dunhill - Dunhill Edition

آلفرد دانهیل ادیشن

مردانه
کد کالا : ATR-31700
نوع عطر : ادو تویلت
check icon ضمانت اصالت کالا
مشخصات رایحه
گروه بویایی : معطر فوژه
طبع : معتدل
مشخصات تولید
نام برند : دانهیل
کشور مبدأ : انگلستان
سال عرضه : 1984
کد کالا : ATR-31700
check icon ضمانت اصالت کالا
تعداد بن این کالا : 50
بن های فعلی شما : 0
می‌توانید مصرف کنید : 0
قیمت پس از مصرف بن ها
2,500,000 تومان
رای کاربران
  • عاشقشم
    15
  • نمی پسندم
    6
  • - 25 سال
    0
  • + 25 سال
    5
  • + 45 سال
    10
  • روزانه
    7
  • رسمی
    9
تعداد رای های ثبت شده : 79
ترکیبات اعلام شده
توضیحات

دانهیل ادیشن درواقع ظرافت‌ها و پیچیدگی‌های امروزی و مدرن را در قالب یک عطر به بیان درمی‌آورد. این عطر که اولین بار در 1984 معرفی شد، سرشتی عمیقا طراوت‌بخش و خنک دارد که البته حسی ناب از گرما و مردانگی را هم به شما انتقال می‌دهد.

آمیزه این عطر خنک و مردانه با استفاده از این نت‌ها شکل می‌گیرد: لیموترش، برگ درخت نارنج، سالویا، ترنج، ریحان، میخک، دارچین، سدر و چوب صندل.

نوع عطر ادو تویلت
برند دانهیل
عطار آلین استوری
طبع معتدل
سال عرضه 1984
گروه بویایی معطر فوژه
کشور مبدأ انگلستان
مناسب برای آقایان
مناسب فصل پاییز
اسانس اولیه ترنج ، لیمو ترش، اسطوخودوس ، جوز
اسانس میانی شمعدانی ، میخک صدپر ، یاس، گل برف ، گل پنجه مریم
اسانس پایه دانه تونکا ، کهربا، خزه درخت بلوط ، خس خس ، سدر ، درخت نراد
نمره کاربران
Dunhill Edition-آلفرد دانهیل ادیشن
رایحه
8.8
20 رای
ماندگاری
7.4
25 رای
پخش بو
7.6
25 رای
طراحی شیشه
8.1
20 رای
این عطر برای من یاد آور ...
محصولات دیگری از برند دانهیل
اخبار برند دانهیل
عطرگرام
نظرات کاربران (18 نظر)
راهنمایی مطالعه نظرات :
* نظرات اصلی که بدون خط آبی هستند نظرات مرتبط با محصول می باشند. نظرات پاسخ که با خط آبی هستند ممکن است از بحث در مورد این ادکلن فراتر رفته باشند.
** برای مطالعه نظراتی که صرفا مرتبط با این محصول هستند نظرات اصلی را مطالعه نمایید.
اهمیت عطر نزد اهل اش تا چه حد است ؟
عطر میتواند نقشی مهمتر از چیزی که به اذهان می رسد در زندگی ی دوستدار اش بازی کند . میتواند حفره های خالی ی ذهن را که محل صدور افکار پلید و زشت است ، با امید و زیبایی پر کند !
دوستان عزیزم سلام
این خاطره ای آموزنده است . حاوی ی درس هایی که مکسوب تجربه اند . ایضا سرگرمتان خواهد کرد . فکر کنم خیلی طولانی شود اما نه برای اهل اش ، بنابرین توصیه میکنم فقط دوستان اهل دل و ریزبین ام ، بخوانند که از حوصله ی سایرین خارج است !

