسر داستان رو پوشانده ولی در این عطر تونکا در پشت روایح داره عرض اندام میکنه..شاهکار بود ولی خوبه..در اوپنینگ کار شما فکر روایح 02 و اکستریت 02 رو از سر بیرون می کنید ولی اگر بلوف نباشه و شامه گشنه باشه میشه ردپای کارهای اندی تاور رو با خیلی از عطارهای دیگه تفکیک کرد..وقتی نوشته های دکتر رو در مورد 02 دیده بودم جا خوردم...ولی وقتی فرمایشاتشون و نظرات استادانه رو دیدم بهش احترام میگذارم و هنوزم در حیرتم در مورد 02.....در اخر به سلطان عرض میکنم از طرز تفکر و ذهنیت گولتیری سر در نیاردم....چی میگه....سبکش چیه....امروز چندعطرش رو تست داشتم با خودم گفتم تو مغزش چی میگذره ....نقاشیه ذهنش چیه من بفهمم و درک کنم.....دکتر ایکاروس مریضتیم بخدا.
26 آذر 1400 پاسخ تشکر
7 تشکر شده توسط : nazanin Hani

در خونِ خود غوطه‌ور...!
سایه‌ی، شبحِ موهومِ نیستی برروی پیکرش
می‌خزد به سمت بقا! به سمتِ هم‌چنان...!
تلاشی غم‌انگیز برای فرار از تباهی
افسوس! نشد، نمی‌شود، نخواهدشد
بعد از مرگ... زیر آفتاب سوزان
همانجا که بویِ نفت خام در اتمسفرش پيچيده بود!
پوستِ گردنَش شکافته شد
جاندارِ بداختر و ناشناخته ای از بین استخوانِ قفسه سینه اش بیرون زد
برروی پای خود ایستاد...
گرسنه بود. همچون نوزادی تازه متولد شده
به یاقوتِ کبودِ قلع و قمع شده نگاه کرد!
لاشه ی تکه پاره شده‌ی یک افسانه...
آری! جسد، طعمه‌ی طمعِ جاندارِ جهنمی شد
شبیه به لاروِ عقرب که برای زنده ماندن مادر خود را می‌بلعد
جاندار خون دور لبانش را پاک کرد وَ باصدای بلند خندید.
پژواکی ترسناک در سلولِ پنج ضلعی جهانَش پيچيد
کسی از بالا این حادثه را تماشا میکرد
چندین سلول پنج ضلعی...
و ما، یک طعمه بی دردسر برای جاندارِ زندانی در سلول شماره سه!

در خیال من شماره‌ی سه، شماره‌ی دو رو بلعیده وَ شماره‌ی دو ابتدا در خودش حَل وَ سپس در وجودِ شماره‌ی سه هضم شده!


اوایل پاییز؛ تو یک شب ساقط و بیش‌ازحد سرخ
سه قطعه ی مرثیه مانند از 'آی اَم نُ هیرو' رو دائم گوش می‌کردم!
حادثه ی شماره سه رو بوییدم...
آخ... احساس کردم قلبم استخوان داره!
هم‌زمان به شماره دو فکر وَ این تصویر درسرم ایجاد شد...
چنان چرم دودگرفته، ژنده و افسرده ای من از این عطر گرفتم در اون شب؛ چنان گریه ای می‌کرد. آنچنان اضمحلال و زوالی داشت که دلم به حال خودم، او و تاور یکجا سوخت. چرم تو اون شب برای من آکوردی بود بین نت های درد، عارضه و هجران!

برای همین دَر 'برکورت فرح' نوشتم: نه! تو از سرزمین صورتی ها هستی؛ کجا دیده ای تکه ای چرمِ سیاه سوگوارِ از دست دادن باشد...!!

هرلحظه رَوان و احساسم یک نوع برداشت از این دست هنرها برام ایجاد میکنه! تصورم اینه که احساساتم توسط مجموعه ای کنترل میشه که خارج از بدنم قرار گرفته [گویا] افسارش دست کسیِ که هیچوقت نمیتونم پیداش کنم. ولی مطمئنم تو همین خونه است!!

