ROBERT PIGUET - Bois Noir

رابرت پیگه بویس نویر

مردانه - زنانه
کد کالا : ATR-36246
نوع عطر : نا معلوم
check icon ضمانت اصالت کالا
مشخصات رایحه
گروه بویایی : چوبی معطر
طبع : گرم
مشخصات تولید
نام برند : رابرت پیگه
کشور مبدأ : فرانسه
سال عرضه : 2012
کد کالا : ATR-36246
check icon ضمانت اصالت کالا
تعداد بن این کالا : 0
بن های فعلی شما : 0
می‌توانید مصرف کنید : 0
قیمت پس از مصرف بن ها
تماس بگیرید
رای کاربران
  • عاشقشم
    5
  • نمی پسندم
    0
  • - 25 سال
    1
  • + 25 سال
    2
  • + 45 سال
    3
  • روزانه
    1
  • رسمی
    4
تعداد رای های ثبت شده : 29
ترکیبات اعلام شده
توضیحات

ROBERT PIGUET Bois Noir - رابرت پیگه بویس نویر

محصول سال 2012 میلادی بوده و توسط عطاری مستعد و مطرح به نام اورلین گیشارد ساخته شده است . از ویژگی های این عطر رایحه بسیار دلنشین و گرم آن می باشد و در دسته عطر های چوبی معطر قرار می گیرد. از ترکیبات بکار برده شده در این عطر می توان به سدر ، چوب گایاک، نعناع هندی ، چوب صندل سفید ، مشک ، لابدانیوم، صمغ گیاهی اشاره کرد.

برند رابرت پیگه
عطار اورلین گیشارد
طبع گرم
سال عرضه 2012
گروه بویایی چوبی معطر
کشور مبدأ فرانسه
مناسب برای آقایان و بانوان
اسانس اولیه سدر ، چوب گایاک
اسانس میانی نعناع هندی ، چوب صندل سفید
اسانس پایه مشک ، لابدانیوم، صمغ گیاهی
نمره کاربران
Bois Noir-رابرت پیگه بویس نویر
رایحه
7.7
3 رای
ماندگاری
7.3
3 رای
پخش بو
7.3
3 رای
طراحی شیشه
7.3
3 رای
این عطر برای من یاد آور ...
محصولات دیگری از برند رابرت پیگه
نظرات کاربران (9 نظر)
راهنمایی مطالعه نظرات :
* نظرات اصلی که بدون خط آبی هستند نظرات مرتبط با محصول می باشند. نظرات پاسخ که با خط آبی هستند ممکن است از بحث در مورد این ادکلن فراتر رفته باشند.
** برای مطالعه نظراتی که صرفا مرتبط با این محصول هستند نظرات اصلی را مطالعه نمایید.
7
رایحه
8
ماندگاری
9
پخش بو
6
طراحی شیشه
رابرت پبگه بویس نویر

رابرت پیگه بویس نویر یکی از بهترین رفرنس ها برای اشنایی با رایحه تقریبا طبیعی گایاک هست.اونقدر که ادم شک میکنه واقعا عصاره طبیعی گایاک تو این کار استفاده شده.
چوب گایاک بسیار رایحه عجیبی داره و تصور اینکه همچین بویی از یه درخت ساطع میشه عجیبه.
یه رایحه ای چرمی و خیگ مانند و کمی قیر و لاک مانند باشیرینی خیلی کم.
به عطر دوستان توصیه میکنم برای اشنایی هم که شده یه تیکه از این چوب رو ( پالو سانتو، چوب مقدس) تهیه کنن. ضمن اینکه این چوب تو ایین شمنی امریکای لاتین قداست خاصی داره و از عود ودودش تو مراسم ایینی استفاده میشه.
04 خرداد 1402 پاسخ تشکر
32 تشکر شده توسط : Mahan marjanmohamadi

💡 این متن ریویوی یک عطر نیست! 💡

گفت روبرت پیگه رو دوس نداشتی!

گفتم این سوالت مجبورم میکنه چند قلمی بنویسم برات! که من دوست که هیچ بسیار این عطر رو دوست میدارم اما از اوناس که باید خودمو‌ازش دور نکه دارم !
نه فقط اون رایحه بلکه حتی خیلی مکان ها که این عطرم ازش دور نیست.

میدونی درد چیه؟ اینکه کل دنیا رو بگردی و هنوز حس کنی اون شبا اون جا اون روزا خوب بود!
تو‌قدم برمیداری که برگردی دوباره به اون شبا
برمیگردی هیچی تغییر نکرده
ولی….
دیگه نه برات بزرگه و نه جایی دیگه به چشمت بزرگ میاد!!

چه عجیب … امشب حتی اهنگی که یک عمره خودم رو ازش دور نگه میدارم رو میشنوم! چه قد عجیب

من که قول داده بودم دست بردارم از این دیونه بازی؟ پس چرا امشب هوای روبرت پیگه بویس نوا رو در سر دارم
هوای اون محله حتی همونجا که نمیخام برگردم
حتی همین اهنگ که کذاشتمش در گوشه ایی از گوشیم که نرم سراغش.

