سلام کاربر گرامی
چطور می توانیم به شما کمک کنیم؟
Sultan Pasha Attars Fougère Noire - سلطان پاشا عطارز فوژه نویر
عطری مردانه و جذاب و اغوا کننده می باشد که توسط عطرساز برجسته سلطان پاشا ساخته شده است .
از ترکیبات بکار برده شده در این عطر می توان به ترنج ، لیمو ترش، اسطوخودوس ، شمعدانی ، جلبک دریایی، درخت کاج ، جوز ، سالویا اسکلاریا، لامی ، قهوه ، رز ، اسطوخودوس ، خزه درخت بلوط ، شمعدانی ، میخک صدپر ، یاس، جلبک دریایی، درخت کاج ، درخت نراد، تنباکو ، لامی ، گل پنجه مریم ، قهوه ، قارچ چتری، دانه تونکا ، مشک ، کهربا، نعناع هندی ، کومارین ، خزه درخت بلوط ، خس خس ، سدر ، چوب صندل سفید ، جلبک دریایی، مشک زباد ، عنبر، فیبر بیدستران، ترکیب ایزو ای سوپر، قارچ چتری اشاره کرد.
برند | سلطان پاشا عطارز |
عطار | سلطان پاشا |
کشور مبدأ | انگلستان |
مناسب برای | آقایان |
اسانس اولیه | ترنج ، لیمو ترش، اسطوخودوس ، شمعدانی ، جلبک دریایی، درخت کاج ، جوز ، سالویا اسکلاریا، لامی ، قهوه |
اسانس میانی | رز ، اسطوخودوس ، خزه درخت بلوط ، شمعدانی ، میخک صدپر ، یاس، جلبک دریایی، درخت کاج ، درخت نراد، تنباکو ، لامی ، گل پنجه مریم ، قهوه ، قارچ چتری |
اسانس پایه | دانه تونکا ، مشک ، کهربا، نعناع هندی ، کومارین ، خزه درخت بلوط ، خس خس ، سدر ، چوب صندل سفید ، جلبک دریایی، مشک زباد ، عنبر، فیبر بیدستران، ترکیب ایزو ای سوپر، قارچ چتری |
بعد من اگه نبود کسی به یاد من تو شعرمو بخون..............
به جای من شاید یکی بیاد که می فهمتت.......... که می بره فکرمو از سرت
بعد من شاید یکی بیاد که می شناستت........... بیشتر از من می خوادت
تمام من بیا ولی تو به مزار من........... یه لاله جا بذار......... یه اردیبهشت عطرتو با بهار بیاد
به جای من یه شاپرک میاد پشت پنجره........ بدون همیشه یادت توو قلبمه
بعد من اَبر میاد رو سر جمعه هات............ که می باره اَشکامو برات
به جای من شاید یکی بیاد که دوست دارتت.......... بهش نگو که فکرت با منه
تو ولی بیا و سر بزن بهم هر سال بهار............ هر چند که قصه تلخ بود آخرش
تمامِ من بیا ولی تو به مزار من........ یه لاله جا بذار....... یه اردیبهشت عطرتو با بهار بیاد
با بهار بیا.............. با بهار بیا............. با بهار بیا...............
..................................................................
یکی از شگفتی های الهی در تفکر انسان برای هنر معماری عطری به عظمت نام خداوند....... شهدی شهید در قلب و روح آدمی که بر ایمانی از عشق و اعتقادی از دیانت عشق را نوید می دهد. ایمانی از تکینِگی عشقی واحد که از اعتقاد به خداوند بر باوری از نهایت عشق را در انسان تداعی می کند. نهایتی از عشق معنوی در قالب عشق مادی.........
عطری با رایحه ای با شروعی طوفانی از مرکبات و روایح سبزگون در بستر تلخی متعادل قهوه ی تاریک و تنباکوی بسیار نرم و آرام که گویی از شرم و حیا در گوشه ای خلوت با کهربا خودنمایی می کند تا تو را به گذشته ای از آینده یا آینده ای از گذشته هدایت کند. عطری در بستر زمان که بُعد چهارم زندگی را بر تو آشکار می کند.... ترسیمی از گذشته های تلخ و شیرین از مسیرهای جنگلی روستایی تا آینده ای از قدم نهادن در مسیری کوهستانی در رویا که گویی لحظه ای پایَت سُر میخورد و سقوطی سخت را تجربه میکنی..... رایحه ای بسیار غنی از زمان در اعتقاد به چیزی فراتر از همه چیز، یعنی خدا.......