باری. دوست داشتم از اون شب سوگنامه ای بنويسم
یکی رو استخدام کنم؛ نوشته رو برای من و خودش باصدای بلند بخونه
بعد بشینه برای من، چرم، شماره دو، تاور، خودش وَ کل این دنیای مجهول یکجا زار بزنه!!
افسوس؛ که در دستان من هیچ هنری نیست.
این دست های بی دلیل! عضوِ جن زده‌ی بیخودی
من، نمیتونم بنویسم... دیگه... نمیتونم.

I am no hero
Nights of wonder - stars - dark earth
27 آذر 1400 پاسخ تشکر
26 تشکر شده توسط : محمد جواد رضوانی علیرضا موسوی
مسیح جان،مسیح نامه را خواندم،
میدانم که از این خلقت (03) بازخوردی واپس گرفتی ولی به نظر من این مخلوق سیاه نباید به دنیای صورتیها بیاید(در این دیار که می زیم همش دروغ و گناه و درده) چون زیباس.....من قبلن در مورد اونوم سمفونی اف پیشن واونوم اپوس این اشتباه(منظور فقط خودم)رو کردم..در ممویر خودم رو راضی کردم که ممویر اول وقت با ممویر بعد از ظهر فرق میکنه....
بعضی عطرها بسیار گول زننده هستند مخصوصن با دستریز و دکانت .....شاید دارم توجیح میکنم در هر صورت دنیای انسن و اسپایس خیلی نزدیک به هم شده و مبتدی مثل من اگر ده تا عطر کدر و چروکیده تست کنه اصلن فراری میشه .
29 آذر 1400 پاسخ تشکر
8 تشکر شده توسط : nazanin Hani
درود برشما...
صورتی کنایه ای بود به برکورت فرح... که خطاب به آکورد چرمِ مهربانِ اون عطر نوشتم : شیرینِ تب دار، چرم دیده ای که ژنده پوش باشد و اشک بریزد؟ نه! تو از سرزمین صورتی ها هستی. کجا دیده ای تکه ای چرمِ سیاه، سوگوارِ از دست دادن باشد...!
اون تکه چرم سیاه... تو تاور شماره سه زاده میشه! (دردنیای من)
اگر تمایل داشتی به فرح سر بزن. خرابه یِ بی صاحبِ اون نوشته هنوز اونجا زندگی میکنه...

دستریز :( بیزارم! وَ هیچوقت تهیه نمیکنم.
فقط گاهی، شاید دوستی... محبتی...!
اگر توانم رسید باتل...اگر موجود بود سمپل... اگر نه، تماشا تماشا و حسرت!
دستریز خیانتی است (اجباری/وَ قابل درک) به خودمان، عطار و تمام مولکول‌هایی که میلِ فرار در آنها بالا است!! برای همین داغِ ملاقات با بسیاری از عطرها تو دلم موند!

رضای عزیز واپس... واپس... ارتکابی بود بَس سقوط کرده
تو اون شب اندی تاور کنار من نشست و تمام سیاهی ها رو از جگر لخته شده ام بیرون کشید...
من نمیدونم... اصلا نمیتونم بدونم که چطور یک هنر تبدیل به آنچنان مخلوقِ عصیانگری میشه...
من دود بیخودی حس میکنم... ادویه کمتر... گاهی رز و یاسِ بی دلیل...
نمیدونم چه مُشکی بوی حرم میده...
اصلا یادم نیست حرم ها چه بویی میدادن! یا چه شکلی بودن!!!!
ترنج رو به توان ده میرسونم...
اکورد کهربا رو هیچوقت سرخ دریافت نمیکنم...
من مکانیزمِ بویایی ام پرت وُ پلاست وَ عمیقا متاثر از درونیاتم!
یک هسته خودآزار درون من زندگی میکنه. ثقلِ این هسته گرانش وحشتناکی داره نسبت به جذبِ تیرگی های هنر و فلسفه...! وَ من مطمئنم شماره سه یک تیرگی نجیب و زخم و زیلی داخلش وجود داره.

