HERMES - Elixir Des Merveilles EDP

فاطمه جان چقدر زیبا ترسیم کردید کاملا توی اون فضا قدم زدم همراهتون و منم خاطره ی مادربزرگم برام زنده شد ک میزی داشت و روش پرده کشیده بود و زیر اون میز انواع خوراکی هایی ک خودش با دست های زحمتکش درست میکرد میذاشت از پسته و بادام ولواشک وقیصی و یک نوع حلوای مخصوص ک شیرینی زیاد نداشت و لوزی شکل بود و انواع شیرینی ها واقعا این خاطرات چقدر روح ادم رو زنده میکنند .غرق نور و رحمت الهی باشند تمام سفرکرده ها.

خانم فیضی چقدر زیبا حال و هوا رو بیان کردید،یجوری احساس شعف با احساس دوری از کسی رو دچار شدم.اول خندیدم ولی بعد شوری اشک خنده رو از رو لبام برد نمیدونم چرا.من هم با توجه به سنم ازین مادر بزرگها و خاله ها و عمه های این مدلی زیاد داشتم ودیدم.بچه های نسل جدید خیییلی کمتر با این مدل مادربزرگ‌ها و عمه ها و خاله و...برخورد داشتند.نوع زندگی‌ها عوض شده.نوع فلش بک به خاطرات عطرها هم عوض شده.خیلی قشنگ بود .ممنون سر کار بودم خلوتی گرمای عصر بود خستگیم در رفت.
عصر گرم تابستونیتون بخیر

جناب بوترابی گرامی همیشه از قلم شما بسیار لذت بردم چندین عطر رو با توجه به ریویوهای شما خریدم یا نخریدم. همواره منت دار عزیزانی چون شما هستم که بی دریغ ، میبخشید. ممنونم از حسن توجه شما به نوشته حقیر .

ممنونم شیمای عزیز خیلی لطف دارید همیشه.

لی لی جان ممنونم از توجه شما . روح عزیزان سفرکرده شاد.

سپاسگزارم

خدا رحمت شون کنه چقدر فضا سازی تون درست و موشکافانه بود اولین بار که این عطر و بوییدم بلافاصله گفتم چقدر این فضا و رایحه برام آشناست این بوی سالهای کودکیمه دقیقا نمیدونم کجاها بود ولی حس میکردم توی کمد اجاق گازمون توی آشپزخونه ( اجاق های قدیم کمد با دو تا درب داشتند که کمد اجاق ما پر از ادویه و گیاهان دارویی و تنقلات بود ) یا شایدم زیرزمین نمور و تاریک خونه قدیمی مون بوده فقط میدونم یاد مادرم افتادم همیشه با این عطر یاد مادر سفر کردم میفتم و انواع دوا درمونهای گیاهیش و .. شاید برای همینم عاشق این عطرم .. اگر عطر ل آمبر او دس مرولیس رو هم تست بفرمایین که دیگه چشم بسته مستقیم خودتون و توی یک زیرزمین قدیمی و نمور و خاک گرفته با کلی خرت و پرت و کتابهای قدیمی و صندوقچه ها و گیاهان خشک دارویی و .. میبینید واقعا این دو عطر جادویی هستند و برای من سفر در زمان و خونه قدیمی و شادیهاشو تداعی میکنن ...

برخی دست نوشته ها همچون برکه ای هستند که از چشمه ای زلال تغذیه میشوند .
نویسنده با اضافه کردن ِ چند قطره عطر ، آن را معطر میکند و مخاطب را دعوت میکند که تنی به آب زند .
زمانی که غرق در آنی ، به جان رایحه را حس میکنی و نه به مشام .
سر ات را که زیر آب میکنی صحنه به صحنه موصوفات نویسنده را به چشم دل میبینی .
از برکه که خارج میشوی معطری .
و خود در آن خاطرات زندگی کردی .
و بوی تنت در آن فضا پیچیده و مادربزرگ نیز آن را احساس کرده است !
خاطرات زیباست و از آن زیباتر روش توصیف آن است که شما ، سرکار خانم فاطمه ی فیضی ، به زیبایی از پس آن بر آمدید .
خاطرات ِمعطر هم شنیدنی اند و هم بوییدنی
و همین است که این دست خاطرات متفاوت اند از دیگر .
زنده باد

بزرگواری شما برای بنده بسیار ،و به یاد ماندنی است. مهرتان مستدام.

چه متن زیبا و تاثیرگذاری.
یاد مادربزرگ عزیزتان، گرامی.

دقیقا این دست خاطرات هم شیرین اند هم شور و تلخ شیرینی یاداوری اولیه و سرمست شدن از این لحظات با شورش اشک و تلخ بغض فرو میره از گلو و چقدر ما خوشبختیم ک این خاطرات روحمون رو صیقل میده و چقدر تلخ ک دگ نداریمشون ... هر تابستان و عید روحم پر میکشه ب اون روزها ...

