سلام کاربر گرامی
چطور می توانیم به شما کمک کنیم؟
Boadicea The Victorious Mayfair - بودیسی د ویکتوریوس می فیر
عطری مردانه - زنانه و جذاب و اغوا کننده می باشد که توسط عطرساز برجسته کریستین پروونزانو ساخته شده است .
این عطر در سال 2013 به بازار عرضه شده است .
در دسته گروه بویایی شرقی چوبی قابلطبقهبندی است.
از ترکیبات بکار برده شده در این عطر می توان به هل ، ادویه گل میخک ، چوب درخت قان ، موم ، رز ، چرم ، یاس، شکوفه پرتقال ، مشک ، کهربا، نعناع هندی ، خس خس ، سدر ، چوب صندل سفید ، مشک زباد ، عود، گیاه ناگارموتا، موم اشاره کرد.
برند | بودیسی د ویکتوریوس |
عطار | کریستین پروونزانو |
سال عرضه | 2013 |
گروه بویایی | شرقی چوبی |
کشور مبدأ | انگلستان |
مناسب برای | آقایان و بانوان |
اسانس اولیه | هل ، ادویه گل میخک ، چوب درخت قان ، موم |
اسانس میانی | رز ، چرم ، یاس، شکوفه پرتقال |
اسانس پایه | مشک ، کهربا، نعناع هندی ، خس خس ، سدر ، چوب صندل سفید ، مشک زباد ، عود، گیاه ناگارموتا، موم |
رایحه حیوانی؛ آری. خیر. ممتنع.
از جایی که یادم میاد همیشه جنگ چاق و چله بر سرِ نت، رایحه وَ آکوردهای حیوانی بوده، هست و احتمالا خواهد بود. اصلِ سلیقه، پیشینه، چگونگیِ نگاه به مسئله انسان و حیوان، تصورِ شخص از جایگاه انسان، ایدههای فلسفی وَ حافظه! میتونن عوامل موثر در این جنگ باشن. اما در نهایت اشخاص در مقابل این جریان به سه دسته تقسیم میشن!
دسته اول: کسانی که به این رایحه ها علاقهمند نیستند. همین. نظری هم ندارند، تایید و تکذیب هم نه! کاملا بیتفاوت هستند. دستهی ممتنع!
دسته دوم: اَبَر پارانوئیدها بدنهی این دسته رو تشکیل میدن. درابتدا اعلام بیزاری میکنند از این رایحه ها وَ بعد شروع میشه: آقا کار خودشونه دارن جهان رو به سمت اضمحلال میبرن، پشت تمام این جریان ماسون ها خوابیدن و دارن حلولِ تک چشم بر طالعِ نحس رو طراحی میکنن وَ با بوی سِویت، لجن وُ اسپرم قطعا میخوان عادی سازی کنن که وسط خیابون استمناء کنیم وَ به شما قول میدم دستِ بچههای هاشمی الخصوص فائزه پشت این داستانه. کار آمریکا اسرائیله عیب نداره چیه و...!! اینها شبه ضدجریان های عمیقا در جریانی هستند که بیشتر از همه به خودشون آسیب میرسونن وَ برای یک مشت همیشه دهان باز خط فکری ایجاد میکنن. نمونهی هارش این افراد رو میتونید توی تلویزیون ملی پیدا کنید! اعتقاد دارند آکوردهایِ هاردکورِ حیوانی خوشبو هم نیستند! چه بسا برای یک دامپرور چنین رایحه ای میتونه یادآورِ بیشمار بَره، گوساله و... باشه که به دنیا آورده یا برای یک دباغ پیر یادآورِ جوانیِ سفر کرده و...! [به چشم دیدم که پدربزرگم چه شوقی داشت در مقابل نت های حیوانی!!/باور بفرمایید تحت تاثیر صنعت پورن هم نبود!]
نکته: اوضاع بشر از دوره ماقبلِ کنفُسیوس همین بوده عزیزان :) فقط الان مد شده زیاد در موردش حرف میزنن. انگار فریب و تسلط به اذهان وَ از راه به در کردنِ بشر نیم ساعت پیش وَ توسط استدیو مارول ایجاد شده! میخواهید بجنگید درست بجنگید! درخت نجاست و فریب را از ریشه بزنید؛ شاخه شکستن برای دیگران شاید جذاب باشه ولی برای من؛ نه! البته قابل احترام هست قطعا!!