اما در آخر جانم... نوشتی زیستن...
رضای عزیز ما کجا باید یاد میگرفتیم؟ زیست را پیش نیازی است... جغرافیا! اجتماعی! مدنی! دینی...!
معلم های بد چرا به ما گوشزد نکردند...
معلم های ناجور و وابسته...
معلم های چوب به دستِ خُرد و کوچک...
هیچکس چرا به ما نگفت... هی! حواست رو جمع کن...
اینجا مِدوسا جَوون میخوره و ضحاک مدوسا رو...!
29 آذر 1400 پاسخ تشکر
19 تشکر شده توسط : منوچهر نورمحمدی nazanin

10
رایحه
8
ماندگاری
8
پخش بو
10
طراحی شیشه
من امروز اين كار دستم رسيد .
دهنم باز مونده ازين همه شكوه. نميدونم اصلا چي بگم 😍
فقط براي من نوشته ادو تويلايت ، اميدوارم پخش موندگاري خوبي داشته باشه.
بوي دود و اتيش و گل . اينجوري نيس كه فك كني مگه كسي دوس داره همچين بويي بده ، منم تا قبل اينكه دستم برسه كلي استرس داشتم ولي واي واي ازين همه زيبايي. عجيب و يونيك ، تازه الان هوا سرد نيست اينجوريه واي به حال هواي سرد و يخي 🔥🔥
واقعا كيف كردم از اين همه هنر . از دوست عزيزم جناب امير محمد عزيز و بقيه دوستان عزيزم تشكر ميكنم كه باعث شد اين كار رو بلايندباي كنم و خوشحالم از انتخابم..خوشبو باشيد
15 اردیبهشت 1401 پاسخ تشکر
24 تشکر شده توسط : علیرضا موسوی Sepehr s
به سالار عزیز
دوست گرامی خوشحالم که خریدهای چشم بسته شما هم مثل من تا اینجای کار مطابق میل و سلیقه پیش رفته. یجورایی شبیه برنده شدن تو یه قرعه کشیه. لذتی که به آدم میده قابل مقایسه با خرید حضوری نیست واقعا. ضمنا نشون میده که بعضی از اساتید در عطرافشان چقدر مسلط عطرهای مختلف رو بررسی کردن که تا این حد کمک میشه به خریدارانی مثل من و شما.
16 اردیبهشت 1401 پاسخ تشکر
18 تشکر شده توسط : امیر رنجبر nazanin
دقيقا همينطوره كه ميفرماييد. هر بلايندباي موفق مجوز خريد بعدي بدون تست هستش متاسفانه 🙂
16 اردیبهشت 1401 پاسخ تشکر
9 تشکر شده توسط : امیر رنجبر  Someone Out There Saba
تبریک
اودتویلت درسته
در داخل بسته امضای اندی تاور هم باید باشه.
16 اردیبهشت 1401 پاسخ تشکر
4 تشکر شده توسط : امیر رنجبر سالار كلوچه
مچكرم . بله امضا جناب تاور هم داخلش هست. ادم كيف ميكنه اين پكيج و بسته بندي رو ميبينه 🙂
16 اردیبهشت 1401 پاسخ تشکر
9 تشکر شده توسط : امیر رنجبر  Someone Out There Saba

9
رایحه
9
ماندگاری
8
پخش بو
7
طراحی شیشه
از عطرهای محبوب من. هنر دست اندی تاور، عطار خود آموخته که میدونه چجوری روح و جسم افراد رو تحت تاثیر قرار بده.درباره تولیدش بگم که از صفر تا صد و حتی بسته بندی و ارسال هم اقای تاور حضور دارند.. من تک تک ابعاد این عطر رو دوست دارم. لان استار مموریز یه عطر تاریک و دودی هستش و من رو بیاد یک کابوی خسته با کت چرمی کهنه تو یک شب بهاری خنک میندازه که بعد از بارون نشسته وسط علفزار و آتیش روشن کرده! یه باد تند و تیز هم داره میوزه. تمام نت‌های فهرست‌شده در اینجا وجود دارند، با هم ترکیب می‌شوند و چیزی متفاوت می‌شن. توضیح دادنش سخته ! و درک کاملش برای بینی های مبتدی سخت تر... فقط این رو بگم وقتی میپوشمش جزئی از وجودم می‌شه...انگار در جسم و روحم نفوذ می‌کنه....
خانم ها و آقایون این شما و این هم کابوی تنها و خاطراتش از اندی تاور...
09 بهمن 1402 پاسخ تشکر
23 تشکر شده توسط : علی Raha H

