AMOUAGE - Memoir for men

اگه بخوام این عطرو با یه جمله دقیق توصیف کنم اینه که:
اگه «دراکولا» عطر بزنه، قطعا این عطرو میزنه!

هر بار که از این عطر استفاده می‌کنم، حس می‌کنم دارم یه عطر خاص و خیلی متفاوت می‌زنم. ترکیب نت‌هاش اونقدر غنی و قویه که با اولین اسپری، هم خودم و هم اطرافیان رو تحت تاثیر قرار می‌ده. این عطر برای من نماد قدرت و اعتماد به نفسه؛ انگار باهاش یه جور خاص بودن رو می‌تونی تجربه کنی. مهم‌تر از همه، ماندگاری و پخش بوش واقعا بی‌نظیره. چند ساعت که بگذره، هنوزم می‌تونم رایحه‌اش رو حس کنم و بقیه هم متوجهش می‌شن.

از طرفی طراحی شیشه و بسته‌بندی‌ش هم خودش یه داستان دیگه‌ست! خیلی شیک و لوکسه، جوری که حتی قبل از اینکه درش رو باز کنی، می‌تونی حدس بزنی که با یه محصول درجه یک سروکار داری. به نظرم این عطرها واسه کساییه که دنبال یه چیز خاص و متفاوتن و دلشون می‌خواد با عطری که می‌زنن، یه تاثیر موندگار روی بقیه بذارن.

این عطر منو یاد یه آدم ارزشمندی میندازه که قدرش تو این دنیا دونسته نشده مثل یه نویسنده ممنوع القلم‌.
فکر میکنم میتونه عطر شخصی مثل آلبرکامو،صادق هدایت وداستایفسکی باشه....

واقعا یکی از آندر ریتد ترین عطر هاست
انگار توی شب و تاریکی، توی یه جنگل سرسبز، تنها و خسته یه آتیش روشن کردین و بوی دودش همراه با بوی سبز و چوب همراهه
یه حس و حال درون‌گرا و عجیبی داره
تلخ اما بشدت خوشبو

به شدت بوی عجیبی داشت واسم
لذت بخش بود اما دور از انتظار
انگار عطر تنهایی بود همون وقتی که هیچ کس و جز خودت نداری
در کل اگه دنبال بازخورد مثبت هستید پیشنهاد نمیدم
اما اگه یه عطر خاص میخواید که معتادش بشید
ممکنه درست ترین انتخاب آمواج ممویر باشه
شاد و سلامت باشید 🤍

یاده تو هر تنگ غروب تو قلب من میکوبه...
رایحه ای بسیار محزون دلگیر شبیه غروبی با افق بسیار سرخ در دل تابستان کنار ساحل خیره به انتهای دریا روایتی از قصه او خیلی وقت پیش مرده است را تداعی میکند واقعا عطر غمگینیه واقعا واقعا....

ناتوانم در نوشتن درباره این عطر اکتفا میکنم به همین جمله یک دوست ....
با ممویر همه چیز زیباتر است...

عرض ادب و احترام.
امواژ ممویر،یکی از ماندگارترین و یونیک ترین کارهای امواژ
شروعی بسیار فرش و دوست داشتنی از بوی نعنا و ریحان تازه( رایحه دودی از همون ابتدا محسوسه اما به مرور بیشتر میشه)که منو یاد خونه مادربزرگم میندازه.هر سری که پیشش میرم در کنار غذا سبزی تازه روی سفره هست و حس و حال این عطر برای من دقیقا به مانند سبد سبزی خانه مادربزرگمه.بعد از مدتی بوی نعنا کم رنگ میشه و ترکیب ریحان با وتیور،روایح دودی و چرم جیرگون رایحه ای رو میسازه که واقعا دلنشین و در عین حال اسرارامیزه ولی در این مرحله اونقدری رایحه کم جون میشه که تو ذوقتون میزنه.متاسفانه امواژ هم سیاست سایر شرکت هارو در پیش گرفته و داره به شدت از پرفورمنس کارها کم میکنه و در واقع پخش بوی ممویر رو به طرز فجیعی کاهش داده!!!برای درک بهتر صحبتم مقایسه ای رو مطرح میکنم.اینترلود بلک ایریس رو روی بلاتر تست کردم و داخل نایلون گذاشتم.بعد از گذشت حدودا ۹ روز ته بوی بلک ایریس کماکان روی بلاتر محسوس بود ولی در تستی که از ممویر داشتم،بعد از چند ساعت که بلاتر رو از داخل نایلون دراوردم شگفت زده شدم.رایحه اونقدری کم جون شده بود که تقریبا با بلک ایریسی که ۹ روز از زمان اسپری شدنش گذشته بود برابری میکرد.روی پوستم هم این کار رو بررسی کردم و نه تنها نتیجه تغییری نکرد بلکه بدتر هم شد.بعد از دو ساعت به سختی میتونستم بویی از ممویر متوجه بشم.امیدوارم امواژ برای ریفورموله به همین یک کار بسنده کنه.با تست ممویر به این نتیجه رسیدم که در حال حاضر بهترین کار اینه که از کارهای مورد علاقتون از برند امواژ بک اپ تهیه کنید چرا که افت سایر کارهای امواژ چندان دور به نظر نمیرسه.
با ارزوی بهترینها برای دوستان عزیزم

