سلام کاربر گرامی
چطور می توانیم به شما کمک کنیم؟
یک پلنگ زیبا در دل عطری از کارتیر!
برند کارتیر نماد خود را پلنگ معرفی کرده است و محصول سال 1986 آن با نام پانتیر بر همین اساس طراحی شده بود. حال پس از گذشت سالها ادکلنی دیگر با این نماد توسط کارتیر معرفی شده تا روزهای گذشته را دوباره احیا کند.
لا پانتیر با بوی توت فرنگی، جیر و خشکبار آغاز میشود. در ادامه و در نت میانی روناسیان حضور خود را اعلام میکند و جنبهای گلی به آن میبخشد. در نت پایه مشک، خزه بلوط، چرم و نعناع هندی حضور دارند و کار را به پایان میرسانند.
طراحی محصول کاملا ویژه است و سادگی و پیچیدگی را به صورت توأمان در خود دارد و اگر از روبرو به آن نگاه کنیم تصویری از صورت یک پلنگ را میتوانیم تشخیص دهیم.
عطرافشان تجربه این محصول سال 2014 خانه ادکلنسازی کارتیر را به شما پیشنهاد میکند.
نوع عطر | ادو پرفیوم |
برند | کارتیر |
عطار | متیلده لاران |
طبع | معتدل |
سال عرضه | 2014 |
گروه بویایی | چایپر گلی |
کشور مبدأ | فرانسه |
مناسب برای | بانوان |
اسانس اولیه | ترنج ، بادیان رومی، توت فرنگی ، ریواس ، خشکبار |
اسانس میانی | رز ، گاردنیای یاسمنی، گل یلانگ ، شکوفه پرتقال ، گلابی |
اسانس پایه | مشک ، نعناع هندی ، خزه درخت بلوط ، چرم |
عریان! روبه روی آینه می ایستد وَ برروی فُرم وُ چیستیِ اندامش تمرکز میکند.
برروی مویِ زخمت، ناموزون و سیاه رنگِ سینه و صورتش دست میکشد. بعد، دستانش را نگاه میکند؛ سپس به زانوهایش!
جلوتر میرود؛ خودش را شبیه به بازتابِ مفلوکِ نوری میبیند که در دستانِ خودخواه جیوه اسیر است.
حسی دارد شبیه به اضطرابِ ماقبلِ استفراغ. چیزی مابین کلافگی و ناچاری.
آنچه در آینه میبیند خودش نیست!
پشت سرِ این حادثه، همسرش در خوابی عمیق.
زن؛ خُرناس میکشد!
مرد؛ با خود میاندیشد: آیا عشق؟
وَ عشق! خُرناسی ناشناس پیچیده در حافظه ی ترحم پذیر آدم!
از خودبیزار؛ با تیغ تمام موی تن و صورتش را میتراشد
روبه آینه... نه! راضی نیست.
رژ سرخی برمیدارد و برروی لبان کبودش میکشد؛ کمی خط چشم و پودری سفید رنگ
روبه آینه... نه! راضی نیست.
لاکی سیاه رنگ، رژگونه ای قهوه ای، لباس همسرش به تن، کفش پاشنه بلند به پا
روبه آینه... نه! راضی نیست
او گم شده...!
بین مردانگیِ پیچیده وُ نفسگیر وَ عدم توانایی در درکِ زنانگیِ سه بُعدی وُ دست نیافتنی...!
کف زمین میخوابد وَ درخود مچاله میشود
همچون جنینی در رحم مادر
اشکی سرد برگونه هایش روان
زمزمه میکند؛ مادر؟ چطور توانستی!
چرا دختری را در این کالبد به دنیا آوردی
مادر؟ اقسام و زیبایی دخترانه ی من کو...
بلند میشود؛ پنجره را باز میکند... بادی سرد.
نفسی عمیق میکشد... ریه هایش تا حد انجماد پیش میروند
چشمانش را میبندد؛؛ آغازِ فصل یخ زده ی سقوط!