نگو که میخای بری اونجا
نگوو صبا که من میدونم پشت نگاهات چیا میگذره!

نه صبا عاقل باش .

اون نقطه رو از جغرافیای زمینت پاک کن! پاک کن که هر بار رفتی برفی بود هربار!!!!

این چند خط از این رایحه نیست !

از برای مسیحه …

نقطه سر خط !

پی نوشت؛ کاااش عاقل باشم!
25 بهمن 1401 پاسخ تشکر
11 تشکر شده توسط : امیر علوانی ژیوان

7
رایحه
7
ماندگاری
6
پخش بو
9
طراحی شیشه
بوا نوا

برای تجدید خریدش رفته بودم. به یکی از معدود فروشگاههایی که از آن خرید میکنم. فروشنده ی همیشگی بود. چهارسال بود آنجا نرفته بودم. من را دید و ابتدا‌ نشناخت . همکارش گفت چهره تان آشناست. فروشنده گفت : ایکاروس ؟
موهایم سفید شده بود. تقریبا ۸۰ درصد موهایم سفید شده است. ظرف یک آن. پرسید : بی ادبی نباشه. بیماری چیزی داشتی ؟
گفتم داستانش مفصل است. اما خیر بیماری نبوده است. بویس نویر را دارید ؟ گفت بروم انبار پیدایش میکنم. این جزو اولین خریدهایی بود که بعد از آن “لحظه و آن “ داشتم. برگشت. با شیشه عطر برگشت.. به جاده ی آلاشت رفتم. مه بود. بوی خون و چوب سوخته پیچیده بود. همان سناریوی همیشگی در جاده ی مه آلود خالی : در‌ مه به کسی یا چیزی اصابت کردم.پایم بر‌ ترمز جیغ کشید. پیاده شدم. رد خون بر‌جاده سرازیر‌میشد. به بالای سرش رفتم. دیدم خودم هستم. از کناره ی جاده کسی اسمم را صدا زد. دیدم، کودکی من در پشته ی جاده در آغوش پدرم است. پدرم همچنان که محکم در آغوشش گرفته بود با لحنی عصبانی و مضطرب از کودکی که من بودم پرسید : این بیست سال را کجا بودی ؟ و دوباره در آغوشش کشید. من ، شاهد قتل خویش بودم. قاتل خویش بودم و مقتول خود. پدرم و آن کودک از پشته ی جاده پایین آمدند و به سمت خودروی من رفتند. سوار شدند. از روی جنازه ی من عبور کردند و رفتند. در مه رفتند و ناپدید شدند. دستی از پشت بر شانه ام نشست. پاهام که بر‌جاده بود یخ بست. در شکاف گوشم گفت: نمان. فرار کن. صدایی به مانند سوختن کاغذ و تنباکوی سیگار ، در موهام جریان یافت. پیر شدم. در یک آن.
..

این عطر ، دارک نیست. کدر است. اینها را نوشتم که بگویم کدر در‌نگاهم چیست . تاریک نیست . مرده نیست. بیقرار و هراسناک است.
باز گردیم بر‌ آنچه calkin در ۱۹۹۴ در‌مقاله ای نوشت: کلاسیک شیپغ و آن را بر محوریت رزین و لابدانوم و اوکموس قرار داد.هرچند پذیرفته نشد ولی این معماری درست بود. نت ها در قانون فشار استیون به suprathreshold بویایی میروند. این خستگی زودرس بویایی را سبب میشود. پس زیاد فرصت ندارید خودتان از آن لذت ببرید . عطر در معماری structure -odor به حد بالایی از شعور عطرساز میرسد. حذف نکردن جزئیات زائد از روایت قصه ، در خدمت باورپذیری رایحه بعنوان یک کاراکتر با جزئیات زیاد شکل گرفته. عطر ، اما پاک است. چوب و خاک و رزین که هر سه دوده گرفته هستند ، فضا را از انیمالیک بودن به سمت روحانی بودن یا چیزی مثل امن بودن سوق میدهند. عطر اینگونه بر مشام مینشیند : بوی دوده کهنه ، بر پالتویی چرمین.

۷ از ۱۰

چرا در ابتدای عطرها داستان مینویسی :
- احتمالا مناعت انسان اینکونه است که دیگران را تحت تاثیر خویش قرار بدهد. نمایش ، پرده سرایی، روایت و مقبولیت. میتواند علتش این باشد. نمیدانم‌چقدر‌با خودم صادق هستم. اما دلیل من این است که فضا ، رایحه را بسازد. دژاوو بسازی برای آن هنگام که نت ها را میگویی. که عطر ، در قالب منظره، کارکرد بگیرد. که بتوان عطر را دید.