عرض درود دارم خدمت تمام اساتید گرامی و امید است نظر و تجربه ی بنده ی حقیر هم یاد آور خاطراتی زیبا برای دوستان باشد.با توجه به این که بنده در این محضر بزرگان فردی خار و خفیف بیش نیستم،شامه ی بی تجربه و خام من از این عطر رایحه ای یادآور قدرت ریحان و سلامت بخشی آن به خاطر دارد.
اگر به خاطر مغز اندکی که دارم درست به یادم باشد دقیقا دوازده سال پیش بود که در کشوی انتهایی دراور منزلم یک بطری صد میل از این عطر باشکوه رو داشتم.
همانطور که فارق از دنیا به دستگیره ی پایین ترین کشو نگاه میکردم و برای دستیابی به چنین سحر بی همتایی تلاش میکردم،صدای پای برادر بزرگترم توجه من رو به خودش جلب کرد...
پس از تلاتم و اوقات خوشی که با برادر و پدرم داشتیم،پافی از این عطر گردنم رو خیص کرد و به سمت خیابان قدم برداشتم.
سبزی فروش محله از صدای جیر جیر کفش های چرمی ام مرا شناخت و بوی ریحان مقدس در این عطر توجه او را بسیار جلب کرد و او هم از من بسیار لذت برد.
حال شب شده و وقت خواب من رسیده.

ارادتمند شما گرگعلی تهمتن قدرتمند بدنساز صدر گورجی اصل (رستم)

قریب به یقین آخرین کامنت عطری من خواهد بود. قیمت‌ بالای عطرها{دکانت رو عرض میکنم}با درآمد و زندگی من هم‌خوانی ندارد، هرچه تا الان بوییدم،از روی جنون و عشق بوده؛عشقی برخاسته از تست عطرهای جیبی و خودکاری و قوت گرفته با نظرات زیبای اساتید محفل.
پس از مدتها دوری و وسواس،تصمیم گرفتم دستریز این عطر رو در تاریک‌ترین برهه سفارش بدم. میترسیدم بوی هارش و افیونی بدهد،میترسیدم مرا پس بزند.
اسپری شد،بویی نزدیک موجدا ابسکیو (طبیعتا بدلیل شامه اماتور و تجربه بویایی اندکم)،نعنا و دود برام بولد بود. اما مموا زیبای ما آرام آرام مثل مرکبی در آب راکد خودش رو پخش میکرد.
سکوت با لبان و نطق با چشمان.
این عشق،مسیر بی‌پایانی‌ست که بزرگواران فرموده‌ند، رایحه‌ای تهیه میکنی و عطش امتحان رایحه‌ای تازه امان‌ت را میگیرد.
نعنا،بخور،نوعی شیرینی که در هیچ دسته‌بندی‌ای قرار نمیگیره. شاید،شاید بتوان گفت دود دستگاه بخورهای قدیمی که کمی گیاه در مخزنش انداخته بودند. مموا دافعه نداشت،مهجورِ پروپاگاندا بود. مموا نه ای‌سی‌دی‌سی میخواهد نه تایگرلیلیز نه پینک‌فلوید نه داماندا گالاس،، مموا حتی با ژان‌میشل‌شار هم به خوبی عجین میشود بس که نجیب است.آری آرامش از نجابت به عاریت گرفته.
گمان میکردم انزوای پنیک‌زا خلق کند، انزوای درون جنگل آنتایچریست. اما خیر، ابدا. جنگلی هست در میرر تارکوفسکی .
خوشبختانه این عطر،توجه من را به من معطوف نکرد. من را در من گیر ننداخت چرا که در انزوای نطلبیده هیچ توفیقی نیست.