10
رایحه
9
ماندگاری
8
پخش بو
10
طراحی شیشه
تاور پرفیومز - 03 لون استار مموریز
« مردی که لیبرتی والانس را کشت! »

اول با تشکر از مدیریت عطرافشان بابت پاسخ به درخواست بنده و اضافه کردن صفحه این عطر به سایت؛ خب بریم سراغ ریویو :

منبع الهام اندی تاور برای ساختِ لون استار، دوره ای از زندگیش هست که در ایالت تگزاسِ آمریکا زندگی میکرده؛ به ایالت تگزاس، Lone Star State نیز میگن و پرچم ایالت هم هنوز یک تک ستاره در طرحش هست!
تگزاس از ایالات سنتی آمریکاست و جامعه مردسالار، تیپ های کلاسیک و با الهام از کابوی ها هنوزم در اونجا رواج داره و حتی در مرکز ایالت یعنی شهر Austin در بعضی بخش ها هنوز هم پلیس ها با اسب و لباس کابوی مانند تردد میکنند تا به فرهنگ گذشتشون احترام بذارن؛ همه‌ این موارد به اضافه وجود بیابان های دنج و هوای گرم و ... دست در دست هم میده و بستری خلق میکنه تا منبع الهامِی شه در راستای خلقِ عطری شاهکار از اندی تاور! عطری که در واقع بنظرم ادای دِینی به کابوی هاست!

اگه از طرفداران سینما باشید احتمالا فیلمِ «مردی که لیبرتی والانس رو کشت» اثر جاودانه جان فورد رو دیدید؛ در اون فیلم کاراکتری وجود داره به نامِ «تام دانِفین» با بازی جان وینِ بزرگ؛ تام شخصیتی خوشتیپ، محکم، مغرور، جسور، شجاع و با قلبی مهربان هست ... پس از اتفاقاتی تام به مزرعه و کلبه تنهایی خودش که در اونجا پرورش اسب هم داره، پناه میبره و اینجا میشه به ویژگی هاش، ویژگی «محزون» رو هم اضافه کرد!

کاراکترِ لون استار مموریز منو یادِ تام میندازه!
بویِ چرمی به اندازه انیمالیک که بویِ پالتو چرمی کهنه و بوی اسب میده و رایحش حس و حالِ از پس سختی براومدن، صلابت و اصالت به همراه داره؛ بوی دودی-چوبی که شبیه بویِ سوختنِ کنده درخت هست و فضا رو کمی محزون و معنوی نیز میکنه و فضای گلی کلاسیک و با قلبِ امبری نشات گرفته شده از صمغ مرمک هم بیانگر قلبِ گرم و مهربانِ کابویِ داستان ما در پس ظاهر با صلابت و روحِ محزونش هست! که در مجموع، تصویری در ذهن میسازه از کابویی خسته که از پسِ سختی ها بر اومده و در کنار هیزم به استراحت و تفکر نشسته و گرمایِ آتش، همنشینِ گرمایِ درونش هست!