تصدقتان.
14 مرداد 1401 پاسخ تشکر
80 تشکر شده توسط : محمد خلیلی الف ش
درود جناب ایکاروسه گرامی
اگر فرصت پاسخگویی داشتین و کامنت من را مطالعه فرمودید درباره پرفورمنس هم نظرتون را بفرمایین و اینکه تهران میشه پیدا کرد این کارو؟
14 مرداد 1401 پاسخ تشکر
3 تشکر شده توسط : Mahan صادق اف
اول اینو بگم که از دیدن دوباره شما در عطرافشان خیلی خیلی خیلی خوشحالم و مثل گذشته از خوندن مطالبتون حقیقتا لذت میبرم و یاد میگیرم و امیدوارم حضورتون مستدام باشه. قلمتون برای من یه خرده سنگین بود، الان سنگین تر هم شده😁. احتمالا اثر تجربه و مطالعه بیشتره. و اینکه احساس میکنم به مصداق جمله عامیانه « دوری و دوستی »عمدی در حضور کمرنگ تون هست. همه خوبی ها و شادی ها رو براتون ارزو میکنم
14 مرداد 1401 پاسخ تشکر
16 تشکر شده توسط : nazanin رضاحسین نوری
درود بر شما جناب ایکاروسِ عزیز و بزرگوار امیدوارم سلامت باشید، خوش برگشتید و سپاس فراوان از توضیحات جامع و کاملتون و همچنين راهنمایی های بینظیرتون-
خوشحالم که با حضورتون در کنار سایر دوستان و با قلم شیوا و توانمندتون مجدداً قسمت کامنتها رو مزین فرمودید.
الهی که تنتون سلامت و حضورتون مستدام استاد بزرگوار
روزگار بکام مهرتان مانا🥀🥀
14 مرداد 1401 پاسخ تشکر
19 تشکر شده توسط : nazanin رضاحسین نوری
سلام و عرض ادب خوشحالم از بازگشتتون و امیدوارم همیشه برقرار باشید و سلامت ... مدتهاست لیست چند عطر زنونه رو در نظر داشتم که اگر وقت و حوصله پیدا کردید خوشحال میشم ریویو و دید و نظر شما رو دربارشون جویا شم ...

عطرهایی که دارم و دوستشون دارم :

دیور پویزن هیپنوتیک پرفیوم .
دیور پویزن گرل پرفیوم .
کلینیک آروماتیک الکسیر .
ل آمبر دس مرولیس هرمس .
او دس مرولیس الکسیر هرمس .
آنجل میوس تری موگلر .
وومنیتی اله تیری موگلر .
وومنیتی تیری موگلر .
عطرهای او دس مرولیس هرمس
و کلینیک آروماتیک الکسیر رو که دربارشون توضیحات کاملی نوشته بودین قبلا ...

عطرهایی که دوستشون دارم ولی هنوز نخریدم :
مارلی مدل سدبوری .
پرادا کندی .

و این لیست که ندارم
و بعضی هاشونو هنوز تست نکردم :

گوچی بلوم .
مای وی جورجیو آرمانی .
کلویی کلویی .
پوئم لانکوم .

خوشحال میشم درباره این عطرها بنویسین

موفق و سالم و برقرار باشید

[EDITED] 1401/05/14 21:12
14 مرداد 1401 پاسخ تشکر
8 تشکر شده توسط : رضاحسین نوری مهدی
محسن ایزانلوی عزیز ، دوست قدیمی ام
سلام
فرمایش شما مرا یاد مطلبی انداخت !
تعدادی از دوستان عطرافشان در اینستا نیز همراه من هستند . اتفاقا آنجا نیز برای ایشان برقرار است ورنه من از گوشی و نت فراری ام . مگر زمان چت با برخی بزرگان به جهت پرسش و آموزش .
یک روز یکی از دوستان عطرافشان ام برایم نوشت :
فلانی خوب نیست هر روز حاضر باشی ( اتفاقا خانم ام نیز همین میگوید ولی به مقصودی دیگر !! )
پرسیدم چرا ؟
گفت ماهیت عطرافشان چنین است که کسانی را که کمیاب اند بیشتر دوست دارند .
گفتم بله . با خبر ام . ماهیت ما ایرانی ها اینچنین است و همیشه هم بوده . تنگنا برای ما قدردانی میزاید و حضور زیاد دلزده میکند ما را !
لیک ماجرای من متفاوت است !
پرسید چطور ؟
گفتم من حقوق بگیر ِعطرافشان ام :)
گفت راست میگی ؟؟
گفتم بله ! البته نه از خود عطرافشان که اتفاقا چند بن به هدیه دادند و تاریخ تمام شد و پس گرفتند :)
بلکه از خدای عطرافشان ما !
البته این حسن عطرافشان است که همه را به یک چشم میبیند و هیچ فرق بین حاضران قائل نمیشود .
گفت به هر حال من این را آموخته ام از عطرافشان .
گفتم بله . لیک هر کس کار خود کند ضمنا من دوستانی دارم آنجا همچون خودت که دوری از ایشان برایم مقدور نیست و دشوار است ، دلتنگ میشوم . در کنار هم روزگار میگذرانیم تا ببینیم چه میشود !
ضمنا این حرفها را فراموش کن . بیا برسیم به کارمان و حال که میدانیم این روش اشتباه است انجام اش ندهیم .
که اتفاقا بسیاری از دوستان حضور مستدام دارند خدارا شکر .

