SERGE LUTENS - Cannibale

به یک هم خانه آقا نیازمندم. به یک هم اتاقی خانم...!
احتمالا شما هم بر روی دیوارهای خاکستری، تیرهای چراغ برق، ستون فلزی و غم زده ی پل های عابرپیاده، ورودی سقوط کرده ی سینما پیام، بر روی آسفالت کهنه ی خیابان انقلاب، کنار صندلی های سنگی میدان آزادی، بر تن بی پناه و اسیر درختان و... چنین آگهی هایی را دیده و خوانده اید!
فکر میکنم ما هم برای خرید عطر باید به همین خرده فرهنگ روی بیاوریم و در روزنامه های گزاف الانتشار التماس نامه چاپ کنیم...
به سه شریک برای خرید صد میل پرفیوم نیازمندیم!
برای تهیه شماره ی دو و سه اندی تاور به یک شریک دارک پسند و متعهد نیازمندیم
به یک پارتنر با کمترین میزانِ آلرژی فصلی برای تهیه چند عطر فلورال نیازمندیم...!
به دو خانم جهت خرید عطر با پایه یاس و رز نیازمندیم!
فوری فوری...!!! توجه توجه....!!!! مژده مژده...!!!
سپهری نوشت دل خوش سیری چند! چه ساده!
باید گفت: اجازه؟ آقای عطار! بوی خوش سیری چند؟

اگر انسان روزی به هر آنچه برایش نامفهوم هست، توان درک داشته باشد، قطعا این عطر را کامل درک خواهد کرد. عطری به عجایب مرموز اهرام مصر و تمدن مصر باستان......
عطری به فاحشی روز و شب زمین......
عطری از عمق درون سرشت آدمی........
واقعا چگونه توصیفش کنم؟ نمیدانم....
رایحه ای گرم و تلخ ادویه ای که با هربار تنپوش ایجاد حسی غریب برای تنپوش قبلی....
رایحه ای از خاک و زمین که گویی برایت آشناست، اما هر چه میبویی نامی آشنا نمیابی....
رایحه ای از مرموز بودن در طلوع آفتاب تا غروب آن..... که نمیدانی طلوع را میپسندی یا غروب را....
رایحه ای از مشرق زمین تا باختر که گویی درست در وسط خط الراس آن سکون یافته ای و توان انتخاب برای عبور نداری....
رایحه ای از عشق و نفرت که گویی محبوس عشق در زندان نفرتی......
رایحه ای از مردانگی سٌمی در عشق زنانگی سٌمی که گویی با تنپوش آن، سٌمی ترین مردان و زنان دنیایی.....
رایحه ای از گرمای آفاق کویر در سرمای سوزناک ظلماتش.....
رایحه ای از بخار عشق آتشین در سرمازیستی قلبی منجمد......
واقعا توان توصیف برایش ندارم و این عطر هم به مانند تمام آن چیزی که از این دنیا نمیدانیم، هنوز مجهول هست....
عطری بسیار بسیار با کیفیت و مرغوبیتی بی مانند که علیرغم ظاهر بسیار ساده اش، اما از عجایب هنر عطاریست...
عمق سادگی در ژرفای درهم تنیده...............