همینطور که شروعِ فیلمِ «مردی که لیبرتی والانس را کشت» بازگشت و فلش بک به زندگیِ گذشته تام از طریق خاطراتِ یکی از دوستانش هست؛ شروعِ عطر لون استار مموریز هم بازگشت به خاطراتِ کابوی ها توسط ما هست!
بنظرم عطرِ خوب باید دارای عمقی باشه که از عالم ماده و مصرف گرایی فراتر بره؛ مثل لون استار که پس از استفاده، به محض اینکه چشمامون رو ببندیم، واقعیت و تصور، و زندگی و فیلم، ترکیب میشن و خودمون رو در هیبت تام دانفین با بازی جان وین میبینیم!
کابویی محکم، اصیل، با قلبی مهربان و روحی محزون؛ چکمه و پالتویی چرمی به تن داریم، رنج و خستگیِ زندگی در ذهن، قلبی مهربان در درون و در خلوتِ خود تنهایی کنار هیزم هایِ شعله ور نشسته ایم!
اینجا در تنهایی پر از انسانیت هستیم و ........ کات!
20 اردیبهشت 1400 پاسخ تشکر
22 تشکر شده توسط : Haddock بهزاد معصوم نژاد
چه زیبا و قشنگ متن کردی علی جان . واقعا این کار ستودنی هست ...
20 اردیبهشت 1400 پاسخ تشکر
3 تشکر شده توسط : حکایت دوست پارسی
بسیار زیبا نقد کردید و ااطلاعات خوبی هم دادید. ممنون
05 بهمن 1402 پاسخ تشکر

لجاجت باعث شد این عطر رو تست کنم و فرار کنم ازش ..بدم بیاد ازش ..خوشم بیاد ازش.. لذت ببرم ازش و در اخر بخرمش.

یک موقع یک عطر رو تعریف میکنن و ریویو میخونیم میرویم و میخریمش با خود میگوییم چه بویی داره ولی بعد از چند بار استفاده رهاش میکنیم تو کلکسیون
یک وقت میریم یک عطر میپسندیم و باهاش زندگی میکنیم .با اینکه 02 دارم ولی نتونستم با نبودن این کنار بیام.


این عطر یک عطر پیچیدست و در عین حال ساده.اول یک دنیای مه الود و بعد سادگی و شفافیت یکی دوتا از بچه ها قشنگ از این عطر صحبت کردند

.شخصی بعد استشمام عطر نظری داد تعجب کردم گفت بوی گل رز و عودی میده در صورتی که رز توی روایح نیست.

بدرد مهمونی رفتن خونه خاله نمیخوره ولی بدرد این میخوره باهاش بری بگردی پیاده روی کنی و در فضای باز باهاش صحبت کنی.خرید کنید و از گرماش لذت ببرید .
گرمای عطر بغلت میکنه و تلخیش بی محبتی بهت میکنه .عین امپولی ممونه که وقتی درد داری بهت تزریق میشه و اروم اروم مسکنش رهایت میکنه.

مثل ۰۲ عطر بولد نیست ولی انتشار و ماندگاریه خوبی داره .از نظر کیفیت مثل اونه.ولی بهتر و بدترش رو خودتون باید بسنجید.در درای داون بوی گل میده

بدرد بلایندبای نمیخوره باید ببینی چند سالته و چی میخوای و کجا میخوای برید.روونتر از این نمیتونم عرض کنم

اصلن یاد یک سوار تنها نمی افتم با لباس چرم و اسب و .من نه کابوی بودم و نه در غرب وحشی....چرنده ....حیف این عطر..یکی تو فرگرنتیکا گفته بود من رو یاد مدمکس میندازه بجا کابوی..به نظرم ارزشش بالاتر از این تشبیهاته.و اگر صحبت یاداوریه منو یاد یک یوژپلنگه سیاه میندازه

بوی چرمش کمه ولی عالیه و تونکا و صمغ بولد نیست.یاد کارهای اونوم منو میندازه.

رایحه سیم سوخته و اتیش گرفته نمیدونم من که حس نمیکنم.بعضیا گفتن الرژیکه و سر درد میاره..برای من اگر طبعم خوش نباشه اکثر عطرا سردرد برام میاره.

