سلام کاربر گرامی
چطور می توانیم به شما کمک کنیم؟
اوپوس 10 با ترکیباتی غریب.
نسخه دهم از سری محصولات خانواده اوپوس معرفی شد تا ده گانه اوپوسهای آمواج تکمیل شود. دهمین اوپوس در ترکیباتش مواردی دیده میشود که کمتر در یک ادکلن دیده شده است. روایحی چون رایحه رنگ یا جلا، عود لائوس و بوی فلزات در هرم بویایی معرفی شده برای این کار در کنار هم قرار داده شدهاند.
اوپوس 10 محصول سال 2016 آمواج را هم اکنون در عطرافشان مشاهده بفرمایید .
نوع عطر | ادو پرفیوم |
برند | آمواج |
طبع | معتدل |
سال عرضه | 2016 |
گروه بویایی | شرقی گلی |
کشور مبدأ | عمان |
مناسب برای | آقایان و بانوان |
اسانس اولیه | رز |
اسانس میانی | شمعدانی ، چرم ، روغن جلا |
اسانس پایه | گل یلانگ ، بوی فلزات، نوعی کهربا، عود لائوس |
نمیدانم میپسندم آیا؛ نمیدانم منزجر میشوم از بوییدنش. هیچ نمیدانم.
گفتنی ها را دوستان گفتند. به شعری از محمود درویش بسنده میکنم...
میانِ ریتا و چشمانم، تفنگیست.
و آنکه ریتا را میشناسد، خم میشود؛ و برای خدایی که در آن چشمان عسلیست،نماز میگذارد.
و من ریتا را بوسیدم، آنگاه که کوچک بود و به یاد میآورم که چه سان به من درآویخت، و بازویم را، زیباترین بافتهی گیسو فروپوشاند.
و من ریتا را به یاد میآورم...
به همان سان که گنجشکی برکهی خود را به یاد میآورد
آه؛ ریتا...
میان ما یک میلیون گنجشک و تصویر است؛
و وعده های فراوانی، که تفنگی به رویشان آتش گشود!
نام ریتا در دهانم عید بود؛
تن ریتا در خونم عروسی بود؛
و من در راه ریتا دو سال گم شدم؛ و او دو سال بر دستم خفت
و بر زیباترین پیمانه ای پیمان بستیم، و آتش گرفتیم
و در شراب لبها...
و دوباره زاده شدیم!
آه؛ ریتا
چه چیز دیده ام را از چشمانت برگرداند؛ جز دو خواب خفیف و ابرهایی عسلی...
بود آنچه بود.
ای سکوت شامگاه؛ ماه من در آن بامداد دور هجرت گزید...
در چشمان عسلی او شهری بود...
ای آوازخوانان؛ ریتا برفت.
میان ریتا و چشمانم تفنگی است...
___
ریتا اما معشوقه محمود درویش بوده ظاهرا؛ که به جبهه مقابل پیوست و سربازی رقیب شد.
رفتن ریتا اما، میبینید که فقط رفتن نبود؛ دلهره و وحشت همراه بود و بس.
بوی رفتن ریتا، کاری از آمواژ. بوی خون خودم که از قلب تکه تکه شدهام میشنوم... با آرشهای آغشته به خون خود ویولن میزنم و صدای ناهنجاری حالا به گوش میرسد؛ نه اینکه تخصصی در نوازندگی ویولن نداشته باشم! آرشه خونین است و دستانم سرخ از خون، پس نمیتوانم به روشی صحیح آوای درست و غیرفالش را از ویولنم استخراج کنم... چشمانم درست نمیبینند...