Meo Fusciuni - Odor 93

میو فیشونی اودور

مردانه - زنانه
کد کالا : ATR-64255
نوع عطر : نا معلوم
check icon ضمانت اصالت کالا
مشخصات رایحه
گروه بویایی : شرقی فوژه
طبع :
مشخصات تولید
نام برند : میو فیشونی
کشور مبدأ : ایتالیا
سال عرضه : 2015
کد کالا : ATR-64255
check icon ضمانت اصالت کالا
تعداد بن این کالا : 0
بن های فعلی شما : 0
می‌توانید مصرف کنید : 0
قیمت پس از مصرف بن ها
تماس بگیرید
رای کاربران
  • عاشقشم
    1
  • نمی پسندم
    3
  • - 25 سال
    0
  • + 25 سال
    0
  • + 45 سال
    0
  • روزانه
    0
  • رسمی
    0
تعداد رای های ثبت شده : 6
ترکیبات اعلام شده
توضیحات

Meo Fusciuni Odor 93 - میو فیشونی اودور

که اولین بار در سال 2015 به بازار عرضه شده است. عطار آن جوزپه ایمپزبیل می باشد و در خانواده عطری شرقی فوژه قرار می گیرد. از اسانس های بکار برده شده در این عطر می توان به ادویه گل میخک ، چوب درخت قان ، زیره سبز، سالویا ، نرگس ، گل مریم ، وانیل ، نعناع هندی ، خس خس ، تنباکو ، چوب گایاک، عود اشاره کرد.

برند میو فیشونی
عطار جوزپه ایمپزبیل
سال عرضه 2015
گروه بویایی شرقی فوژه
کشور مبدأ ایتالیا
مناسب برای آقایان و بانوان
اسانس اولیه ادویه گل میخک ، چوب درخت قان ، زیره سبز
اسانس میانی سالویا ، نرگس ، گل مریم
اسانس پایه وانیل ، نعناع هندی ، خس خس ، تنباکو ، چوب گایاک، عود
نمره کاربران
Odor 93-میو فیشونی اودور
رایحه
6.7
3 رای
ماندگاری
7.7
3 رای
پخش بو
8
3 رای
طراحی شیشه
8
3 رای
این عطر برای من یاد آور ...
نظرات کاربران (2 نظر)
راهنمایی مطالعه نظرات :
* نظرات اصلی که بدون خط آبی هستند نظرات مرتبط با محصول می باشند. نظرات پاسخ که با خط آبی هستند ممکن است از بحث در مورد این ادکلن فراتر رفته باشند.
** برای مطالعه نظراتی که صرفا مرتبط با این محصول هستند نظرات اصلی را مطالعه نمایید.
7
رایحه
7
ماندگاری
9
پخش بو
9
طراحی شیشه
عطری حدود 80 درصد گلی، بوی مسجد و مراسم ختم، البته بالای شهر و اعیان نشین
21 تیر 1402 پاسخ تشکر
5 تشکر شده توسط : فرهاد complihanicated

ناشتا ناشتا پخش و عطرش تا کمرکش دوازده حلقوم، (به قول محمد علی جمال زاده) پر شد این Odor 93. بینی هم از کار افتاد بدبخت. عیب نداره:)
کانسپت ربط پیدا می کنه به افسانه ای که مئو یک سال قبل از شروع کارش روی Odor 93 اون رو نوشته بوده و یاد آور خاطراتِ دورِ دوران نوجوانی اش، زمانی که سال های زیادی از اون زمان رو در Val Trebbia سپری می کرده، بوده.
من به کجا رفتم؟
فضا دم کرده، به رنگ شاید نزدیک به سبز ارتشی، خزه ایِ پررنگ، زیتونیِ سیر و یا سبز دودی! سبز دودی!! اینجا که رسیدم گفتم: بینیِ من بوی دود متوجه نشد اما سبز دودی چرا:)) سبز دودی:) بعد از آنجا که محو و نمناک بود و مه گرفته، بی انتها، آن طرف آبیِ دریا و چه رنگی بود، هرچند بی صدا اما اما صدا هنوز در گوش و اشک ها هنوز مقابل چشم، دیدمش. رفتم جلو، دو زانو و متین و موقر نشستم. سرم پایین اما از زیر چشمان موج زده، نیم رخ زیبارو‌ دیدم. آبشار طلاییِ موها و الماس های خوش رنگِ خوش تراش، نمی دانم چه رنگی اما اینجا هرچه گشتم و هرچه کردم نبود و شما هم نگردید که نیست، که روی زمین چیده، نورانی ترین بودند و تنها نور آنجا. با سینه ای گرفته و خس خس کنان چند کلمه به زور از زبان به بیرون و انگشت اشاره ی دست راست به هر کدام از نگین ها که نزدیک میشد، نمی رسید به لمس، آنگاه جای دیگری بودم. همه جا بودم و آنجا هم بودم و آن زن بود و آوای خوشِ صدایش بود و نور بود و رنگ بود و بو بود و من بو می کشیدم. و عجب هارمونی زیبایی بود آنجا و آن یکی جا با موسیقیِ دریا و با صوت اونجا و آنجا. یک راز گفت و گفت که بیشتر نباید بفهمی و نمی شود که بفهمی، چون نمی توانمی که بفهمی. بلند شد، الماس هایش را در کیسه ای ابریشمی گذاشت و به دریا رفت. می خرامید و می رفت. می نازید و می رفت..
چشم باز کردم و پرده را کنار زدم و تماشا کردم آسمانِ نیل گونِ دم دمای صبح را. نشستم به فکر، که چه دیدم و چه فهمیدم که آن همه جا گفتم جواب ساده بود و این همه درگیرش بودند. چه بود آن جواب و آن راز! ساده ترین بود و من به سادگی و شاید به حکمتی فراموشش کردم و دیگر به خاطر نیاوردمش!
اینجا هم که رسیدم، با خود گفتم: بینیِ من شیرینی متوجه نشد اما چه شیرین بود آنجا..