یک لحظه به سرم زد با بنتلی اینتنس مقایسش کنم احساس کردم بنتلی در برابرش مثل یک رایحه سنتتیک میمونه بیشتر توضیح نمیدم شاید دوستی ناراحت بشه.بنتلی در قیاس با بسیاری عطرهای اسپایسی اسموکی چرمی صمغی میشه قیاسش کرد به نظرم....خلاصه فهیدم که هنوز جا دارم برای اموختن و متبحر شدن.
اگر دوساعت این عطر رو پوشیدید و کسی گفت بوی گل ... و میدید...اینو کجای دلم بگذارم...و درسته.


ماندگاری بالا
انتشار متوسط
کیفیت عالی

8 از 10 مناسب سنین 35 به بالا .
ماند

[EDITED] 1400/11/13 12:13
12 بهمن 1400 پاسخ تشکر
18 تشکر شده توسط : فرهاد Haddock

10
رایحه
10
ماندگاری
10
پخش بو
10
طراحی شیشه
***اندی تاور 03 لون استار مموریز ***

ابتدا بذارید با نام بردن چند واژه با ذهن شما بازی کنم . سکوت ، کت و کفش چرمی ، اسب ، بیابان ، خاک ، هیزم ، دود ، طبیعت ، ویسکی ، گل ، و (جیر)
گویی چنین کلماتی در ذهن اندی تاور خطور کرده تا با هنر دستش چنین مستند زنده ای رو برای ما خلق کنه . گویی پس از استشمام رایحه شما رو داخل یک بیابونی میبره . مقداری جلوتر میره و در اون تاریکی بیابان ، آتشی شلعه ور رو مشاهده میشه که هیزم هاش در حال سوختن هست . در همون تاریکی و سکوت ، اسب سواری به اون محفل نزدیک میشه . اسب سواری که کتی چرمی و کفش مخصوص چرمی اسب سواریش رو به همراه داره . اونجا در کنار اتش دراز میکشه و خستگی اش رو بیرون میریزه با یک نوشیدنی . بله در اینجا میشه سکوتی رو متصور شد که شکسته میشه .
قبل از اینکه به ادامه ریویوی این عطر بپردازم اینجا میخوام در پرانتز راجب یک عطر دیگه صحبت کنم در کنار این عطر . عطری به اسم " مازولاری لویی " . بیاید دو سوارکار چرم پوش رو متصور بشیم . یکی در بیابون و در کنار اتش و دود با لباسی چرمی که خوی اسب به خودش گرفته که من خیلی دوست دارم جنسیت این سوار کار رو مرد بدونم . برداشتم از چنین فضایی نمیتونه جنسیت مونث باشه . در مقابل سوارکاری چرم پوش که مدت بسیار زیادی رو برای " وصال به عشق " روی بدن اسبی پر توان طی کرده و در نهایت بعد از رسیدن به مقصد با همون لباسی که بوی بدن اسب گرفته در اصطبلی که برای بستن اسبش رفته همونجا میشینه تا خستگیش در بره . اما جنسیت این سوار کار به وضوح برای من مونث هست . جنسیتی که در عطر مازولاری لویی بکار رفته . البته اشتباه برداشت نشه که اون عطر یونی هست که هرگز اینطور نیست و خانم ها نمیتونن حتی بهش نزدیک بشن . بلکه کاراکتر غنی ای که در لویی هست توسط جنسیت مونث شکل گرفته . در مقابل کاراکتری که در لون استار دیده میشه توسط جنسیت مذکر شکل گرفته . چقدر میتونه ذهن ادم بعد از استشمام روایح کنجکاو بشه .