سال ۷۴ بود . پس از موفقیت در ۰۲ در روز تقسیم ، بهترین مکان بر روی تخته سیاه مرابهی ( مرکز آموزش بهداری ) بود و چون از بچگی عاشق دانش پزشکی بودم آنجا را جهت دوره ی تخصصی و اخذ درجه انتخاب کردم . سپس بین همه ی دانشجوها و در کل دوره نفر اول شدم و بالاترین نمره را گرفته بودم و شدم گروهبان یکم :)
روز تقسیم خوشحال ترین بودم بین ۲۴۰ نفر !
برند دیور و دانهیل عطرهای دوره ی خدمت ام بودند همراه با لاگرفیلد فوتو و کلاسیک .
آن روز دوش گرفته بودم با دیور اوساواج !
روی تخته اسم چندین شهر نوشته بودند و کرمانشاه که محل سکونت ام بود ۱۴ نفر درخواست کرده بود برای لشکر ۸۱ زرهی . ستاد لشکر ۸۱ دقیقا روبروی منزل ما بود ! پیاده ۵ دقیقه ! ۱۵ روز هم تشویقی بابت اخذ نمره ی کامل از تیراندازی داشتم علاوه بر یک هفته ی پایان دوره که کلی نقشه بابت اش کشیده بودم !
دقیقا و چند ثانیه قبل از شروع که بنا بود طبق قاعده اولین نفر باشم که محل خدمت خود را انتخاب کنم ، نام ام را در بلندگو خواندند : کامبیز سخی فورا به دفتر فرماندهی !
تیمسار یک امریه به دستم داد و گفت : برایم بسیار عجیب است و در طول خدمتم ، برای وظیفه ها ( سربازان ) چنین چیزی ندیده ام ! این امریه از ستاد ارتش است ، پس از پایان مرخصی ی هفت روزه خودت را به لشکر ۹۲ زرهی اهواز معرفی کن !!!
طول اش ندهم ، خودتان تصور کنید حال ام را .
به پدرم گفتم چنین شد ! این یعنی چه و چه کاری میتوانی بکنی ؟ گفت دلیل اش را نمیدانم . ضمنا من ژاندارمری بوده ام و سالهاست بازنشسته شده ام ، ایضا دوستان ام .
اهواز را که تو دوست داری ! کودکی ات آنجا گذشته و ضمنا نیم لشکر ۹۲ آنجا ، کرمانشاهی اند . نظام همین است !
فورا رفتم فدراسیون بوکس ( قهرمانی ی استان داشتم ) و از رئیس اش که سرهنگ اطلاعات ارتش و پدر دوستم بود نامه ای گرفتم که به وجود فلانی در تیم استان نیاز مبرم است و میبایست فورا به کرمانشاه اعزام شود .
از آن مهمتر رفتم دادگاه و گواهی ای گرفتم که نشان میداد من سرپرست خانواده ام و باید فورا منتقل شوم !
گرفتن این نامه بسیار سخت بود و گفتند طبق قانون شما را فورا اعزام خواهند کرد . البته به کسی نگفتم :)
پدر راست میگفت ، از فرمانده ی لشکر ، تیمسار رستمی به پایین همگی کرمانشاهی بودند . تقریبا نیم .
اهواز را هم که عاشق اش بودم ! کلی از بستگان آنجایند و همبازیان کودکی . لیک مستقیم رفتم دفتر تیمسار .
احترام زیادی گذاشت که دلیل اش را نمیفهمیدم ! همین طور رئیس دفتر اش . نامه ها را که خواند ابتدا کمی خندید و سپس گفت : آفرین . جوان لایق و توانایی هستی !
این گواهی ی دادگاه را چطور گرفته ای ؟؟
با لبخند گفتم : به سختی تیمسار معظم ! چطور ؟
گفت هیچ . باشد . پرونده ات قانونی و تکمیل است فقط گردشکار نامه مدتی طول میکشد .
ما به جریان می اندازیم . اجالتا برو فلان جا !
روز بعد یک سرگرد را کتک زدم که بردند بهداری و مرا هم بردند بازداشت . یک درجه ام را گرفتند و شدم گروهبان دوم :) اما عجیب اینجا بود که اتفاق بد و قانونی ای برایم نیفتاد که باعث تعجب همگان شده بود .
فرستادن ام به بدترین و خطرناک ترین گردان که ۲۲۱ سوار زرهی بود . سرگرد فرمانده اش گفت :
گردان ما از مرز عراق عقب نشینی کرده به اینجا ( حوالی ی اهواز ، سه راه خرمشهر ) . شش نفر در مرز و محل اصلی ی گردان در طلاعیه از سنگرهای گردان حفاظت میکنند . کوچکترین امکاناتی از آب و برق و گاز و... آنجا نیست . هفته ای یک بار جیره ی خشک و یک تانکر آب و سوخت آنجا میبرند . تجهیزات نظامی کامل و آخرین مدل . دو جیپ شش سیلندر نو و یک تویوتای تیربار . اسلحه و مهمات به حد وفور . شبها مجاهدین بارها حمله کرده اند جهت سرقت مهمات . فاصله با دیواره ی فنس کشی ی عراق ۲۰۰ متر ، فاصله تا آخرین مقر دژبانی ایران ۲۰ دقیقه با ماشین ، حق تیراندازی آزاد و شما با سمت فرمانده میروی آنجا همین امشب با ماشین مهمات ، جیره ی خشک و تانکر آب و از لحظه ی ورود تمام مسئولیت حفظ جان خود و آنها با شماست به مدت سه ماه یا تا پایان گردشکار انتقال ات به کرمانشاه و امضا کن و خداحافظ !
اواسط خرداد بود و اول گرما !
چند نفر آمدند و گفتند چه کرده ای سخی ؟؟ میدانی آنجا کجاست و چه خبر است ؟؟ بدترین تبعیدگاه است در کل لشکر . مار و عقرب و رتیل که از سرو کولتان بالا میروند اصلا مهم نیستند ، پشه ها که از روی پتو میزنند مهم نیست ، اولا الوات ترین آدمهای تبعیدی ی لشکر آنجایند در ثانی شبی نیست که خطر مرگ تهدیدتان نکند ، و تا دوربین های قوی ی ارتش کار میکند بیابان برهوت است که خار هم ندارد ، ضمنا هیچ فرماندهی بیش از دو هفته آنجا دوام نیاورده ، افراد آنجا به تو خواهند گفت !
گفتم بروید به کسانی که گفته اند این به من بگویید ، بگویید سخی گفت خدای من قویتر از شماست !
از طرفی به آنها بیسیم زده بودند و گفته بودند فرمانده های قبلی را فراری داده اید ؟ اگر میتوانید این یکی را هم همان کنید ، کسی می آید که شماها را آدم خواهد کرد !
به تنها چیزی که فکر میکردم این بود که بر حسب عادت چگونه هر روز دوش بگیرم آنجا و در آن بی آبی ؟
چون مطمئن بودم زود بر میگردم بجز سه شیشه عطر ( همین عطر ، اوساواج و لاگرفیلد کلاسیک ) و یک بوکس مارلبورو و رادیوی آخرین مدلی که تازه خریده بودم از کرمانشاه و چند دست لباس زیر چیزی نیاورده بودم و حسابی حال ام گرفته بود بابت اش .
مدام در این فکر بودم که روز تقسیم چه شد ؟ تیمسار رستمی به چه میخندید پس از خواندن گواهی ؟
خدایا داستان چیست و چه قرار است بشود و بقولی چه فکر کردیم و چه شد ؟ کاش عطرهای بیشتری می آوردم تا سرم گرم به آنها باشد در این بیابان که میگویند !
بین راه ، راننده ی ریو مدام برانداز ام میکرد ، گفتم با صدای بلند فکر کن ! گفت شما به این ژیگولی چطور آنجا دوام می آوری ؟ بوی ادکلن شما مرا دیوانه کرد ! آنجا خود ِ جهنم است !
گفتم هر گردی گردو نیست :)
قبل از ظهر و پس از عبور از چند مقر دژبانی رسیدیم آنجا !
هر شش نفر با تجهیزات کامل به خط شده و آماده بودند .
چهار نفر همشهری ی شربت خور از جنس الوات :) یک مشهدی که آشپز بود که بیچاره همیشه عقرب ها او را میگزیدند و یک شیرازی ی ناز که دودکش بود و نگرانی ی مار و عقرب که نداشت بماند ، بلکه میگفتند عقرب ها را میکُشد و میکِشد :) عطر هم زیاد زده بود تا بویی به مشام من نرسد که البته خبر نداشت با دماغی غیر معمول طرف است :)
و چه ها نشد آنجا که شنیدن اش برایتان بی شک جذاب ، شنیدنی و آموزنده خواهد بود
لیک چون طولانی شد مابقی را انشاله فردا اگر زنده بودم تعریف خواهم کرد نیز ارتباط اش با موضوعیت مذکور عطر .
دوستان عزیزم امید که کمی سرگرم و از غم هایتان جدا شده باشید . با ارادت
02 بهمن 1400 پاسخ تشکر
57 تشکر شده توسط : IRIS حسن شجاعی
دوستان عزیزم سلام
و اما ادامه ی خاطره :
ریوی ارتش که رفت ، گفتم برویم اطراف را معرفی کنید .
درب زاغه ی مهمات سه قفل داشت ! پرسیدم بیرون از زاغه چه داریم ؟ گفتند هر نفر یک ژ۳ و چند خشاب که همراهمان است . معنی اش برای من این بود :
داستان حملات مجاهدین فقط یک شوخی است ! ورنه تا سه قفل باز شود و لوازم از زاغه خارج شود کار تمام است !
در واحد خودرو چادرهای روی ماشین ها چنان خاک گرفته بود که معلوم بود ماههاست که دست نخورده اند !
معنی اش برای من این بود که از خودروها هرگز استفاده نشده است .
در یکی از سنگرهای خالی ، یک آکواریوم بود که درونش یک مار زرد بزرگ بود !
