سلام کاربر گرامی
چطور می توانیم به شما کمک کنیم؟
NOBILE 1942 Il Capriccio del Maestro - نوبیله 1942 تو کپریچیو دل میسترو
نخستین بار در سال 2018 روانه بازار شد به عنوان عطری مردانه - زنانه و بسیار جذاب و شیک معرفی شده است . و در دسته عطر های شرقی ادویه ای قرار می گیرد. از ترکیبات بکار برده شده در این عطر می توان به دارچین ، ارکیده ، ادویه جات معطر، رام (نوشیدنی)، دانه تونکا ، لوبان ، عسل ، تنباکو ، مشک ، وانیل ، نعناع هندی ، کومارین ، لابدانیوم اشاره کرد.برند | نوبیله 1942 |
عطار | میشل مویلهوزن |
سال عرضه | 2018 |
گروه بویایی | شرقی ادویه ای |
کشور مبدأ | ایتالیا |
مناسب برای | آقایان و بانوان |
اسانس اولیه | دارچین ، ارکیده ، ادویه جات معطر، رام (نوشیدنی) |
اسانس میانی | دانه تونکا ، لوبان ، عسل ، تنباکو |
اسانس پایه | مشک ، وانیل ، نعناع هندی ، کومارین ، لابدانیوم |
اِنکساری از پرتوی خورشیددر پوست آب................... از چشمه ی خروشان لابه لای سنگ
.................................................................................................................................
عطری غنی تر از نوبل در خلق رایحه ای بسیار آشنا و غریب که در اوج آشنایی همچون غریبه ای بی همتاست. عطری با شروع بسیار طوفانی تند و تیز از ادویه ای و دارچین در بستر تقریبا ترش شهد مشروبی که همون لحظه ی اسپری این رایحه آنقدر دلنشین است که ترغیب به تخریب شیشه ی عطر می شوید تا تمام گستره ی مایع عطر را بنوشید که بعد از 40 ثانیه به رایحه ای دودی و شیرین اما نه حالت قندی تبدیل میشه و رایحه ای مشروبی دودی با شیرینی بسیار ملایم را بصورت خطی ایجاد می کند. رایحه ی این عطر شاید برای شامه های عاشق روایح مشروبی آشنا برسد اما با گذر یک ساعت از تنپوش، دقیقا غریبگی عطر در تمام روایح مشروبی دودی مشهود خواهد بود. آنقدر رایحه ی گرم و خاصی داره که واقعا اعتیادآور هست که شاید برای برخی عاشقانش، نوعی وسواس اجباری برای مدام بوییدن شهد این عطر را تداعی کند. به نظر من این عطر یکی از افسانه های داستانهای مشروبی در فرگشت تمدن انسان محسوب می شود. داستانهایی که همه ما انسانها از دیرباز تا به امروز به روایت شدن آنها نیاز روانشناختی و شاید حتی بیولوژیکی داریم.
به هر طرف نگاه کنید، با داستان ها روبه رو می شوید. از گذشته های خیلی دور که اجداد ما دور آتش می نشستند و داستان تعریف می کردند تا به امروز که شبکه های تلویزیونی، سریال های محبوبی تولید می کنند، یکی از اصلی ترین نیازهای انسان، یکسان باقی مانده است یعنی تمایل به داستان و روایت. اما چرا داستان ها یکی از اصلی ترین نیازهای جامعه هستند؟ روند تکامل چگونه در ادبیات شکل گرفته است؟
برای مثال چارلز داروین بدون شک یکی از متفکرانی است که در بینش ما نسبت به خود و جهان پیرامون، تحولاتی اساسی پدید آورده است. حتماً با نظریه ی تکامل داروین آشنا هستید. بعد از نظریات «داروین» درباره ی تئوری تکامل، دیگر هیچ چیز مانند گذشته نبود و جایگاه بشر در میان سایر موجودات به کلی تغییر کرد. انسان دیگر مخلوقی مستقل نبود، چرا که گذشته ی همه ی موجودات زنده به هم پیوند خورده بود. بنا بر نظریات داروین، بشر، گونه ای بود که مانند سایر گونه های موجودات زنده، روند تکاملی خود را می پیمود.