عید هایی ک برای ما بچه ها پراز شادی و شعف بود فضایی ک فاطمه جان ترسیم کردن برای من پراز خاطراته یادمه روزای عید ک میشد اتاق مهمانی وشاه نشین خونه ی مادربزرگم با دیوارای رنگ سبز پسته ای روشن و اون گچبری های زیبا

و آیینه ای بزرگ ک میراث دختر کدخدا بود با شمدان های زیبای آیینه ای و اویز قندیل و قران بزرگ زیبای منبت کاری شده وپشتی های آذیین شده با رویه های کار دست و زری دوز همیشه برام حس خونه ی اعیونی داشت اتاقی ک مخصوص همین مراسم عید دیدنی بود و رسم بود هرعید تمام اقوام دسته جمعی میومدن برای عرض تبریک . وسط این اتاق سفره ای بزرگ پهن میشد کار شده از ترمه ک ب حساب ذهن بچگیم شاید دوازه متر بود

و پر میشد با انواع ظرف های برنجی مطبق و چینی ک توی هرکدام انواع شیرینی های سنتی ک از دوماه قبل با خانم های فامیل درست کرده بودن از نخودچی زعفران زده ک طعمش رو هنوز جایی ندیدم وقتی تو دهان میذاشتی از شدت نرمی اب میشد و انواع مدل های برنجی و نارگیلی و ...ک بوشون شدید دهان ما بچه هارو آب مینداخت اما میدونستیم ک نباید دست بزنیم و همیشه بعد رفتن مهمونا ناخنک میزدیم ب نخودچیا و انواع شکلات های نعنایی و رنگ به رنگ

تخم مرغ های رنگی با رناس و انواع گیاهایی ک دگ خاطرم نیست و تنها رنگ و بوی اونها مونده تو خاطرم

انواع تخمه و پسته های طعم دار شده با ابلیمو و نمک و سرکه هرکدام یک رنگ و طعم آخه باغ دار بودند .و سیب و پرتغالی ک بوش رو کمتر دیدم و بقول فاطمه جان ترکیب عطر این خوشمزه ها میشد عیش و سور بساط شادی ما بچه ها و شاید
ب همین خاطره ک عطرهای خوراکی برام پسندیده تره و گلی
و میوه ای ... الان ب ذهنم اومد ک واقعا همینه

چون علایق ما و ناخواستنی ها و رفتار های ما از طرحواره های ذهنیت ما شکل میگیرن
ک درطول زیست سالیان از خانواده و دوستان و اجتماع این ساختار ذهنی پدید میاد چه مثبت و چه منفی .

جناب کامبیز روح لطیف شما این لحظات خاطرات رو چقدر زیبا توصیف کرد واقعا از توصیف شما ب وجد اومدم و باز غرق شدم توی اون لحظه ها و گزش دلتنگی بغض آلودی ک به یکباره فرو میریزه از گوشه ی چشم و تازه یاداوری میکنی ک چقدر روحت تشنه ی این خاطرات ناب بود.

ممنون خانم لی لی چقدر زیبا بود .اکثر ما کم ازین دست خاطرات از بزرگان فامیل نداریم.و جالبه هرچقدر سنمان بالاتر میره این خاطرات قوت بیشتری میگیره و اهمیت بیشتری پیدا میکنه و تناوب یادآوریشون کمتر میشه.و عطر ...عطر...عطر....عجب ماده خطرناکی.تمام اون خاطراتی که سالها برای فراموششون زحمت کشیدی با اولین استشمام بصورت غیر قابل تصوری از جلوی چشمهات رد میکنه و بطرز وحشتناکی توی اون خاطرات غوطه ورت میکنه.چه خاطرات خوب چه بد.خیلی تاثیر هیولایی داره.سر خودم زیاد اومده.تا دلت بخواد.یهو دلم میخواد از جا کنده شه.یهو آروم میشی.یهو می‌ترسی.یهو بوی اولین بار که عاشق شدی میاد قیافه اولین عشقت بعد از ۴۰ سال شفاااف شففااافف میاد جلوت و حواشی تمام این اتفاقات که یادت رفته.اونروز چی خوردی.اونروز بعدش کجا رفتی....چه قدرتی داره عطر

ممنون از وقتی ک گذاشتید و توجهتون بله دقیقا درسته عطر مهربانترین همراه و درعین حال قاتل بی رحمیه چند وقت پیش ک دنبال رایحه ی خاصی بودم فروشنده برام یکی از کارهای نیش از برند سامسون نیمانی تست کرد و خوشبختانه روی پوستم اجازه ندادم تست کنن بمحض اسپری بوی آشنا و بشدت اضطراب آور برام تداعی شد ک هرچ بیشتر و مجدد بوش میکردم تصاعدی اضطراب بالامیرفت درحدی ک ب دلشوره و تپش قلب رسید و برام واقعا عجیب بود ک چیزی بیاد نیاوردم حالا از ترکیباتش بود یا واقعا خاطره ای تلخ و یا استرس زا در قسمت عمیق ذهن بود نمیدانم و همچنان برام علامت سوال موند.

بله بنا به نظریه فروید از ایگو عبور میکنه و تآثیر نهاییش را روی سوپر ایگو میگذارد

سلام به لی لی نازنین.
از کامنت شما متوجه شدم ، روحیه ی نزدیکی به هم داریم.اتفاقا این حس برای بعضی از عطرها( شدت دادن حس غم و اضطراب و دلشوره) یکی از سوالات من بود که از جواب دوستان معطرم بسیار استفاده کردم. واقعا بعضی از عطرها بدون یادآوری خاطره ی تلخ یا غمگینی ، باعث تشدید تپش قلب- اضطراب و غم میشود.
ما باید در انتخاب عطرها دقت بیشتری داشته باشیم و اون رایحه ای که برای ما ایجاد حساسیت میکنه رو پیدا کنیم.
امیدوارم همیشه شاد باشی گل قشنگم ❣