خب حالا برگردیم سر 03 :
از نظرم بدون شک بهترین کار اندی تاور تا به امروز همین کار هست . کاری که شما رو مست میکنه . معمولا در عطرهایی که تست کردم یا اپنینگ بسیار هارش و عجیب بوده و در درای دون بسیار جلب توجه کرده و یا در اپنینگ شدیدا گیرا و خاص بوده و در درای دون کمی لولش پایین اومده . ولی اینجا جفتش رو باهم داریم . شروعی طوفانی و حیرت اور و درای دونی مست کننده تر و حیرت اور تر .
راجب رایحه بخوام صحبت کنم ، در ابتدا شروعی بسیار دوست داشتنی از پردازش های چند بعدی چرم و تخم هویج در بستری از امبر و دود و چوب داریم . هرچی میگذره یک تمی بوزی ریزی به کار اضافه میشه . تمی که سخت میشه احساسش کرد . یکی از بهترین ویژگی های این رایحه این هست که در این مرحله چرم هنوز حضور داره اونم چه چرمی ! و حتی کمرنگ هم نشده و جالبتر اینکه در هر مرحله یک وجه متمایز ازش بولد میشه برای مدت کوتاه . چقدر منتظر چنین چیزی بودم و چقدر در عطرهای دیگه افسوس و حسرت میخوردم که چرا چرم کمرنگ شد...
میگذره و مقداری روایح گلی بسیاراندک در حاشیه به کار تم صمیمیت و لوکس بودن میدن . جایی که مریم گلی که کمی تم انیمالیک داستان رو یه لحظه کوتاه تند میکنه. هرچی میگذره تم چوبی امبری قویتر و در مقابل دود و چرم خیلی اهسته با ما خدافظی میکنند . نیازی نمیبینم تک تک نت ها رو شرح بدم براتون چون از فضایی که شکل گرفته در ذهنتون دور میشید و اگر خواستید میتونید به همین نت ها در تاریک ترین وجهشون بسنده کنید و متصور بشید. خوشبختانه تم انیمالیکش اونجور که فکر میکردم هارش نبود واز قضا تصفیه شده و همین باعث شده تا این عطر بر خلاف لویی که در بالا اشاره شد پوشیدنی باشه و بشه با اعتماد به نفس اون رو پوشید و لذت برد .
اما اگر بخوایم چند عطر رو برای گرم کردن ذهن نام ببریم میشه به تندر است لا نویت مجدا ، تاور 02 ، فایرپلیس ، 1740 هیستواغ و ... اشاره خوبی داشت که رگه هایی از هر کدوم حس میشه اما به هیچ وجه به هیچکدوم شبیه نیست. گویی بهترین قسمت از هر رایحه رو برداشته و فیلتر کرده و برای ما حاضر کرده :)
پرفورمنس کار بسیار مناسبه و اصلا یونی نمیتونه باشه به نظرم . مناسب سن کم نیست و بسیار لوکس و متمایز ساخته شده . بنابراین در هر موقعیتی شما نمیتونید این رو بپوشید پس 50 میلش یه مدت خوبی با شما همراه هست .برای عموم پیشنهاد میشه زیاد تستش کنن و برای عطربازها قابلیت بلایند بای داره حتی . بسیار لذت بردم . 10/10 .



