روزندو متئو شماره 5 از عطرهای شگفتانگیز شرقی و گلفام است که روایح ادویهای، میخک صدپر و گل برف در آمیزهاش حضور دارند. نت پایه این عطر نیز از وانیل و جلوههای هوسانگیز کهربا و مشک با سبکی شرقی شکل میگیرد.
ساختار گلفام روزندو متئو شماره ۵ واقعا شگفتانگیز و متفاوت است، تا حدی که میتوان گفت در طبیعت وجود ندارد، مثل رویایی فشردهشده درون یک عطر.
بافت گلفام نت آغازین براساس گل برف شکل میگیرد که حس بهاری طبیعی و نابی دارد، درحالی که با روایح ادویهای و خلوص ناب زعفران آمیخته میشود. این آمیزه جذاب بهطرز بینقص و عالی روی پوست مینشیند.
نت میانی روزندو متئو شماره ۵ ساختاری گلفام و شرقی با جلوههای شگفتآور دارد و از روایح ادویهای، میخک صدپر و گل برف سرشته میشود.
نت پایه نیز از وانیل و جلوههای هوسانگیز و کهربا و مشک پدید میآید که با سبک شرقی باطراوتی در کنار همدیگر جای گرفتهاند.
سرشت و شخصیت متفاوت و خاص روزندو متئو شماره ۵ از رایحه مخملین کهربا و جلوه هوسانگیز مشک سفید سرچشمه میگیرد.
سبک شرقی و شیوه شرقی در پایدارسازی آمیزه روزندو متئو شماره ۵، ماندگاری قدرتمندی به آن میبخشد. پخش بو و غلظت عطر نیز به وانیل، دانه تونکا و رگههای خوشطعمی از توت فرنگی ربط دارد.
درواقع با عطری بسیار جذاب و خیلی متفاوت روبهرو هستیم که غنای بینظیری دارد و بهخاطر جلوههای اصیل و واضحش میتوان آن را در میان دیگر عطرها تشخیص داد.
برند | روزندو متئو |
عطار | روزندو متئو |
سال عرضه | 2017 |
گروه بویایی | شرقی گلی |
کشور مبدأ | اسپانیا |
مناسب برای | آقایان و بانوان |
اسانس اولیه | ادویه جات معطر، روایح گلی |
اسانس میانی | میخک صدپر ، گریپ فروت ، گل برف |
اسانس پایه | مشک ، کهربا، وانیل |
اول از رایحه اش بگم که در دقایق اول حس و حال باکارت رژ رو داشت کمی. همون حالت بیمارستانی اما شیک. بعدش کهربا و مشک همراه گلها وارد میشن. گلها اصلا گلهای سفید نیستن و انگار فقط صفت گلها رو گرفتن و خودشون حضور ندارن. رفته رفته شیرینی همراه صفات گل بیشتر میشه. دلنشین. دلنواز. دلخواه. همون چیزی که خیلی وقته روحم تشنه بوییدنش بود. همون چیزی که دوست داشتم توی زندگی بوییده باشمش. خیلی به دلم نشست . خیلیاااا. ماندگاری عالی پخش بو خیلی زیاد.
اما از احساسم:
دوست دارم نفس های آخر زندگیم چنین بویی به مشامم برسه. چرا؟ چون این روایح توی روحم بودن . کجا ؟ به قدمت زیاد . سالهای بین ۶۱ تا ۶۷ همراه مامانم میرفتم مدرسه شون. یک کلاس رو مهد کرده بودن . مامانم معلم علوم بود و من عاشق زنگهای آزمایشگاه بودم. میرفتم آزمایشگاه مدرسه شون. مدرسه هاجر. میزها استیل بودن و قد من به زور میرسید به لبه های میز . بوی استیل میزها میزد به بینی ام. بوی نفت بخاری و آتیش هم میومد. آزمایشگاه مشرف بود به حیاط خلوت بسیار دلگیر با دیوار بلند . پر میشد از برگهای پاییزی. گیاهان خودرو هم توی حیاط خلوت میروییدن . بوی گیاه و هوای مرطوبِ بیرون میزد به آزمایشگاه . جنگ بود . وضعیت قرمز میشد و بچه ها و معلم ها زیر پله های دو طرف سالن مدرسه سنگر میگرفتن . بوی مرگ میومد . اما من نمیترسیدم. چون مامانم بود. همیشه جاهای دلگیر و پاییزی رو عاشقم. بوی فلز و الکل و بتادین و بوی نفت و بخاری و بوی مامانم. این عطر برام همه ی اینها بود. این عطر برام مدرسه ی هاجره با همه جزئیاتش .