برروی آسفالت خشن و تیره
مابین سرمای استخوان سوز با خونِ خود گرم میشود!
مردی با سرعت به سمتش میدوید و فریاد میزد
(یه زَن خودش رو از پنجره طبقه هفتم پرت کرد پایین!)
لبخند زد... وَ چشمانش برای همیشه بسته شد!
آنچه در حافظه ی غمگین او باقی ماند چیزی نبود جز 'یک زن'
لاپونتغ زنی است، محبوس در کالبد یک مرد.
یک زنانگیِ توقیف شده!
گلهای شکاری! [گلهای وحشی!!] عنوان، تعریف وَ توصیفیِ که خود کاغتیه برای این عطر انتخاب کرده :) اینجا ما در کنار رودخانه ی خروشان نت های اعلام شده؛ چوب، تنباکو، رایحه های دودی، فلفل، آکوردهای خاکی خیس و... 'هم' داریم که اعلام نشدن!!
برای من با شَلم شوربای میوه ای گرم'شیرین که رگه های آجیلی (شبیه به خشکبار مونده!) در قلب خودش پنهان کرده بود و مابین بلندپروازی هاش یک رایحه خیلی خام، حیوانی و پَرت وجودداشت، آغاز شد! بعد وارد یک جریان فلورال کاملا جدی و دودی میشه اونم دقیقا در جایی که چوب نمدار، مُشک وَ چرم هم حاضر هستند! سپس گل های سفید در مدار موم مانند قرار میگیرند وَ اینجا دقیقا جایی که رایحه قارچی (خاکی) با درونیاتی شبیه به ریشه های خیسِ درخت بارز میشه... در آخر هم چرم تغییراتی به سمت ژنتیک متفاوت داره و در کنار پچولی قرار میگیره! [از ابتدای جریان فلورال لبه های عطر به سمت خزه ای شدن حرکت میکنه!]
میوه : شبیه به اسموتی بود! متشکل از سه جریانِ مرکبات، سیب'گلابی، هلو! برای خیلی ها تو همین گامِ اول همه چیز تموم میشه وَ وارد سرزمینِ بی خاصیت و مسخره ی [وَاو] میشن!! اما برای من اینطور نبود. در واقع سوپرایز شدم اما هیجان زده نه! این گام از نگاه زیباییشناسی ایراد های هنری داره! یعنی چی؟ ما چیزی داریم تحت عنوان کنترل میزان خروجی! این خروجی به حدی حجیم، چاق!! و متراکمِ (وَ بُرونگرا!) که از لبه ی زیبایی سُر میخوره و میوفته تو سرزمین افراط! یعنی نمیتونه حتی روی لبه بمونه! [اوکی... شاید این معنای تجمل باشه! وَ من قطعا تجمل گرای افراطی نیستم!]
قارچ: در واقع یک آکورد خاکی خیس! شبیه به مغز قارچ که با بو کشیدنِ عمیق میتونید داخلش خطوط ترش و کپک زده هم پیدا کنید / این دست قارچ ها بیشتر زیر وَ داخلِ تنه درختها رشد میکنن! بله. تنه ی بعضی درختها (به سمت ریشه) با عوامل مختلفی خورده و بعدتر سوراخ میشن. غالبا فضای بسیار مرطوبی هم دارن. اون محیط ایجاد شده سرزمینِ موعودِ این نوع قارچ هاست :) [درمقام شبیه سازی! نه اینکه دقیقا اون قارچ رو اینجا استفاده کردن!]
گاردینیا : همچنان! اما نه مثل همیشه.
تو این عطر گاردینیا (بطورکلی جریان فلورال) متفاوت برخورد میکنه! یعنی لوس، پینک، دخترونه، خانومم، عسلم، سیسی و... نیست! کاملا جدی، تقریبا رسمی (بدون خشونت) که در انتها میل های لاکتونیک و کمی چرب هم از خودشون (بهمراه باقی گلها) بروز میدن! / گل های سفید اینجا شبیه به یک میکسر عمل میکنن. منظور میکسر تو موسیقیِ، نه آشپزخانه! یعنی جریان های مختلف رو شبیه به یک ترمینال به هم وصل و برای نت های مختلف لاین های مجزا ایجاد میکنن! [جریان فلورال هم تو این عطر برای من تودرتو رقم خورد! و تنه واضح به مُشک میزد و در لبه های کار جریان های خزه ای حس میشد!]