دسته سوم. کسانی که معتقدند بشر از جگر طبیعت بیرون زده! بخش و جزئی از آن است وَ با بهرهمندی از هوشِ بسیار بالا و قدرت تصميمگيریِ نادر خودش رو از باقی جانداران جدا میکنه! رایحه حیوانی در یک جا یادآور همین واقعیت است. در جایی یادآور اینکه ای بشر بدان از کجا آمدی. در جایی نوستالژی پدرانِ دامدار است (فلسفهی بشر و بشریتِ فراموش شده!) وَ در آخر تلنگر است و باید استشمام شود چه بسا پدر جد ما که از شکمِ گاو گوساله میکشید بیرون به استودیوهای پورن وابسته نبود! / این دسته معتقدند برای ایجاد یک عادی سازی منفیِ فرهنگی به گِرَمی و اسکار نیاز است نه سینمای تک افتادهی مجارستان! که مردم گِرَمی ببینند وُ فکر کنن موسیقی و اندام یعنی نیکی میناژ! که اسکار ببینند و فکر کنن آزادی هنری یعنی آمریکا و سینما یعنی فرهادی! ! دغل بسازند و اچ بی او پخش کند، عام پُر شوند از چاخان وَ میلیاردنفر در یک شب به تماشا و شنیدنش بروند! نه عطر بسازند برای کسانی که خود سنگِ شورِ فهمیدن را مزه کرده وُ حال در کِشاکِش سدیم و کلرایدِ این فهم به یک رایحه عمیقا حیوانی برمیخورند که بوی پوستِ تازه سلاخی شدهی حیوان، بوی خون وَ یا شاید صابونی که خونابه شسته دارد! من شخصا در این سالها یک نفر ندیدم مثلا عطرهای مندی'ترزا، روبر پیگه یا هرکدام دیگه از این دست رو داشته باشه یا حتی بشناسه! دقیقا قرار کی گول بخوره؟ آیا گیشارد، جووانی رانچه، کریستین پِرووِنزانو، لوکا مافِی، آمِلی بورژوا و... آرتیست هایی هستند که قرار ایجاد خط فریب کنند؟؟ و طرفداران اینها افرادی هستند که فریب میخورند؟
[من فسلفه فریب اذهان رو خوب میشناسم و میدونم دغدغه شما چیه! ولی این یکی ازنظرمن وارد نیست!!]
سوفسطایی های دسته دوم : بدبخت آروم آروم میپزن! اول تو، بعد اون، بعد آن، بعد خاله شهین! یهو میبینی همه فلج شدن! تو نمیفهمی من چی میگم... باشه تو درست میگی روشنفکرِ غرب زده...! و کلی از این حرف ها! استدلال کلا وجود نداره فقط مغلطه مغلطه و مغلطه :)
ما که شِبه کارشناسِ آخرالزمانیِ شبکه شش تلویزیونِ ملی نیستیم اخوی! با توجه به رزومه ی موجود این حرف ها از شما بعیده!
پدربزرگ من تو شمال زندگی میکرد و بیش از 60 گاو از نژادهای مختلف داشت...! پسرِ بزرگش که میشه عموی بنده دامپزشکِ وَ من بارها به چشم لحظه تولد گوساله رو دیدم :) دوستان هیچ تقلایی رو شریف تر از آنکه عمو تلاش میکرد تا گوساله زنده به دنیا بیاد پیدا نکردم و هیچ بویی را نزدیک و زندهتر از بویِ تن گوساله تازه متولد شده استشمام نکردم! من اشک های پدربزرگ رو برروی خونابه گوساله های تازه به دنیا آمده از یاد نمیبرم! مسئله زاویه نگاه ماست. همین! هیچگاه از طبیعت خود فرار نکردم. هیچگاه گلایه نکردم که افسانه ای نیستم! هیچگاه نخواستم که باشم! من پذیرفتم چه چیزی هستم و چرا! من پذیرفتم همانطور نوزاد آدم شیر مینوشه که نوزاد زرافه! من پذیرفتم این چرخه رو. وَ سپاس هنر. که از نقاشی تا سینما وَ از موسیقی تا شعر وَ از مجسمه سازی تا عطر بارها این رو به یاد من آوردن که ای خطاکار فراموش نکن تو پادشاه این گیتی نیستی! تو برای تجربه اینجایی... وَ بس! / آمیزش، استهلاک، اصطکاک، خون، گوشت، استخوان، هورمون و... من پذیرفتم این طبیعت باشکوه رو و همیشه سعی کردم عاقل باشم در جهانِ خود؛ که هیچ پورن، اثر، نوشته، شخصیت و کثافتی حاکمِ مغزم نشه وُ هیچ جریانی منو به بیراه نبره!
عطر مِی فِ هم رایحه ای چوبی اسپایسی چرمی داره که به دقت انیمالیک است! ببویید شاید این بار یادِ بُرشی عظیم از هستی افتادید!
آرام باش فرزند آدم! این شروعِ کشف است
وَ شکسپیر چه زیبا نوشت...
ما هنوز در میدان جنایت؛ تازه کار هستیم!