و البته جناب ایزانلوی عزیز و دانای ما ، هر کس داستانی دارد اما آنچه از ایکاروس عزیز ما هویداست ، دارد سعی اش را میکند بر حضور و فاصله را کوتاه کرده است .
به جمله ی : " موهایم در یک آن سفید شد " توجه زیاد کن ایضا " مرا نشناختند "
این جملات گویاست . هر چند مهمترین لطف خدای مهربان ما زجر است که خود اینگونه گفته !
و این زجر اتفاقا همیشه شامل " انسان ها " میشود به دلیلی بس مهم که همانا رشد است .
اتفاقا خیام نیز از همین دلخور بود :
جامی ست که عقل ، آفرین میزند اش
صد بوسه ز مهر بر جبین میزند اش
این کوزه گر دهر چنان جام لطیف
میسازد و باز بر زمین میزند اش !
با آن نقاشی ی زیبا و استادانه ی استاد بهزاد .

اما بی شک از پی اش آسایش است که فرموده های خداوندمان خطا ندارد به هیچ مقدار !
و انشاله آسایش دوست عزیزمان فرا رسیده باشد و مستدام باشد .
ارادت بسیار
14 مرداد 1401 پاسخ تشکر
32 تشکر شده توسط : _MH_ عباس بهرامی
سلام به آقا کامبیز عزیز. اقا من خودم به این جمله عامیانه « دوری و دوستی »هیچ اعتقادی ندارم. در عمل، آدمای کم ظرفیت همین رو میخوان یعنی باید کمتر پیششون باشی که قدرِت رو بدونن اما دوستان واقعی، هر چه بیشتر پیششون باشی هم خود ادم لذت میبره هم اونها
14 مرداد 1401 پاسخ تشکر
14 تشکر شده توسط : nazanin 🄼🄾🄽🄰
کامبیز خان نازنین با سلام.شما چه باشید چه نباشید چه کم رنگ چه پر رنگ چون زیبا می‌نویسید برای من عزیز هستید.
من بالاخره هروقت زمان یاری کند و وقت و حوصله باشد هم مطالب را می‌خوانم هم ابراز علاقه به نوشته های مورد علاقه ام میکنم.هم اگر بازهم فرصت و حوصله باشد مطلبی هرچند ناقص مینویسم و مثل همه دوستان برای دل خودم مینویسم و برای شاید استفاده ای برای دوستان عطر باز هر چند ناقص.شما کامبیز عزیز.و بسیاری از دوستان که همگی می‌شناسیم نه برای عرض اندام که برای احساس وظیفه به جهت یاری رساندن و افزایش اطلاعات سایر عزیزان عطر افشانی و غیر عطر افشانی می‌نویسید و نظری جز این ندارید که نیت هر فرد با ذکاوت دوستان به راحتی قابل فهم است .افراد ممکن است به روی خود نیاورند ولی دقیقا همگی متوجه می‌شوند که هر فرد چه می‌کند و چه نیتی در سر دارد.نیات به راحتی قابل فهم است .من خود به راحتی متوجه میشوم اگر کسی نمی‌نویسد فرقش با آن دیگری که نمی‌نویسد در چیست .که،آنرا از نوشته های قبل وی و و نوشته‌ های کنونی اش و حضور قبل وی و عدم حضور فعلی وی به فراست متوجه شده ام.امیدوارم که همگی فقط نه برای خود نشان دادن که برای افزایش سطح آگاهی و کمکی هرچند ناچیز بنویسند که قطعا اینطور است.خداوند همه ما را درین خطیر یاری کند.
عصرتان آرام
14 مرداد 1401 پاسخ تشکر
26 تشکر شده توسط : nazanin Mehran
درود بر تو مرد خوش نیت که چه گل گفتی.آفرین .دست مریزاد.که دوستان هرچه نزدیکتر و هرچه خاکی تر .خاک قدمشان را سرمه چشمان میکنم
14 مرداد 1401 پاسخ تشکر
14 تشکر شده توسط : nazanin مهدی
آقای ارژنگ سلام تشکر از شما قسمت ذکاوت رو خیلی به جا نوشتید. سکوت همیشه به معنای نفهمیدن ضد جریان ها نیست. واقعیت من هم میخواستم جسارتا بگم که واقعا قضاوت کردنی نیست و اینجا فکر نکنم بودن یا نبودن توفیری برای اعضا داشته باشه چون مزدی در کار نیست جز محبت های انسانی و حس کمک و بودن در کنار دیگران که همش درونیه. خیلی ها مخصوصا ادم هایی که طبع هنری و نگاه های متفاوتی دارن گاهی چنان در خودشون غرق میشن که اصلا گذر زمان رو هم متوجه نمیشن و حتی اعضای خانواده خودشون رو هم از یاد میبرن یا نه گرفتاری های روزمره و هزاران مشکل دیگه که همه ی ما ازش با خبر هستیم توان فعالیت های دیگر رو میگیرن. من خودم گاهی مشکلاتی برام پیش میاد که چندین هفته حتی دوست ندارم به گوشی یا لپ تاپ یا هر چیز دیگه ای نزدیک بشم. حالا شاید یک نفر زمان آزاد زیاد یا