18 اردیبهشت 1400 پاسخ تشکر
18 تشکر شده توسط : علی مهدی دهقان
سلام
امیرمحمد عزیز؛
ضمن تشکر از ریویوی خوبت

۱-نسخ جدید این عطر ریفرموله شده؟
۲-حدود قیمتشو داری؟

(علاقه وافر شما و سایر اساتید به مقوله عطریات واقعا ستودنیست)
18 اردیبهشت 1400 پاسخ تشکر
2 تشکر شده توسط : پارسی Amir Mohammad
ممنون از رویو کاملت
واسم تعجب چرا این شاهکار تا حالا هیچ نظری و اشاره ای بهش نشده اینجا
به شخصه اینو نسبت به 02 که خیلی شناخته تر هست بیشتر میپسندم
18 اردیبهشت 1400 پاسخ تشکر
2 تشکر شده توسط : In The Dark Amir Mohammad
سلام و درود دوستان گل ،ارادت دارم

بله حسین جان این کار واقعا جای هیچ حرفی رو نمیذاره برام و بی نظیره ...

علی جان راجب ریفورموله اندی تاور ها اون موقع که ازم پرسیدی رفتم و بیشتر تحقیق کردم و از افرادی که اگاهی داشتند پرس و جو کردم که خدای نکرده اطلاعات اشتباهی رو ندم و میخواستم کامل شرح بدم که خوب شد پرسیدی و همینجا میگم :
به طور کلی گویا هیچ یک از عطرهای اندی تاور ریفورموله رسمی نشدند و یکی از دوستان شخصا از خودشون سوال کردند و جواب منفی بوده . پس ریفورموله روی هیچ یک از کارها به طور رسمی نشده . منتهی سر قضیه ای که برای 02 پیش اومد و اون اختلاف به وضوح قابل حس بود ظاهرا یک سری بچ های اولیه که تعداد محدودی هم بودند از چنین ویژگی ای برخوردار بودند و فقط و فقط در یک سری بچ های اولیه 02 چنین اتفاقی رخ داده بوده به دلایل مختلف . ولی خودشون رسما ریفورموله شدن رو رد کردند و کارهاشون پرفورمنس خوبی رو داره . منتهی اگر کسی 02 اولیه رو تست داشته باشه اون تغییر رو حس میکنه . پس روی این برند نگرانی نداشته باشید بابت پرفورمنس . راجب قیمت هم حدود 3 تومن هست .
18 اردیبهشت 1400 پاسخ تشکر
9 تشکر شده توسط : علی  Someone Out There Saba
ممنون امیرمحمد عزیز
انشالله بتونم محبتها و زحمات شما و سایر اساتید و همینطور سایت محترم عطرافشان رو جبران کنم.
خدا بهتون سلامتی بده انشالله
18 اردیبهشت 1400 پاسخ تشکر
1 تشکر شده توسط : Amir Mohammad
خواهش میکنم علی جان ، سلامت باشید همیشه
18 اردیبهشت 1400 پاسخ تشکر
1 تشکر شده توسط : علی شهرابی
درود بیکران حسین جان
واقعا این یه شاهکار به تمام معنا
به نظرم همین که ناشناخته هست خودش نقطه مثبتی هست
وچه بهتر که هایپ نشه
18 تیر 1400 پاسخ تشکر
7 تشکر شده توسط : رضا یگانه Therezvani
ممنون از نقد حرفه ای و زیبایتون. بسیار زیبا نتها رو باز کردید. لذت بردم.
05 بهمن 1402 پاسخ تشکر

10
رایحه
10
ماندگاری
10
پخش بو
7
طراحی شیشه
همچنان ریویوی رایحه این عطر کار من نیست جانم
اما از احساسی که بهم میده در این نیمه شب مینویسم .

باید بریم به یه روز ازچندین سال پیش
بهش گفتم چرا دیگه نمیتونستی باش بسازی گفت همه اس از روزی شروع شد که رفتم کلاسای فلسفه و منطق
اون جا بود که دیکه زبون من تغیر کرد
زبون همو نمیفهمیدیم.

پی نوشت؛ من از اون به بعد همیشه میترسیدم که فلسفه بخونم چون ذهن من خودش چنان sophisticated کار میکرد و فکر میکرد که اضافه شدن سافیتیکیتدنس فلسفه میتونست نتیجه ایی جز تنها شدن نداشته باشه! ( تنها که نه یعنی در واقع معدود افرادی میتونن هم زبونت باشن از اون به بعد حتی از بین بروبچ فیلسوف هم باید یه فلسفه ی هم زمینه می یابیدی!! )

میترسیدم جان من
و هنوز میترسم
میترسم برم و اونچیزا یاد بگیرم که تو یاد کرفتی
که اگه یاد بگیرم میشم این رایحه ….

پی نوشت؛ یه بخشی از این فرار رو قصد دارم تا اخر امسال بشکونم
میخام نیچه بخونم !
ای کاش عاقل باشم و نخونم ولی میدونم نمیشه جان من!

بعله باید این عطر رو زد و نیچه خوند!
( حکمت شادان )
30 بهمن 1401 پاسخ تشکر
16 تشکر شده توسط : سالار كلوچه Dragon

Atrafshan logo
عطرافشان
پشتیبانی سایت
عطرافشان
سلام کاربر گرامی
چطور می توانیم به شما کمک کنیم؟