حس ام میگفت این همان ماریست که قرار است در رختخواب من پیدا شود :) ورنه یا میکشتند یا رها میکردند کلیه ی آسایشگاهها خالی بود جز دو تا که یکی اش سنگر فرمانده بود و یکی آسایشگاهی بزرگ که اطاق آنها بود با یک اطاق کوچک آشپزخانه .
یک نکته ی خیلی عجیب آنجا دیدم ! تعداد دوربین های کوچک انفرادی زیاد بود اما کلا چهار دوربین حرفه ای ی بزرگ داشتند که کیلومترها را با کیفیت عالی نشان میداد و بسیار بزرگ بودند با پایه و دو دسته . نکته ی عجیب این بود :
از چهار طرف ِ کل ِ سنگرها ، سه طرف ( شمال ، شرق و جنوب ) مشرف به بیابان بودند که خطر حمله از هر سه وجود داشت و تنها ضلع امن ، غرب بود که دیواره ی فنس کشی شده ی عراق بود به فاصله ی ۲۰۰ متر . و نکته ی عجیب این بود که هر چهار دوربین به آن سمت مستقر شده بودند و فقط رویشان روکش انداخته بودند !
هر چه فکر کردم دلیل اش را نفهمیدم اما سوالی هم نپرسیدم !
افسردگی از سر و روی آنها و آنجا میبارید ! همگی زرد ، خموده و مسموم بودند . و نا شاداب . مثل محکومینی که جبر میگذراندند و نه زندگی . مرده هایی که تنفس میکنند
برگشتیم سر جایمان . گفتم :
خبر دارم که هیچ ارشدی اینجا دوام نیاورده ، ضمنا شک ندارم اخباری از من هم شنیده اید . قبل از اینکه مار نیشم بزند یا حشره ای مسموم در غذایم بیفتد یا هنگام تمیز کردن کلت کمری ام تیری شلیک شود و یا در حمله ی مجاهدین کشته شوم و یا کلا به تیر غیب گرفتار شوم پیشنهاد میکنم یک هفته به من زمان بدهید تا بهتر مرا بشناسید !
اینجا آدم فروش یا جاسوس داریم ؟
گفتند نخیر قربان ! این چه حرفی ست !؟
گفتم حتما داریم ! اما ازین لحظه تنها خبری که ازینجا مخابره میشود این خواهد بود که همه چیز مرتب است و همه تغییر کرده اند و مشغول خدمت اند . در غیر اینصورت قول میدهم با اتفاق ساده ای مخبر برای همیشه بی خبر شود !
اجالتا خیلی خسته ام و اتفاقات عجیبی اخیرا افتاده که فکرم مشغول است . از تفریحات ناسالم چه دارید که خستگی درکنیم ؟؟
تمام نگرانی ی آنها این بود که روال روزمره شان بالاجبار دستخوش تغییر شود ، آنها از فرمانده میترسند ، فرمانده از آنها ! مخبر هم همیشه تقصیر را گردن فرمانده می اندازد ! اینها قواعدی کلی ست و همه جا اینگونه است !
مختصر بگویم که از زیر ِ زمین چیزهایی در آمد :) از میوه ها شربت میساختند !
پرسیدم روال حفاظت چیست ؟ گفتند هر دو ساعت به نوبت نگهبانی میدهیم در ۲۴ ساعت .
گفتم ازین لحظه دستور این است :
از اذان صبح تا عصر ، همگی با لباس زیر ، خواب ، بجز آشپز که غذا درست میکند و مراقب اطراف است و دوست شیرازی هم که کار دارد و خواب سنگین ندارد مراقب بیسیم است و آتش اش ! و از اذان مغرب تا اذان صبح همگی بیدار با لباس و تجهیزات کامل و آماده به رزم .
هر پنجشنبه و جمعه نیز همگی با ماشین ها و بیسیم میرویم به گشت ِ مثلا حفاظتی شناسایی اما به تفریح !
از این لحظه فقط یک کار داریم و آنهم این است که چگونه ازین شرایط لذت ببریم ، اسباب اش نیز با من که در اولین مرخصی انجام و خواهم گفت چگونه و چطور فراهم و آماده کنیم .
اما اگر پرسیدند ، روال همان روال سابق است . بقیه اش با من . ضمنا ما سه دشمن مهم داریم که به ترتیب اهمیت اینگونه اند :
- لشکر ۹۲ زرهی که از آخرین ایست دژبانی با ما ۲۰ کیلومتر فاصله دارد و شاید بدون خبر بیایند
- مار و غقرب
- مجاهدین که از سه طرف امکان حمله دارند
صبح روز بعد حکم جهاد دادم ! هر دو آسایشگاه را ریختیم بیرون ، همه و همه چیز را شستیم و تمیز و مرتب کردیم . آخر کار گفتم تنها تانکر کوچک و قدیمی مان را که خالی شد از محل پایه سوراخ کردند و بیسیم زدم تانکری بزرگ و جدید آوردند . سوراخ آن را هم درست کردیم و گذاشتیم بالای سقف یک سنگر و حمام درست کردیم . دور تا دور هر دو آسایشگاهمان را از نظر ورود مار و عقرب و رتیل غیر قابل نفوذ کردیم . چند تخت کنار هم گذاشتیم و یک نشست گاه درست کردیم . همانطور که مینشستیم ده ها رتیل بزرگ از سرو کولمان بالا میرفتند و درون سفره رفت و آمد میکردند . اما بی خطر بودند . چند چراغ نفتی که هم باران نور میساختند و هم باران پشه ! پشه هایی چون ملخ ! فقط شب هایی که باد می آمد عقرب ها خارج میشدند اما در عوض از پشه خبری نبود .
یک روز اتفاقی مرغابی ای در آسمان دیدم با وجودیکه کیلومترها بیابان بود و کوچکترین سبزی ای نبود و در یکی از گشت ها ، کانالی پیدا کردیم عجیب ، که بهشتی بود وسط جهنم ! پر از درخت در دو طرف رودخانه که پر از پرنده و تخم آنها بود و حتی یک روز یک گراز بزرگ شکار کردیم ! جیره را که می آوردند مجبور بودیم در روز اول گوشت ها را کباب یا آبگوشت کنیم و دیگر تا هفته ی بعد خبری از گوشت نبود و همیشه مشکل غذا داشتند که پس از یافتن این کانال ، کل مشکلات غذا حل شد .
کباب مرغابی و گراز همیشه برقرار بود .
اغلب شبها هم که به تیراندازی میگذشت و تفریح .
دو بار هم جنازه هایی از زن و مرد پیدا کردیم که بدون سر بودند و معلوم شد مجاهدین اند و تلافی های درون گروهی بوده ست .
چنان زیر و رو شد زندگی در آنجا و خوش میگذشت که بیسیم که زدند که برگرد ، گفتم بر نمی گردم !! آن شش ماه که از آن بهترین خاطرات خدمت ام را ساختم بیشترین انس را با عطرهایم که آوردم ، داشتم و در لحظات تنهایی در اطاق ام دوستهای من بودند . اما !
اما امان از غروب که چنان آسمان سنگین میشد در آنجا که هیچ چیز غم ها را سبک نمیکرد . در آن لحظات هر کس روی بامی میرفت و غروب را تماشا میکرد . من به عطرها پناه میبردم و رادیو VOA . که سیاوش قمیشی میخواند :
یاد تو هر تنگ غروب تو قلب من میکوبه
سهم من از با تو بودن ، غم تلخ غروبه
غروب همیشه واسه من نشونی از تو بوده
برام یه یادگاریه جز این چیزی نمونده !
توی قسمت بعد اگر علاقمند به شنیدن بودید و عمری باقی بود خواهم گفت که داستان انتقال ام چه بود و چطور کشف کردم ، تا به تجربه بدانید همیشه آنکس و آنچه که فکر اش نمیکنید میشود ! اما اجالتا داستان آن چهار دوربین را بشنوید که اتفاقی یک روز بی خبر وارد آسایشگاه آنان شدم و کشف کردم :) که تا روز کشف ، این برایم بزرگترین معمای آنجا بود که قادر به حل اش نبودم !
راس ساعت ۶ صبح هر روز که خورشید طلوع کرده بود یک زن سی ساله ی بلند قد و خوش اندام که از امرای ارتش عراق بود با ماشین می آمد ، عریان مادرزاد میشد و دقیقا روبروی مقر ما و چسبیده و آنطرف فنس کشی ی عراق شروع به دویدن و ورزش میکرد !!
میگفتند گاهی نیز با موسیقی میرقصد !
و مهمترین کار روزمره ی این بیچارگان این بود که راس ساعت بیدار باشند و در پشت دوربین ها ثانیه شماری کنند و چون شش نفر بودند و چهار دوربین با کیفیت ، یکی از شرط بندیهای آنان اضافه بر سیگار ، تملک کامل دوربین بود :)
از حضور ام خیلی نگران شدند خصوص اینکه اوایل ورود ام بود و هنوز کامل مرا نشناخته بودند اما فقط خندیدم و گفتم راحت باشید و اگر کسی پرسید چرا جهت دوربین ها اینگونه است بگویید دستور فلانی است . من خود پاسخ میدهم .
و دل ام چه سوخت برایشان :(
اما زندگی ای برایشان ساختم که هیچکدام مرخصی نمیرفتند ! و برای اینکه کسی شک نکند میگفتند فلانی تنبیه و لغو مرخصی کرده است البته بجز دوست شیرازیمان که همیشه قبل از نوبت ، اعزام میکردم تا اوضاع اش ردیف باشد و شاد :)
دوستان عزیزم امید که سرگرم شده باشید .
میدانم خیلی مرتبط با عطر نیست لیک زنگ تفریحی ست مابین ریویوهای عطرآگین دوستانمان .
امید که مقبول باشد .
05 بهمن 1400 پاسخ تشکر
46 تشکر شده توسط : IRIS حسن شجاعی
درود بر سخی شیرین سخن

