سلام کاربر گرامی
چطور می توانیم به شما کمک کنیم؟
Maison Rebatchi Ambre Blanc - میسون ریباتچی امبر بلان
عطار آن ناتالی فایسچار می باشد از اسانس های بکار برده شده در این عطر می توان به ترنج ، هویج ، زعفران ، متیل دیهیدروجاسمونات، دانه تونکا ، لوبان ، مشک ، وانیل ، خزه درخت بلوط ، سدر ، لابدانیوم، روایح چوبی، گل ختی ، عنبر، عود، کشمران ، گیاه ناگارموتا، آمبروکسان اشاره کرد.برند | میسون ریباتچی |
عطار | ناتالی فایسچار |
کشور مبدأ | فرانسه |
مناسب برای | آقایان و بانوان |
اسانس اولیه | ترنج ، هویج |
اسانس میانی | زعفران ، متیل دیهیدروجاسمونات |
اسانس پایه | دانه تونکا ، لوبان ، مشک ، وانیل ، خزه درخت بلوط ، سدر ، لابدانیوم، روایح چوبی، گل ختی ، عنبر، عود، کشمران ، گیاه ناگارموتا، آمبروکسان |
dopo che aveva pianto
Poi si schiarisce la voce
e comincia il canto..
............................
آمبره بلان؛ گورمند، پودری، کامپلکس، کمی سینثتیک، گرم و پرتقالی..!
به چنین عطری شدیدا نیاز داشتم.. من عطرهای کمی دارم که ۹۷ درصدشان پیچیده و عمیق و متفکر اند.. گاه در خانه.. گاه در تنهایی.. گاه هنگام سحر.. گاه در تاریکی و نمِ حمام.. هنگام رانندگی.. گاه در مترو، در مسیر خطِ یک تا تاتر شهر.. هنگام قدم گذاشتن بر سنگفرش ها.. دوباره شیرینی فرانسه.. نوشیدن قهوه و برگشت غروبهنگامِ تنهایی، همراهی ام میکنند.
بعضی وقتها هم نمیشود.. نمیشود زمان را به بیعطری سر کنم.. نمیشود هم از مردم جدا باشم.. نمیشود دستی دستی خود را محکوم به انزوا کنم.
جریان نرم، هموار، روشن، و با طمانینه آکورد کهربایی|مُشکی بر سطح چوب..!
آنچه نجات دهنده ست گاهی شناوری بر سطح و پوستهی زندگیست.. یادمان میدهد؛ گاهی زندگی کردن را عوضِ به زندگی فکر کردن!
آوایی متعادل است که نه به لذت وُ شیرینی وُ سرمستیِ فانی دل میبندد و نه مادام درد میدهد!
با این حال روزی که ۴ پافش بر کتم مانده بود و پشت چراغ قرمز طویل و کِش آمده بودم، فهمیدم احتمالا نه میتواند به طور تمام و کمال عطرِ من باشد و نه اپیکور..
داشتم به Caruso گوش میدادم که دیدمش.. باز هم از آن نارنجیپوش هایی که قلب آدمی را تُنُک میکنند.
همانجا که اندام نحیف و دستان استخوانیاش را دیدم.. چشمان تیره و پلکهای افتاده اش را دیدم.. رد کوچک لبخند بر لبان باریکاش را دیدم.. دقت و حرکت انگشتانش بر تنهی چوب را دیدم؛ آنجا بود که فهمیدم وقتی تبِ تماشا رهایت نکند، یک کهربای سفید هم نمیتواند ناجیات شود! عطر گرم زعفران را بر تنِ خستهی مردی میبینی و اشک میریزی؛ و کولر ماشین بیش از اندازه سرد میشود! عطر یاس آنطرف تر و در آغوشی دیگر به تو میرسد؛ و تو میفهمی عطر مِهر و روح معصوم یک مرد میتواند سفید باشد.. بوی یاس دهد.. وَ طعم نمک! اینکه چطور میشود نه سازی باشد و نه کلیدی اما بشنوی انگشتانی که مینوازند و نُتها به صدا در میآیند..
لوچو، آرام میگیرد و در عوض تو زمزمه خواهی کرد؛
ماه به روشنی میتابد
و تو خون را در رگهایم ذوب کردی
کسی از من نمیگریزد جز من
و من دیگر دریا نمیخواهم
من خود را در برق مردمک تو و اشک چشمانم یافته ام..
دیده سرخِ بیرنگ، برای من
جهان سبز وُ سفید، زانِ تو...
..........................
آمبره بلان، هم میتونه رسمی باشه و هم کژوال.. مناسب مصرف روزانه.. از بهار تا نهایتا اواسط پاییز میتونه 'همراهی کردن' رو دوام بیاوره.. پخش و ماندگاری اندک.. به پایه که میرسه رسما میگه: پوف! و یه تصویر محو ازش باقی میمونه..
متعادل و شاد و دلچسبه به واقع؛ اگه تن خود آدم... چیکار نکنه؟ :) همون ؛)