هدف های دیگری داشته باشه و همیشه حاضر باشه و یکی نه. من فکر نمیکنم مقبولیت و عشق یک نفر بر اساس میزان حضورش در اینجا سنجیده بشه که اگر اینجوری بود همین اقای ایکاروس انقدر دوستدار نداشتن. شاید یکی بتونه ماهی یک مطلب بنویسه یکی روزی بیست تا و از نظر من این چیزها ملاک نیستن که بگیم دومی اهمیت میده به اعضا اولی نه. شاید اصلا یکی میخواد اینجا رو قرق کنه نه اینکه اینطور باشه سوتفاهم پیش نیاد میخوام بگم قضاوت بیاد وسط خیلی چیزها میشه گفت. من شخصا با دو تا مطلب آخر اقای ایکاروس میتونم مدتها مغزم رو تغذیه کنم. یک قصار یا خاصیت ادبی برای یکی مثل من کافیه. اینجا ارزش نوشته ها هم میاد وسط برخی افراد واقعا محاوره و روزمرگی رو به نوشته تبدیل نمیکنن بلکه نویسنده های جدی هستن یعنی خالق هستن نه کاتب. من از پاییز سال 98 عطرافشان رو دنبال میکنم و هیچوقت ندیدم محبوبیت کسی بین دیگران با هیچ چیزی تغییر کنه. یک سری فیلتر وجود داره که اگر عبور کنی دیگه مورد تایید هستی و هیچ چیزی جلو دارش نخواهد بود
14 مرداد 1401 پاسخ تشکر
23 تشکر شده توسط : nazanin Mehran
عالی بود خانم ملودی یک سری مطالب که برای من سهل ممتنع بود به روانی و شیوایی بیان کردید.سپاس،سرکار خانم
14 مرداد 1401 پاسخ تشکر
4 تشکر شده توسط : nazanin مهدی
ایکاروس عزیز . خیلی خوشحال میشم وقتی می نویسید.
15 مرداد 1401 پاسخ تشکر
5 تشکر شده توسط : nazanin آماتور 2
ارژنگ جان ، دوست قدیمی ام سلام
ارادت های بسیار
بله . با تک تک جملات ات موافق ام .
و متشکرم از لطف همیشگی و روزافزون شمای بزرگوار و دیگر همه ی دوستان ام .
خدا میداند که تنها به عشق شماهاست که اینجایم ورنه قبلا هم عرض شد ، کم حرف تر از من کسی نمیبیند !
دوستان ام همه دلخور اند که سالهاست گوشه ی عزلت گرفته ام . تنها کسی که با خبر است که حضور روزانه و مستمر دارم در عطرافشان ، خانم ام است . هیچکس نمیداند ورنه میگویند قابل به یک پیام نیز نبودیم ! اتفاقا سالها و بارها میگفتند که اگر فلانی در مجلسی نباشد ما نیز نخواهیم آمد زیرا خوش نخواهد گذشت . بارها بر من نوشته اند از زمانی که تو نیستی ما نیز همدیگر را ندیده ایم !
هر چه جلوتر میروم گوشه نشین تر میشوم و فاصله بیشتر میگیرم با دیگران .
حکایت ساکنین عطرافشان برایم دیگرگون است .
من ام و خدا ، جفت ام و شما !
این روزگار من است که رضایت دارم بر آن .

وقتی مطالب ایکاروس را میخوانم گویی من آنجایم . همراه او بوده ام در این مسیر . تجربه اش کرده ام !
من میفهمم یک آن موهایم سپید شد یعنی چه ، یا دیگران در دیدار مرا نشناختند چه معنی دارد .
مثل خیلی از شما که میدانم میدانید !
این که جلوی آئینه می ایستید و پس از سالها خود را
" میبینید " و میپرسید : این دیگر کیست ؟؟
شبیه من است لیک آخرین بار که خود را دیدم اینگونه نبودم ! چه سالی ست اکنون ؟ چه زمان از غار کهف خارج شدم ؟ این گرد سفید چیست بر موهای من ؟ این خطوط از کجا بر صورت من نشست ؟

چه کسانی تا کنون بر خود بیگانه شده اند ؟ ایشان میفهمند چه میگویم !
ترسناک است غریب شدن در جسم خود ! در خانه ی خود !
نزد نزدیکانی که میشناسی ایشان را و آنها نمیشناسند تو را ! ترسناک ترین انواع غربت این است .
نیز دزدی که زمان از تو میدزدد .
چنان ساده به سادگی ی فوت کردن بر یک شمع !
خاموش میشوی .
چه کس در چه زمانی روشن کند تو را ؟؟
و عمر رفته چگونه باز گردد ؟؟
تنها با گلها ! گویم غمها را .
چه کسی داند ز غم هستی چه به دل دارم ؟
به چه کس گویم ، شده روز من چو شب تار ام ؟

مائیم و گلها . این است که اینجا حاضر ام و این است که چون ایکاروسی سعی به حضور دارد .
طول اش ندهم که بار دارند این کلمات !
قدر بدانیم در کنار همکیشان بودن را .
غم هم خوریم تا زیاده نشود غمها بر ما !
شاد باد محفل دوستان
و خدا با ماست !