اولین ادوکلنی که عاشقش شدم و خودم خریدم همین دانهیل سبز بود ، البته مینیاتوری ۵ میل شو خریدم ، به قیمت ۴۰۰ تومن.

دوره دبیرستان بود و هروقت معلم مثلثات به سر کلاس میومد این بوی با طراوت فضای کلاس رو پر میکرد
و من از این بو از خود بی خود میشدم ، واقعا هم اون بو بهش میومد ، یه آدم کت و شلواری خیلی خوش تیپ و تر و تمیز .

دیگه بوی ادوکلن های دریک و وان من شو برام قابل تحمل نبود ، با این وجود هیچ وقت جسارت نکردم اسم ادوکلن شو بپرسم

به خاطر اتفاقی که بیرون از دبیرستان برام پیش اومده بود تو دبیرستان خیلی تو چشم بودم و معلم مثلثات هم بیشتر از قبل منو تحویل میگرفت ، آخه من تو کلاس مثلثات حرفی واسه گفتن داشتم.

حادثه دعوای خیابونی باعث شد من یک هفته بازداشت بشم و نتونم بیام دبیرستان و بچه هایی که دعوا رو دیده بودن تو دبیرستان تعریف کرده بودن و خلاصه...

بعد از اومدنم به دبیرستان کلی منو تحویل گرفتند و معلم مثلثات تو کلاس با من احوال پرسی میکرد و پیش من مینشست ، وای امان از بوی اون ادوکلن...
بازم روم نشد بپرسم!!!

از قضا یک شب برادر بزرگم مینیاتوری دانهیل سبز رو گرفت و وقتی من اونو بو کردم هوش از سرم رفت ، بخدا خودش بود ، دقیقا همون فضا برام تداعی شد.
با توجه به پول تو جیبی که داشتم یک مینیاتوری ۵ میل برای خودم خریدم
عطر بازی من با دانهیل سبز شروع شد و اولین بازخوردش آشنا شدن با یه دوست عطر باز تو دبیرستان بود و اون ادوکلن های آرامیس قهوه ای
هوگو بوس و دیویدوف کول واتر رو به من معرفی کرد.

دانهیل سبز
یادمه روی جعبه و شیشه نوشته شده بود ساخت کشور هلند و چه رنگ سبز زیبایی داشت و دقیقا طراوت و تازگی رو برای آدم تداعی میکرد

دانهیل سبز شروعی مرکباتی و ادویه ای داره که به مرور روایح گلی بهش اضافه میشه و برای من بسیار فضای لوکس و باطراوتی داشت وبا یک ته بوی خاص شما رو نوازش میکنه ، بله یک ته بوی خاص!

نکته ای که میخواستم بگم در مورد ته بوی این ادوکلن بود که خیلی جذاب هست ،

یه بوی کاجی شیرین و تازه

من هرم بویایی این ادوکلن رو نگاه کردم و متوجه شدم این رایحه مربوط به صمغ درخت نراد هست
نراد نوعی درخت کاج هست و این صمغ یا رزین خوشبو رو از این درخت میگرند و میشه گفت برگ آس دانهیل سبز همین نت هست.

البته تولیدات سال های اخیر تولید کشور انگلستان هست و نمیدونم اون کیفیت رو داره یا نه