چرم: خیلی ملایم وُ شیک! برخورد میکنه وَ اطرافش احساسات خامه ای وجود داره!! اما در آخر وقتی کنار پچولی قرار میگیره خیلی شبیه به جیر میشه! درواقع برای من اینطوری بود ... اگر نخوام از 'جیر' استفاده کنم میتونم بگم چرمی که تا گردن در قلبِ مُشک فرو میره!
تنباکو: من مابین دود، از باقیمانده های میوه حس های تنباکویی میگرفتم. احتمالا شبیه سازی ذهنم باشه!
بطورکلی به دلیل دِبی بالا و برخورد دائم جریان های مختلف با هم و در عین حال وجود برخی رایحه ها که به صورت ثابت، مثل خورشید تابستون تمام وقت به بستر این عطر میتابان میشه گفت ورودی و خروجی کار خیلی سنگین و اغواگر ظاهر میشه! اما قابلیت بررسی و موشکافی رو هم از بین میبره... (حداقل برای افراد نابلدی مثل من اینطورِ!)
این عطر حس های مردانه در خودش داره! اما نه بخاطر داشتن مثلا چرم. بلکه بخاطر استفاده ی صحیح از کانسپت تضاد!
چرم خزه! پچولی گاردینیا! جریان های غیرهمگون رو در یک شمایل متعهد به کلیدواژه ی 'زن' در کنارهم قرار میده.
زیباست... من دوست دارم. در عین حال از لحاظ مارکتینگ وقتی خطوط مردانه در یک عطر زنانه استفاده میشه شانس برنده شدنش رو بسیار بالا میبره! چه بسا این عطر هم در حد خودش برنده است!
اساس : میوه، آکوردهای چوبی مُشکی خاکی، دود، خزه، فلورال وَ چرم!
شیپغ، گرم شیرین، میوه ای، فلورال دودی پودری، اسپایسی چوبی چرمی با آکوردی پنهان از تنباکو :) و چوب های خیس وَ کلی اتفاقهای دالان طور دیگر که بسیار رُمنس و در عین حال اروتیک برخورد میکنن
رایحه، سیاژ : هفت.
ماندگاری، پخش : هشت
مناسب برای خانم ها؛ پاییز، زمستان
باتل! خیلی سانشاین کار کردن :)
البته عادی هم هست. کار اصلی کاغتیه جواهرسازی محسوب میشه :)
فیدبک؟ نوددرصد از سیستم فکری 'اوووف چه عطری زدی' پیروی میکنن در مقابل کاغیته :)
در مورد اسم این عطر هم باید عرض کنم که لاپونتغ نیک نیم یا اسم مستعار خانم ژان توسان [مدیر هنری جواهرات کاغتیه بین سال های 1933 تا 1968] محسوب میشه و کاغتیه برای ادای دین به این خانمِ بورژوا :) چنین اسمی رو انتخاب و عطر لاپونتغ رو خلق کرده. [البته یک لاینِ بزرگِ که عطر هم یکی از خروجی هاش محسوب میشه! / جواهر و...]
زن با پتویی سفید پیچیده شده برروی عریان اندامش
کالبد بی جان مرد را با تمسخر نگاه میکند
مرد غریبه ای که آنجا بود او را در آغوش گرفت...!
وَ باهم به آپارتمان بازگشتند!
تصویری که از بالا دیده میشد...
مردی است که لباس زنانه به تن دارد و در خونی سفید رنگ! غوطهور است. وَ عشق...! بازگشتِ بی تفاوت و تمسخرآمیزی است از روی جنازهی در خون رهاشده ی بشر...!!
The feral floral
Jeanne Toussaint