بدیهی است که خدا وجود دارد. از دیدگاه مؤمن، سؤال واقعاً گیج کننده این است که چگونه کسی نمی تواند وجود خداوند را باور کند و با این حال، همانطور که محققان انسان شناسی و روانشناسان در تحقیقات اخیر خود اشاره
می کنند، زمانی در ماقبل تاریخ گونه ای از ما وجود داشت که هیچ کس به هیچ خدایی اعتقاد نداشت. اجداد تکاملی ما همگی ملحد بودند، اما جایی در طول مسیر دین را پیدا کردند. باورهای مذهبی به نوعی یک ویژگی تقریباً جهانی بشریت است، بنابراین به احتمال زیاد علت نهایی تکاملی وجود دارد که وجود آن را توضیح می دهد. در عین حال، همه مردم مذهبی نیستند، و علاوه بر این، اَشکال اعتقادی در میان طیف مذهبی به طور گسترده ای وجود دارد، بنابراین ما باید علل تقریبی این تنوع را درک کنیم. اولین تمدن بشری از انسانها حدود یک چهارم میلیون سال پیش به صحنه آمدند و تا 10 هزار سال قبل همگی سبک زندگی شکارچی-گردآورنده را داشتند. در این جوامع بدوی، مردان به شکار، ماهیگیری و یا یافتن گوشت می پرداختند، در حالی که زنان میوه، ریشه و سبزیجات را جمع آوری می کردند. آنها در گروه های کوچک حدود 100 تا 150 نفر زندگی می کردند، زیرا این بزرگترین جمعیتی بود که زمین های اطراف می توانست از آن پشتیبانی کند. با این حال، این گروهها بهطور قابلتوجهی بزرگتر از جوامع گونههای نخستیها بودند، که تعداد آنها به چند ده میرسید. علاوه بر این، انسانها نسبت به سایر نخستیها توانایی همکاری بسیار بیشتری دارند که توسط مکانیسمهای شناختی تکاملیافته خاصی امکانپذیر است. مهمترین آنها احساس عاملیت است. به عنوان کاربران ابزار، انسانها به سرعت این درک را پیدا کردند که میتوانند عمداً باعث وقوع اتفاقاتی شوند. مهره باز شد چون با سنگ لِهِش کردم. سیب افتاد چون درخت را تکان دادم. سپس انسانها این حس عاملیت را برای تفسیر تعاملات اجتماعی به کار بردند. یعنی ما نه تنها معتقدیم که عاملیت داریم، بلکه معتقدیم دیگران نیز عاملیت دارند. بنابراین، ما در مورد اعمال دیگران بسته به اینکه آنها را عمدی بدانیم یا نه، آنها را سریع قضاوت می کنیم. ما به راحتی میتوانیم فردی را که به طور تصادفی پای ما را پا میگذارد ببخشیم، اما اگر کسی عمداً انگشتان ما را زیر پا گذاشت، واقعاً به توضیح و عذرخواهی از او نیاز داریم. در واقع، ما نسبت به عاملیت دیگران نسبتاً حساس هستیم. به دلیل تشخیص عامل بیش از حدِ حساس، ما همچنین تمایل به استنباط عمدی در فرآیندهای طبیعی یا اشیاء بی جان داریم. اعتقاد به اَرواح آب و اَرواح جنگلی، اَرواح و شَبح ها، اَرواح و شیاطین، قدیمی است و در هر فرهنگ در سراسر جهان مشاهده شده است. از آنجایی که جهان طبیعی پیچیده است و به روش های مرموز عمل می کند، به همین دلیل ما عاملیت را در اطراف خود تشخیص می دهیم. به هر حال، اگر فکر میکنید که شما یک انسان باهوش هستید که در جامعه مُدرن زندگی میکنید از چنین مزخرفات خرافاتی رها هستید، باید از خود بپرسید: آیا تا به حال التماس کردهاید که ماشینتان در یک صبح سرد زمستانی روشن شود؟ یا آیا تا به حال شکایت کرده اید که رایانه شما ذهن خودش را دارد زیرا آنطور که شما می خواهید رفتار نمی کند؟ ما تمایل داریم هر زمان که وضعیت غیرقابل پیش بینی و خارج از کنترل ما باشد، به طور خودکار عاملیت را در اجسام بی جان تشخیص دهیم. این نوع تفکر جاندارگرا یعنی اعتقاد به اینکه عامل ماوراء طبیعی در جهان ساکن است و می تواند بر رویدادها تأثیر بگذارد که یک ویژگی طبیعی در انسان است. چنین تفکری در کودکان رایج است و در بزرگسالی تفکر جانگرای ما بر اساس هنجارهای فرهنگ ما شکل می گیرد. هزارهها به سرعت به جلو رفت، و اینجا ما در جامعهای از نظر فناوری پیشرفته زندگی میکنیم که توسط علم هدایت میشود که به ما میگوید جهان بر اساس قوانین فیزیک حرکت میکند و نه هوسهای اَرواح یا خدایان. با این وجود، اعتقاد مذهبی به یک یا چند خدا که مراقبِ اعمال ما هستند و ما را بر اساس آن قضاوت می کنند، کاملاً رایج است.
روایح این عطر آنقدر در نظم و تعادل هستند که شاید یادآور نظم آفرینش خداوند باشد. نظمی که حتی در اوج بی نظمی نیز، مشهود است. روایح این عطر آنقدر شکوهمند خلق شده است که به محض بونوازی اولین کلمه ای که به زبان خطور می کند نام خداوند است که در لحظه ی صفر بونوازی گفته میشه یا خدا این دیگه چیه؟؟؟؟ مگه میشه یه عطر انقدر به سلیقه و غریزه ی من (حافظه ی ژنتیکی من) نزدیک باشه که بسیار آشنا در گذشته ها و بسیار غریب در آینده ها است که با شهد آن در خلوتی تاریک با چشمان باز، نور بی رنگ را ردیابی می کنید که این نور بی رنگ در تاریکی، همان تصویرسازی خاطرات گذشته ی شما و یا تخیلات آینده ی شماست. عطری بسیار روانگردان که اعتیادی از یادآوری داشتن این گنج بی قیمت را در آرشیو معطر خودت است. شهدی شهید از عشق که اِسارت عشق معنوی تا پای شهادت عشق مادی را نوید می دهد. عطری با اعتدال روایحی از همه چیز در همه جا همزمان.......
کیفیتی در حد نام خدواند در روایح با ماندگاری به مانند یکبار فعالیت ژن VMAT2 در سلولها در زمان بیداری روی لباس و 20 ساعت روی پوست بدون استحمام با سه بار لایه کشیدن روی پوست گردن و پراکنشی بسیار خوب در ساعت اولیه ی تنپوش.
سپاس از همراهی و شکیبایی بزرگواران...........