سپاس و بدرود
07 بهمن 1400 پاسخ تشکر
34 تشکر شده توسط : nazanin منوچهر
سلام حال شما خوبه،میگم من چند سال نظرات دوستان عطرافشان میخونم،یه عضو روح مانند شده بودم😂ولی خاطره شما و نوع بیانتون انقدر دلچسب بود،یاد داستانهای غلامحسین ساعدی افتادم،گفتم بیام عرض ادب کنم و بگم خیلی عالی هستین
20 شهریور 1401 پاسخ تشکر
15 تشکر شده توسط : مهشید nazanin
جناب سخی بزرگوار،چقدر لذت بردم از خاطرات و کلام زیبای شما..انشالله مجددا تشریف فرما شدین اهواز،قدم روی چشم ما بذارین،قول میدم از وجود مار و رتیل هم در امان باشیم😁بسیار خوشحال شدم از خواندن مطالب و تجربیاته گرانبهایتان،انشالله همیشه شاد و سلامت باشید🙏
11 آذر 1401 پاسخ تشکر
22 تشکر شده توسط : یاس سعید مهدوی
دوستان عزیزم سلام
ممنونم آقا مسعود عزیز ، یادم رفته بود این خاطره را تکمیل کنم . اهواز شهر دوم من است و بیش از خودش مردمان عزیزش را دوست دارم .
راستش این روزها بکلی اشتیاق ام را از حضور در این خانه ی معطر از دست داده ام !
عطر امروز عطر من نیست هرچند میدانم دلم برای عطر تک تک شماها تنگ میشود .
چند تن از دوستان عزیزم غایب اند .
مدیر عزیز ما بالاجبار خودکار قرمز دست گرفته بجای سبز قبلی اش که البته قابل درک است بخاطر فضای جدید اینروزها و نگرانی بابت تذکرات و یا انتقادهای برخی .
عطر برای من ، تنها بوی خوش نیست که ازین باب هرگز به او نیاز نداشتم که بدلیل ژنتیک و عادت به استحمام هرگز بدنم بوی عرق نمیدهد که نیاز به پوشاندن آن باشد از طریق معطرات بلکه عطر برای من سوخت پرواز است ، مثل موسیقی . مثل وردی جادویی میماند که در مکان و زمان شما را جابجا میکند و بلافاصله شما را به هر مکان و هر زمانی که دوست دارید میبرد !
فضا کمی محدود و بسته شده ست و دیگر نمیتوان راحت از دل گفت ، خصوص اینکه برخی عطربازان مثل من فقط با دل سروکار دارند و اگر دل غمگین شود دیگر چیزی از آنها باقی نمیماند تا معطر کنند !
برخی عطر را کالایی لوکس میدانند و ابزاری برای فخرفروشی و ارضای حس تمول و اینکه بگویند ما ژن خوبیم و برتریم از هر حیث !
که باید به ایشان لبخند زد و گفت سیر و خوش باشید انشاله !
کلی از مطالب آموزنده ای که برخی را شروع و برخی را قصد شروع داشتم باقی میمانند تا شاید اگر عمری باقی بود و عطر دلخواه من پراکنده بود ادامه دهم و پی گیرم .
ایضا خاطرات بسیار دیگری که عطرها برایم ساخته اند .
خودم هرگز فکر نمیکردم چنین روزی را در این خانه تجربه کنم به غمگینی و بی انگیزگی که البته باخبرم که مختص شخص من هم نیست و دوستان دیگری نیز اینگونه اند چون من .
خودم باور نمیکنم که دو هفته است هیچ عطری استفاده نکرده ام مگر بادی اسپلش آنهم به عادت پس از استحمام و هیچ عطری نیز دست نگرفته ام به ساخت و لذت خلق و این در حالیست که همیشه و هر سال انتظار پاییز و زمستان میکشیدم به عشقبازی !
اینروزها جعبه ی عطرهایم کنارم نیست هنگام نشستن ، به قهر میگذرانیم لحظات را .
همین الان با انگشتان یخ زده مینویسم .
بیشترین سعی این سه ساله ی اخیر من شاداب کردن و پویا کردن این خانه بود . پر جمعیت کردن این خانه در حالیکه امواج مهر در سرتاسر آن گسترده باشد تا هر تازه واردی را ملذوذ و پاگیر و معطر کند ، سعی ام را کردم در کنار دیگر دوستان عزیزم که همین هدف دنبال کردند .
قدرت مهر بسیار است لیک از آن قویتر هم هست گویا !
عطر تنها محصولی ست که با روح سروکار دارد ، شاید شیشه یا پکیج یا قیمت آن بتواند دستاویز متمولین باشد به انتقال تمول لیک خودِ عطر روحانی ست و زمانیکه حال روح خوب نباشد او نیز بیمار و ناکارآمد میشود !
از خدای مهربانمان برای تک تک شما دوستان معطر ام سلامتی و شادی آرزو میکنم در کنار عطرهایی که دوست دارید و انشاله همان رایحه و عطری را بدهید که آرزویش را دارید ، ایضا عطر محبت و دوستی را فراموش نکنید که بهترین ِ عطور ایشان اند .
نمیدانم چه وقت ازین حال خارج شوم و خارج شویم و چه زمانی دوباره مهر و دوستی و عشق را تجربه کنیم که اگر عمری باقی بود و خدای عزیزمان خواست دوباره در خدمت خواهم بود .
کسی چه میداند ! شاید همین فردا باشد !
به امید فردای معطر ، به امید بوییدن شکوفه های مهر ، به امید اشتیاق ، به امید عشق ، به امید مهر و به امید دوستی ها انشاله .
روزگار بکام
16 آذر 1401 پاسخ تشکر
53 تشکر شده توسط : عباس بهرامی Rezvani
جناب سخی بزرگوار و عزیزم..باور بفرمائین اول صبح،کار و روز خودمو با خوندنه کامنت شما آغاز کردم و چقدر غمگین و محزون شدم از این جهت که تمام حرف و کلام شما،حرف دل اکثر ما هست..نمیدونم این اندک اشک جمع شده،اشک شوق از کلام زیبای شماست یا حال و روز این وضعیت کنونی که دل پیر و جوان رو شکسته..به شخصه،هر وقت مطالب شمارو میخونم،بررسی کردن عطر اولویت آخرم میشه و لذت میبرم از بیان زیبای شما که گویی حرف دل طیف گسترده ای از عزیزان این محفل است.انشالله روز به روز شادتر و خندان تر ببینمتون برادر بزرگ ما💙
16 آذر 1401 پاسخ تشکر
28 تشکر شده توسط : یاس سعید مهدوی
سلام جناب سخی بسیار عزیز
یک پاسخ براتون نوشته بودم که تایید نشد.
همه دلتنگیم. باشید تا بتونیم تاب بیاریم. لطفا صفحه اینستاگرامتون رو چک بفرمایید
16 آذر 1401 پاسخ تشکر
8 تشکر شده توسط : محسن کامبیز سخی
: مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست


یعقوب صبر داشت و دوری کشیده بود
چون نیستم صبور چرا امتحان دهم
یوسف فروختن به زر ناب هم خطاست
نفرین اگر تورا به تمام جهان دهم
: نه اینکه حرفی نباشد هست خیلی هم هست اما مادلشکسته ها خوب می‌دانیم غم که به استخوان برسد می‌شود سکوت سکوت سکوت
17 آذر 1401 پاسخ تشکر
12 تشکر شده توسط : 🄼🄾🄽🄰 nazanin
عزیز همه ی مائید سرکار خانم فیضی محترم و فهیم و پرسلیقه . سلام خدمت شما .
بله ! اجالتا قلم های سبز جای خود را به سرخ داده اند بالاجبار در همه جا !

حضور این حقیر سراپا تقصیر اهمیتی ندارد که خداراشکر بیشمار عزیزان کاربلدی همچون شما کماکان حاضرند .
این یک ماه اخیر هر از چند گاهی از باب دلتنگی گشتی در این بوستان به عادت تنفس معطر هر روزه ی قبل میزدم و چه دوستان جوان ، هنرمند و توانایی مشَرف شده اند خداراشکر که اسباب امیدواری ست . بانوان و آقایان پرسلیقه و جویا و کوشا . خصوص میبینم که بانوان معطر و کاربلد امروزه پیشی گرفته اند در تعدد و این چه اتفاق مبارکی ست ، که هر خانه ای که مامن زنان شاد ، هنرمند و کاربلد باشد آن خانه از شعف و اشتیاق لبالب و از لذت لبریز است و خوشا به حال ساکنینی که زنان آنجا معطر و شاد باشند که آنجا خود ِ بهشت است و بوییدنی ست هوای پرشکوفه و دیدنی ست رنگارنگی ی گلهای زیبا لبخند آن !

امروز کیف های دم دست را آوردم و نیم ساعتی این سی چهل شیشه عطر را نگاه میکردم تا ببینم کدامیک از ایشان میل آشتی را در من هویدا میکنند بعد از روزها بی عطری !
عجیب است ! روح که افسرده باشد اولین حسی که مقهور و بی میل میشود حس بویایی ست !
برای من که اینچنین است ، گویی مخاطب نابلد و بی تفاوت میشوم در برابر عطرها !
از طرفی دل ام برای عطرها و روایح ناب و دوستداشتنی تنگ شده است و از طرفی هر کدام را که تماشا میکنم میگویم : نه !!
نمیدانم کدامیک از دوستانمان این دو راهی و این حس را تجربه کرده اند !
بقول حافظ :
شرابی تلخ میخواهم که مرد افکن بود زورش !