15 مرداد 1401 پاسخ تشکر
24 تشکر شده توسط : عباس بهرامی nazanin
چقدر زیبا نوشتید آقای سخی.
گویا زمانه برای هممون چنین تقدیری را رقم زده.

مبر به موی سپیدم گمان به عمر دراز

جوان ز حادثه ای پیر می شود گاهی...
15 مرداد 1401 پاسخ تشکر
10 تشکر شده توسط : nazanin محمد جواد رضوانی
امروز آن دوستی که گفتم توصیه بر حضور کمرنگ میکرد و از قضا خود از قدیمی ترین های عطرافشان است به من گفت :
فلانی دیشب با یکی دیگر از دوستان قدیمی ی عطرافشان که مدتهاست حضور ندارد صحبت میکردم و گفت خواهم آمد !
گفتم چه خبر خوبی ! زحمت ها کشیده شد تا این روزهای عطرافشان را ببینیم به شادی و سرور و همدلی و گفت و گو
و آرزو میکنم همه ی دیگر اساتید بزرگ و قدیمی ی عطرافشان همگی یک به یک حاضر شوند به آموزش که سنگ پایه ی آن را ایکاروس عزیز ما محکم گذاشت .
و دیوار چنان بالا رود که کلاه از سر بینندگان بیاندازد .
درست است که ما کوچکانیم لیک در کنار هم کارهایی بزرگ میکنیم خصوص به مهر !
روزی خواهد رسید که این خانه آنچنان از حضور بزرگان این هنر متنعم شود که عطر اش تمام کشور ما را پر کند انشاله .
و بدخواهان از دیدن این تلاءلو کور شوند هر چند ایشان با کوچکترین اشاره ای محکوم به سقوط اند :)
بزرگان این خانه چه قدیم چه جدید چه حاضر و چه غایب چراغ راه بوده اند و با وجود گرفتاریهای روزمره ی خود فانوس پر کرده اند از عطر و روشن کرده اند این چراغ را تا دوستداران این هنر راه از بیراه ببینند و رام از دام بشناسند
درود بر هر آنکه قصد خیر دارد
که خیران جاودانگان اند !
18 مرداد 1401 پاسخ تشکر
34 تشکر شده توسط : عباس بهرامی nazanin
ایکاروس عزیز این توصیف پیری یکباره منو یاد بطری قدیمی کنار رف و رقص دختر اثیری با مارها و پیر شدن یکباره ی مار گزیده ی اون فضا انداخت. ناخوداگاه برگشتم که دنبال نتهایی مثل عود و شراب باشم اما توی لیست نت ها نبود ولی شگفت زده شدم از پچولی و چوب صندل و صمغ که نمیدونم این ترکیب رو با این توصیف شما اگر همراه کنم آیا میشه ردی از پیرمرد خنزرپنزری اینجا دید یا نه؟ نمیدونمصرفا خاطره ای خیالی نوشتید که مثل همیشه آذین نوشته ی شما باشه یا باید ارتباط هم بدم این نتها رو با خیال پیر شدن یکباره و فضایی که ذهن منو به داستان اون مارگزیده برد. این عطر چقدر می تونه شبیه اون فضا باشه؟
21 مرداد 1401 پاسخ تشکر
5 تشکر شده توسط : صادق اف آلالیتا
تمام موهای تنم سیخ شد، بیش از 100 بار خوندم، کلمه به کلمه شو در حافظه دارم و لیکن لذت بخشه دوباره خوندنش، خانمم رو نشوندم کنارم برای او هم خواندم، بسیار لذت برد، عجب.....
28 مرداد 1401 پاسخ تشکر
5 تشکر شده توسط : nazanin Rezvani

یادمه ۵ سال پیش واسه تست عطر به مغازه ای رفته بودم و این عطر یعنی Bois Noir از Robert Piguet یکی از عطرایی بود که بهم پیشنهاد شد ...

یه ترکیب به شدت چوبی و تا حدی تاریک ولی با کلاس که منو به یادِ کارآگاه‌ هایِ قد بلند با پالتوی مشکی در فیلم های نوآر که اون موقع ها زیاد میدیدم، مینداخت ...
اون زمان پولی که بخرمش نداشتم، حتی اسمش هم یادم نموند، فقط یادم بود که شیشه‌ی تماما مشکی رنگ داشت، و ازونجایی که خیلی به دلم نشسته بود، همیشه توی ذهنم تکرار میکردم یه روز اون مشکیه رو میخرم ...!