اما «داروينيسم ادبي» چیست؟ می دانیم نظريه ی تكامل داروين بر حوزه ی زيست شناسی تمرکز بیشتری دارد. پس فصل مشترک نظریه ی تکامل، داروین و ادبیات چیست؟ اگر بخواهیم به طور خلاصه بگوییم، نظریه پردازان داروینیسم ادبی بر وجود ذات مشترك در میان انسانها تأکید مي كنند و از نظر آنها، این ذات مشترک است که باعث می شود از یک داستان خوشمان بیاید و با شخصیت اصلی آن همذات پنداری کنیم. اگرچه پیش از ابداع خط، شواهد قطعی از داستان گویی وجود ندارد، اما بدون شک داستان ها هزاران سال است که هسته ی اصلی زندگی انسان بوده اند.
امروزه کم تر پیش می آید دور آتش جمع شویم، اما تحقیقات نشان داده اند یک فرد بزرگسال همچنان، حداقل شش درصد از روز خود را به شیوه های مختلف، صرف داستان ها می کند. شاید از دیدگاه تکاملی، اختصاص دادن این مقدار از زمان و انرژی برای داستان ها به نوعی فرار از واقعیت باشد، اما روانشناسان و نظریه پردازان ادبی، فواید بالقوه ی زیادی را در اعتیاد به داستان ها شناسایی کرده اند. یکی از یافته های مشترک دانشمندان این است که داستان گویی، نوعی بازیِ شناختی است که ذهن ما را صیقل می دهد و در بهبود عملکرد مغز ما تأثیرگذار است. خواندن داستان به ما این امکان را می دهد که دنیای اطراف خود را شبیه سازی کنیم و بتوانیم راهکارهای مختلفی را به ویژه در موقعیت های اجتماعی تصور نماییم.
خواندن داستان، چیزهای زیادی در مورد افراد دیگر به ما می آموزد و تمرینی عملی برای همدلی با دیگران و ایده پردازی ذهنی است. با ارائه ی شواهد و مدارکی برای این نظریه، اِسکن های مغز نشان داده اند که خواندن یا شنیدن داستان ها، بخش هایی از کورتکس (قشر مغز) را فعال می کند که مسئول پردازش های اجتماعی و عاطفی است. بنابراین، هرچه افراد بیشتر داستان بخوانند، راحت تر می توانند با دیگران همدردی کنند. برخی معتقدند، داستان ها ابزاری برای فرار از واقعیت هستند و اصطلاح فرار کردن در ادبیات معمولاً بار منفی دارد. اما آیا فرار کردن چیز بدی است؟ وقتی در یک موقعیت سخت یا جایی که دوست نداریم، گیر افتاده ایم و کسی راه فرار موقتی پیشنهاد می دهد، چرا آن را نپذیریم؟ بعبارتی داستان ها پنجره ای هستند که دری را به سوی تخیل باز می کنند. با داستان به جایی فرار می کنیم که در آن، کنترل اوضاع را در دست داریم، با افرادی هستیم که می خواهیم باشیم و از همه مهم تر، در طول فرارمان، کتابها می توانند اطلاعاتی درباره ی دنیا و دشواری های آن به ما ارائه دهند.
روانشناسان تکاملی بر این باورند که فرم داستان هایی که از آنها لذت می بردیم، همچنان وابسته به دغدغه های انسان در دوران پیش از تاریخ است. به طور مثال، با تکامل انسان و زندگی در جوامع بزرگ تر، بشر نیاز پیدا کرد که همکاری با دیگران را بیاموزد. زندگیِ راهزنانی که به غارَت دست می زدند و کسانی که از قدرت خود سوء استفاده می کردند، در راستای منافع جمعی انسان نبودند. به همین دلیل، بشر از همان ابتدا از قصه ها به عنوان راهی برای برقراری ارتباط و ساختن هنجارهای اجتماعی مناسب، بهره می گرفت. مطالعات مختلف نشان می دهند یکی از مضامین اصلی در میان داستان هایی که در سرتاسر جهان به محبوبیت رسیده اند، مفهوم همکاری است. دکتر دنیل اسمیت، که در رشته ی مردم شناسی دانشگاه لندن فعالیت می کند، از 18 گروه شکارچی فیلیپینی بازدید کرد و به یافته هایی حیرت انگیز دست یافت. شاید فکر کنید بیشتر داستان های شکارچیان به طبیعت مربوط شود، اما این طور نبود. هشتاد درصد از داستان های آنها درباره ی تصمیم گیری های اخلاقی و معضلات اجتماعی بود. نکته ی مهم این جاست که یافته های این دانشمند، کاملاً منطبق بر نظریه ی تکامل است. با انجام آزمایش های مختلف بر گروه شکارچیان، مشخص شد گروه هایی که بیشترین سرمایه گذاری را بر داستان گویی کرده اند، به بهترین نوع همکاری دست یافته اند.