و اما چشم و اطاعت امر . برادر مرحوم بزرگم کیانوش ، مهندس الکترونیک بود و برادر کوچک ام کامران هرچند رشته ی مرتبط ندارد لیک بقول امروزی ها آخر نرم افزار است :)
این وسط بنده ی حقیر بیسوادم از باب جریانات اخیر اینستاگرام . نصب فیلترشکن جدید نیز گویا افاقه ندارد و اگر کسی قبلا نصب کرده باشد موفق است ! حال قرار است سری به کامران بزنم تا گوشی ام را تنظیم کند ازین باب !
شک ندارم به مجردی که وصل شود باید پاسخگوی صدها پیام قبلی ی نخوانده باشم :)
اگر دستور حضرتعالی قید فوریت دارد شماره ی تماس حقیر نزد عطرافشان هست . پیامک هم ارسال بفرمایید به فوریت اطاعت امر خواهد شد با کمال میل .
انشاله ازین خمودگی و مقهوری ی قلم خارج شوم تا خدمت به دوستان جوان ام را از سر گیرم با افتخار .
اجالتا مطلب صحیحی خواندم از سرکار خانم میلانی در خصوص کربویی که چون همیشه کاملا درست است .
دوستان جوان ام اگر میخواهید خود از عطرهای خود لذت ببرید مجبورید به استفاده ی چرخشی از عطرها که این مورد اتفاقا به رشد بویایی و ارتقاع سلیقه ی شما منجر میشود .
سعی کنید برای هر فصل سه عطر با اختلاف در تعدد نت ها لیک از یک خانواده ( در صورت علاقه ی خاص به یک عطر یا یک خانواده ) داشته باشید و بصورت چرخشی هر روز از یکی از آنها استفاده کنید . و اگر از یک عطر استفاده میکنید به جهت علاقه ، خوشبویی یا جذب بازخورد ، هرگز نگران شیب کیفیت آن نباشید ، معنی اش این است که عطر شما به مرور ضعیف نمیشود بلکه این حس بویایی ی شماست که خود را با آن رایحه تطبیق میدهد تا آماده ی کشف دیگر روایح پیرامون باشد .
این مورد برای قلب و درای داون بیشتر است زیرا بینی ی شما بیشتر و طولانی مدت تر با آنها درگیر است . معنی اش این است که شما تاپ نت را حس میکنید ( چون برای حس شما تکراری نیست در طول زمان ) اما به محض ورود به قلب و درای داون احساس میکنید عطر شما ضعیف یا حتی محو شده است حال اینکه چنین نیست .
این اتفاق در فصول خنک و سرد بیشتر اتفاق می افتد و دلیل آن تراکم است . تراکم روایح در فصول سرد بیشتر است و کربویی یا ضعف حس بویایی برای عطر تکراری ی شما سریعتر صورت میپذیرد .
ایضا روایح گرم سنگین تر و متراکم تر اند و این نیز دلیل مضاعف میشود .
کافی ست به مدت یک هفته یا از عطر استفاده نکنید یا از عطر دیگری استفاده کنید و هر یک ماه این پروسه را تکرار کنید .
حس برخی عطربازان کهنه کار حتی نسبت به برخی نت ها که معمولا در تمامی ی عطرها حضور دارند کربو یا ضعیف میشود !
بهترین کار این است :
استراحت حس بویایی به مدت یک هفته
و بوییدن بوهای بد در این مدت زمان .
این دو کار حس بویایی ی شما را رفرش و متعادل میکند .
قائل بودن به عطر امضاء شدیدترین حس ضعف را در عطرها پدید میاورد . کسانی که عطر امضاء دارند بسیاری از نت های عطر خود را حس نمیکنند و پس از مدتی تنها تاپ نت را حس و سپس دیگر بویی حس نمیکنند حال آنکه عطرشان به قوت مشغول پراکنش است .
دلیل اینکه زمانی که بینی را به محل پاشش عطر نزدیک میکنند و رایحه را حس میکنند ورود بیشتر مولکولهای رایحه و افزایش تراکم عطر در بینی است که باعث حس شدن رایحه ی عطر از طریق تحریک شدیدتر از معمول گیرنده های بویایی ی بینی ی شما میشود .
در هنگام اولین مواجهه ( خرید ) اگر عطر شما قوی جلوه کرد بدانید که او ضعیف نخواهد شد اما امکان هماهنگی بینی ی شما با آن که به اصطلاح کربویی ی مقطعی خوانده میشود همیشه هست .
و جالب است بدانید که عطرهای ضعیف احتمال کربویی ی کمتری دارند ( بدلیل تراکم کمتر ) .
برای فصل تابستان یک راز و راهکار جالب به تجربه یافته ام که انشاله اگر عمری بود ابتدای شروع گرما هدیه خواهم کرد به دوستان عزیزم .
این رازی ست که دوستان ام بارها از من میپرسند : چطور است که عطرهای تو در تابستان تا این درجه قوی و پرپخش است و عطرهای ما خیر ؟؟ :)
امید که مطالب امروز مفید باشد در حین افسردگی :)
دوستان عزیزم ، باشید و شاد باشید انشاله
19 آذر 1401 پاسخ تشکر
32 تشکر شده توسط : عباس بهرامی Rezvani
سلام جان دلم.
در هفته ی گذشته سه پاسخ از من تآیید نشد:))
در نوشتن مطلب غیر از ریویو ، رکورددارِ تأييد نگرفتن و خودکار قرمز فعلا منم😊
البته سیاست خودکار قرمز روی بعضی نظرات ،کار بسیار درستی است ،چون به طور حتم باعث پاسخ های مکرر و غیر مربوط به عطرها میشود.
به هرحال ،من هم دلتنگ هستم و دردِ خیلی حرفها رو قورت میدم تا انرژی دوباره نوشتن را به دست بیارم.
عطرافشان جان به حق عطر شموخ این یکی رو حذف نکن🙏🏼
19 آذر 1401 پاسخ تشکر
22 تشکر شده توسط : کامبیز سخی محمدرضا هنری
جناب آقای سخی بسیار سخاوتمند
چه زیباست در اوج دلگیری چنین متنی از عزیزی چون شما خواندن. پاینده باشید و برقرار. و دانستم که چه مقدار انرژی برد با آن احوال ، این طور نوشتن. سپاس بی کران .
21 آذر 1401 پاسخ تشکر
11 تشکر شده توسط : nazanin آرامیس
مونای بسیار دوست داشتنی ممنونم . همگی باشید تا نبودنها را بتوان زیست.
21 آذر 1401 پاسخ تشکر
10 تشکر شده توسط : nazanin آرامیس
نظرات شما همیشه خوب بودن خانم فیضی
25 بهمن 1401 پاسخ تشکر
6 تشکر شده توسط : nazanin امیر علوانی
جناب آقای ماجدی از حسن توجه شما بسیار بسیار ممنونم پایدار باشید و برقرار
25 بهمن 1401 پاسخ تشکر
6 تشکر شده توسط : Sepehr s امیر علوانی
سلام استاد عزیز ما همیشه از نظرات شما استفاده کردیم و لذت بردم از داستانه جالبتون
اقای سخی میشه در مورد نسخه جدید دانهیل ادیشن و تفاوتش با نسخه های قدیم توضیح بفرمایید؟تشکر🌹
28 تیر 1402 پاسخ تشکر
1 تشکر شده توسط : کامبیز سخی