چند روز پیش اتفاقی عکسی که اونموقع ازش گرفته بودم رو توی گوشیم دیدم و این خاطرات تازه شد ... حالا پولی که بخرمش رو دارم ولی دیگه نه فیلم نوآر میبینم، نه این عطر حسِ کارآگاه بودن بهم میده ....

اینارو نوشتم که بگم هرچیز دوره ای داره، بعدش دیگه حسش میره ...!
تا حس و حالی نسبت به چیزی، فعالیتی و یا شخصی دارید سعی کنید بدستش بیارید و خاطره سازی کنید چون بعد از یه مدت، دیگه این ذوق و شوق از بین میره و غیر از تصویری که خاک روش نشسته چیزی واستون نمیمونه ...

زندگیِ ما به خودیِ خود در راهرویی تاریک در تلاش برای رسیدن به انتهاش که سرابی از امید هست سپری میشه و همه‌ی حس و حال، عشق و علاقه و ذوق و شوقمون در تعلیقی که هیچوقت به سرانجام نمیرسه دونه دونه خنثی و بی ارزش میشه و کاراکتر داستان که ما باشیم به سرنوشتِ محتوم خودش نزدیک میشه ...!

درین بین از اندک لحظاتی که میتونید خاطره سازی کنید دریغ نکنید ...
11 اسفند 1399 پاسخ تشکر
18 تشکر شده توسط : Saeed Faramarzi محمدرضاسپهی
دوست عزیزمون
نمیشه آقا کاش میشد
زندگی همه ما روی سه پایه اس. که همیشه یک یا دو پایه اش نیست ومعلقه. اغلب عمرمون روی یک پایه ایم و متزلزل واگر کلی تلاش کنیم میریم روی دو پایه ودر انتها مدت کوتاهی سه پایه میشیم ( اگربشیم ) وبعد فوری جناب عزرائیل میاد !
هر یک چندی یکی برآید که منم
با نعمت و باسیم و زر آید که منم
تا کارک او نظام گیرد روزی
ناگه اجل از کمین درآید که منم !
اینشاله شادوخوشبو باشیم هممون
11 اسفند 1399 پاسخ تشکر
8 تشکر شده توسط : عباس بهرامی سید حسین قاضی میر سعید

خلاصی نداره این عطر!!!
بیشتر از 24 ساعت ماندگاری روی پوست برای عطری با این پخش و پروجکشن سرسام آور و البته رایحه ای به شددددددت تاریک عذاب آوره.
تکرار میکنم،خلاصی نداره
حتی با چند بار شستن دست
02 دی 1399 پاسخ تشکر
4 تشکر شده توسط : Mahan محمدرضاسپهی

7
رایحه
8
ماندگاری
9
پخش بو
6
طراحی شیشه
جالبه من همش برام سوال بود که چطور تو نت های این کار چرم ذکر نشده اما نوعی پرداخت چرمی به مشام میرسه. باز هم فک میکنم رزین استفاده شده تو این کار همون قیر تارتوس هست که در بعضی کشورها چرم رو با اون پرداخت میکنن .
28 شهریور 1399 پاسخ تشکر
3 تشکر شده توسط : 𝐴𝑟𝑑𝑒𝑠𝒉𝑖𝑟 𝑆 One Flew Over the Cuckoo's Nest

7
رایحه
8
ماندگاری
9
پخش بو
6
طراحی شیشه
یه عطر کلاسیک و یونیک نویر و باارزش.
این کار از نظر من در بیس یه کار چوبی _ صابونی کلاسیکه و شباهت هایی به کارای کلاسیک این سبک مثلا دراکار نویر داره.اما چیزی که این کار رو از سایر کارای کلاسیک چوبی_ صابونی جدا میکنه به نظر من رزینه.
نت های این عطر ظاهرا روایح چوبی و مشک و رزین و پچولی هستن اما یه چیزی اینجا جور در نمیاد و اون اینکه چطور ممکنه همچین ترکیباتی یه عطری در این حد تیره و تار ایجاد کنن.
به نظر من رزینی که در این کار استفاده شده یه چیزی شبیه قیر تارتوس باید باشه و اون حس دودی و تیره کار از اونه.
در هرصورت کاملا کار یونیکی هست و من مشابهی براش سراغ ندارم. پرفورمنس کار مناسبه و به هیچ وجه یونی نیست .همچنین فصای کار کاملا کلاسیکه و به هیچ وجه جوون پسند نیست به نظرم.
27 شهریور 1399 پاسخ تشکر
3 تشکر شده توسط : 𝐴𝑟𝑑𝑒𝑠𝒉𝑖𝑟 𝑆 One Flew Over the Cuckoo's Nest

