هرکسی، زمانی، رؤیای این را داشته است که سردسته اوباش باشد. با اینکه حقیقتاً دنبال کردن این رؤیا را توصیه نمیکنیم ولی توصیه بهتری داریم: «دان» عطر جدید فاخر اعتیادآور از «جوین د کلوب» است که ابهتی وسوسهانگیز از دنیای تبهکاران جنایی را به تصویر میکشد.
یک بار «دان» را استشمام کنید، احساس خواهید کرد که به دوره کتهای چهار دکمه، مسلسلهای دستی و میخانههای مخفی پر از دود سیگار برگشتهاید. تنباکوی نفیس و تند کوبایی پیشگام است، همراه با شیرینی و گرمای عمیق ویسکی. خطر، به شکل آکورد باروت سوخته، با بوی تازهی دستههای اسکناس خشک کاملاً جفت شده است. «دان»، ادویهای، مردانه، با ملایمتی غیرممکن، سنگدلی یک گانگستر در ظاهر یک نجیبزاده دارد.
در محصولات برند زرجف خیسی دور والف و محل اسپری در هنگام باز کردن ادکلن رایج است که در برخی موارد باعث خوردگی شیشه می شود و برند زرجف هنوز راهکار مناسبی برای رفع این مشکل اتخاذ نکرده است .
برند | زرجوف |
عطار | کریس موریس |
طبع | گرم |
سال عرضه | 2013 |
گروه بویایی | شرقی فوژه |
کشور مبدأ | ایتالیا |
مناسب برای | آقایان و بانوان |
اسانس اولیه | تنباکو ، ویسکی، شکر رشته ای |
از کالکشن جوین دِ کلاب، دُن و بِردی را بوییدهام..
بِردی؛ بوی خانه پدربزرگم را میداد.. بوی کاهگل و خاک.. بوی درِ چوبی و دیوارهای نمگرفته را؛ در بعد از ظهری مرطوب و دلانگیز در مازندران.. همانجایی که گفته بودم دنبال گنج میگشتیم با همبازی ام.. منتهی هیچ خبری نبود! نه ظرف میوهای، نه پیراهنی رنگی، نه شکوفه ای بر درخت، نه همبازی ای، و نه حتی پدربزرگی پشتِ پنجره!
بِردی؛ تصویریست خاکی فام که در قلبش رنگیترین خاطراتِ یک دختربچه را دفن کرده است..!
دُن؛ در ایتالیا عنوانیست افتخاری که برای ادای احترام به اعضای اصلی یک خانواده، قبل از نام شخص، به کار برده میشود..
تیغهای باروتی فلزی دارد، و نُتی چند ثانیهای و فِیدِ گورماند که حضور بارزِ ویسکی را نوید میدهد.. آکوردی فروتی، سپایسی، چوبی..
به تصورِ من چوب در این عطر بُعد دیگری نیز دارد.. جلوهای خشک و حرارت دیده که دوده از آن بلند میشود.
و نیز تنباکو در کنارِ ویسکی؛ شیرین و گرم و نرم است.. یک رگهی ترشِ آلبالو مانند، شبیه به کاپتان بلکِ آلبالویی هم داشت برای من.. بسیار کوتاه و فانی..
همچنین من از تنباکو یک پوسته نازکِ خاکی هم گرفتم.. شاید هم تاثیرِ نعناعهندی باشد، هرچند که پچولی در نتها ذکر نشده..! خلاصه هر چه که هست، زیباست.
این رایحه اگر فیلم باشد میشود The Godfather II.. آن پلانها و سکانسها، همگی، میتوانند این بو را بدهند..!
روزی پدرخوانده دو را در اتاق پدربزرگ تماشا میکردم.. وقتی دُن را بوییدم، یاد آن روز و اتاقِ سردش و جای خالیاش افتادم.. یاد آن خاطرات رنگیِ دور.. آن کودکی ها.. یادِ بِردی..
فریدو زمزمه کرد؛
Holy Mary, mother of God, pray for us sinners...
قطرهای بارید؛ صدای شلیک و بوی باروت در فضا پیچید...