6
رایحه
6
ماندگاری
6
پخش بو
5
طراحی شیشه
بوی نوستالژیک و جزو اولین کارهایی که از برند دانهیل خریداری کردم. من ازش بوی سرخسی و سبز گرفتم .
پخش و ماندگاری متوسط
بیشتر به درد بهار و پاییز میخوره
برای دم دستی گزینه بدی نیست
25 شهریور 1402 پاسخ تشکر
18 تشکر شده توسط : inas حسن شجاعی

با سلام خدمت عزیزان
من این عطر رو تقریبا ۲۰ سال پیش، وقتی یکی از فامیل پوشیده بود بو کردم و از اون تایم دیگه نتونستم از فکرش در بیام.اگرچه از سنین کم به عطر و ادکلن و روایح علاقه زیادی داشتم و همیشه سعی می کردم عطر بپوشم ولی از ۲۰ سال پیش هر وقت که اسم عطر میاد من اول دانهیل ادیشن میاد جلوی چشمم.
من واقعا دلم میخواد دانهیل ادیشن رو همونجوری که بود داشته باشم. چندین بار عطرشو خریدم، اسانس خریدم از جاهای مختلف ولی اون پخش و ماندگاری رو نداره. من یادمه جلوی خودم اون بنده خدا ۲ پاف اسپری کرد روی گردنش و تا ۲ روز خط بو داشت. دیگه از ماندگاریش نگم که تقریبا نمیرفت.
خودم هم با اینکه سنم خیلی زیاد نیست ولی عاشق عطر های تلخ و تند و کلاسیک هستم. فوژه، آروماتیک مثل همین دانهیل. یا وودی و امبری به شرطی که شیرین نباشه. عطر های کلاسیک و بسیار مردونه که نشان از وقار و سنگینی دارند. درک یکی از عطر هایی بوده که باهاش زندگی کردم و خوشبختانه یکمی قدرتش خوبه نسبت به دانهیل فعلی. امواژ اپیک رو هم جدیدا عاشقش شدم ولی متاسفانه شنیدم بچ کد ۲۰۱۶ به بعد بسیار ضعیفه.
زیاد حرف زدم.
دوستان اگر سراغ دارند اسانس و یا باتلی که مثل قبل پرفرمنس بالایی داشته باشه ممنون میشم بگن
یا حداقل عطری بسان این ولی قوی و ماندگار. مالزیا رو هم تست کردم. مثل این هست ،ولی به هیچ عنوان نمیتونه مثل اون دانهیل ادیشن ۲۰ سال پیش باشه.

تشکر فراوان از وقتی که گذاشتید
30 خرداد 1401 پاسخ تشکر
14 تشکر شده توسط : منوچهر هاشم پور
سلام.
عطر Milton Lloyd - Henley رو تست بفرمایید. فضایی مشابه داره اما پخش بوی بهتر.
30 خرداد 1401 پاسخ تشکر
6 تشکر شده توسط : هاشم پور 𝐴𝑟𝑑𝑒𝑠𝒉𝑖𝑟 𝑆
سپاس جناب اقای سپهر
31 خرداد 1401 پاسخ تشکر
1 تشکر شده توسط : One Flew Over the Cuckoo's Nest
سلام گمونم هنلی اونچیزی باشه میخاین البته طبق گفته ی دوستان میگم و اینکه هنلی مقداری گرمتر و ماندگار تر از مالزیا هستش. البته شنیدم توقف تولید شده چون خودم پارسال خیلی جاها گشتم پیداش کنم اخرش از یه پیرمرد عطرفروش توی مشهد پیداش کردم سه تا خریدم اورجینالم هستن. البته همونجوری آکبند توی کمد مونده . احتمالا هیچ‌وقت استفاده نکنم
27 تیر 1403 پاسخ تشکر
6 تشکر شده توسط : حسن شجاعی ROSA

8
رایحه
7
ماندگاری
7
پخش بو
9
طراحی شیشه
مشابه عطر دانهیل ادیشن زرد رنگ انگلیسی قدیمی . عطری که دیگه پیدا نمیشه و نسلش تعطیل شده و این عکس موجود در سایت برای مدل سبز مانند آلمانی هست . این ری ویو را بخاطر دانهیل ادیشن زرد نوشتم چون فقط به این عطر نزدیک هست .

مونته گراپا نرو ئونو مردانه Montegrappa NeroUno -_-

یه عطر معتدل و خوشبو از سری عطرهای معطر فوژه (Aromatic Fougere) بر پایه گیاهان تند و ادویه مانند و لاوندر که مقداری روایح چوبی و مقدار کمی هم مرکبات تلخ اونو همراهی میکنن که در نهایت بویی ملایم و تلخ را بوجود میارن .
با اینکه از تعداد مواد معطر زیادی تشکیل شده اما میشه تعدادی از روایح مثل جوز هندی - لاوندر - نعناع هندی - کمی روایح گُل و روایح سبز - کمی وتیور - چوب صندل و مُشک را در طی دو الی سه ساعت با دو بار شارژ عطر شناسایی کرد .
بوی عطر یادآور عطرهای دانهیل ادیشن سبز رنگ آلمانی و دانهیل ادیشن زرد رنگ انگلیسی هست و با کیفیتی نزدیک به دانهیل ادیشن زرد و پخش و ماندگاری تقریباً نزدیک به اون ، اما قدرتش به دانهیل ادیشن آلمانی نمیرسه و همینطور از نظر کیفیت شیشه و دربش دانهیل از این بالاتره .
سالها بود که هر جا صحبت از عطر دانهیل ادیشن زرد انگلیسی میشد همیشه میپرسیدم که دوستان جایی اونو سراغ دارن که بتونیم تهیه کنیم و اکثراً اونها میگفتن مگه از خود انگلیس بتونیم تهیه کنیم که راست کار ما نبود . علت اصلی این بود که نوع سبز آلمانی نتونست از نظر کیفیت جای اونو در بازار پر کنه با اینکه از نظر قدرت پخش و موندگاری شاید دو برابر از نوع زرد رنگ قویتر بود .
مونته گراپا نرو ئونو مردانه Montegrappa NeroUno : بویی نیمه خنک و معتدل گیاهی - ادویه ای و چوبی تلخ - ملایم که در اوایل اسپری شدن کمی تند و ادویه ای هست و کم کم ملایم و صابونی میشه که مقداری روایح چوبی تلخ همراهش هست و در کل بوی عطر ملایم و تلخه .
رایحه : 8 از 10 - روایح ابتدایی .
رایحه : 7 از 10 - روایح میانی و انتهایی .
پخش بو : 5 از 10 - نزدیک به متوسط یک الی دو ساعت تا شعاع نیم الی یک متری با 4 پاف نسخه اوریجینال .
ماندگاری : 6 از 10 - متوسط حدود 2 الی 3 ساعت روی پوست نیمه چرب بطور تقریباً محسوس و 5 الی 6 ساعت روی لباس .
ارزش خرید : 7 از 10 - برای 100 میل با قیمت اصلی و جهانی و 6 از 10 - با قیمت ایران بدلیل کمیاب بودن 240,000 تومان .
تست شده با نسخۀ اوریجینال 100 میل : بچکُد 4195e - که در سایتهای تست بچُکد عطر عضو نیست و اعتباری نداره .
با عطرهای آرامیس و دیور هوم که تست و مقایسه کردم در مقابل اونها تا حدی تونست حرفی برای گفتن داشته باشه البته از نظر من . برخلاف تعاریف اشتباه کاربران فرگرانتیکا و بعضی سایتا این فقط یه عطر نسبتاً خوب و معمولیه که نهایتاً بقیمت اصلی ارزش داشته باشه اما با اینحال من دوست دارم که یه نسخه ازش داشته باشم .
در حال حاضر خودش کمیابه و بسختی پیدا میشه چه برسه به کپی سازی و یا استفاده در شوینده ها و غیره پس فعلاً ارزش خرید داره 1396/11/29 .
خانمهای با وقار و باکلاس عطر اینو بیشتر از دیور هوم و یا اینتنس پسندیدن و ازش تعریف کردند .
با اینکه خیلی شبیه دانهیل ادیشن هست اما در کل هیچوقت به مدل زرد رنگ انگلیسی نرسید و اون عطر شد یک خاطره که حتی از نظر کیفیت شیشه و دربش هم سرتر از نرو ئونو NeroUno بود اما با اینحال کیفیت شیشه و بسته بندیش خوب و مرغوبه و درب نیمه فلزی سنگینی داره .
با تشکر از دارندگان احتمالی و دوستداران این عطر کمیاب ایتالیایی بخصوص ssh عزیز که یکی از با اخلاق ترین ری ویو نویسهایی عطر بودند که میشناسم و خوشبختانه هنوز حضور دارند .