سلام و وقت بخیر،از دوستان عزیزی که این عطر رو دارن یا داشتنت،نظر میخوام..
ارزش خریدش بدون تست چقدر هست.از این برند اصلا تست نداشتم
23 اسفند 1398 پاسخ تشکر
سلام دوست عزیزم من این رو تست نداشتم ولی در مورد رابرت پیگه میتونم بگم برندی هست بسیار محترم که تمی کلاسیک داره کارهاش که به همین دلیل مانند کارهای کلاسیک پرفورمنس بینظیری داره من شخصاً عطری با پرفورمنس casbah تا کنون ندیدم bandit شناخته شده ترین کار این خانه هست که همانطور که میدانید از اولین عطرهای چرمی تاریخ عطر سازیست و درواقع رقیب کویغ د روسی از شنل محسوب میشود، همینطور fracas یکی از رفرنس های خوب برای مریم محسوب میشه در دنیای عطرسازی. همچنین بدلیل فرم کلاسیک عطرهاش پیشنهادم این هست که تست نکرده از این خانه عطر نخرید مگر اینکه دوستدار عطرهای کلاسیک باشید.
23 اسفند 1398 پاسخ تشکر
1 تشکر شده توسط : حامی
شما یه بازه بویایی تعریف کن که دو سر این بازه دو عطر Fille en Aiguilles و بلک افگانو قرار داره ، فضای عطر بوا نواغ از روبر پیکه به نظر من یه جایی تقریبا وسط این بازه قرار میگیره با یکم گرایش به سمت عطر نازوماتو و به شکل منفرد هم خیلی شبیه هیچکدوم از این دوتا عطر نیست
ولی هم بالزامیکه هم چوبی و تاریکه هم حس جنگلی مانند داره
نشر بو و ماندگاری نسبتا خوب
24 اسفند 1398 پاسخ تشکر
2 تشکر شده توسط : حامی سالار1986
سالار۱۹۸۶ و hamed عزیز ..ممنونم بابت وقت گذاشتن و همراهی کردن من برای خرید این عطر..خوشبختانه عطرهای کلاسیک رو دوست دارم ،fill en aiguilles رو هم دوست دارم و اما بلک افغانو نه،حس حنگلی برام دلنشینه و با بالزامیک ر بعضی عطرها خوبم و ذر بعضیا کنار نمیام...همه ی اینا با وجود برندی که دوست دارم تستشکنم و یکی از پرچم دارهاست و توی لیست تستم بوده ،دل به این مجموعه ی کنار هم میبندم و ...به قول یک ناعزیزی علی برکته الله...
ممنونم دوستان عزیز
24 اسفند 1398 پاسخ تشکر
2 تشکر شده توسط : hamed سالار1986
دقیقا شبیه بلک افگانو نیست ولی فضایی که این عطر پیکه میسازه منو میبره تو اتمسفری مابین این دوکار که عرض کردم
Fille en Aiguilles رایحه میوه های خشک شده کمی بوزی جنگلی و کاجی داره و بلک افگانو رایحه ای بالزامیک عودی و مخدر مانند داره
نواغ رو اسپری میکنید انگار معجونی از این روایح رو همزمان حس میکنید ولی رایحه غالب چوبی رزینی و دودی هست و تا آخر عمر عطر هم به همین سمت میره من جنس رایحه اش بیشتر از بلک افگانو رو دوست دارم بخصوص تو فضای باز و فصول سرد و نسبتا سرد و نهایت دو اسپری روی گردن که قشنگ بدون اذیت با بینی بازی کنه ولی پرفورمنسش خب پایین تره
24 اسفند 1398 پاسخ تشکر
1 تشکر شده توسط : حامی

یه عطر به معنای واقعی تاریک!
یه نوتهایی داره که تفکیشون از هم واقعا مشکله!
دودی و بالزامیک و چوبی و رزینی و پودری واقعا سخته تفکیک هر کدوم!
ولی روی هم رفته بوی خیلی خوبی داره ولی خیلی خیلی خاصه!
یه شیرینی خاصی تو عطر هست که با تاریکیش مخلوط شده و اونو مناسب هوای سرد کرده.
هر چی هست خیلی عالیه و اصلا شبیه عطرای دیزاینری نیست.کاملا نیش.
به نظرم اصلا یونی نیست و مردونست.
فضای کار شبیه پرایوت لیبل جووی و cuirs carner Barcelona است.البته فقط فضای کار.
متاسفانه علیرغم امتیازها و تعریف ها پخش بو و ماندگاری کمی داره.

19 آذر 1398 پاسخ تشکر
1 تشکر شده توسط : معین هاشمی
معلوم نیست حواسم کجا بوده همچین اشتباهی کردم.
فضای کار مثل بلک افغانو و کارنر بارسلونا Cuirs است.
جووی پرایوت لیبل اخه چه ربطی داشت.
10 اردیبهشت 1399 پاسخ تشکر
1 تشکر شده توسط : حکایت دوست

Atrafshan logo
عطرافشان
پشتیبانی سایت
عطرافشان
سلام کاربر گرامی
چطور می توانیم به شما کمک کنیم؟