نظریه ی تکاملی (دیدگاه ژنتیک تکاملی) از رازهای داستان های عاشقانه نیز پرده بر می دارد؛ از جمله این که چرا بعضی قهرمانان زن داستانها، مردان پدرگونه را ترجیح می دهند و برخی نیز مردان گستاخ و هوس باز را می خواهند. مردان پدرگونه ممکن است برای رابطه ی بلندمدت امنیت را فراهم کنند و برای حمایت از فرزندان، انتخاب بهتری باشند. اما بر اساس نظریه ی تکاملیِ «پسر یا مرد جذاب»، عاشق مردی خیانتکار شدن نیز جنبه هایی مثبت دارد، زیرا جذابیت و زیرکی اش که در حافظه ی ژنتیکی او نهفته است به نسل بعدی و فرزندان انتقال می یابد و با این خصوصیات، ممکن است آنها از کامیابی های جنسی بیشتری در نسلهای بعدی برخوردار شوند. بنابراین، اگرچه به احتمال زیاد زنان از زَنبارگی شریک زندگی خود دلشکسته خواهند شد، اما در نهایت، شانس این که ژن های آن مَردها به تعداد پُرشمارتری از نوه هایشان به ارث برسد، بیشتر خواهد بود. به همین دلیل است که با وجود آگاهی از دروغ ها و نیرنگ های مردان بَد در آثار ادبی، باز هم آنها قلب مخاطبان خواننده جنس زن را تسخیر می کنند.
علاوه بر این، با توجه به قبیله گرایی ذاتی انسان، ضدقهرمان ها و شخصیت های پلید معمولاً عضوی از گروهی به شمار می آیند که به جامعه تعلق ندارند. به همین دلیل، اکثر شخصیت های منفی حتی در سینمای هالیوود، لهجه ی بیگانه ای دارند. این بیگانگی آنها باعث تقویت حس فداکاری در قبال دیگران و نیز وفاداری به گروه می شود. بنابراین داستانها عهد و پیمان هایی که بسته و شکسته می شوند که شامل صعود فرد و سقوط دیگران، نقشه هایی که طرح ریزی
می شوند، انتقام، قدردانی، غرور شکسته، عشق های موفق و ناموفق، فقدان و سوگواری است. بنابراین ما باید قدر این گرایش های تکامل یافته را بدانیم، زیرا منشأ مهمی هستند که سبب می شوند داستان ها از زمان و مکان فراتر روند. اگر ما گنجینه ای از تصورات مشترک و مبنای عاطفی یکسانی با نویسندگان آثار ادبی دوران های گذشته نداشتیم، نمی توانستیم از ادبیاتی وَرای زمان خود و همچنین فرهنگی کاملاً متفاوت با فرهنگ خویش لذت ببریم.
عطری با روایح افسانه ای که در ضمیر شهد درونش داستانهایی از گذشته های دور و آینده های رویایی را تداعی می کند. روایحی بسیار باکیفیت در طبع گرم و تند و آتشین با شیرینی بسیار نرم و ملایم که برای هر شامه ای از مرد و زن اشتیاقی کورکورانه در آرشیو معطر را تداعی می کند. رایحه ای ماندگار در یادها که داستانی تخیلی را برای شخص تنپوش کننده از طرف مخاطب بونواز، تداعی خواهد کرد، هر چند مخاطب بونواز برای تنپوش کننده، غریبه ی گُمنام باشد.
ماندگاری برای 4 بار حرکت زمین به دور خود روی لباس های ضخیم و بافتی و 10 ساعت روی پوست با پراکنشی بسیار بالا در 4 ساعت اولیه تنپوش که به محض ورود به محل کار یا منزل دوستان برای همگان قابل تشخیص است که قطعا نام عطرتان را از شما خواهند پرسید، حتی آنهایی که شخصیت خجالتی دارند.
سپاس از همراهی و شکیبایی بزرگواران..................