سلام کاربر گرامی
چطور می توانیم به شما کمک کنیم؟
تغییر یافته رایحه دن سویر.
دو سال پس از ارائه دکلریشن دن سویر برند کارتیر نسخه جدیدی از آن با نام دکلریشن دن سویر اینتنس را ارائه کرد. رایحه این کار نزدیک به دن سویر بوده و با ایجاد تغییراتی در آن عرضه شده است.
آمیزه دکلریشن دن سویر اینتنس بهواسطه رگههای فلفلی نیرومند جذابتر میشود. نت فلفل قرمز هم پیچیدگی خاصی به این عطر اضافه کرده و چوب صندل و مشک نیز آرامش خاصی به آن بخشیدهاند. نتهای آغازین دکلریشن دن سویر اینتنس شامل فلفل سیاه و فلفل قرمز میشوند. نتهای میانی هم گل رز و جوز را در کنار همدیگر جای میدهند و نتهای پایه نیز از چوب صندل و مشک سرشته شدهاند.
عطر افشان این ادکلن را به شما عزیزان پیشنهاد میکند .
برند | کارتیر |
طبع | معتدل |
سال عرضه | 2014 |
گروه بویایی | چوبی گلی مُشکی |
کشور مبدأ | فرانسه |
مناسب برای | آقایان |
اسانس اولیه | فلفل ، فلفل صورتی |
اسانس میانی | رز ، جوز |
اسانس پایه | مشک ، چوب صندل سفید |
تو این سالها خیلی دلم میخواست این عطر رو بخرم و حتی چند بار تا مرز خرید پیش رفتم اما هربار شیشه خالی این عطر که یادگار پدرم بود مانعم میشد.
همیشه از این میترسیدم که خاطرات روز اخر عمر کوتاه پدرم برام زنده بشه و ارامش رو ازم بگیره.
بزرگترین ارزوی پدرم این بود که یه روزی منو تو روپوش پزشکی ببینه و یادمه که اون دوران شدیدا مشغول درس بودم تا بتونم اندکی از زحمات پدرمو جبران کنم.
تابستون بسیار سختی رو بدون حتی یک روز استراحت سپری کردم البته در این تابستون سخت تنها نبودم و پدرم هم پا به پای من درس میخوند تا بتونه دکترا قبول بشه و انگیزه مضاعفی برای من باشه.
نتایج ازمون پدرم اومد و دقیقا همونی بود که انتظارشو داشتیم.به خودم میگفتم مگه چیز دیگه ای انتظار میره؟این ادم به هر چی که بخواد میرسه!پدرم تونست از دانشگاهی قبول بشه که سالها قبل به خاطر درگیری با رئیس دانشکده ازش اخراج شده بود:)
اول مهر رسید و هردو پر از انگیزه از خونه بیرون زدیم.یادمه قبل بیرون رفتن بوی عطر پدرم کل خونه رو برداشته بود.لعنتی!این خود خود بهشت بود.
مثل هر روز پدرم منو تا مدرسه رسوند و با یه عالمه بوس و بغل بدرقم کرد؛سرمست از عطر پدر براش ارزوی موفقیت کردم و از هم جدا شدیم ولی این سری نه برای چند ساعت بلکه برای همیشه.
بعد از چند ساعت خبرای ناگوار بهم رسید.انگار دانشگاه تهران کلا برای پدر من خوش یمن نبود!منی که هنوز نتونسته بودم باور کنم چه اتفاقی افتاده رفتم تو اتاق و به دور از هیاهو در رو بستم.
داشتم با خودم کلنجار میرفتم که یهو چشمم به شیشه عطر پدرم خورد.برش داشتم و یه عالمه نگاهش کردم.گذاشتمش زیر بینیم و اونجا بود که فهمیدم عطرا بدجور حافظه دارن.تک تک خاطراتی که داشتیم از جلو چشمم رد شدن و ناخوداگاه لبخندی رو لبم اومد.لبخندی از سر امیدواری.انگار پدر داشت با بوی عطرش دلشوره های منو از بین میبرد.
به خودم گفتم الاناست که بابا میاد و بوی عطرش خونه رو پر میکنه ولی بابا نیومد که نیومد.
۱۰ ماه گذشت و من تونستم به هدفی که با هم ترسیم کرده بودیم برسم.خبرای کنکور اومد ولی مهمترین نکته این بود که این خبر مهم هم نمیتونست چیزی از رنج من کم کنه و یه جورایی این موفقیت بدون پدرم به هیچ دردی نمیخورد.پیام های تبریک پشت هم میومدن ولی چه فایده!دیگه هیچ کسی نبود که بتونم شادیامو باهاش تقسیم کنم.
الان بعد از چند سال که اروم شدم پیش خودم تصمیم گرفتم که یه شیشه دیگه از این عطر تو ارشیوم داشته باشم،شاید به امید اینکه مرور خاطرات بتونه لبخندی رو لبم بیاره.
امیدوارم روح تمام پدران اسمانی شاد باشه و خداوند به پدرانی که در قید حیات هستند عمری بسیار طولانی اهدا کنه