این یکی جا ماند در آن شاید رویا و در دستان آن فرشته و در آن کیسه ی ابریشمی...

[EDITED] 1401/12/26 13:28
25 اسفند 1401 پاسخ تشکر
31 تشکر شده توسط : فرهاد Mahmoudreza ganjali
خب از اون جایی که یک بینی از کار افتاده، ملزم دونستم لااقل تجربیات عزیز از دست رفته رو با صدای رسا براتون بنویسم:))
گفته شده عطار این خونه فراموشی داره و بچه های این خونه هم مثل پدر عزیز بعد از مدت زمانی که از اسپری کردنشون می گذره، انگار دچار فراموشی می شن و یکباره ناپدید می شن. مادر منم همین گفته رو تایید کردن. در همون تست اولیه و بعد از تزریق سرم تقویتی:) (شوخی میکنم) گفتن که: اول آدمو خفه می کنه و بعد یک دفعه نابود می شه. باید تار و پود لباسو از هم جدا کنی، بلکه یه بویی بیاد:) اهم، یک سری بد و بیراه ها هم گفتن بهش اما بعدا که تنها شدیم، خودم از دلش در آوردم:) (L`oblio رو اسپری کرده بودم روی لباسشون و Narcotico رو، روی مچ خودم)
خب، من اینطور فکر نمی کنم. دیدید اکثر کسانی که فراموشی گرفتن، زمانی که یک باره حادثه و یا خاطرات قدیم رو به یاد میارن چه حالی می شن؟ سرشون گیج می ره، تند تند پلک می زنن، حالشون دگرگون می شه، بی قراری می کنن و انگار پرت شدن به یه جای دیگه؟ و بعد از اینکه تمامی اون صحنه ها از ذهنشون گذشت، آروم می گیرن و گوشه ای نشسته به فکر فرو میرن. بعضی هاشون با خودشون حرف می زنن، بعضی های دیگه اشک می ریزن، بعضی به یه نقطه خیره می شن و یا در خلا سیر می کنن و ..
بچه های این خونه هم اولش، مثل آلزایمری ها که چیزی رو به خاطر آوردن، حسابی آشفته و دگرگونن و بعد از شاید یک دقیقه و نیم، آروم می شن و در آخر ،اون روایح ای که باز هم از نظر من ناپدید نمی شن بلکه ملایمن، اون چیزی رو که به خاطر آورده بودن رو در ذهن مرور می کنن یا در خلا فرو می رن و...
نارکوتیکو البته یک استثنایی داشت، باز هم برای من. اون هم این بود که از اول تا آخرش پریشون بود. دور خودش می چرخید و سرشو تو دستاش گرفته بود. انقدر چرخید و چرخید که قندش افتاد و چشماش سیاهی رفت و افتاد یه گوشه..

[EDITED] 1401/12/26 21:52
26 اسفند 1401 پاسخ تشکر
31 تشکر شده توسط : فرهاد Mahmoudreza ganjali

Atrafshan logo
عطرافشان
پشتیبانی سایت
عطرافشان
سلام کاربر گرامی
چطور می توانیم به شما کمک کنیم؟