موفق و پیروز باشید با تشکر از عطرافشان .
03 اسفند 1396 پاسخ تشکر
9 تشکر شده توسط : حسن شجاعی مجتبی برزه
سلام
ممنون بابت متن كاملتان
من ادكلن Montegrappa NeroUno را پارسال از يك سايت اينترنتي خريداري كردم . با توجه به اينكه اين ادكلن براي برند خودكار و خودنويس ميباشد حقيقتش من بوي جوهر را به صورت واضح تو اين ادكلن متوجه ميشوم .

آيا شما هم همچين بويي را متوجه ميشويد؟
11 اسفند 1397 پاسخ تشکر
سلام. دوستان دانهیل قدیما یه عطر کلاسیک خوشبو داشت که تا حدی تم اسموکی داشت.همون سالها تا حدی شبیه به هالستون بود. ایا این همون کاره؟ کسی میتونه راهنمایی کنه؟
02 تیر 1400 پاسخ تشکر
1 تشکر شده توسط : شهریار اسماعیل پور smaeelpoor sh
با سلام خدمت جناب محمد معین سرافرازی
تا اونجایی که حافظم یاری میکنه بله، همون عطر هست، البته به احتمال زیاد به قدرت قبل نیست اما تا اونجاییکه یادمه حدودا ده سال پیش قویترین عطر این برند از لحاظ پخش بو و ماندگاری بود
03 تیر 1400 پاسخ تشکر
2 تشکر شده توسط : علی شهرابی محمد معین سرافرازی

0
رایحه
10
ماندگاری
10
پخش بو
0
طراحی شیشه
بنظر من بوش محشره
براي من يه بوي نوستالژيكه چون عطر هميشگي بابام اين كار بوده و هست
بوي مركبات و چوب وادويه باهم ميكس شدن و يه بوي دوست داشتني وكاملا مردونه بوجود آوردن كه تندي گيرايي داره و براي من تندي بوش اصلا زننده نيست.يه تندي خاصه كه بيني رو قلقلك ميده
بااينكه عطر بابام هست اما به نظرم اصلا كار سن بالايي نيست
برام جاي تعجب داره كه به موندگاري و پخشش رأي پاييني دادن دوستان..طبق تجربيات من ك بسيار موندگاره و پخش بالايي داره جوري ك قبل از اينكه وارد اتاق بشيد همه متوجه ميشن ك شما داريد ميايد :)
30 آذر 1394 پاسخ تشکر
4 تشکر شده توسط : مجتبي۶۳۳۳ Amirhossein

10
رایحه
10
ماندگاری
10
پخش بو
10
طراحی شیشه
فوق العاده ترین عطری که میتونید به پدر هدیه بدین
بویی باکلاس
رسمی و مناسب کت و شلوار و پدر های لوکس پسند
01 شهریور 1398 پاسخ تشکر
4 تشکر شده توسط : منوچهر Dr J

دوستانی که این عطرو دوست دارند ودنبال کاری شبیه این وبا کیفیت بهتر هستند، عطر مونته گراپا را امتحان کنند. یک عطر ایتالیایی با بویی شبیه دانهیل وکیفیتی والبته قیمتی به مراتب بالاتر. از آنجایی که خیلی هم کمیابه، پس به نوعی خاص هم هست.
25 آذر 1394 پاسخ تشکر
3 تشکر شده توسط : امین آقاجری مهدی
برای راهنمایی بیشتر دوستان منظور ایشون ادکلن NeroUno از برند Montegrappa است
07 اردیبهشت 1395 پاسخ تشکر
2 تشکر شده توسط : محمود روحانی TH_MEN

0
رایحه
7
ماندگاری
7
پخش بو
0
طراحی شیشه
یکی از قدیمی ترین ادکلن ها که اهل خونه استفاده میکردن و همچنان خریداری میشه توسط پدرم
بنظرم بوش محشره...
24 آذر 1394 پاسخ تشکر
3 تشکر شده توسط : سعید ون ورنبرگ ralph

بخاطر طاحی شیشه اش که جذاب نیست خیلیا سمتش نمیان...
متأسفانه بعضی ادکلن ها اینطوری هستند یعنی بوی بسیار خوبی دارند اما چون شیشون زیبا نیست طرف فکر می کنه بوش هم خوب نیست. برعکس این قضیه هم زیاد هست.
20 مهر 1394 پاسخ تشکر
1 تشکر شده توسط : ralph

سلام خدمت مدیر عزیز.مدیر جان این ادکلن سالهای پیش که من میخردیم تولید کشور انگلیس بود.بعد از چند سالی که دیدم تولید آلمان زده بود.چند روز پیش باز همین ادکلن رو دیدم با تولید آمریکا.کیفیت آلمانیش که در حد و انگلیسی نبود و پایینتر اومده بود.میخواستم بدونم تولید آمریکا همون کیفیت قدیمی انگلیسی رو داره؟و شما کدوم یکی ازتولید این سه کشور رو دارین.مرسی از سایت عالیتون.
07 بهمن 1393 پاسخ تشکر
1 تشکر شده توسط : TH_MEN
پاسخ مدیر : سلام لطفا با بخش فروش تماس بگیرید تا جزئیات محصول موجود رو بهتون اطلاع بدن. قاعدتا تولید کشورهای مختلف یک محصول نباید تفاوت کیفیت داشته باشه

Atrafshan logo
عطرافشان
پشتیبانی سایت
عطرافشان
سلام کاربر گرامی
چطور می توانیم به شما کمک کنیم؟