سلام کاربر گرامی
چطور می توانیم به شما کمک کنیم؟
ROBERT PIGUET Bois Noir - رابرت پیگه بویس نویر
محصول سال 2012 میلادی بوده و توسط عطاری مستعد و مطرح به نام اورلین گیشارد ساخته شده است . از ویژگی های این عطر رایحه بسیار دلنشین و گرم آن می باشد و در دسته عطر های چوبی معطر قرار می گیرد. از ترکیبات بکار برده شده در این عطر می توان به سدر ، چوب گایاک، نعناع هندی ، چوب صندل سفید ، مشک ، لابدانیوم، صمغ گیاهی اشاره کرد.برند | رابرت پیگه |
عطار | اورلین گیشارد |
طبع | گرم |
سال عرضه | 2012 |
گروه بویایی | چوبی معطر |
کشور مبدأ | فرانسه |
مناسب برای | آقایان و بانوان |
اسانس اولیه | سدر ، چوب گایاک |
اسانس میانی | نعناع هندی ، چوب صندل سفید |
اسانس پایه | مشک ، لابدانیوم، صمغ گیاهی |
برای تجدید خریدش رفته بودم. به یکی از معدود فروشگاههایی که از آن خرید میکنم. فروشنده ی همیشگی بود. چهارسال بود آنجا نرفته بودم. من را دید و ابتدا نشناخت . همکارش گفت چهره تان آشناست. فروشنده گفت : ایکاروس ؟
موهایم سفید شده بود. تقریبا ۸۰ درصد موهایم سفید شده است. ظرف یک آن. پرسید : بی ادبی نباشه. بیماری چیزی داشتی ؟
گفتم داستانش مفصل است. اما خیر بیماری نبوده است. بویس نویر را دارید ؟ گفت بروم انبار پیدایش میکنم. این جزو اولین خریدهایی بود که بعد از آن “لحظه و آن “ داشتم. برگشت. با شیشه عطر برگشت.. به جاده ی آلاشت رفتم. مه بود. بوی خون و چوب سوخته پیچیده بود. همان سناریوی همیشگی در جاده ی مه آلود خالی : در مه به کسی یا چیزی اصابت کردم.پایم بر ترمز جیغ کشید. پیاده شدم. رد خون برجاده سرازیرمیشد. به بالای سرش رفتم. دیدم خودم هستم. از کناره ی جاده کسی اسمم را صدا زد. دیدم، کودکی من در پشته ی جاده در آغوش پدرم است. پدرم همچنان که محکم در آغوشش گرفته بود با لحنی عصبانی و مضطرب از کودکی که من بودم پرسید : این بیست سال را کجا بودی ؟ و دوباره در آغوشش کشید. من ، شاهد قتل خویش بودم. قاتل خویش بودم و مقتول خود. پدرم و آن کودک از پشته ی جاده پایین آمدند و به سمت خودروی من رفتند. سوار شدند. از روی جنازه ی من عبور کردند و رفتند. در مه رفتند و ناپدید شدند. دستی از پشت بر شانه ام نشست. پاهام که برجاده بود یخ بست. در شکاف گوشم گفت: نمان. فرار کن. صدایی به مانند سوختن کاغذ و تنباکوی سیگار ، در موهام جریان یافت. پیر شدم. در یک آن.
..
این عطر ، دارک نیست. کدر است. اینها را نوشتم که بگویم کدر درنگاهم چیست . تاریک نیست . مرده نیست. بیقرار و هراسناک است.
باز گردیم بر آنچه calkin در ۱۹۹۴ درمقاله ای نوشت: کلاسیک شیپغ و آن را بر محوریت رزین و لابدانوم و اوکموس قرار داد.هرچند پذیرفته نشد ولی این معماری درست بود. نت ها در قانون فشار استیون به suprathreshold بویایی میروند. این خستگی زودرس بویایی را سبب میشود. پس زیاد فرصت ندارید خودتان از آن لذت ببرید . عطر در معماری structure -odor به حد بالایی از شعور عطرساز میرسد. حذف نکردن جزئیات زائد از روایت قصه ، در خدمت باورپذیری رایحه بعنوان یک کاراکتر با جزئیات زیاد شکل گرفته. عطر ، اما پاک است. چوب و خاک و رزین که هر سه دوده گرفته هستند ، فضا را از انیمالیک بودن به سمت روحانی بودن یا چیزی مثل امن بودن سوق میدهند. عطر اینگونه بر مشام مینشیند : بوی دوده کهنه ، بر پالتویی چرمین.
۷ از ۱۰
…
چرا در ابتدای عطرها داستان مینویسی :
- احتمالا مناعت انسان اینکونه است که دیگران را تحت تاثیر خویش قرار بدهد. نمایش ، پرده سرایی، روایت و مقبولیت. میتواند علتش این باشد. نمیدانمچقدربا خودم صادق هستم. اما دلیل من این است که فضا ، رایحه را بسازد. دژاوو بسازی برای آن هنگام که نت ها را میگویی. که عطر ، در قالب منظره، کارکرد بگیرد. که بتوان عطر را دید.
تصدقتان.